حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
كمونیستی در ایران

January 25, 2011

سه شنبه 5 بهمن 2569 = January 25, 2011

احمد كسروی احمد كسروی
 

جوانی میگوید : در دانشكده‌ای هستیم و یكی از شاگردان دعوت بكمونیستی میكند ، و پیش از همه ، بخدا و هستی آن ایراد گرفته میگوید : « باید این خرافه را از مغزها بیرون گردانید».

میگویم : یكی از داستانهای شگفت كمونیست شدن ایرانیهاست. ما شنیده‌ایم در كشور روس و در دیگر جاها كمونیستی آزاد نیست و هركسی نتواند كمونیست شود. كمونیستی برای بهتری حال كارگران و رنجبرانست ، و اینست جز از كارگران و رنجبران ، كمونیست باباور و پایدار پدید نیاید. یك بازرگانی كه درآمد سرشار و بازرگانی لذت برده ، یك دیه دار و یك كشیش كه بمفتخواری خو گرفته ـ اگر هم خواهند ، كمونیست نتوانند بود و كمونیستها آنها را نپذیرند.

در محاكمة پنجاه و سه تن كه سه سال پیش در تهران رخداد دكتر ارانی كه جوان با دانشی بود در این باره سخنان بسیاری گفته دلیل آورد كه در روسیه دویست ملیون مردم هست در حالیكه كمونیستها بیش از چهار ملیون نیستند. دیگران نه اینكه نمیخواهند. میخواهند ولی نمی توانند و كمونیستها آنها را نمی‌پذیرند.

این چیزیست كه ما دربارة كمونیستی شنیده ایم. ولی در ایران می بینیم شاهزاده كمونیست میشود ، بازرگان یكملیون ریالی كمونیست میشود ، روضه خوان كمونیست میشود ، شاعر مفتخوار كمونیست میشود ، روزنامه نویس كه دیروز شاه پرست بود و به رضاشاه صد چاپلوسی مینمود كمونیست میشود. از اینجا باید گفت : كمونیستی در ایران بآن معنایی كه در اروپاست نمیباشد.

از آنسوی چه كمونیستی چه دموكراتی چه هر راه دیگری بسته بفهمیدن و باور كردن و پذیرفتن و بكار بستن است. باین معنی یك كسی هنگامی كمونیست یا دموكرات باشد كه گفته های كمونیستها یا دموكراتها را بفهمد و باور كند و بپذیرد و بكار بندد و در راه رواج و پیشرفت آن بكوشش پردازد.

همان كمونیستها در روسیه یكایك آنان براه خود دلبستگی دارند و ما میدانیم كه در زمان نكولا و پیش از آن چه آسیبهایی در آن راه دیده اند و چه كسان بسیاری از آنان ببالای دار رفته است.

اینكه كسانی بی آنكه معنی كمونیستی یا دموكراتی را بفهمند و بگفته های دموكراتها و یا كمونیستها آشنا باشند و آنها را بپذیرند خود را كمونیست یا دموكرات بنامند و بهمین نام دسته بندی كنند یك چیزیست كه تنها در ایرانست.

اینكه چهار تن یا پنج تن گرد هم آمده بگویند : « بیایید یك حزبی درست كنیم» و آنگاه چند جملة پوچی را بهم بافته نامش را مرامنامه گزارند ، و با همین سرمایه خود را یك حزبی بخوانند و نشستها برپا كنند در این كشور بدبخت است.

اینها نمونه هایی از بیچارگی این توده میباشد. اینها دلیلست كه این مردم درمانده شده اند ، سركلافه را گم كرده اند ، فهم ها و خردهاشان از كار افتاده است. اینها میرساند كه دستة بزرگی در این كشور زندگانی را جز شكم‌چرانی و هوسبازی نمیدانند و در آن راه بهر كار ننگ آلودی برمیخیزند.

آن كسانیكه در ایران دعوی كمونیستی میكنند پیش خود می‌پندارند كه از این راه بكمونیستها نزدیك خواهند بود و از آنها احترام خواهند دید ، و نمیدانند كه همان كمونیستها اینها را جز یك مشت « مردان بیهمه چیز» نخواهند شناخت و كمترین ارجی نخواهند گزاشت ، بلكه از اینكه راه و « مرام» آنها را دستاویزی برای سودجوییهای خود گرفته اند دشمنشان خواهند داشت.

یك كمونیست كه براه خود دلبستگی میدارد و بآن احترام میگزارد هنگامیكه بشنود یكمردی از یكسو پول باجاره میدهد (و تومانی یك عباسی فرع میگیرد) و از یكسو خود را كمونیست مینامد یا یك روزنامه نویس كه تا دیروز صد چاپلوسی از رضاشاه میكرد و اكنون بازگشته و سنگ كمونیستی بسینه میزند همین را یك بی احترامی براه خود دانسته آنها را جز مردان پستی نخواهد شمرد.

یك كمونیست این خواهد دانست كه این كسانیكه در ایران تا دیروز شاه پرستی مینمودند و امروز چون حال كشور عوض شده آزادیخواه و كمونیست شده اند ، از سودجویان این توده اند و همین كسان اگر در هولاند[هلند] یا در بلژیك میبودند خود را فاشیست می خواندند. این خواهد دانست كه در هر توده ای اینگونه مردان دو رو و سودجو فراوان باشند و در ایران بدبخت ما فراوانتر هستند ـ بهرحال بیگمانست كه به آنان كمترین ارجی نخواهد نهاد.

در اینجا خواستم گفتگو از كمونیستی نیست و نمیخواهم بآن ستایشی كنم یا ایرادی گیرم. ما در برابر كمونیستی سخنانی داریم كه در جای دیگری خواهیم نوشت.[1] ما در حال آنكه كارل ماركس و لنین و دیگر پیشروان كمونیستی را از نیكخواهان جهان می‌شناسیم و ارج بآنها میگزاریم بگفته هاشان ایرادهایی داریم. ما دربارة ایشان آنرا میگوییم كه دربارة نیچه و باخنر و دیگران گفته ایم :

« با دروغ جنگیده اند ولی براست نرسیده اند». آن نبردیكه اینان با آزمندان و پول اندوزان آغاز كرده اند و كوششهای مردانه ای كه بكار برده اند بسیار ارجدار است. لیكن در همانحال راهشان درخور پیشرفت نیست و بهمان دلیل استكه با آنهمه كوششها نتیجه ای كه می‌بایست بدست نیاورده اند. این گفتگوییست كه ما با كمونیستهای اروپا داریم و در جای خود خواهیم آورد.

در اینجا خواستم گفتگو از نمایشهای بسیار دروغ كسانیست كه خود را در ایران كمونیست میخوانند. اینان اگر صدتن باشند نود تنشان هیچ نمیدانند كمونیستی چیست. تنها نامش را شنیده اند و بهوس دنبالش میروند ، و آنگاه یك سودی از اینراه برای خود چشم میدارند.

اینان همان كسانید كه اگر چهل سال پیش بودندی سینه زدندی ، زنجیر زدندی ، تیغ زدندی ، هوسهای آنروزی آنها بوده. امروز نیز حزب ساختن و یا باین حزب و آن حزب رفتنست. اینرا برای مثل می نویسم :

چندی پیش یكی از یاران ما ( آقای م. رحیمی) جوانی را با خود بادارة پرچم آورده چنین گفت : در یك نشستی بودیم این جوان نیز بود. گفتگو از كمونیستی میكردند و دانسته شد بیك حزبی كه خود در ایران بیرقدار كمونیستی می‌شمارد بستگی دارند. برخی سخنانی گفته شد ، و ما چون برخاستیم این جوان نیز همراه ما برخاست ، و در راه دیدم چنین میگوید : « باید امامزمان بیاید و خودش اصلاح كند». دانسته شد در حال آنكه با كمونیستهاست یك شیعی خالصی نیز هست ، و اینست خواهش كرده همراه خود تا باینجا آوردم كه از سخنان شما و از چیزهاییكه می نویسید آگاه گردد و از این سرگردانی بیرون آید».

من خود داستان دیگری بیاد میدارم : آن پنجاه و سه تن كه نامشان بردیم چند تنی از آنان جداگانه محاكمه شدند و یكی از آنان جوانی بود كه در دادگاه چندان زاری و لابه نمود كه بجای او ما شرمنده شدیم. بدبخت با گریه چنین آغاز سخن كرد : « میخواهند مرا از خدایم جدا گردانند ، من از خدایم جدا نخواهم شد. در مدرسه طلبه ها از صدای قرآن من همیشه محظوظ بودند. مظلومیت من مثل مظلومیت امام موسی كاظم است...» چندان از این سخنان گفت و گریست كه دادگاه بستوه آمد. ولی همان جوان اكنون باز خود را كمونیست میخواند و در تبریز میدانداری میكند.[2]

اینست نمونه ای از كمونیستهای ایران. اما اینكه برخی از آنها بخدا و هستی آن ایراد میگیرند آنهم از روی فهمی نیست. آنهم چیزیست شنیده اند و یاد گرفته اند. چه بسا همان كسان در جای دیگری نماز بخوانند و یا سخن از خدا و هستی آن برانند. چه بسا همان كسانی كه بخدا و هستی آن ایراد میگیرند شما اگر گفتگو از امام ناپیدا یا از خضر بیابانگرد بمیان آورده نپذیرید با شما بكشاكش پردازند. آنانرا ما نیك می‌شناسیم كه چیستند و چه بدبختی بسرشان آمده. نیك میدانیم كه در دلهاشان چه پندارهای گوناگونی جا گرفته. بارها رخداده كه كسانی از آنان در نزد من خدا را انكار كرده ولی در همان نشست از « معجزه» یا از مانندهای آن بدفاع برخاسته است. این را هم برای مثل مینویسم :

در هشت سال پیش یك ملایی در تهران از ملایی دست برداشته ببازرگانی پرداخت و رخت خود را دیگر گردانید. چون بارها بچاپخانه می‌آمد چند بار با من بگفتگو پرداخته بنوشته های من در زمینة دین ایرادهای « فلسفی» میگرفت : خدا را نمی پذیرفت ، خرد را نمی پذیرفت ، دین را یك چیز بیهوده ای میدانست. چنین گفته میشد كه برای تكمیل بیدینی خود باده خواری هم میكند ، به پیغمبر اسلام زباندرازی میكند ، بكارهای پست دیگری نیز می‌پردازد. چند سالی چنین بود. ولی چون در بازرگانی كاری نتوانست و ورشكست شد زمانی گریزان و پنهان میبود تا بیرون آمد و باز عمامه گزارده رخت دراز پوشید و باز آخوند گردیده پی ملایی رفت ، و در همین روزها بود كه بار دیگر بچاپخانه آمد و باز با من بگفتگو پرداخته نخست ریشخندهایی بشیوة فارسی نویسی ما كرد ، و سپس گفت : « میهن پرستی چیست كه شما پیاپی مینویسید؟!.. میهن چیست؟!. اسلام اینها را نهی كرده...». من از بیشرمی او سخت تكان خورده ندانستم چه پاسخی دهم. خواستم بگویم : « چه زود فراموش كردی آن ایرادها را كه باسلام میگرفتی؟!.. چه زود از یاد بردی آن انكارها را كه دربارة خدا میداشتی؟!..» ، لیكن دیدم با مردی با آن بیشرمی از چنین پاسخی چه نتیجه خواهد بود. همین اندازه گفتم : « برو اینها را بالای منبر بگو ...». همان آخوند اكنون هم هست و در مسجدها و نشستها بمنبر میرود و « مسلمین را هدایت میكند». ما در این تودة بدبخت چنین چیزهایی را دیده ایم و می‌شناسیم.[3] پس چه شگفتی خواهد داشت كه یك جوانی تنها بنام آنكه « من كمونیست شده ام» بخدا و هستی آن ایراد گیرد. ولی او و مانندهای او چندان پست و بی ارجند كه درخور هیچگونه پروایی یا پاسخی نیستند.

خدا و هستی او بالاتر و پاكتر از آنست كه در برابر چنین درماندگان بی ارجی گفتگو شود. ما از خدا و هستی او سخنان بسیاری رانده ایم ولی آن سخنان در برابر دانشمندانیست كه از راه دانش بگمراهی افتاده اند ، در برابر آنكسانیست كه دارای فهم و خردی هستند و اگر یك چیزی را با دلیل شنیدند خواهند پذیرفت و بر روی باور خود ایستادگی خواهند نمود.[4] باینگونه پوچ مغزان دمدمكی ما هیچ سخنی از خدا و هستی آن نداریم.

همان جوان بدبخت كه گستاخی نموده بخدا و هستی او ایراد میگیرد شما اگر بپرسید : « بسیار خوب ، با خدا كاری نداریم. تو كه باین جهان بی اختیار آمده ای و بی اختیار خواهی رفت پس رشته در دست كیست؟!..» خواهید دید در برابر این پرسش درماند. كسانی با این بیمایگی چه جای گفتگو با ایشانست؟!. چه جای پاسخ دادن بآنانست؟!..
(پرچم نیمه ماهه شمارة 6 ، نیمة دوم خرداد 1322)

[1] : پس از این گفتار كتابهایی نوشته شده كه در آنها به كمونیستی نیز پرداخته شده : ورجاوند بنیاد ، در پیرامون روان ، دین و جهان ، كار و پیشه و پول ، سرنوشت ایران چه خواهد بود؟ ، امروز چاره چیست؟ ، در راه سیاست.
[2] : در محاكمة 53 نفر ، كسروی وكیل مدافع محمد شورشیان از اعضاء آن دسته بود. آقای صدرالاشرافی از زبان ایرج اسكندری كه از وكلای دادگاه بوده چنین می نویسد :
« من خودم دفاع حقوقی و قضائی كردم ولی كسروی نه تنها از [محمد]شورشیان كه از كل جریان 53 نفر دفاع اصولی و جمعی حقوقی كرد.»
[3] : بیگمان خوانندة آگاه خود از این نمونه ها چند تایی سراغ دارد.
[4] : كتاب راه رستگاری و ورجاوند بنیاد دیده شود.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حامد

سردبیر محترم
چرا سایت های حزب توده جایی برای نقطه نظر خوانندگان در نظر نمیگیرند. حامد
......................................................................................

هم میهن گرامی جناب حامد:
اینکه سیاست و مدیریت دیگر سامانه های احزاب و گروهها بر چه اساس و منشی استوار است خارج از مسئولیت این سامانه است.
سامانه ی حزب مشروطه ی ایران (لیبرال دموکرات) در مدیریت خود همواره کوشیده است که منش آزادخویی و رواداری و اطلاع رسانی سالم و آموزنده را دنبال کند و در این راستا بر طبق منش خود از نظرات هم میهنان و کاربران سامانه نیز با آغوشی باز استقبال خواهد کرد.

با سپاس

January 30, 2011 08:00:50 PM
---------------------------

حق

با درود

عجب شناخت ژرفی احمد کسروی هم از کمونیست ها داشت و هم از آخوندها. واقع حیرت آورست که در آنزمان او اینها را خوب می شناخت ولی مشتی تحصیلکرده بهترین دانشگاههای ایران و فرانسه و امریکا...خود را روشنفکر بخود و مردم قالب کردند و پدر مردم را در سال ۵۷ درآوردند. مثل اینکه بازرگان، بنی صدر، ابراهیم یزدی، کریم سنجابی و .... دیگر مدعیان پرادعای توخالی نه تنها توضیح المسائل خمینی را نخوانده بودند بلکه نوشته های احمد کسروی را هم نخوانده بودند. اینام شدن روشنفکر که ما داشتیم!!! با اجازه این سامانه مایلم داستانهای کوتاهی که در این نوشته آمده را در سایت های دیگر مورد استفاده قرار بدهم. اجازه هست؟ من فکر می کنم بازگو کردن این تکه ها از بزرگانی چون احمد کسروی برای نسلهای کنونی ایران بسیار سودمند است. دستتان درد نکند.

پاینده ایران
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
هموطن گرامی:

برداشت و انتشار هر مطلبی از تارنمای حزب مشرطه ی ایران (لیبرال دموکرات) با ذکر منبع آزاد است.

با سپاس از شما

January 27, 2011 06:32:26 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites