برای سپاه و هرنيروی دیگری که خواستار ویرانی و در صورت تشدید، شاید هم تجزیه ایران، نباشد، تنها گزینش همراهی با ملت برای ریشه دوندان یک حکومت دمکرات با رعایت کامل موازین حقوق بشر می باشد.
وقایع ایران همچنان روند پیشین را ادامه می دهد: نبرد قدرت میان چهار مرکز اصلی (جنبش سبز، رهبر رژیم، رئیس جمهور رژیم و "اصولگرایان" مخالف دولت)، وخیم تر شدن وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور، منزوی تر شدن ایران در پهنه سیاست جهانی و درندگی رژیم. در یک ماه گذشته، به ویژه رژیم درنده تر شده است. چنین به نظر می آید که با افزایش تزلزل رژیم، ترس و عدم اعتماد هرچه بیش تر ریشه دوانده و خشونت و سرکوبگری نظام نیز شدت مییابد. با اعدام های جمعی هر روزه، رژیم کوشش می کند بخش عظیم مخالفان را مرعوب کرده و به خيال خود حاکمیت خويش را تثبیت نمايد. سرنوشت نظام فاسد و خودکامه تونس که در کم تر از یک ماه، پیش چشم جهانیان از هم فروپاشید، بر هراس کانون تصمیم گیری رژیم اسلامی، هرچه بیش تر میافزايد، به ویژه انکه نیک می دانند؛ به هنگام گریز، عربستان سعودئی ندارند که آنان را پناه دهد.
توقف حمایت ارتش تونس از رژیم در برابر نیروی ملت، سرنوشت مبارزه را روشن کرد، جنبشی خودجوش براثر گرسنگی، اختناق درازمدت و زیرپا گذاشتن آزرم و مرز انسانی، حتا بدون وجود جایگزین تثبیت شده، به ناگه منفجر شد. دريک مقایسه؛ امکان پیش آمدن چنین وضعیتی برای رژیم اسلامی نيز وجود دارد، با اين تفاوت که جنبش سبز در جامعه ایران تثبیت شده است. این جنبش با درایت تمام تلاش نموده از خونریزی و آشوب خودداری کند و همزمان براثر اقدامات پریشانحال رژیم، بر هواداران خود افزوده و پایه های رژیم را هرچه بیش تر سست نموده است. با گذشت زمان، جنبش سبز به عنوان یک جایگزین تثبیت شده و حمایت اکثریت بزرگ ملت را همراه داشته و قدرت می یابد. یکی از شرایط اصلی سقوط هر رژیم ـ یعنی وجود جایگزین تثبیت شده ـ در ایران شکل گرفته است.
جنگ قدرت میان سه کانون داخلی رژیم علیه یکدیگر و همچنین علیه ملت، به مرحله برخورد نزدیک می شود. با وجود حمايت رهبر نظام و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، از رئیس جمهور کنونی در هنگام و پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، اما نشانه های آشکار همراه با شایعات فراوان، از گردنکشی و خودمختاری هرچه بیش تر رئیس جمهور حکایت می کند. تغییر و جايگزينی وزرا، به ویژه وزیر اطلاعات و خارجه(حوزه سنتی قدرت رهبر نظام) و انتصاب رئیس دفتر، رئیس جمهور سرخود و برخلاف میل رهبر ابتکار عمل را در دست گرفت و او را در برابر عمل انجام شده قرار داد.
از عوامل ديگر تشديد اختلافات ميان اين رهبر و رئيس جمهور نظام مخالفت شديد آخوندها با رئيس جمهور و همچنين تحريکات و افشاگريهای رئيس مجلس تشخيص مصلحت نظام است که به شدت مخالفت اين قشر میافزايد. هر چند در اين سالها نفوذ آخوندها رو به نزولی فزاينده بوده است، با وجود اين به دليل نياز رهبر رژيم به حمايت مجلس خبرگان، موجب ملاحظه وی در برابر آخوندهاست که اين سبب دامن زدن به مخالفتهای ميان اين دو گرديده است. از سوی ديگر جاه طلبی هم رئیس جمهور و هم رهبر نظام را پایانی نیست. اتحاد آن دو در آینده راهی به جز فسخ ندارد. به ویژه آن که شایعه بیماری رهبر رژیم، که رگه هایی از واقعیت در آن دیده می شود، به تسریع این امر کمک خواهد کرد. با وخیم شدن اوضاع اقتصادی و رشد سریع تورم که در راه است، هریک تلاش خواهند نمود شکست را به گردن دیگری بی افکند. شايد گزارش گفته رهبر نظام مبنی بر ادعای عدم ابراز نظر در امور اقتصادی، تلاشی باشد در جهت «بيمه» کردن خود در برابر نتایج منفی طرح "هدفمند کردن" يارانه ها که زیر چتر شدید امنیتی به اجرا گذاشته شد. نتایج تورمی شدید این طرح در آينده خود را آشکار خواهد کرد.
از سوی دیگر رهبر نظام زیر فشار شدید "اصولگرایان" مخالف رئیس جمهور قرار دارد. این گروه، که دو قوه مقننه و قضائیه را تا اندازه ای در دست دارد، هرچند به ظاهر خود را مطیع رهبری می داند، اما در تلاش برای در دست گرفتن اهرم های قدرت است و معلوم نیست تا کجا با رهبر نظام پیش رود و یا از جانشینی که او برای جایگزینی خود بر می گزیند، حمایت نمايد. مانند دیگران این گروه نیز شاهد نزول قدرت رهبر رژیم در سال های اخیر و به ویژه پس از انتخابات، بوده است. "اصولگرایان" که صلاحیت و کارنامه خود را برای اداره کشور به مراتب بالاتر از رئیس جمهور و دارودسته وی می داند به نظر نمی آید که به تواند با رئیس جمهور، حتا در کوتاه مدت، دست به اتحاد تاکتیکی زند.
در این میان رژیم در نبود مشروعیت ملی، هر روزه بیش از بیش به دامان سپاه به عنوان حافظ نهایی خود، بیش تر چنگ می زند. در سیاست داخلی رژیم، وزنه سپاه به اندازه ای سنگین شده که می تواند نقش تعیین کننده را بازی نماید. هر سه جناح حکومتی با حضور سرداران حاضر در قطب خود، در پی افزایش نفوذ و یارگیری بیش تر در میان سپاه می باشند. با وجودی که سپاه به طور رسمی خود را زیر فرمان رهبر می داند، هر روزه با درک و احساس تعيين کنندگی قدرت خود، نیازی به فرمانبرداری بی چون چرا نمی بیند. سپاه که سال ها، چه در دوران جنگ با عراق و چه پس از آن تحت فرمان آخوندها بود، چندین بار تا لبه یک جنگ ناخواسته رفت که در صورت وقوع، پس از اين نهاد، ملت ایران بازنده اصلی آن می بود. سپاه پاسداران اکنون احساس می کند که آن دوران سپری شده است. علاوه بر اين قدرت خود را در قوه مقننه، مجریه و در حوزه اقتصادی تثبیت شده می بیند و در پی حفظ آن است. بر کسی پوشیده نیست که روند کنونی اداره کشور بجز ویرانی و شورش بیش تر و شاید هم حمله خارجی و جنگ داخلی راهی در پیش نخواهد داشت. سپاه نیز با نگاهی واقعبينانه به صفوف خود، نمی تواند برآوردی غیر از این داشته باشد. با در نظر گرفتن گزینه های پیش رو این نهاد، برای منافع خودش هم که شده، مجبور به جهت گیری قاطع و سریع خواهد شد.
در این گزینش، سپاه یا آن مقدار کوتاه بین است که وزنه خود را به سوی یکی از طرفین در گیر در کانون رژیم متمایل کند یا با اندکی درایت درک خواهد نمود که بدون پشتیبانی ملت نخواهد توانست کاری از پیش برد. گزینش نخست ادامه راه سابق بدون وجود دو گروه رقیب دیگر خواهد بود. همان اختناق، همان وخیم شدن وضع اقتصادی و همان سیاست خارجی ماجراجویانه که در نهایت به مرحله برخورد سخت با ملت خواهد رسید. رژیم اسلامی و بازیگران آن در سی سال گذشته ثابت کرده اند که توان اداره کشور را ندارند. دست آورد آنان ویرانی، کشتار، گسست همبستگی ملی، فراموشی منافع ملی در داخل کشور و ماجراجویی و انزوا در سیاست جهانی بوده است. برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خودکامه خود، نه مانند چین توانستند رشد اقتصادی شگفت آور بهمراه آورند و نه مانند روسیه توانستند به درآمد ارزی قابل ملاحظه و در نتیجه بالا بردن سطح زندگی ملت دست یابند.
برای سپاه و هرنيروی دیگری که خواستار ویرانی و در صورت تشدید، شاید هم تجزیه ایران، نباشد، تنها گزینش همراهی با ملت برای ریشه دوندان یک حکومت دمکرات با رعایت کامل موازین حقوق بشر می باشد. اکنون این فرصت تاریخی در برابر سپاه قرار گرفته که با استفاده از سنگینی وزنه خود بتواند با دسترسی به یک راه حل مسالمت آمیز که بر اثر مصالحه با ملت قابل اجرا است، کمک نماید. جنبش سبز، جایگزین تثبیت شده کنونی رژیم اسلامی، با پشتیبانی سپاه پاسداران قادر خواهد بود که قدم های نخستین در برقراری یک دولت دمکرات، اجرای انتخابات آزاد، تدوین قانون اساسی جدید و در سیاست خارجی کاستن از تشنج را بردارد. نیروهای مسلح تونس که از سابقه استقلال آن کشور تنها 55 سال می گذرد، توان انجام این مهم را داشتند. نمی توان انتظار داشت که سپاه پاسداران با وجودی که وسیله این رژیم برپا شده است در برابر منافع، استقلال و یک پارچگی ایران، تا مدت های زیاد بی تفاوت بماند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
گل آقا
با سلام خدمت هموطن عزیز جناب یزدانی .
گذاشتن اسم فرزندان ایران برروی عده ای قاچاقچی مواد مخدر که کارشان نابودی فرزندان واقعی ایران است درست نیست .
هیچگاه جامعه ای با افکار و کارهای افراطی درست نمیشود .
بعد از انقلاب فرانسه هم 70 سال طول کشید تا جامعه راه خودش را پیدا کرد .
از این هم تعجب میکنم که چرا نظر من حذف شده زیرا مردم از خودشان میپرسند این گل آقا چه گفته که جناب یزدانی چنین جواب داده اند ؟
در ضمن 2 نکته را عرض میکنم :
۱- هر کس که نظری غیر از نظر شما داشت حزب اللاهی نیست .
2 - دمکراسی یعنی تحمل شنیدن تمام نظرات .
با احترام گل آقا
January 25, 2011 03:15:39 PM
---------------------------
|