شک نمیتوان داشت که مردم ایران با علاقه و کنجکاوی به آنچه در مصر میگذرد، مینگرند. کمتر از دو سال پیش بود که خود به پا خواسته و ارکان نظام ولایت فقیه را به لرزه درآورده بودند. یعنی که بحرانی که رژیم استبدادی مصر برهبری حسنی مبارک با آن روی در روی قرار گرفته است، کمی زودتر گریبان ولایت فقیه را سخت چسبیده بود. اگرچه راهکارهای بسیاری برای برون رفت از بحران پیش روی، ولایت، قرار داشت، برای حسنی مبارک و رژیم دیکتاتوری وی بنظر میرسد که راه دیگری وجود ندارد بجز رفتن.
البته که جوش و خروش و خیزش مردم ایران به عظمت یک اقیانوس بود، و قیام مردم مصر در برابرش همچون رودخانهای ست متلاطم و طوفانی. اما در برابر آن جلال و شکوه همبستگی، خواسته مردم ایران کم و ناچیز بود. گزینه میر حسین موسوی و کروبی در رقابت با احمدی نژاد و رضایی، نامزدهای انتخاباتی که خود از معماران ساختار نظام اسلامی بودند و از فیلتر تفتیش شورای نگهبان گذشته و از میان صدها، بلکه هزارها متقاضی ریاست جمهوری برای تایید رای مردم برگزیده شده بودند، نمیتوانست بقای رژیم ولایت را تهدید و یا بخطر اندازد. آنان، هم به ولایت باور و ایمان راسخ داشتند هم به قانون ولایت فقیه. حال آنکه مردم مصر چیزی کمتر از بزیر کشیدن حسنی مبارک از فراز بارگاه قدرت نمیخواهند. قیام مردم مصر نفس را در سینه حسنی مبارک حبس ساخته است. نیروهای انتظامی و امنیتیاش در کمتر از دو روز به زیر زمین فرو رفتند و دست بدامان اراذل و اوباش آویختند که نا امنی و هرج و مر ج به وجود آورده و مردم را هراسناک نمایند تا بار دیگر به دستهای آهنین حسنی مبارک اعتماد نموده و رهایی و آزادی را با امنیت و آسایش مبادله کنند. اما در برابر این حرکت مذبوحانه و خیانتکارانه، مردم مصر با دست خالی، اینجا و آن جا با جارو و ترکه و یا چاقوی آشپزخانه به حفظ و حراست محلههای خود پرداختند و طرح و توطئه ی قدرت را تاکنون خنثی ساختهاند.
در سومین روز قیام، ارتشیها با توپ و تانک، سربازان و فرماندهان مجهز با ساز و برگ تمام وارد خیابانهای قاهره شدند. اکنون در روز هفتم قیام هستیم، مردم هنوز بخانههای شان باز نگشتهاند و تا کنون نیز گلولهای بر سینهای ننشسته است. حتی نشانههایی به چشم میخورد که ارتش برای نگاهداشت حسنی مبارک آماده نیست که دست خود را بخون مردم مصر آلوده سازد.
روشن است که تفاوتها فاحش است بین جوش و خروش مردم ایران در اعتراض به تقلب در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸، و قیام مردم مصر. در مقایسه با مردم ایران، مصریان سر مار کشنده را هدف قرار دادهاند. حال آنکه ما ایرانیان مار خوش خط و خال را کوچکترین اذیت و آزاری نبود. اما از آنجاییکه حسنی مبارک، دیکتاتوری فاسد و ابزار دست استعمار است، بنظر میرسد که آماده میشود که سرنوشت محتوم خود را بپذیرد و به محرومیت از لذت همآغوشی با قدرت تن در دهد. اما مردم ایران نه با دیکتاتور بلکه با ولایت فقیه، جلوهی الله است که رو برو هستند. ولایت یک پدیدهی فرا زمینی ست، ادامهی رسالت است و امامت. حال آنکه حسنی مبارک دنیا گرا ست و دین ستیز. اما این دین نیست که مردم مصر میخواهند جانشین مبارک سازند، بلکه دمکراسیخواهی است و گشودن حساب و کتابی برای قدرت و مهار ساختن و جلوگیری از مفاسد و بی بند و باری قدرتمداران. این آرزو را ولایت ممکن است با خود به گور برد که جامعه ی دیگری را ببیند که در کمند اسلام گرفتار شود.
قطعا به دلیل دنیا گرایی است که مبارک از خود ضعف نشان میدهد و از بکارگیری ابزار خشم و خشونت و بیرحمی برای بقای خود امتناع میورزد. حتی حاضر میشود که خواری را نیز پذیرا شده از مسند قدرت با غرور و افتخار به زمین فرود آید. اما ولایت ذاتا برای وجود مادی ارزشی قائل نیست. بمثابه جلوه ی الله، نمیتواند چیزی کمتر از بندگی و عبودیت، تسلیم و اطاعت بخواهد. وقتی که در انتخابات خرداد ۸۸، اعلام نمود که تقلبی در نظام اسلامی بویژه تقلب انتخاباتی، هرگز صورت نمیگیرد و نگرفته است، انتظار داشت که امت اسلامی حرف او را با جان و دل بپذیرند و به خانههای خود باز گشته از نعمت امنیت جانی و اخلاقی که نظام ولایت فراهم آورده است، در رفاه و آسایش بسر برند. این است که ولی فقیه، وقتی رای مردم، مبنی بر گزینش میر حسین موسوی را با رای خود که احمدی نژاد را برای ریاست کار گزاری خویش برگزیده بود، در ستیز و خصومت دید، همچون الله بر آشفت و خشمگین گردید. بر فراز منبر مقدس اخطار داد و تهدید نمود. مردم را به تسلیم، اطاعت و فرمانبرداری فرا خواند و هشدار داد مبادا سر به شورش و طغیان بر دارید. در غیر اینصورت دروازههای دوزخ را بر رویتان خواهم گشود. که گشود و آنهم بدون کوچکترین درنگی.
اما حرف ولایت، حرف آخر بود. فصل الخطاب بود. رای ولایت بر احمدی نژاد قرار گرفته بود. اگرچه فاصلهی چندان فاحشی بین میر حسین موسوی و مهدی کروبی و احمدی نژاد وجود نداشت. مسلم است که پذیرش میر حسین موسوی بعنوان برندهی انتخابات ریاست جمهوری، نمیتوانست زیان و خسارتی به نظام ولایت وارد آورد. چرا که وجود چون و چرا، چهرهی نظام را آراسته میساخت و حتی ممکن بود که کارایی آنرا هرچه بیشتر افزایش دهد. اما حرف ولی فقیه، حرف نهایی بود. نه، و نافرمانی، سزاوار تنبیه و مجازات بود.این است که ولی فقیه در برابر ظهور چندین میلیونی مردم در اعتراض به نتایج انتخابات، مات و مبهوت ماند. با این وجود جانوران موذی و خزنده خود را در میان دریای بیکران جمعیت رها ساخت. گلولههای آتشین را از غیب در سینههای جوانان مینشاند، در قلبهایی که به نشاط و شادی میتپیدند و سراسر عشق و امید بودندد. ولایت را زیبایی هم به هراس وا میداشت به همین دلیل با نشاندن تیر غیبی در سینه ی لبریز از زندگی ندا آقا سلطان، زیبایی را نیز بخاک و خون کشاند که نظام تسلیم و اطاعت را بدون هیچ چون و چرایی تحکیم و تداوم بخشد.
از آن پس ولایت چهره ی خشمگین خود را بنمایاند. نیروهایی را به خیابانها گسیل داشت که وحشتآفرین بودند. سراسر خشم و خشونت و بیرحمی. گاردهای ضد شورش، زره به تن و کلاه خود بسر. سپر به یکدست و گرز گران بدست دیگر. موتور سوارانی دو ترکه همچون اژدها ی چندین سر ناگهان از زیر زمین میجوشیدند و بسوی مردم هجوم میبردند. میزدند و میکوبیدند. بسیجیان و "لباس شخصی" ها، یا لشگر ارازل و اوباش، مردم را از غیب به قمه میکشیدند و طعمه میگرفتند. زیر لگد و باتوم دستگیر میکردند و روانه ی دوزخ میساختند. در این مدت کوتاه صدها نفر از بهترین فرزندان این آب و خاک هنوز تحت بازجویی و شکنجه قرار دارند و از آن پس روزی نیست که سر دگر اندیش و آزادیخواهی را به جرم محاربه بدار مجازات نیاویزند.
آری مردم ایران آن خشم و خشونت و بیرحمی که خود در وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ در نظام ولایت تجربه کردهاند، در خیابانها مصر مشاهده نمیکنند. نکته ای که در اینجا مورد تاکید است آنست که خشم و خشونت و بیرحمیای که در نظام ولایت علیه مردم بی دفاع ایران بکار گرفته شده است، با آنچه در مصر میگذرد قابل قیاس نیست. تاکنون ارتش و مردم با دیده احترام به یکدیگر نگریستهاند. در حالیکه نیروی سرکوبگر پاسداران دین کوچکترین احترامی، حقی یا حقوقی برای معترض هموطن، قائل نبودند. بازجویان دوزخ ولایت، چه انسانهایی را با روحی بزرگ و شکوهمند به اسارت و بندگی نکشیدهاند و چه جانهای آزادی را به دیار نیستی رهسپار نساختهاند.
رژیم حسنی مبارک دست دین را از قدرت و سیاست کوتاه ساخته بود. حال آنکه رژیم ولایت ماهیتا یک نظام دینی است و براساس اصل و اصول دینی پایهگذاری گردیده است. ما هم اکنون شاهد یکی از قیامهای مردمی هستیم که با کمترین خشم و خشونت تا کنون روبرو گردیده است و چیزی کمتر از سرنگونی رژیم هم نمیخواهند. در حالیکه جامعهی ما هنوز تاوان یک نافرمانی کوچک را در خرداد ۸۸ میدهد. در حال حاضر جامعهی ما از همان بیماریهایی رنج میبرد که جوامعی مثل مصر و تونس دچار آن بودهاند، همچون بیکاری و گرانی. با این وجود در جامعهی ما آتش هنوز در زیر خاکستر خفته است.
این تفاوتهای فاحش بین دو رژیم و دو مردم و کنش و واکنشهای آنها را باید در ماهیت دو جامعه جستجو نمود. یکی دین را محدود ساخته است که به نظر میرسد که در برابر بحران نرم میشود و شکست بر میدارد. اما دیگری به استقبال بحران میرود که همچون ارادهی الله هرچه سختتر و خشنتر و بیرحمتر گردد. در یکی ساختار قدرت، جدا از دین است و در شکل بخشیدن به زندگی روز مره، دین فضای کوچکی را اشغال میکند. نه از حجاب اجباری و جدایی جنسیت خبری است و نه از قصاص و سنگسار و اعدامهای روزانه به جرم محاربه با حکومت الله بر روی زمین. در یکی میتوانی، اگر بخواهی، پیمان و تعهد خود با نظام استبدادی بشکنی و سر به تمرد و سرپیچی برداری. ما ایرانیان به این امر در سی سال پیش از این با موفقیت دست زدیم. اما در نظام ولایت، دین و قدرت با هم آمیختهاند و از یکدیگر جدا ناپذیرند. در نظام دیکتاتوری حسنی مبارک، ارادهی معطوف بقدرت، یعنی ارادهی معطوف به انسان بودن و رهایی و آزادی هنوز زنده است، حال آنکه در نظام اسلامی اراده انسانی معطوف به تسلیم و اطاعت، اسارت و بندگی گردیده است. چرا که یکی را چارهای جز رفتن در پیش روی ندارد. اما دیگری همچنانکه روایت شود، ادامه یابد تا قیامت. زیرا که نظامی ست کیفر دهنده گناه، نظامی که عفو و بخشش را به آخرت موکول میکند. خشم و خشونت و بیرحمی را به آن حد سخت و تحملناپذیر، تحقیر کننده و توهینآمیز میکند که مردم خاطرهی نافرمانی را از آگاهی خود هرگز پاک نسازند. حسنی مبارک نیز رقیبانش را محبوس میساخت، دگر اندیشان را وادار به سکوت میکرد، اما چون دست خود را آلوده به دین نساخته بود بجنایت علیه بشریت نیز دست نزد. نظام ولایت، نظامی ست ضد بشری، دشمن رهایی و آزادی انسانی. بهمین دلیل است که مصریها نه گفتهاند به آنچه اسلامیست.
فیروز نجومی
tmonjem@gmail.com
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر آقای فیروز نجومی.تفاوت واکنش کشورهای اروپایی وامریکا از نظرها دور نماند واز یادمان نرود همراهی کشورهای غربی و چین و روسیه را در مقاوم کردن رژیم ولایت وقیه برای باقی ماندن بر قدرت و رساندن ابزار سرکوب و کشتار وکنترل جنبش ازادی خواه ایران وهمچنین از سوی دیگرقرار دادن رسانه های بین المللی در اختیار آن بخش کوچکی که نام اصلاح طلب دارند تا کمی به خاموش کردن جنش کمک کنند مبادا خدشه ای به نظام اسلامی وارد شود. دولت های اروپایی بعد از گذشت بیست ماه از کودتا وسرکوب عریان در ایران هنوز عملا رژیم اسلامی را به روش های مخفی یاری می دهند. اما چگونه است که در مدت کوتاهی که مردم مصر بپا خواسته اند اروپا و امریکا متفق به تغییر قدرت در مصر هستند؟ آیا سی ودو سال پیش چنین توافقی را درزمان کوتاهی بر علیه پادشاه ایران اتخاذ نکردند؟ همه می دانیم در سال 1357 اروپا وامریکا وانگلیس نقش مهمی را در بقدرت رسیدن خمینی ایفا کردند و نا اگاهی هموطنان ما از سیاست جهانی و وجود عده ای مزدور و وطن فروش چون فرخ نگهدارها و بازرگان و ابراهیم یزدی و عده ای اوباش خراب کار نیز کمک کرد تا خمینی سریعتر به قدرت برسد. اما بعد از 32 سال و وجود تعداد بیش از پنج میلیون ایرانی که در اروپا و امریکا حضور دارد نمی تواند به روابط دیپلماتیک اروپا و رژیم خونریز پایان دهد تا اندکی از کمک رسانی صاحبان صنایع غربی به رژیم کاسته شود؟ ایا کشته شدن هر ایرانی در هشت ساعت بدست رژیم و سکوت غربی ها در مقابل جنایت های رژیم دلیل بر معاملات پشت پرده نیست؟ وجود شواهد بسیاری از رفتار های دوگانه قدرت های 5+1 و اگاهی ملت ایران از شواهد موجود دال بر همکاری شان با رژیم ددمنش اخوندی نظامی کافی نیست که ایرانیان خارج از ایران با یک حرکت منسجم به این همکاری شرم اور دیپلماتیک و دادوستدهای اقتصادی اروپاییان پایان دهیم تا رژیم قدرت سرکوبی هموطنانمان را نداشته باشد؟ یا حداقل از توان سرکوب گری و کشتار کاسته شود؟ لازم به یاد اوری روزهای پرشور هم میهنان غربت نشین در سال گذشته در حمایت از جنبش ملی در درون میهن است تا بار دیگر عزم خود را راسخ کنیم و بی تفاوتی را از خود دور کنیم. و با سازماندهی و حضور در مقابل لانه های جاسوسی رژیم یک نه محکم به سیاست های کثیف و رفتار دوگانه دولت های غربی بگوییم. بامید اینکه روشنفکران ملی و میهن پرست با هر دیدگاه سیاسی که دارند بر سر توافق بر اصول ازادی و دمکراسی بیش از این تعلل نکنند. با سپاس مجدد از آقای فیروز نجومی و همه تلاش گران آزادی خواه. پاینده ایران.
February 06, 2011 12:00:16 AM
---------------------------
|