نام دوم سورهی توبه را در قرآن، برائت گفتهاند كه به معنای بیزاری است. انشای این سوره آخرین مرحلهای است كه آن را وحی یا نزول قرآن نامیدهاند؛ به همین دلیل هم سورهای مدنی است؛ به این مفهوم كه در اوج قدرت سیاسی/ایدئولوژیك محمد بر زبان او جاری شده است. در واقع میتوان سورهی توبه را تكامل دیدگاههای قدرت طلبانهی محمد تعریف كرد. چرا كه اگر سورههای دیگر قرآن “به نام خداوند مهربان و بخشنده” آغاز میشود، در این سوره، محمد از زبان الله از همان آغاز شمشیرش را بر علیه دگراندیشان از رو میبندد و ایشان را چه در این جهان و چه در جهان دیگر به قتل و حرق و شكنجه و دیگر عذابهای الیم و شدید تهدید میكند. سورهی توبه نهمین سورهی قرآن است و 129 آیه دارد.
آیهی نخست با بیزاری الله و محمد از مشركان و كسانی كه با آنها پیمان بستهاند، آغاز میشود؛ بی توجه به این كه محمد خود با مشركان پیمان بسته است.
در آیهی دوم «پس چهار ماه به شما [غیرمسلمانان] مهلت داده شده است كه در این سرزمین سیر كنید و بدانید كه از الله [یا لشكر مسلمانان] نتوانید گریخت و اوست كه كافران را رسوا میسازد.»
ویژگی خاصی كه در این آیهها به چشم میخورد، در هم شدن نقش كفار و مشركان است. شاید هم تفكیكهایی كه ما بعدها بین این دو گروه عقیدتی خوانده و شنیدهایم، ساخته و پرداختهی ذهن علمای اسلامی متاخر است و خود “الله” و محمد بین این دو گروه اعتقادی تفكیكی قائل نبودهاند.
شادروان علی دشتی در كتاب پر ارجش “23 سال رسالت” اشارهای دارد به این كه در قرآن، چهرهی محمد و الله گاه چنان در هم پیچیده میشود كه تفكیك این دو چهره از هم غیرممكن است. گاه آیهای در ابتدا از سوی الله انشاء میشود، ولی در ادامه به بیان نقطه نظرات و منافع استراتژیك محمد میپردازد. آیهی اول و دوم سورهی توبه هم چنین مكانیسمی دارد؛ چرا كه اگر الله و پیامبرش از مشركان بیزارند، چگونه همین پیامبر با ایشان پیمان بسته است؟!
داستان پیمان بستن پیامبر با مشركان هم برمیگردد به حجی كه محمد در سال هشتم یا نهم هجری برنامه ریزی كرده بود، ولی اهل مكه از ورود محمد به مكه جلوگیری میكنند و محمد شخصا با ایشان پیمانی موسوم به “حدیبیه” میبندد و در این قرارداد با مشركین قرار میگذارد كه مسلمانان، سال بعد برای انجام مراسم حج به مكه سفر كنند. حتا نوشتهاند كه در متن صلحنامه یا قرارداد حدیبیه، محمد در ابتدا نامش را محمد رسولالله مینویسد؛ اما اهل مكه میگویند كه اگر ما تو را به پیامبری قبول داشتیم، چه جای این همه جنگ و كشمكش میبود؟! محمد در آغاز از علی میخواهد نامش را تصحیح كند، اما او سرباز میزند: كه به خدا بر نام تو خط بطلان نمیكشم. بعد محمد خود، در متن قرارداد بر ادعای پیامبریاش خط بطلان میكشد و خود را محمد ابن عبدالله مینامد! در این بین موقعیت استراتژیك محمد تغییر میكند و او چون دیگر ضرورتی برای ماندن بر سر پیمانش نمیبیند، از زبان الله قرارداد را یك طرفه فسخ كرده، به مكه حمله میكند.
در آیهی سوم «در روز حج بزرگ [حج اكبر] از جانب الله و پیامبرش به مردم اعلام میشود كه الله و پیامبرش از مشركان بیزارند؛ پس اگر توبه كنید برایتان بهتر است و لی اگر سرپیچی كنید، بدانید كه از الله نتوانید گریخت. و كافران را به عذابی دردناك بشارت ده!» در این آیه جابجا شدن نقش ضمیر سوم شخص جمع و دوم شخص جمع و دوم شخص مفرد قابل تعمق است!
در آیهی بعد با این كه الله در اولین آیهی این سوره، نفرت و بیزاریاش را از پیمان بستن با دگراندیشان [كافران و مشركان] نشان داده است، اما به نوعی این پیمان را تحمل میكند و در آیهی بعدی [چهارم] میگوید: «مگر آن گروه از مشركان كه با ایشان پیمان بستهاید. و در پیمان خود كاستی نیاوردهاند [زیر قولشان نزدهاند] و با هیچ كس بر ضد شما هم دست نشدهاند. با اینان به پیمان خویش تا پایان مدتش وفا كنید…»
این ارفاق فقط مربوط میشود به همان چهار ماهی كه قرار است آتش بس ادامه داشته باشد؛ یعنی پس از سپری شدن ماههای رجب و ذوالقعده و ذوالحجه و محرم.
در آیهی پنجم محمد دریافتٍ این دستور را از سوی الله اعلام میكند: «و چون ماههای حرام به پایان رسید، هر جا مشركان را یافتید، بكشید و بگیرید و حبس كنید و در همه جا به كمینشان بنشینید… » و البته الله در ادامهی همین آیه، برای جدایی انداختن بین تیپهای مختلف دشمنان محمد، این دستور را هم انشاء میكند: «اما اگر توبه كردند و نماز خواندند و زكات دادند، از آنها دست بردارید…» در آیهی شمارهی 7 الله باز هم قول پیشینش را نقض میكند و میفرماید: «چگونه مشركان را با خدا و پیامبر او پیمانی باشد؟ مگر آنهایی كه نزد مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید. اگر بر سر پیمانشان ایستادند [شما هم] برسر پیمانتان بایستید…» آیهی شمارهی 8 بار دیگر شك به دل مسلمانان میاندازند كه: «چگونه پیمانی باشد كه اگر بر شما پیروز شوند، به هیچ عهد و سوگند و خویشاوندی وفا نكنند؟ به زبان خشنودتان میسازند و در دل سرمیپیچند و بیشترین عصیانگرانند.» مفهوم این آیه این است كه با اینكه جماعت مورد نظر هنوز پیمان با شما را نشكستهاند، اما چون احتمال دارد كه پیمانتان را بشكنند، پس بهتر است كه پیامبر خود پیشدستی كند و پیمانش با ایشان را بشكند.
زمینه سازی این پیمان شكنی هم در آیهی شمارهی 9 اینگونه آغاز میشود: «آیات الله را به بهای اندك فروختند و مردم را از راه الله باز داشتند و بدكاری كردند.» و در شمارهی 10: «عهد و سوگند و خویشاوندی هیچ مومنی را رعایت نمیكنند و مردمی تجاوزكارند.»
در آیهی شمارهی 11 شرط گذشت از ایشان را، توبه كردن، مسلمان شدن، نماز گزاردن و زكات دادن قرار داده است. به این مفهوم كه در صورتی كه به تمام ضوابط مسلمانی تن در دادند، برادران دینی محمد و یارانش شناخته میشوند. اما بازهم در آیهی شمارهی 12 تهدیدها جدی و جدیتر میشود:
«اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود [را] شكستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان كفر قتال كنید كه ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد كه از كردار خود [طعنه زدن به پیامبر] باز ایستند.»
قتال كردن از ریشهی قتَلََ و به مفهوم جنگ به قصد كشتن و از میان برداشتن است. در این آیه بازهم برای تفرقه انداختن میان دگراندیشان، محمد فرمان نابودی و جنگ و قتال با پیشوایان كفر [ائمه الكفر] را صادر میكند و بر نابودی كسانی كه بر باورهای پیشینشان پایدار ماندهاند و تن به پیشوایی و رهبری و پیامبری محمد ندادهاند، تاكید میورزد. این آیه مفهومی جز این ندارد كه دیگران یا «باید توبه كنند و نماز بر پای دارند و زكات بپردازند» و یا مرگ و پیمان شكنی از سوی محمد را انتظار بكشند.
آیهی شمارهی 13 یكی از همان آیههایی است كه در آن نقش محمد و الله درهم تنیده میشود: «آیا با مردمی كه سوگند خود را شكستند و آهنگ اخراج پیامبر كردند و آنها بر ضد شما دشمنی آغاز كردند، نمیجنگید؟ آیا از آنها میترسید؟ حال آن كه اگر ایمان آورده باشید، سزاوارتر است [و بهتر است] كه از الله بترسید و بس!»
در این مرحله دستورات برای پیمان شكنی و عذاب طرفمقابل صریحتر و سیستماتیكتر میشود: «با آنها بجنگید. الله ایشان را [به دلیل دگراندیشی] به دست شما عذاب میدهد و خوارشان میسازد و شما را پیروزی میدهد و دلهای مومنان را خنك میكند.» (ش14) دلهای مومنان چگونه خنك میشود؟ با كشتار ایشان و با عذاب ایشان به دست مسلمانان و با خواری ایشان و صد البته شكست ایشان در این جنگ عقیدتی.
در آیهی شمارهی 15 الله [محمد] اولتیماتومی به مجاهدان و غازیان این جنگ و دیگر جنگهای عقیدتی میدهد كه: «آیا پنداشتهاید كه [الله] شما را به حال خود وامیگذارد، بی آنكه معلوم شود چه كسانی جهاد میكنند و چه كسانی همراز الله و محمد و مومنان هستند؟! و در انتها تاكید میشود كه: «الله به هر كاری كه میكنید آگاه است.»
گویا در این مرحله در ارتش محمد هم اتفاقاتی میافتد. عدهای هستند كه نمیخواهند جهاد كنند. یا به دلیل نسبتی كه با قریشیان دارند و یا به دلیل ترس از مرگ و … كسانی هم هستند كه گویا رازدار مومنان و محمد و الله نیستند و برای دشمن [كفار و مشركان] مثلا جاسوسی میكنند. این اولتیماتوم با این تاكید كه الله و بالطبع محمد از ضمیر شما خبر دارد، ضد ضربه را به این مومنان دروغین و جاسوسان و سخن چینان وارد میكند.
از آیهی شمارهی 17 به بعد خط فاصل دیگری بین مردم كشیده میشود. اولین خط كشی این گونه است: «مشركان را نرسد كه در حالی كه به كفر خود اقرار میكنند، مسجدهای الله را عمارت كنند. اعمال ایشان ناچیز است و در آتش جاویدانند. گویا این آیه برمیگردد به كسانی كه مسجدی ساختهاند و چون محمد آن مسجد را نپسندیده است و یا از سازندگان آن دل خوشی ندارد، دستور داده است آن مسجد را ویران كرده، با خاك یكسان كنند. این سازندگان مسجد هم مشرك و كافر خوانده میشوند كه پا از حریم خود درازتر كرده و مسجد الله را عمارت كردهاند. مجازات ایشان هم سوختن در آتش خشم الله و محمد در منطقهای به نام جهنم است كه جاویدان ـ بی زمان ـ در آن میسوزند.
البته در برابر این آیه میتوان پرسشهای بدون پاسخ بسیاری از جهان عدم مطرح كرد كه مثلا: در آنجا مكانیسم زمان چگونه است و مكان در عدم چه تعریفی دارد و مفهوم جاویدان كه به هر صورت نشان دهندهی زمان درازی است، در خلاء و عدم چه تعریفی میتواند داشته باشد و محل انجام این مجازاتها و این شكنجهگاه و به عبارتی جهنم در كجای این كهكشان مادی قرار دارد و ماده كه عنصر تشكیل دهندهی بدن انسان است، در این نابودی به چه شكلی درخواهد آمد و چگونه در یك محل مشخص و زمان مشخص میتوان ماده را كه پراكنده و پوسیده و تبدیل به هزار و یك عنصر دیگر شده است، گرد آورد و سوزاند؟ با این تاكید كه هیچ مادهای نمیتواند توان سوزاندن دائمی داشته باشد و هیچ مادهای هم نیست كه بتوان آن را برای مدت نامحدودی سوزاند. هر مادهای در نقطه جوش خاصی و نقطه ذوب ویژهای تبخیر و سوزانده شده، تبدیل به انرژی میشود. بنابراین اساسا موضوع جاویدان بودنِ فعل سوزاندن از كاركرد میافتد. مكان حادثه هم چون طبق گفتههای خود قرآن و متولیان اسلام، مكان مادی بخصوصی نیست، پس نمیتواند وجود واقعی و تاریخی و جغرافیایی داشته باشد.
به بیان محمد كسانی كه مسجد الله را عمارت میكنند، كسانیاند كه به الله و روز قیامت ایمان دارند. یعنی همان روز بی زمان و بی مكان و غیر مادی. نماز میگزارند و زكات ـ یعنی مالیات ـ به محمد میدهند و خرج او را تقبل میكنند و جز از الله نمیترسند. در این تعریف الله كسی است كه وحشتناك و ترسناك است و باید از او همیشه در ترس و لرز به سر برد.
در این مرحله هم محمد یا الله یك خط فرضی دیگر میان همین نمازگزاران و معتقدین به قیامت و زكات دهندگان و خدا ترسان میكشند كه: «امید است كه اینان از هدایت یافتگان باشند.» (ش18)
در این آیه یك مسلمان و یك مومن، اگر نماز بگزارد و به قیامت معتقد باشد و زكات بدهد و جز از خدا نترسد، معلوم نیست كه بتوان او را مسلمان واقعی به حساب آورد و از هدایتیافتگان محسوب كرد. در واقع این آیه راه را برای تكفیر كسانی كه به فرمان رهبری زمان و ملایان متولی اسلام تمكین نمیكنند، باز گذاشته است كه بتوانند این جماعت مسلمان را هم به بهانههای ابتكاری و بر اساس منافع حاكمان شرعی وقت، به چارمیخ بكشند.
این خط كشیها به این صورت ادامه مییابد كه: «آیا آب دادن به حاجیان و عمارت مسجدالحرام را با كردهی كسی كه به الله و روز قیامت ایمان آورده و در راه الله جهاد كرده، برابر میدانید؟ نه نزد الله [این دو جماعت] برابر نیستند و الله ستمكاران را هدایت نمیكند.» (ش19) در تكمیل ترجمهی این آیه میتوان گفت كه برای محمد تنها كسانی مسلمان واقعی هستند كه برای منافع استراتژیك پیامبرشان میجنگند و به كارهای حقوق بشرانه و انسانیای از قبیل آب دادن به تشنگان و حتا بازسازی مسجدالحرام بسنده نمیكنند. تاكید آخرِ جمله مبنی بر عدم هدایت ستمكاران از سوی الله و بلافاصله پس از این خط كشی بین دو قشر مختلف مسلمانان قابل تامل است. البته مترجم در زیر نویس این آیه و در رابطه با شان نزول این آیه نوشته است كه مراد از مجاهد، حضرت امیرالمومنین علیابن ابیطالب است.
در آیهی شمارهی 20 خط مشی اصلی مسلمانان واقعی مشخص میشود: «آنان كه ایمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه الله به مال و جان خویش جهاد كردند، در نزد الله درجهای عظیمتر دارند و كامیافتهگانند.»
كسانی كه اسلام را در وجه عرفانی و انسانی آن میفهمند، باید توجه داشته باشند كه اگر محمد زمانی از «لا اكراه فی الدین» و «لكم دینكم ولی دین» سخن گفته است، مربوط به زمانی بوده است كه هنوز شرایط و امكان تحقق حكومت اسلامی را برای خودش میسر نمیدید. به همین دلیل هم با ادبیاتی انسانی و دگراندیش پسند و صلحجویانه [البته با همان زبان 1400 سال پیش] با پیرامون و پیرامونیانش برخورد میكرد. اما پس از دست یافتن به بخشی از قدرت و تصور امكان تحقق رویاهای جهانگشایانهاش، نوع بیان و شیوهی برخوردش با اعراب و بالطبع با دگراندیشان و مردم سرزمینهای دیگر به كلی تفاوت میكند و به همین دلیل هم در قرآن ما عملا با چند محمد روبرو هستیم. یكی محمدی است كه تلاش میكند با شیوهای انسانی، عقایدش را به پیرامونش بقبولاند و برای این كار بیانش بخصوص در سورههای مكی قرآن، تفاوتی اساسی دارد با بخش مدنی سورههای قرآن. در واقع بحث جهاد و كشتار دگراندیشان و حمله به ایشان و قتال ایشان و به بردگی بردن خانوادههای ایشان و غنیمت گرفتن اموال و خانوادههای كسانی كه محمد آنان را دشمن خویش و مانع تحقق حكومت مطلقهی اسلامیاش میداند، از مدینه و با تغییر كیفی توان و قدرت استراتژیكی او آغاز میشود. در قرآن دو گونه الله و دو گونه محمد قابل رویت است. و به همین دلیل هم تاسیای كه بخشی از مسلمانان ما ـ مثلا ملی/مذهبیهای داخل و خارج ایران ـ به حرفها و سورههای مكی قرآن میكنند، اساسا بخش منسوخ قرآن است و بخش ناسخ و نسخكنندهی قرآن بخصوص سورهی توبه و سورهی نور است كه از سورههای انشا شدهی سالهای آخر عمر محمد هستند.
در آیهی بعد به همین مسلمانانی كه ایمان آوردهاند و در راه الله جهاد كردهاند: «الله به رحمت و خشنودی خود و بهشتی كه در آن نعمتهای جاویدان باشد، بشارتشان میدهد.» (ش21) و در ادامه: «در آن بهشت جاویدان بمانند؛ زیرا اجر و مزد بزرگ در نزد الله است.» (ش21) به ذكاوت ویژهای نیاز نیست تا بفهمیم كه در هزارهی سوم چگونه تروریستهای اسلامیای از نوع القاعده، چنین مشتاقانه در طلب بهشت جاویدان وعده شده در قرآن محمد، خودشان را به آب و آتش میزنند و با انجام عملیات انتحاری، زندگی همهی مردم از همهی سرزمینها را از امنیت تهی میسازند!
از سوی دیگر اختلاف انداختن در میان خانوادههایی كه تا پیش از ظهور اسلام، همراه و یار هم بودهاند، از همینجا و در آیهی بعدی آغاز میشود: «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، اگر پدران و برادرانتان دوست دارند كه كفر را به جای ایمان برگزینند، آنها را به دوستی مگیرید و هركس از شما [ایشان را] دوست بدارد، از ستمكاران خواهد بود.» (ش23)
ایرانیانی كه اندكی از بهار جوانی فاصله گرفتهاند، افاضات سید روحالله خمینی را در همین راستا و تفرقه انداختن بین خانوادهها را خود به چشم دیده و خیلیها هم داغ این خط كشیها را كشیدهاند. همان دورانی كه امثال محمدی گیلانی قاضی القضات حكومت اسلامی، پسرانش را فدیهی استحكام پایههای قدرت رهبر عقیدتیاش شخص سید روح الله خمینی میكرد. شیرینی خوردن مادران بیچارهای كه فرزندانشان را به جلادان حكومت اسلامی لو میدادند ـ هم ـ از آن داستانهای غم انگیزی است كه این تفرقهافكنیهای اسلامی را بر مبنای همین آیههای قرآنی، بین مردم مسلمان ایران نهادینه كرده است!
در آیهی بعدی تاكیدی اساسی بر شیوهی اصلی مسلمان ماندن مدعیان مسلمانی است: «بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و زنانتان و خویشاوندانتان و اموالی كه اندوختهاید، و تجارتی كه از كسادی آن بیم دارید و خانههایی كه به آن دلخوش هستید، برای شما از الله و پیامبرش و جهاد كردن در راه او، دوست داشتنیتر است، منتظر باشید تا الله فرمان خویش بیاورد و الله نافرمانان را هدایت نخواهد كرد.» (ش24)
در واقع این آیه اتمام حجتی است برای مسلمانانی كه میخواهند مسلمان باشند، ولی جنگ نمیخواهند. خانوادهشان را دوست دارند. خانهای ساختهاند و در كنار خانوادهشان زندگی آرامی را میگذرانند. چنین مسلمانانی اساسا از هدایت شدگان نیستند. یعنی مسلمانان باید همیشه سرباز باشند. سلاح بر دوش و درحال جنگ و هیچ آرام و قراری برای مسلمانان از سوی محمد و الله پذیرفته نیست. باید كه همگی لباس رزم بپوشند و همهی كار و زندگیشان را تنها در جنگ و جهاد و مبارزه و كشتار و قتال و… خلاصه كنند. اینان تنها مسلمانانی هستند كه در سالهای آخر عمر محمد از سوی او مسلمان تلقی میشوند. بقیهی مسلمانان از هدایت یافتگان نیستند و اصلا مسلمان به حساب نمیآیند. در چند آیه قبل هم دیدیم كه به ایشان آتش جهنمی كه در آن جاویدان خواهند ماند، وعده داده شده است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|