خانمها، آقایان، عصر به خیر
بسیار خرسند و مفتخرم که امشب در میان شما میباشم. قبل از هر چیز مایلم که از حضور آقای مارتین لسنتین و از بیانیه ایشان و همچنین از انجمن بینالمللی حقوق بشر و دعوتی که از من به عمل آمده تشکر کنم. اولین و اصولیترین دیدگاه من به این شرح بوده و میباشد که پیگیری بی امان حقوق بشر برایند مردم سالاری بوده و بدون مردم سالاری حقوق بشر به معنای اخص ممکن نمیباشد. بنابراین دیدگاه من برای آینده ایران متکی به این دو آرمان بر گرفته از هم و جدایی ناپذیر است.
پیش از آنکه نظراتم را درباره چگونگی دستیابی به این هدف ابراز کنم مایلم که افکارم را درباره اوضاع کنونی کشورم بیان کنم.
از بدو پیدایش جمهوری ملایان در ایران مردم سالاری و حقوق بشر هر دو دچار اضمحلالی فاحش شدهاند. نه تنها آزادی سیاسی، که برخی معتقد بودهاند که از دست آوردهای انقلاب اسلامی خواهد بود، نصیبت ملت ایران نشد، متاسفانه تمامی آزادیهای اجتماعی که دست آوردی مستمر از زمان انقلاب مشروطیت ، از ابتدای قرن بیستم تا آن زمان بود نیز از عرصه زندگی این ملت برگرفته شد.
سوالی که چه ایرانیان و چه غیر ایرانیان در طول سالها با آن مواجه شدند این بود که آیا داده دین تاثیر به سزایی در زمینه نقض حقوق بشر و نبود شفافیت در مردم سالاری داشته یا خیر. جواب نهائی بر اساس حقیقتی روشن و ساده این است که بله چنین است، لاکن تفسیر این جواب آنچنان ساده نمیباشد. در واقع یکی از پیچیدهترین مسائل است.
این جامعه خاورمیانهای یعنی ایران، با اکثریتی مسلمان در حین تجربهای اختناقآمیز و در لوای دیکتاتوری تمامیتگرا و آگاهیستیز ملایان، همچنان در پی دستیابی به این آرمانها در تلاش است در تمامی جوامع آزاد و مردم سالار چه در شرق و چه در غرب این عملکرد منزلتی مناسب و برازنده دارد لذا مشکل وقتی آغاز میشود که دین سیاسی شده و تبدیل به یک ایدئولوژی افراطی میشود.
وقتی کلیسا یا فردی روحانی در امور کشورداری مداخله و نظرپردازی میکند تا آنجا که نهایتا به نام آن ایدئولوژی و تعبیری که از قوانین الهی و سلطه خدا بر زمین میشود، صرفا به لحاظ تامین منافع شخصی چنین گردانندگانی امور را بر عهده میگیرند.
چنانچه شخص به دیدگاه آیتالله خمینی در زمینه دولت اسلامی نظر بیافکند متوجه خواهد شد که با تفکر سنتی شیعهگری کمترین وجوه مشترک را دارا میباشد. من این را به این دلیل عنوان میکنم که اصل ولایت فقیه در واقع در دو مورد اصول پایهای مذاهب شیعه را نقض میکند. اول آنکه حکومت الهی زمانی بر بشر، امورات و اعمال بشریت فائق آمده و مستولی میشود که امام دوازدهم که معصوم و به عبارتی عاری از گناه میباشد ظهور کند و نه پیشتر.
دوم قاعده تکثر مراجع تقلید میباشد به عبارتی و بر خلاف واتیکان که شخص پاپ تنها مرجع تقلید است. در مذهب شیعه تکثر مراجع و حق انتخاب مرجع، اصلی است پایهای.
بحثی نیست که این قواعد مذهب شیعه توسط آیتالله خمینی و طرفدارانش زیر پا گذاشته شدند و بدیهی است که بر اساس همین استدلال بخش عمدهای از علمای سنتی، مخالف این تفسیر و ایدئولوژی بودند چنانکه از حرکت در این سیستم امتنا ورزیدند و نتیجتا گرداندن این دینسالاری به عهده عده قلیلی از آنان باقی ماند. نتیجتا آنچه پیش آمد تحمیل نظریاتی مطلقگرا از جانب هم فکران مسلمان و افراطی این روند بود. این واقعه اکثریت جامعه را از دوائری که اصطلاحا خودی شمرده میشدند دور نگاه داشت و عموم مخالفان را کافر و محارب با خدا انگاشت. لذا رژیم، زنان – اقلیتهای قومی یا مذهبی- روشنفکران- دانشجویان- کارگران و حتی روحانیون را مورد تبعیض قرار داده است.
اما این دیدگاه (موضع) فقط مختص ایران و ایرانیان نبوده است. در واقع خمینی متصور بود که ایران را به عنوان سکوی پرتاب برای صدور این نظرگاه به دیگر کشورها قرار دهد تا خلافت مدرن شیعه را به رهبری خودش در منطقه مستولی کند. از آن زمان این ایدئولوژی زهرآگین و افراطی به توسط عوامل رژیم در اقصی نقاط جهان و به هزینه مردم ایران در حال بسط و پیگیری بوده است. قابل درک است که خطر دستیابی یک رژیم تروریست پرور به سلاح اتمی در سالهای اخیر در نظر دنیای آزاد بوده است. یادآوری جزئیات روشهای اصولی نقض حقوق بشر در ایران و اطلاع رسانی در مورد نبود آزادیهای سیاسی برای حضار محترم الزامی ندارد. تمامی این موارد توسط تعداد کثیری از سازمانهای حقوق بشر در طول سه دهه گذشته انگاشته شده است. در این باب از سازمان عفو بین المللی – موسسه برومند- مرکز استناد حقوق بشر و چندین سازمان غیر وابسته معتمد دیگر میتوان نام برد. سازمان ملل نیز کاملا از وجود تعداد زیاد پناهندگان ایرانی که در شرائطی طاقتفرسا در کشورهای همسایه یا دیگر نقاط جهان سکونت دارند آگاه است.
سال 2009 یکی از چالش برانگیزترین سالها برای میلیونها هم وطن بود. سالی که در آن جهان نظاره گر نقض فاحش آزادی سیاسی و حقوق بشر شهروندان گردید ولیکن سال گذشته سالی متفاوت نبود.
متاسفانه این قاعدهای بود سی ساله. این بار نیز زمانی که مردم در پی ایجاد نرمش درروش رژیم بودند با سرکوبی بی امان و شقاوت رژیم مواجه شدند، کمتر کسی است که امروز بر این باور نباشد که انگیزه بازسازی رژیم چه از داخل و چه از طریق انتظار خارجی امریست بی ثمر – چرا؟
زیرا که طبیعت بالفطره این رژیم با آزادی، مردم سالاری و حقوق بشر به انگونه که ما به آن باور داریم در تناقض است، بقای این رژیم مبتنی بر نفی خواستههای مردم ایران است، بارها خاطر نشان کردهام که مادامی که این رژیم بر سر کار میباشد، روش و جهت آن تغییر ناپذیر است. آیا وضعیت در ایران حتی با در نظر گرفتن روی کار بودن این رژیم تغییرپذیر است؟ جواب من این است که قطعا بله و فقط مستلزم زمان است ولیکن هدف من این است که این واقعه در کوتاهترین زمان و با حمل کمترین هزینه برای شهروندان که تا هم اکنون متحمل هزینههای متعدد همچون از دست دادن جان، مال و همچنین امکانات عدیده بودهاند اتفاق بیافتد.
اجازه بدهید که در این مقطع من دیدگاهم را درباره آینده ایران و طرق دسترسی به این آرمانها مطرح کنم این البته با درنظر گرفتن وقت محدودی که با شما دارم مستلزم آن میباشد که صرفا به پرداخت به جوانب وسیع تر آن اکتفا کنیم.
1- در غالب ساختار سیاسی جایگزین این رژیم چه میباشد؟
2- حقوق شهروندان در چنین سیستمی چگونه تثبیت و پاسداری خواهد شد؟
3- آیا این ساختار نوین با باورهای دینی شهروندان در تضاد خواهد بود؟
در جواب این سوال اولا معتقدم که تاریخ بارها بیانگر آن بوده که جدائی شفاف دین از حکومت شرط حیاتی و لازمه ایجاد فضائی مستعد برای ایجاد حکومت مردم سالاری میباشد بنابراین من بر نیاز مبرم برای داشتن یک هویت سکولار در نظام دموکراتیک آینده تاکید میکنم.
فراتر از آن من بر پایهریزی و تدوین قانون اساسی این رژیم دموکراتیک بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید میکنم. این سند جامع شامل نکاتیست که من به اتکای آنها جمله مشکلات اجتماعی- فرهنگی- مذهبی و سیاسی را قابل بررسی و تعمل میبینم.
چنانچه در ابتدا به آن اشاره شد بدون داشتن یک سیستم متعهد به مردم سالاری پایهریزی این اصول امکان پذیر نمیباشد. لیکن صرفا درک این نیاز و داشتن دست آوردی متفاوت کافی نمیباشد. رسیدن به این هدف مستلزم تعهد و قبول هزینه از طرف فرد فرد شهروندان میباشد.
در اینجا به سوال دوم میپردازم. آیا چنین تعهد و قبول هزینهای سیستمی را که قطعا ضامن حقوق مردم باشد را به ارمغان خواهد آورد؟ در در اینجا مایلم که به یک نکته حساس تاریخی که احتمالا در نظر قرار نمیگیرد اشاره کنم. ایران کشوریست که در آن طی قرنها قومیتها و فرهنگهای مختلف صلحآمیزانه هم زیستی کردهاند.
"این واقعیتی است که به عنوان یک جامعه چند قومی و چند فرهنگی، ما ایرانیان در واقع دو هویت داریم، یکی ملی و دیگری قومی. در طول تاریخ، هویت ملی ایرانیان عامل مسلط حفظ فرهنگ و تمدن ما بوده است. ما در شاعر بزرگ خود فردوسی یک نمونه برجسته و شگفتاوراین احساس هویت را که در روان جمعی ما جای گرفته است می بینیم. ولی باید بیفزایم که لازم است اهمیت هویت های گوناگون قومی و مذهبی و نگهداری این فرهنگ ها و مذاهب را نیز بشناسیم. ما چه از بیرون به درون بنگریم و چه خود نگری کنیم در می یابیم که برشمردن ایرانیان به عنوان مردمانی یک لخت monolithic اشتباه بزرگی خواهد بود."
.
تمامیت ارضی ایران بدین طریق عمدتا بر منبای خواسته و اراده مردم آن بوده که حفظ شده است. لذا ماورا سرکوب سیاسی و تبعیض مستمر علیه گروههای مختلف، این رژیم باعث نگرانی و عصیانی مضاعف نیز شده و این عامل به تنهائی میتواند باعث به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور در صورت ارائه وضع کنونی بشود.
اینگونه نگاه کنیم، آیا زمانیکه یک کرد یا بلوچ سنی صرفا با نداشتن حق ایجاد مسجد دچار تبعیض رژیم شیعه میشود، آیا این عدالت است؟ یا زمانی که یک کلیمی یا بهائی به لحاظ باورهایشان تحت فشار واقع میشوند آیا این آزادی است؟ زمانی که یک زن از نصف حقوق یا حق بیان یک مرد برخوردار است آیا این مساوات است؟ من این سعادت را داشتهام که در جوانی در تمامی کشورم و در سالهای تبعید در کشورهای دیگر جهان سفر کنم و به این نتیجه رسیدهام که در سراسر جهان و فراتر از تفاوتهای ملی – جنسیتی- دینی- قومی و فرهنگی اصولی یگانه در نظر کلیه جوامع بشری است و در این میان مهمترین آنها برخورداری از حقوق مساوی و برابری در مقابل قانون میباشد و این که هیچ شهروندی طبق هیچ ضابطهای از حقوقی کمتر از دیگری برخوردار نباشند و همچنین هر شهروندی در انتخاب دیدگاه سیاسی یا باور دینی خود آزاد باشد و غیره.
به سادگی باید گفت که در غیاب چنین حقوق و فرایافتی چه الزامی است که یک شهروند تلاش خود را در راه خدمت به کشورش و یا حتی جامعه خود به کار گیرد تا این که آن را معطوف جامعه دیگری که در آن این حقوق موجود است گرداند. دقیقا به این جهت است که من این باور را که بدون حقوق بشر مردم سالاری امکان پذیر نیست را پیش روی شما میگذارم. بنابراین بر اساس این دیدگاه من از تمامی هم وطنانم دعوت میکنم که در راه احقاق این اصول کوشا باشند. ما ملزمیم که به عنوان یک شهروند نیروی خود را صرف انجام وظائف مدنی کرده و صرفا به تلاش حکومت در این راستا بسنده نکنیم.
بسیار پر اهمیت است که صرفا اتکا به حکومت و قانون اساسی را مکفی بپنداریم و در راه تقویت و اشاعه جامعه مدنی بکوشیم تا بنیادهای دموکراتیک و ساختارهائی چون اتحادیههای کارگری، نشریات آزاد- و سازمانهای غیر دولتی به کار افتاده و محفوظ بمانند. در ضمن تاکید میکنم که تداوم و استمرار این ایدهها با اتکا بر محور تحصیل علم و دانش میسر میباشد. این بهترین حربه ما درکارزار مبارزه با جهل- افراط گرائی- زورگوئی- تبعیض نژادی و سایر باورهای اهریمنیست. این امریست که برای تمامی جوامع و فرهنگها مصداق دارد. کلا روشنفکری پدیده ایست که از بطن دوران جهالت همچون دوره انگیزیسیون اروپا بر آمد.
به این دلیل است که من بر این باورم که ایران امروز این بار گهواره دوران رنسانس ماورا انگیزیسیون اسلامی است. جوانان ما با شهامت تمام و فدا کردن جانشان مصر بر تحقق آزادی هستند.
آیا این مبارزه ایست بر علیه دین؟ برخی بر این باورند و آن را مورد بحث قرار میدهند. در این جا به سوال سوم میرسیم که آیا تغییر ساختار حکومت، قابلیت هم پائی و هم زیستن با دین را دارد؟ ملایان حاکم مداما به طرفداران یک جایگزین سکولار تهمت دین ستیزی را زده اند که قطعا حقیقت ندارد.
بالعکس- من معتقدم که جدائی دین از حکومت در واقع هم به نفع دین میباشد و هم به نفع روحانیت. بسیاری از روحانیون بلند مرتبه غیر دولتی به این باور اذعان دارند که از صدر ظهور اسلام تا کنون بزرگترین لطمه به مردم و دین، از ناحیه همین حکومت که من ترجیحا آن را حکومت ضد اسلامی مینامم، زده شده است. امروزه روحانیون سنتی ما بابت از دست دادن اعتبار و خالی شدن مساجد گلایه مندند. قابل توجه است که رژیمی که از بدو تولدش فریاد مرگ بر آمریکا را سر میداده امروز شاهد آن است که در کشور آمریکا اسلام در حال اشاعه و پیشرفت است در حالی که بسیاری از ایرانیان در داخل ایران به آن پشت کردهاند.
فکر میکنم جواب آن پر واضح است، در آمریکا قانون اساسی و تضمین حقوق فردی در چارچوب یک سیستم سیاسی که بر جدایی دین از حکومت تاکید میورزد ضامن حق پیروی آزادانه از باورهای دینی هر شهروند میباشد. چون در رژیم ملایان در ایران و بر طبق قانون اساسی آن این امور مشخصا از هم مجزا نمیباشند، بنابراین هردوی این ارکان از برآوردن نیازهای مردم چه در زمینه خدماتی و چه دینی عاجزند.
به چه دلیل است که عده کثیری از پناهندگان چه ایرانی و چه از تبار دیگر، جویای کسب پناهندگی از سیستمهای مردم سالار اروپایی میباشند، زیرا مردم سالاریهای سکولار اروپایی امکان زیستن با معیارهای ارجمند را به شخص میدهند. جایگاهی از برای تبادل نظر بر اساس اصول مردم سالاری و نیز داشتن صدا و ازادی بیان و ابراز عقاید دینی از هر نوع را میدهند. و چگونه است که تا بحال به استثنای فراریان طالبان و القاعده هیچ شهروند تحت فشار کشور دیگری علی الخصوص شهروندی مسلمان به جمهوری اسلامی ایران پناهنده نشده است. من معتقدم اکثریت ایرانیان، دیگر تحت تاثیر شعارهای رژیمی که صلاحیت سیاسی و دینی خود را از دست داده است، قرار نمیگیرند و در اصل چون من بر این باورند که برای رسیدن به سکولاریزم و مردم سالاری و تضمین به دست آوردن آنچه را این رژیم از ما دریغ کرده، تنها راه، عبور کردن از کلیت این رژیم میباشد. در گذر از این گفتهها ناگفته نماند که ما نیازمندیم که یک روند دیگر را ماورا آنچه به آن فکر کرده یا عمل میکنیم در نظر داشته باشیم و آن در تحول وضعیت کشورمان حائز اهمیت است.
اشاره من به موضع و موقعیت جامعه بین المللی، علی الخصوص جوامع غربی نسبت به این مهم میباشد.
نافرمانی مدنی به دور از خشونت در بسیاری کشورها به لحاظ پشتیبانی جوامع دموکراتیک حاوی نتایج موفقیت آمیز بوده است و باید اضافه کنم که امروزه ایرانیان همان درجه از تعهد را از جوامع دموکراتیک جهان انتظار دارند.
ما انتظار داریم که جهانیان به این امر پی ببرند که مسئله اصلی برای ما مسئله جنبی اتمی نمیباشد بلکه فقدان حقوق بشر و آزادی سیاسی در کشور است. در جائی که در طی سالیان دراز چندین دولت غربی در لوای سیاستهای توسعه طلبانه و ابقای منافع اقتصادی خود بر مسئله حقوق بشر و دموکراسی در ایران سرپوش می نهاندند بیش از این به این اصول نمیتوانند بی توجه بمانند.
ماورا آنچه که از این دولتها بر میآید روابط فردفرد مردم از درجه اهمیت مشابه و احیانا بالاتری برخوردار است منظور این است که ایرانیان در این برهه از طریق شکل دادن به ساختارهای گوناگون و ایجاد اتحاد در سراسر جهان از ثمره شایان توجهی برخوردار خواهند شد. برای مثال حمایت اتحادیههای کارگری خارج در زمان اعتصابات احتمالی کارگران ایران و یا حمایت سازمانهای غیر دولتی خارجی از سازمانهای غیر دولتی داخلی ایران در ارتباط با زندانیان سیاسی و حمایت مالی و تقبل هزینهها و نیازهای قانونی یا درمانی آنان و یا کمک رسانی در زمینه ایجاد و در دسترس قرار دادن فن آوریهای لازم برای مقابله با مسدودیت اینترنت و یا مبارزه با شنود و کنترل اینترنت و حتی برملا کردن هویت شرکتهایی که در چنین فضائی همچنان به همکاری با رژیم در زمینه ارائه فن آوریهای مطلوب رژیم ادامه میدهند. در این بین شرکتهائی چون نوکیا و زیمنس را به عنوان خاطیان رده اول میتوان نام برد.
همچنین تحت فشار قراردادن سیاستمدارانی که ارتباطشان را با رژیم صرفا مذاکرات اتمی، تقلیل دادهاند. گو این که نمیتوان با رهبرانی که از تجاوز و کشتار فرزندانشان ابائی ندارند به توافقی پایدار و قابل اجرا رسید.
موسسات و بودجههائی به خصوص هم اکنون موجودند و میتوان تعداد آنها را افزایش داد تا از جهات بینالمللی حامی مردم ایران شوند. چنین سرمایهگذاری از جانب دنیای آزاد، کسب موفقیت را از لحاظ زمانی تسریع خواهد کرد.
شکی نیست که موفقیت نهایی توسط ایرانیان بدست خواهد آمد ولی در صورت مشارکت عملی جامعه بینالمللی هزینه آن بسیار تقلیل خواهد یافت. به گفته دکتر مارتین لوترکینگ "ما در پایان راه، گفتار دشمنانمان را فراموش خواهیم کرد ولی سکوت دوستانمان را به خاطر خواهیم سپرد".
در خاتمه لازم است تایید کنم که دموکراسی و حقوق بشر برای ایران فقط یک شعار نیست. اولویت اخص از برای رهائی و ایجاد زمینهای بنیادی برای استقرار و بازگرداندن کشور به مسیر نوگرائی، پیشرفت و سعادت. ایرانیان خصوصا در صد سال اخیر راهی طولانی را طی کردهاند. هزینهای بس گزاف را پرداختهاند و در قبالش نکات ارزشمندی را نیز آموختهاند. نتیجتا ما هم ملتی هستیم قویتر و هم دارنده نگاه مشترکی روشنتر و همگونتر به فردائی بهتر.
باور من بر نسل جوان امروز ایران استوار است. این دختران و پسران دلیر و از جان گذشته که مفاهیم آزادی، اوج بشری و مردمسالاری را نه تنها درک کردهاند، بلکه متقبل هزینه آن نیز میباشند. نسلی که تفاوتها را تشخیص داده و به آنها احترام میگذارد، تحمل و کثرتگرائی را در موازات حفظ حقوق اقلیت و عموم مردم را، بسان حقوق فردی خود حراست میکند. امروزه ایران دچار کمبود منابع طبیعی و انسانی نمیباشد و من معتقدم که نمائی را که من امشب با شما مطرح کردم میلیونها هم وطن در مورد آن با من هم نظر میباشند و به زودی تحقق خواهد یافت. لیکن فقط با تلاشی خستگی ناپذیر و عزمی راسخ است که معیارهائی که امشب مطرح شد پایدارانه به راه خود ادامه خواهند داد.
پیش از رفتن از حضور شما مایلم اشاره کنم که این اولین انقلاب صده بیست و یکم، که به "انقلاب تویتر" شهرت یافت قیامی است حماسهای برای روح بشر و ارج انسانی که به توسط هم وطنانم ارائه شده.
این نبردیست در دفاع از حقوق یک ملت، ملتی که اولین منشور حقوق بشر را به جهان ارمغان داده است. این نبرد با پیروزی ایرانیان و احقاق موضع راستین آنان در جهان به پایان خواهد رسید. آنها همچون سه هزار سال پیش در مقام پیشتازان شناخت و ابقای حقوق بشر برای هر فرد گام برخواهند داشت. به مصداق این شعر فارسی که: "پایان شب سیه سپید است".
رضا پهلوی
انجمن بین المللی حقوق بشر
بن، آلمان
بیست و هفتم مارس 2010
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
مردم ایران
به ملت سازان حرفه ای و نا آگاهان معصوم،
با تعریف شما از ملت عراق، ترکیه و اسراییل هر کدام دارای دو ملت هستند. افغانستان، ایران و تاجیکستان همزبان هستند، با تعریف شما باید یک ملت باشند. پاکستان هم حداقل دو ملتی است و از هند و چین و روسیه هم که نگو که انقدر با حساب شما زبان و ملت دارند که قابل قیاس با ایران نیستند. جمهوری آذربایجان و ترکیه هم با تعریف شما یک ملت هستند و معنی ندارد دو کشور مختلف باشند. سوریه و لبنان و سودان و نیجریه و طبق تعریف شما همه کثیرالملل هستند و باید با شما موافقت کنند وگرنه شما مسخره شان می کنید. استرالیا، امریکا، نیوزیلند، انگلستان و بخشی از سویس و کانادا همه انگلیسی زبان و با تعریف شما یک ملت هستند. همه اعراب هم یک ملت هستند و معنی ندارد که چند کشور باشند، البته با منطق سئوال برانگیز شما. مصری ها هم که از نظر نژاد عرب نیستند ولی به لحاظ زبان هستند چه، آقا؟ کشورهای امریکای جنوبی هم که به غیر از برزیل اسپانیولی زبان هستند هم با اسپانیا یک ملت محسوب می شوند و پرتغای ها و برزیلی ها هم چون همزبان هستند با محاسبات شما یک ملت اند. آمریکا هم که حتما چند ملیتی است، نه؟ آلمان چطور با میلیون ها ترک؟ سوئد یادتان نرود که درصد ایرانیان در آنجا کم نیست، آن کشور را هم باید چند ملیتی حساب کنید. کره شمالی و جنوبی را از قلم نباید انداخت. مالزی و اندونزی هم که بر طبق زبان دو ملیتی هستند، البته با تعریف شما. در انگلستان هم که اسلام دومین دین بزرگ و دین میلیون ها پاکستانی است چه و سیاهپوست هم کم ندارد؟ اینها را سر انگشتی به شما یادآور شدم، مابقی را خودتان پیدا کنید.
شما اول به آنچه شما ستم ملی می نامید در ترکیه و اسراییل و روسیه رسیدگی کنید بعد غم ایران و ایرانیان را متحمل شوید. اگر همه جهان مثل شما فکر کند باید طبق زبان هر کشوری خود را پاکسازی کند و خدا بداد کسی برسد که زبان و نژادش و محل زندگی اش حوانای نداشته باشد. اگر کسی با چشم بادامی زبانش فارسی باشد را چه کسی قبول می کند، کشورهای فارسی زبان یا اینکه چون نژادش زرد است باید نقل مکان کند به جایی که هم قیافه خود است. تازه آنجا هم که یک کشور نیست، خاور دور جایگاه حداقل ۱۰ کشور است.
بجای برانگیختن تعصبات زبانی، دینی و نژادی که همیشه نتیجه ای جز فاجعه انسانی ببار نیاورده است کار مثبتی انجام دهید. آنچه مهم است برقراری منشور جهانی حقوق بشر در جهان است که با حفظ احترام به همه انسان ها با هر دین و زبان و نژادی حقوق شان را برابر می کند و همزیستی و صلح را در جهان گسترش می دهد. در واکنش به فاشیسم هیتلری بود که این منشور تحقق یافت و دستاوردهای بسیاری برای بشریت تاکنون داشته است. شما می خواهید زمان را به دوره هیتلر بازگردانید و ما نخواهیم گذاشت و دنیا هم به شما چنین اجازه ای نخواهد چون فاشیسم مکتبی مرده است و جایی در قلب ما ندارد. کار شما در جاهایی خواهد گرفت که مردم نا آگاه باشند و این آگاهی ها از طریق ماهواره ها و گوگل به ایران می رسد. ما ملیون ها ایرانی خارج از کشور هم که هنوز نمرده ایم و در تبادل نظرهایمان با دوستان و اقوام خود در درون مرز و برون مرز نوشته های شما با آنها در میان می گذاریم. آگاهی ملت از دشمنان بزرگترین نقطه ضعف شماست و ما از این نقطه ضعفی که خودتان دو دستی تقدیمان کرده اید حداکثر استفاده را خواهیم کرد. شما بزبان ما سخن می گویید ولی ما می دانیم که بسیاری از اتباع خارجی هم زبان ما را آموخته اند و با ما وارد بحث می شوند. هیچ اشکالی هم ندارد چون ما در پاسخگویی به شما قویتر می شویم و بهم نزدیکتر.
ما همیشه مجبور به مبارزه در چند جبهه بوده ایم ولی هیچگاه تا به این اندازه هم بسته نبوده ایم که در راه منافع ملی ایران موثر باشیم. ما همه با هم هستیم و نمی ترسیم.
خواسته های ما جایگزینی این رژیم با نظامی سکولار و لیبرال دمکرات است با یک قانون اساسی بر پایه کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر. خواسته شما به غیر از تفرقه افکنی و حکومت کردن چیست؟ خواسته های خود را بطور شفاف در این سامانه و در اینجا به ثبت برسانید تا ما آنرا نقد و بررسی کنیم. ما حاضریم وارد یک گفتگوی جدی با شما بشویم به شرط آنکه شما صادقانه، خالصانه و اگر ایرانی هستید با در نظر گرفتن منافع ملی ایران پا به این میدان بگذارید و تا آخر کار با ما بمانید.
شما ملت سازان حرفه ای، اول ترکیه، اسراییل و روسیه را هدف قرار دهید و سیستم فدرال تان را در آنجا پیاده کنید تا ما شاهکارتان را ببینیم و بعد ما کپی کنیم. ما موش آزمایشگاهی کسی نیستیم و محافظه کاری ما را سوق می دهد به سوی آزمایش هایی که در جهان شده و از میان آنها ما الگو برداری از نمونه های موفق می کنیم.
April 03, 2010 03:48:08 PM
---------------------------
آناهیتا خزائی
از پارس برآمدم.از پارسوماش.این گفته من است.کورش پسر ماندانا و کمبوجیه.من کورش هخامنش فرمان دادم که بر مردمان ملال نرود.زیرا ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من.بگذارید هرکس به آیین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید.فرودستان را دریابید.و هرکس به تکلم قبیله خویش سخن گوید.گسستن زنجیر ها آرزوی من است.ما شب و شقاوت را خواهیم زدود ،زندگی را ستایش خواهیم کرد.تا هست سرزمین من آسمانی باد.که در او رود ها ی بسیاری جاری است.ما دامنه ها و دشت هایی داریم دریا وار.سحرآمیز ،سرسبز و برکت خیز.و شما راگفتم این بهشت بی گزند را گرامی بدارید.سرزمین من توان شکفتنش بسیار است.سرزمین من ، مادر من است.تا هست خنده شادی خیز کودکان خوش باد ،تا هست شهریاری بانوان و آواز خنیاگران خوش باد.تا هست رودها بسیار تر و بسیارتر باد.از اندوه و عزا به دور باد سرزمین من.تا هست هرگز دلتنگی به دیدارتان نیاید.تا هست اندوه آدمیان مرده با د .به یادتان می آورم بهترین ارمغان آدمی آزادی ست. باشد که تا هست از خان و مان ملتم عطر و ترانه برخیزد.مردمان ما شایسته آرامش وآزادی اند،مردمان ما شایسته شادمانی و ترانه اند.،مردمان ما شایسته عدالت و علاقه اند ، دودمانتان در آرامش ، زندگی هاتان دراز ، و آینده تان روشن تر از امروز باد، این آرزوی من است
منبع: برگزیده ای از سخنان کورش بزرگ در منشورهای پارسوماش ،شوشیانا و پرشیا
April 03, 2010 03:08:01 PM
---------------------------
آناهیتا خزائی
در حسرت یک نعره مستانه بمردم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
April 03, 2010 03:05:00 PM
---------------------------
منصور حکمت
پیشنهاد می کنم شاهزاده به یکی از سه حزب من بپیوندند. ما حرفهای همدیگه رو خوب می فهمیم. آخه قبل از انقلاب ما فکر می کردیم یواش یواش می تونیم جای هویداها و شریف امامی ها را پر کنیم ولی از شانس بد انقلاب شد. ما هم از لجمون کمونیست شدیم و چون کسی در تهران برامون تره خرد نمی کرد رفتیم کردستان و شروع کردیم در باره بهشت موعود براشون گفتن. انها هم بی خبر از همه جا دنبالمون راه افتادن . خلاصه وقتی کلی از انها را به کشتن دادیم فرار کردیم به غرب و شدیم سکولار ، لیبرال ، فمینیست و از همه بالاتر طرفذار ازادی کامل جنسی و غیره .بدبختانه اینجا هم ماستمون نگرفت تا اینکه دوستان طبیعی خودمون پهلوی طلبها رو پیدا کردیم. تازه بعد از اینهمه عرق ریختن دیالکتیکی فهمیدیم ما هم ماهیتا سلطنت طلب هستیم. البته دوستانمون یک کمی کلک هستند و دنبال جمعیت دزدی و کپی از خالی بندیهای ما هستند ولی بالاخره همینه دیگه سگهای ولگرد نهایتا دور هم جمع می شن. حالا سانسور چی عزیز شما هم چون مثل اوباما همه گزینه ها رو روی میز داری مختاری هر کاری بکنی فقط لطف کن یک کپی برای حزب کمونیست کارگری هم بفرست بعدشم راحت برو بگیر بخواب چون که ما بیداریم.
April 03, 2010 08:05:53 AM
---------------------------
یک ایرانی
برای اصلاحی که انجام دادید ممنونم.
و برای نمایش سخنان آقای دکتر همایون در این سایت.
با احترام
یک ایرانی
April 03, 2010 12:53:04 AM
---------------------------
ناظر
دوستان گرامی تا زمانیکه جمله ـ برشمردن ایرانیان در زمره یک ملت یک پارچه اشتباهی است ژرف. ـ در متن آقای رضا پهلوی اصلاح نشود و کماکان روی سایت شخصی وی با این فرمولبندی قرار داشته باشد، بدانید که میهن دوستان واقعی نقد و اعتراض خود را ادامه خواهند داد. و شما دوستان هم بهتر است از فرهنگ درباریتان دست بردارید. شاه گل بی عیب است و مقصر درباریان و در اینجا هم مترجم و سایرین که در دربار هستند سزاوار سرزنش و مجارات هستند. آیا از خودتان سئوال کرده اید چرا آقای رضا پهلوی موضوع به این مهمی را قبل از کنترل اجازه درج در سامانه شخصی ش را داده اند. آیا از خودتان سئوال کرده اید اگر تلاش این حساسیت را نشان نمی داد بخش بزرگتر شما در خواب و بخش کوجکتر هم بنا بر فرهنگ درباری سکوت را پیشه خود می کردید. و البته در آنطرف هم سازمانهای هویت طلب به ریش بعضی ها می خندیدند.
April 03, 2010 12:41:05 AM
---------------------------
حق
هموطنان گرامی، من یک لیبرال دمکرات با گرایش های چپ هستم. شور و حالی که انتخابات کذایی ۲۲ خرداد ۸۸ برانگیخت و شکل گیری جنبش سبز ملی مرا سیاسی تر از هر زمان دیگری در زندگی ام کرد. به دلیل گرایش های چپ خود به سرعت جذب اخبار روز شدم و برای ماه ها یکی از کاربران پر و پا قرص این سایت بودم. از ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ من متوجه چرخش عجیبی در سیاست این سایت نسبت به جنبش سبز شدم و بدتر از آن چند روز پیش در این سایت اعلام شد که چپ ها از جنبش سبز خود را جدا کرده اند. از آن پس مقاله پشت مقاله در ضدیت با جنبش سبز آغاز گردید که خوشبختانه نظر دهنده اول در این ستون (مردم ایران) به مهمترین آنها اشاره کرده است. مشاهده چنین رفتاری بود که باعث شد من از چپ ایرانی کاملا فاصله بگیرم. برای من ماه ها طول کشید تا بفهمم که چپ ایرانی ماهیت حزب کارگر انگلستان را ندارد بلکه ماهیتی ضد ملی، غیر دمکراتیک، غیر شفاف و بسیار موذیانه و مغرضانه دارد.
چرا منه مثلا تحصیل کرده انقدر نا آگاه و ساده دل بودم که فکر کردم تفاوت زیادی بین توده ای ها و فداییان خلق (چریک های فدایی خلق سابق) وجود دارد؟ چرا فکر کردم که فداییان خلق قادر خواهد بود در ایران آزاد حزبی باشد مثل حزب کارگر انگلستان، حافظ منافع ملی کشورش؟ اگر برای من چندین ماه طول کشید تا چهره کریه چپ را ببینم برای نا آگاهتر و ساده دل تر از من چقدر طول می کشد؟ چه باید کرد تا این چهره به همه شناسانده شود و در اذهان عمومی همان تصویری را بوجود آورد که حزب توده و مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی در اذهان عمومی بوجود آورده اند؟ راستی در این مورد چه باید کرد؟
شاد و تندرست باشید.
***********************
با عرض سلام خدمت آقای زاهدی،
بسیار خوشحالم که شما تصمیم گرفته اید که یک رابطه مستقیم با ما برقرار کنید و به پرسش های ما پاسخ های رسمی بدهید، این گویای صداقت و شهامت شماست. این گامی بسیار مهم و مترقی ای است که شما برداشته اید و من از صمیم قلب من برایتان آرزوی موفقیت می کنم.
یک پرسش از شما دارم، آیا ما می توانیم پرسش های خود را درباره مقالاتی که در این و دیگر سامانه ها مطالعه می کنیم با شما مطرح کنیم و به سطح معلومات خود و اطرافیان مان بیافزاییم یا نه؟ من بخوبی آگاهم که شما پاسخگوی احزاب و گروه های سیاسی دیگر نیستید ولی به چالش کشیدن تفکر آنها در مقالات و مباحث، ابزار لازم را در اختیار ملت ایران قرار می دهد که با ماهیت همه اینها آشنایی کامل پیدا کنند و سرنوشت خود را اینبار بهتر از سال ۵۷ رقم بزنند. اکثر مقالاتی که بوسیله چپ ها انتشار می یابند بنظر مردم عادی روشنفکرانه و منطقی می آیند در صورتیکه مغرضانه و گمراه کننده هستند، تحریف تاریخ هم که همواره جای خود را در اردوی چپ داشته است. من در محافل مختلف، ایرانیان را تا آنجا که توانسته ام با ماهیت چپ ها آشنا کرده ام ولی در برخی موارد قادر به اینکار نبوده ام چون فاقد ابزار کافی بوده ام.
من معتقدم که زمان آن فرا رسیده است که برخورد تفکرها به عرصه عمومی کشیده شود چون بزرگترین نقطه ضعف نیروهای ضد ملی به چالش کشیدن بند بند مقالات آنهاست. خوشبختانه نظر دهنده اول در این ستون با نام مستعار مردم ایران به برخی از این مقالات اشاره کرده است.
سپاسگزارم
April 03, 2010 12:06:41 AM
---------------------------
مهشید
من هم موافقم. نوع سوالات و ادبیات به کاررفته در مصاحبه تلاش غیر حرفه ای و کاملا مغرضانه است. و درست این می بود که این دوستان از خود سخنگو ابهامات را می پرسیدند یا از مترجم متن. اصلا درست تر این است که روزنامه نگار اول بر آنچه مورد سوال است احاطه یابد، برود متن اصلی را بخواند و بعد بپرسد چرا و چگونه.
کدام ژورنالیست یا سیاستگر می رود پیش از صحبت با صاحب یک اثر و رفع ابهام از دیگری بپرسد منظور او چیست؟ چپ ها کی از این ایدئولوژی زدگی و فرصت جویی برای ضربه زدن ازادمی شوند؟
از آقای داریوش همایون گرامی سپاس گزاریم که مانند همیشه روشنگر و آگاه برخورد کردند.
خواهش می کنم سخنان آقای همایون را اینجا هم منعکس کنید چون همه به سامانه تلاش مراجعه نمی کنند و این ابهام و سوئ تفاهم باقی می ماند.
بسیار خوشحالم که دوستانمان در اینجا برخورد منطقی دارند و عکس العمل نشان می دهند.
با احترام و ارادت و با آرزوی بهروزی برای حزب مشروطه و ملت ایران
April 02, 2010 07:11:03 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
بزودی قسمت جدیدی در سامانه حزب مشزوطه ایران اضافه خواهد شد که کاربران بتوانند سوالات خود را از حرب بکنند و حزب مشروطه ایران هم پاسخ رسمی خود را اعلام کند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
مدیر سامانه حزب مشروطه ایران
April 02, 2010 05:00:03 PM
---------------------------
ایرانی
چپ ها از هر فرصتی برای ضربه زدن به طرفداران نظام پادشاهی استفاده می کند. فگر می کنید چرا این سوال را مستقیم از خود رضا پهلوی نمی کنند؟ آقای زضا پهلوی بهتر از هر کسی می تواند پاسخگو به این ابهامات خود دراوردی چپ های مثل تلاش باشد.
April 02, 2010 04:56:03 PM
---------------------------
یک هموطن
ولی مناسب تر بود اگر حزب مشروطه نظر خود را در باره این اشتباه در سامانه خودش می گذاشت. سوالات سامانه تلاش خودشان آنقدر جهت دار و با کنایه هستند که پاسخ خودشان را در خود دارند. مثلا می پرسند ایا ما در اشتباه بودیم که خود را یک ملت می دانستیم؟ خب انتظار دارید پاسخگو بگوید چه؟ این گفتگو نیست. استفاده از فرصت است. تلاش می توانست مقاله ای بنویسد و نظر خودش را عنوان کند.
این متن به حزب صدمه می زند. امیدوارم ترجمه درست را جایگزین کنید.
با احترام
April 02, 2010 04:06:04 PM
---------------------------
بهراد
به کامنت گذار گرامی - مردم ایران
شاید شما پاسخ خود را در لینک زیر بیابید
http://talash-online.com/didgha/matn_848_0.html
April 02, 2010 09:40:19 AM
---------------------------
مردم ایران
با درود خدمت گردانندگان این سامانه،
شما عزیزان را رجوع می دهم به بخش آخرین خبرها در اخبار روز با مشخصات زیر و بویژه نظرات داده شده بوسیله خوانندگان:-
چالش برقراری مردم سالاری و حقوق بشر در ایران
سخنرانی رضا پهلوی در انجمن بین المللی حقوق بشر
اخبار روز
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۱۱ فروردين ۱٣٨۹ - ٣۱ مارس ۲۰۱۰
خوشبختانه نظرات بی ربط و کینه توزانه بوسیله اخبار روز حذف شدند. امیدوارم این رویه ادامه یابد. یکی از نظرات که توجه مرا جلب کرد در رابطه با تناقضی بود که این خواننده میان شاهزاده رضا پهلوی و حزب مشروطه ایران درباره ملت و یکپارچگی به میان آورده است.
*************
خواهش:- اگر مانیتور کردن اخبار روز بوسیله من کار عبثی است و اتلاف وقت من و شماست مرا آگاه کنید چون روزانه ساعت ها وقف این کار می کنم. اگر در مقاله هایتان بخصوص مقاله های آقای همایون ببینم که تفکر چپ ها یی که منافع ملی ایران را نشانه گرفته اند به چالش جدی کشیده شده اند خواهم دانست که کار من به مبارزات شما کمک می کند.
در لیست خبر و مقالات اخبار روز که دیروز ارسال کردم فراموش کردم توجه همگان را به ستون نظرات آنها جلب کنم که اهمیت بیشتری از هر خبر و مقاله ای دارند. در بسیاری موارد دیده می شود که خوانندگان گام ها پیش تر از روشنفکران و نویسندگان هستند، نمی دانم باید که باید از این بابت شاد باشیم یا بحال خود گریه کنیم. شما چه فکر می کنید؟ شاید این سوژه مناسبی برای یک مقاله باشد.
با چاپ نظراتم به شرط آنکه بسود مبارزات ما باشد هیچ مشکلی ندارم و از حذف آنها ناراحت نمی شوم. اگر بخش هایی از یک نظر بسود مبارزات نیست را خواهش می کنم آن بخش ها را حذف کنید و مابقی را اگر صلاح دیدید چاپ کنید.
در پایان می خواهم بدانید که مقالات، و گزارش گفتگوها و نشست های حزب مشروطه ایران بسیار خالصانه و صادقانه و فقط در راستای حفظ منافع ملی ایران است. اگر دیگران هم چنین بودند ما مشکلی نمی داشتیم و آزادی و آبادی ایران انقدر به تعویق نمی افتاد.
سپاسگزارم
April 01, 2010 02:58:45 PM
---------------------------
|