امروز آقای هجری و حزبش بدرستی می دانند که زورشان به برهم زدن تمامیت ارضی ایران تا حمله نظامی به ایران نمیرسد از همین رو برای جلب پشتیبانی از ایده فدرالیسم در میان نیروهای راست و چپ و بستن زبان آنان در روز مبادای تجزیه کردستان از ایران، فعلا از دادن هر گونه تعهدی در امر تمامیت ارضی ایران به آنان ابایی ندارند.
مشاهده پاره ای انحرافات ذهنی و فکری در میان بعضی تبعیدیان که با گذشت زمان و با دورتر شدن آنان از دگرگونی های گفتمانی و نسلی در ایران، خود را به نمایش می گذارند، امری کاملا طبیعی و برخاسته از سرشت تبعید می باشد که تجربه زیستن در فضای دوگانه است و شامل حال تبعیدیان در زمانها و مکانهای مختلف بوده است. پاره ای از این انحرافات و کژ فکری ها ریشه در پس ماندگی، درجازدگی و عدم انطباق و ارتباط منطقی و روزآمد با دگرگونیهای فکری و گفتمانی در ایران داشته و چندان بزرگ و پرمخاطره نیستند. بعنوان نمونه «دولت در تبعید»، «پارلمان در تبعید»، «شورای رهبری»، آنهم پروژه هایی از فاصله چند هزار کیلومتری از ایران و بدون حضور و مشارکت مردم، ایده های عصر حجری و از پیش ورشکسته و سهم خواهی های حقیرانه یی هستند که حداکثر هم قد و قواره متولیانش در تجمعات چند ده نفره در سرتاسر قاره اروپا و آمریکا بوده و در بزرگترین نمایش خود نیز هم چون گرد و خاکی به هوا بر خاسته و محو بی ربط خواهند شد. اما پاره ای از انحرافات هم چون ایده فدرالیسم برپایه قوم و زبان، پر مخاطره، ماجراجویانه و به همان نسبت تاثیر گذار هستند و نه تنها از میان نرفته و بی ربط نمی شوند بلکه به دلیل معضلات و مشکلاتی چون، عدم مشارکت مردم در اداره امور محلی، عدم زیست در فضای فرهنگی دلخواه، عدم امکان آموزش به زبان مادری، تبعیضات دینی، توزیع ناعادلانه منابع ملی و تمرکز قدرت در مرکز و... ریشه در جامعه دوانده و هستی ایران و یکپارچکی ملت ایران را به چالش طلبیده و آینده ای هولناک برای ملت ایران می گشاید. و چون در لحظه کنونی معضلات و مسائل این چنینی ذهن بسیاری از ایرانیان را به خود مشغول کرده است، می تواند زمینه را بر همه گونه بدفهمی و سوءتفاهم در بین ایرانیان از یکسو و سوءاستفاده سازمان های قومی از سوی دیگر بگشاید.
مصاحبه اخیر آقای سیروس ملکوتی با آقای مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران در سایت اخبار روز نمونه ی بارز چنین سوء استفاده ای می باشد. آقای مصطفی هجری در این مصاحبه با دستکاری واقعیتها و تاریخ سازی به مسایل بسیار از جمله رویدادهای تاریخی ایران و منطقه کردستان پرداخته و با چیدن مسائل درست و نادرست کنارهم می گوید: «از آن زمان که بخشی از سرزمین کردستان در نتیجه پیامدهای جنگ چالدران(۱۵۱۴) و امضای قرارداد ۱۶۲۹ میلادی بین شاه عباس صفوی و سلطان مراد عثمانی به تصرف عثمانی در آمد، و بعد از جنگ جهانی اول و متلاشی شدن دولت عثمانی، آن بخش از کردستان که زیر سلطه عثمانی بود بار دیگر میان کشورهای عراق و سوریه تقسیم شد» و در حال حاضر نیز این سرزمین در زیر « چنگال کشورهای حاکم بر کردستان در بخشهای مختلف آن» می باشد.
وی آگاهانه با قراردادن درست و نادرست در کنارهم و تاریخ سازی و جعل واقعیت می خواهد چنین وانمود کند که قبل از جنگ چالدران کردستانی با جغرافیای سیاسی مستقل وجود داشته و در جنگ چالدران، این «سرزمین» میان ایران و عثمانی تقسیم شده و از بعد از جنگ جهانی اول نیز در اشغال کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه می باشد. وی با القا چنین جعلی در پی فراهم کردن شرایط ذهنی برای مسلط کردن ایده فدرالیسم قومی ـ زبانی می باشد تا از این طریق ابتدا مناطق قومی ایران را به عنوان ملت های جداگانه و پاره هایی که دارای حق حاکمیت هستند جا بیاندازد و آنگاه آن تکهها با واگذاری بخشی از حاکمیت خود به یک دولت فدرال، با هم فدراسیونی تشکیل دهند تا زمانی که شرایط جهانی فراهم شد، وی و حزبش بتوانند با استناد به حق تعیین سرنوشت ملتها در منشور سازمان ملل متحد، با برگزاری یک رفراندوم همچون رفراندوم ژانویه 2011 سودان که برای آنها یک «تجربهای ارزشمند و مهم» و «دستاورد بزرگ» «برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت» می باشد در یک همه پرسی آنهم فقط در کردستان و از مردم کردستان دعوی استقلال و جدائی کنند. افزون بر تلاش فوق، حزب دمکرات کردستان برای جدایی کردستان راهکار دیگری را نیز در برنامه کاری خود قرار داده است. از جمله تشویق کشورهای بیگانه، بویژه آمریکا و اسرائیل به حمله نظامی به ایران و استفاده از خلاء قدرت مرکزی بعد از حمله نظامی و بدست گرفتن قدرت در منطقه و اعلام استقلال کردستان و جدایی آن از ایران. هم مانند سال 1324 همانگونه که خود اقرار می کند: «قاضی محمد با استفاده از خلأ قدرت مرکزی به علت جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای بیگانه، حکومت جمهوری خودمختار کردستان را در شهر مهاباد اعلام کرد»
امروز آقای هجری و حزبش بدرستی می دانند که زورشان به برهم زدن تمامیت ارضی ایران تا حمله نظامی به ایران نمیرسد از همین رو برای جلب پشتیبانی از ایده فدرالیسم در میان نیروهای راست و چپ و بستن زبان آنان در روز مبادای تجزیه کردستان از ایران، فعلا از دادن هر گونه تعهدی در امر تمامیت ارضی ایران به آنان ابایی ندارند. ولی بر سر ایده فدرالیسم قومی زبانی که از نظر آنان «تنها بدیل قابل اعتماد و ممکن برای تقسیم عادلانه قدرت سیاسی در ایران » است و آرامش بخش برای «ملتهای تحت ستم» می باشد، پابرجا و استوارایستاده و حاضر به هیچ گونه سازش و نرمشی نیستند چرا که بدرستی آموخته اند با جا افتادن گزینه فدرالیسم قومی ـ زبانی و از میان رفتن ملت ایران و بخش کردن آن به «واحدهای ملی» گوناگون تحقق دولت و کشور ـ دو جزء پسین ملت ـ برای هر یک از «واحدهای ملی» مسئله زمان بوده و دیر یا زود متحقق خواهد شد.
اما نکته یی که در این گفتگو مورد توجه قرار نمی گیرد این است که، ایران نه کشور عراق است که بطور مصنوعی از قراردادن اقوام گوناگون در یک جغرافیای سیاسی بوجود آمده باشد و نه مانند آندسته از کشورهایی است که با تصرف سرزمینهای دیگران به حدود امروز خود رسیده باشد. سرزمین ایران بیش از سه هزارسال تاریخ دارد و از طلوع تاریخش نیز سرزمین اقوام با زبانها و آداب و رسوم گوناگون بوده است. این اقوام با حفظ تنوع و کثرت خود در كنار يكديگر با حفظ تعادل بر پایه فرهنگ مشترک به مسالمت زيستهاند و نخستین ملت واحد و تاریخی را در جهان تشکیل داده اند. ملت ایران در طول حیات خود بارها و بارها در برابر تجاوز بیگانگان به این سرزمین بپا خاسته و با تمام هستی خود و با جانفشانی از هر گوشه و هر نقطه ی سرزمین خود، در برابر متجاوز دفاع کرده و برای حفظ و نگهداری آن از خود پایداری نشان داده است. ملت ایران بر هر گوشه این سرزمین حق داشته و خود را صاحب هر پاره ی آن می داند. بزرگی و سرفرازی خود را در حفظ این سرزمین، در بزرگی و یکپارچگی ملی آن می جوید. ایران از آن همه ایرانیان و ملك مشاع همه آنهاست و حق تعیین سرنوشت هر گوشهاش نیز با همه مردم ایران می باشد. ملت ایران در طول تاریخش ثابت كرده است كه اگر موجودیت ملی و تمامیت سرزمینی او به خطر بیافتد چشم بر هر اختلاف درونی خواهد بست و از هرگوشه سرزمین ش با تمام وجود دفاع خواهد کرد. از همین رو آقای هجری و همفکرانش نباید دچار این پندار باطل شوند كه خواهند توانست در آنجا كه نشستهاند با یک همه پرسی آن هم فقط از مردم کُرد هرچه میخواهند به نام حق تعیین سرنوشت انجام دهند و ایران را با الگوی سودان یکی کنند.
اگر احقاق حقوق اقوام، مشارکت مردم در اداره عمومی، امور محلی، زیست در فضای فرهنگی دلخواه، آموزش به زبان مادری، رفع هر نوع تبعیض، توزیع عادلانه منابع ملی و تقسیم حکومت هدف و غایت ماست، بهتر است بجای تکیه بر بیگانگان، افشاندن بذر كینه و دشمنی، تاریخ سازی و ملت سازی، با نسل امروز ایران که برای آزادی و برابری در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر بپا خاسته همراه شویم و نظامی برقرار کنیم که هر روز دستخوش دیکتاتوری یا آنچه که تا کنون بر ما حاکم بوده نباشد. اگر در پی رسیدن به ارزشهایی چون آزادی، حقوق فردی و حقوق شهروندی هستیم، بدنبال حقوق بشر باشیم نه حقوق قوم و قبیله، نه حقوق ملل در داخل ایران. برای رسیدن به چنین هدفی باید بر بستر دمکراسی و حقوق بشر گام گذاشت و ایران فردا را بر اساس آن و راه حل هایی که با تاریخ سرزمین مان و ویژگیهای آن و با اصل یک ملت ـ یک کشور خواناست سامان دهیم نه براساس فدرالیسم قومی ـ زبانی که عاقبت خونبار آن از همین امروز در پیش چشم هاست. امید که چنین باشد!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهمن
مقاله ای بسیار جالبست. بیشتر بنویسید آقای کشگر. چپهایی که در ایران بدنیا آمده اند منافع ملی ایران سرشان نمی شود و پشیزی برای تمامیت ارضی ایران قائل نبوده و نیستند. ذره ای از آن عشقشان به فلسطینیان و سرزمینشان را برای ما ایرانیها و سرزمینمان ندارند. سرتاسر گفته و نوشته هایشان آلوده به تناقض است. وقتی راجع به منافع ملی ایران سخن بمیان می آید حالت تهوع به آنها دست میدهد ولی عاشق نوشتن و گفتن درباره منافع قومی و بین المللی هستند. مضحک اینجاست که این بیوطنان کمونیست همانقدر از هویت ایرانی ما متنفرند که رژیم طالبانی در ایران از هویت ایرانی ما متنفرست. هر دو خواستار محو هویت ما هستند ولی چون می بینند که مردم زیر بار هیچکدامشان نمی روند با اکراه نوروز را بما تبریک می گویند. هر دو خدعه گر و وطنفروشند. به همه چیز فکر میکنند بجز ایران و ایرانی.
نوروز را به ایرانیان وطندوست تبریک می گویم.
March 20, 2011 01:07:12 AM
---------------------------
حامد احمدی
گذشته چراغ راه اینده نیست
جناب اقای کشگر با سلام
ضمن تشکر فراوان از مقاله جالب شما همانطوریکه توجه دارید ما در دوران یا عصر عدم اطمینان زندگی میکنیم.در این دوران بایددائما به اینده فکر نمود و در اینده نگری هم باید روند های نو را بررسی کرد.همگرائی(جهانی شدن) یکی از روند های مهم کنونی است که ناشی از افزایش بهم وابستگی ملتها است.این روند را معمولا چپها توطئه میدانند و به امپریالیسم نسبت میدهند که بحث جداگانه هم طلب میکند.در این دوران همگرائی که نهاد های منطقه ای وبین المللی شدیدا توسعه میابند عده ای بدنبال واگرائی یا فدرالیسم هستند.در شرایط کنونی حتی در کشور های اروپائی دوره های فوق لیسانس و دکترا بزبان انگلیسی تشکیل میشوند و دانشگاههای بین المللی
توسعه میابند ولی عده ای بدنبال زبانهای محلی هستند.من یک اذری هستم و با همین مشکل روبرو هستم و انرا ناشی از تضاد بین کهنه ونو میدانم.در سال ۱۹۹۰ در باکو و جمهوری اذربایجان همین گرایش ها را شاهد بودم که بعدا بر طرف گردید.
March 19, 2011 07:11:13 AM
---------------------------
|