امروز هر فرد یا سازمان و یا حزبی، در این بزنگاه ِ تاریخی که برای رسیدنش، مردم ِ سرفراز ِ ایران بهایی بس عظیم و گران از جان و مال و ناموس شان گرفته تا حثیت ِ تاریخی و فرهنگی شان پرداخته است، بخواهد با زدن و یا مخالفت با بخشی از حکومت ِ اسلامی، بخش دیگری را تبرئه کند و بالا بکشد، اگر این عملشان را خیانت ننامیم اما با صراحت می شود گفت ظلم به ملت ایران و ایران در تمامیت ِ تاریخی و فرهنگی شان است.
نامه ی آقای سروش هم با اینکه از شیوایی ادیبانه برخوردار است، اما فاقد هر ارزشی است که بتواند مرحمی بر داغ ِ جگر سوز ِ سالیان ِ مادران، پدران و عزیزان ِ هموطن ایرانی مان بگذارد.
زیرا آقای سروش به عمد می خواهد در این نامه فقط خامنه ای را هدف خود قرار دهد و بقیه ی نظام را تبرئه کند.
و این در حالی است که جنایات وارده در طی این سی سال نه فقط به خامنه ای بلکه به تمامیت نظام حکومت اسلامی مربوط می شود که آقای سروش هم یکی از آنها است.
به عبارت دیگر مشکل ِ امروز مردم ِ ایران نه فقط خامنه ای و احمدی نژاد بلکه کل حکومت اسلامی است. زیرا ملت ایران در طی این سی سال به این باور و نتیجه رسیده اند که تا وقتی اسلام با هر شکل و شمایلی قدرت سیاسی را در دست داشته باشد، انتظار روزهای روشن و آفتابی بیهوده است.
زیرا قرار نیست شب و تاریکی و تیره گی، روز و روشنایی و درخشنده گی را به چشم مسالمت ببیند و هویت خود را در آنها محو کند. خیر، شب و تیره گی همیشه دشمن روز و روشنایی بوده است و هست و این اصل از آغاز تولد ایران و ایرانی از باورهای خدشه ناپذیر نیاکان ِ ما بوده است و هم اکنون نیز هست. به همین منظور نیاکانمان شب و تاریکی را دشمن و روز و روشنایی را عاشق بودند.
اینها آمده اند که نور را بخشگانند و هر روشن دلی را بمیرانند و خاموش کنند.
نه امروز بلکه از هزار و چهارصد سال و اندی پیش تا کنون آنها با هر روشنایی و نوری دشمن بودند و هستند.
به همین منظور از هر گونه شادی و شادمانی نه بیزار بلکه نفرت دارند.
اما آقای سروش در نامه اش، چون مردم سراسر ایران نمی اندیشد بلکه طبق گفته ی خودش، هنوز درد ِ دین دارد و می خواهد با زدن خامنه ای دین اسلام و بخش دیگر ِ همین حکومت را از تیر رس ِ خشم مردم نجات دهد.
تو گویی خامنه ای احکامی که اجرا می کند، جدا از دین اسلام است.
خیر، هر کس بیاید و در راس این حکومت ِ اسلامی قرار بگیرد، همین می کند که خامنه ای انجام می دهد.
می گویید نه؟
می گویم به عملکرد بینان گذار ِ همین دین مورد علاقه تان بنگرید که چگونه بدون عذاب وجدانی قبایل یهودی ِ بنی قینقاع، بنی قریظه و بنی النصیر را در صدر اسلام گردن زد و یا جنایت ِ به طول ِ عرض تاریخ ِ ایران ِ همین مرادتان، خمینی را نگاه کنید که چگونه طی ده سال ِ اول ِ انقلاب ِ منحوس ِ شما هزاران ایرانی را قتل ِ عام کرد.
«...اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم به طور انقلابي عمل كرده بوديم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شكستته بوديم و تمام مجلات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساي آنها را به جزاي خودشان رسانده بوديم، چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ بر پا كرده بوديم و مفسدين وفاسدين را درو كرده بوديم اين زحمتها پيش نمي آمد. من از پيشگاه خداي متعال و ملت عزيز عذر مي خواهم[...]
دولت ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما انقلابي نيست پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من هم انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود كننند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي كرديم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي كرديم و يك حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفين تشكيل مي داديم و من توبه مي كنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام مي كنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خود ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي كنيم. مولاي ما اميرالمؤمنين سلام الله عليه، مرد نمونهً عالم، آن انسان به تمام معنا، ...در عبادت آنطور بود، در برابر مستكبرين و كساني كه توطئه مي كردند شمشير را مي كشيد و هفتصد نفر را در يك روز چنانكه نقل مي كنند از يهود بني قريظه كه نظير اسرائيليها بودند و شايد اينها از نسل انها باشند، از دم شمشير مي گذراند ما نمي خواهيم در ايران ، در دنياي اسلام و در خارج كشور، وجاهت پيدا كنيم ما مي خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد. «اشدا علي الكفار و رحمابينهم». اين توطئه گرها در كردستان و در غير آن در صف كفار هستند، با آنها بايد با شدت رفتار كرد. دولت بايد با شدت رفتار كند،ارتش بايد باشدت رفتار كند. ژندارمري بايد با شدت رفتار كند، اگر مسامحه كنند ما با خود همين مسامحه گرها با شدت رفتار مي كنيم … دادستان انقلاب موظف است تمام مجلاتي را كه برضد مسير ملت است و توطئه گر است توقيف كند و نويسدگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند، موظف است كساني را كه توطئه مي كنند و اسم حزب روي خودشان مي گذارند، رؤساي آنها را بخواهند وآنها را محاكمه كنند. فاسدها را سركوب كنيد. عذرها را كنار بگذاريد. برويد توطئه گرها را سركوب كنيد. دولت مسامحه نكند. ارتش مسامحه نكند. پاسداران مسامحه نكنند...»(كيهان27مرداد1358)
باز می گویید نه؟
می گویم تاریخ جنایت صدر اسلام را که گوشه ای از آن در زیر می آید، بخوانید:
" اما باید بدانیم که درکنار آن کشتار فجیع بنی قریظه، در بازار مدینه چندین گودال کنده شده بود و هفصد یهودی تسلیم شده و امان خواسته را یکی پس از دیگری گردن زدند. از میان این مقتولین علی رغم اینکه در حکمیت سعدبن معاذ که گفته بود زنان را به بردگی ببرند، یک زن را هم گردن زدند. و آن زن َ حسن القرظی بود که تا هنگام مرگ نزد عایشه نشسته و گفتگو می کرد. هنگامی که نام او را بردند با گشاده روئی و خنده بسوی قتلگاه رفت. جرمش این بود که هنگام محاصره کوی بنی قریظه سنگی پرتاب کرده بود. عایشه می گوید تا کنون زنی بدین خوش روئی و خوش خوئی و نیک نفسی ندیده بودم. وقتی که بر خاست تا به قتلگاه برود به او گفتم: می خواهند ترا بکشند. با خنده جواب داد " برای من زندگی ارزشی ندارد."
باز انکار می کنید؟
می گویم پاراگراف زیر را بخوانید:
پس از فتح مکه و طائف " محمد در نامه ای به سال ششم یا هفتم هجری (1)، نزد خسرو پرویز فرستاد و او را به آیین خویش فرا خواند و هم بیم داد که اگر آیین خدا را نپذیرد با او به جنگ برخواهد خاست." ( بر گرقته از کتاب دو قرن سکوت اثر دکتر عبدالحسین زرین کوب، صفحه 60 ).
معنی اش این است که اگر به تاریکی و تیره گی تسلیم نشوید با شما می جنگیم و وحشیانه شما را گردن می زنیم. زیرا ما مخالف نور و روشنایی و آتش هستیم و از هر چه که بوی شادی، شادمانی و شادابی بدهد، متنفر هستیم.
ما با عزا و ناله و مصیبت و گریه و جِرِ دادن خود همساز و با شاد خواری، شادگویی، شاد خوانی و شاد رقصی بیگانه و زیبایی سالاری را دشمن هستیم.
مگر یادمان رفته است که در تابستان سال 67 فقط یک قلم با فتوای رهبر عقیدتی شما هزاران زندانی اسیر را گردن زدند؟
آیا شما می توانید در سراسر ِ حکومت و خلافت اسلام و اسلامیون در تاریخ، به ما نشان بدهید که چنین نبوده است؟
بنا براین حق بدهید که خامنه ای در مقیاس ِ کمتر از مرادش خمینی خون می ریزد و حق بدهید که این هر دو و دیگران تشنه ی قدرت در حکومت اسلامی، قوانین اسلام را پیاده می کنند.
مگر در زمان مراد شما خمینی کمتر از امروز به زنان و دختران ایرانی ما تجاوز کردند که امروز فریاد می کشید که خامنه ای و دار و دسته اش دامن زنان ما را دریدند؟
مگر مراد شما خمینی عاشق علوم انسانی بود که امروز بر خامنه ای حمله می برید که دشمن علوم انسانی است؟
و راستی چه کسی دستور داد انقلاب فرهنگی را در دانشگاه ها اجرا کنند، خمینی یا خامنه ای؟
مگر خودتان در راس کمیته ی انقلاب فرهنگی دستور مردادتان خمینی را اجابت نکردید و اساتید و دانشجویان سرفراز کشور ایران را فله ای اخراج نکردید؟
نه آقای سروش گرامی
همانگونه که در بالا اشاره رفت، مشکل نه فقط خامنه ای و احمدی نژاد بلکه کل ِ نظام حکومت اسلامی است که باید به زیر کشیده شود و روحانیون معتدل به حوزه برگردند و درس اخلاق را ترویج کنند نه اینکه خودشان را آلوده ی سیاست نمایند.
مشکل امروز بیرون کشیدن ایران با تاریخش، فرهنگش و تمدنش از تخریب ِ روزمره ی اسلام شما است که ملت ایران را در مجامع جهانی حیثیت و آبرو زایل کرده است.
مشکل امروز بالا کشیدن ایران و ایرانی بر فراز هر عقیده و ایدئولوژی است و همه ی ارزشها باید خودشان را در آینه ی ایران و ایرانی بودن، دوباره تعریف کنند.
مشکل امروز بر افراشتن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران بر فراز هر نشان و بیرق ِ بیگانه پرستی است است که بوسیله ی اسلام شما، چپ های کمونیست و تجزیه طلبان حرمت شکسته شد و در چهره اش چنگال فرو رفته است.
باور بفرمایید مشکل مردم دین و آن هم دین اسلام نیست. بلکه مشکل هر ایرانی امروز فقط ایران و هویت ایرانی است.
این موج سبز هم که پس از 22 خرداد با حرکت شکوهمندش تمامیت حکومت اسلامی شما را هدف قرار داده است، دیگر ربطی به موسوی و کروبی ندارد بلکه در همان هفته ی اول از موسوی و کروبی عبور کردند.
و مطمئن باشیم که رنگ ِ جنبش مردم ایران هم نه آن رنگ ِ سبزی است که موسوی و شیخ کروبی به آن دل بسته اند، بلکه رنگ ِ سبزی است که از پرچم سه رنگ ِ شیر و خورشید نشان ِ ایران بر گرفته شده است. و این رنگ سبز یعنی خرمی و تراوت و تازگی و همچنین شوریدگی بر علیه ی هر چه نکبت و مردگی و تیرگی است.
در حالی که رنگ ِ سبز ِ موسوی و کروبی نشانی از تیره گی و مرگ و بندگی و مردگی و مرده پرستی دارد و ما را با آن رنگ میانه ای نیست.
زیرا ما ایرانی هستیم و فرهنگ ما بر بستر شادخواری و شادگویی و شادخوانی و شاد رقصی، سفره ی شادمانی پهن کرده است و مرگ و تیره گی و مرده گی را در سر سرای ما جایی نیست.
زیرا مردم ایران به فراست نشان دادند که می خواهند در این حرکت ِ شکوهمند ِ مدنی ِ موج سبز، در یک کارزار نا فرمانی مدنی با شعار " جمهوری ایرانی " هم اسلام را به جایگاه شایسته ی خود عقب بنشانند و هم تجزیه طلبان ریز و درشت را ادب کنند و هم مرز خودشان را با جمهوری خواهان ِ رنگارنگ اما جهان وطنی که در ذات خود ضد ایران و خاک ایران هستند، روشن کنند.
و این همان خط قرمز ِ همین جماعت است که شما به آنها دل بسته اید که بلا درنگ عکس العمل نشان دادند و در اطلاعیه ای افاضه فرمودند که جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.
زیرا به خوبی می دانند که " جمهوری ایرانی " در واقع نام دیگر نظام پادشاهی است که در جوهر و ذات خود ایران را برترین ارزشها می داند و همه ی ارزشهای دیگر از نام ِ ایران، رنگ و معنی می گیرند.
و این همان شعاری است که امروز به شعار محوری مردم ایران تبدیل شده است و می روند تا به اصل خویش و یا خویشتن ِ خویش پیوند بخورند و پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ِ ایران را بر بام ِ هر خانه ای، بالا بلند و سرفراز به احتزاز در بیاورند.
www.apanahan.blogfa.com
a_panahan@yahoo.de
panahandeh@t-online.de
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|