حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
سرنوشت انقلابهای منطقه در ارتباط با ایران

March 31, 2011

پنچ شنبه 11 فروردین 2570 = March 31, 2011

شاهین فاطمی شاهین فاطمی
 

حوادث اخیر خاورمیانه را از دیدگاه های گوناگون میتوان بررسی کرد. این طغیان ها و یا به قول پاره ای بهار انقلاب های خاورمیانه با سرعتی چشمگیر از کشوری به کشور دیگر منتقل شده و یا درحال انتقال می باشد.

انتقال سریع ویروس انقلاب از کشوری به کشور دیگر ازنقطه نظر تاریخی بی سابقه نیست. جو انقلابی امروز خاورمیانه یکی ازدوره های تاریخی مشابه یعنی انقلاب سالهای 1848 تا 1852 در اروپا را تداعی میکند. سرانجام آن امواج انقلابی در اروپا چندان مسرتبخش نبود. آیا پس از گذشت یکصد و شست سال میتوان امروز در انتظار آینده بهتری برای این نوع انقلابهای مسری بود؟

در آن دوران امواج انقلاب و آشوب از فرانسه آغاز شد و در مدت زمان کوتاهی کشورهای مهم اروپای آنروز را، به استثنای انگلستان و سوئد، دربرگرفت . در آلمان انقلاب ماه مارس 1848 در جنوب و غرب آن کشور با شعارهایی چون اتحاد آلمان، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات و مجلس ملی آغاز شد. درهمان سال 1848 مارکس و انگلس سند تاریخی "مانیفست کمونیسم" را به تشویق اتحادیه های کارگری آلمان منتشر کردند. در دانمارک که در آن سلطنت مطلقه از قرن هفدهم تداوم داشت پس از مرگ کریستین هفتم، شاه مستبد آن کشور، در ژانویه 1848 کشاورزان خواستار حکومت پادشاهی مشروطه و قانون اساسی شدند و در نتیجه پادشاه جدید، فردریک هفتم، به درخواست مردم و حزب لیبرال پاسخ مثبت داد و قانون اساسی جدیدی تصویب شد که در آن اختیارات پادشاه محدود شده بود.

نمونه دیگری از گسترش انقلابهای اروپائی در امپراطوری هابسبورگ دیده شد. در آن زمان امپراطوری هابسبورگ در اُطریش بخش عمده ای از اروپای مرکزی را زیر حکومت خود اداره می کرد که مناطقی نظیر مجارستان، لهستان، چکسلواکی و اوکراین نیز درقلمرو آن امپراطوری قرار داشتند. در مجارستان با قیام ناسیونالیست های مجار امپراطور فردیناند به آنها حق داشتن قانون اساسی و استفاده از زبان مجار را داد.

همانگونه که انقلاب های معاصردر خاورمیانه ازتونس آغازشد و اکنون تمام منطقه خاورمیانه را از لیبی تا افغانستان متغیرکرده است در آن دوران نیز جرقه های انقلاب از فرانسه آغاز شد. در فرانسه خواست اصلی مردم حق رأی برای همه شهروندان بود واین نهضت توسط لوئی بلان(Louis Blanc) هدایت می شد. زمانی که لوئی فلیپ (Louis Philippe) پادشاه وقت ساقط شد لوئی بلان جمهوری دوم فرانسه را اعلام کرد. این انقلاب در اوایل سال 1848 در فرانسه موجب تشویق و انگیزه اصلی انقلابی ها در سایرمناطق اروپا شد. همانگونه که دیدیم انقلاب فوریه در فرانسه لییبرال های آلمانی را تشویق کرد تا خواستار یک آلمان متحد با پارلمان ملی شوند. در آلمان و به ویژه در ماه مارس 1848 موج این آشوب ها به جائی رسید که سرانجام پرنس کِلمانس فون مترنیخ و فردیناند اول امپراطور هابسبورگ از قدرت رانده شدند. این پیروزی موجب شد که مجلس ملی رعایا را آزاد کند، اما متأسفانه در نتیجه اختلافات و جاروجنجال میان لیبرال ها و رادیکال های تندرو سرانجام این تلاش شکست خورد و با کمک سربازان روسی فرمانروایان هابسبورگ موفق شدند بار دیگر بر اریکه قدرت مستقر شوند .

در ایتالیا هم انقلاب آن منطقه موجب شد که پاپ پایس نهم از ایتالیا گریزان شود و در نتیجه این پیروزی جوزپه ماتزینی (Giuseppe Mazzini) با آرزوی متحد کردن ایتالیا وارد عمل شد اما به علت روحیات و خُلق وخوی ایتالیایی ها او نتوانست مناطق مختلف را در مسیر یک کشور متحد همساز کند. سرانجام این آرزو سال ها بعد توسط جوزپه گاریبالدی ( Giuseppe Garibaldi) به واقعیت پیوست. در مناطقی که در محدوده امپراطوری اطریش قرار داشتند، چه در میان چک ها و چه در میان مجار ها و حتی پاره ای از مناطق آلمان بیش از همه چیز ناسیونالیسم انگیزه اصلی انقلاب وتحول بود.

گذشته از این جند نمونه موفقیت محدود، در نهایت آنچه به نام بهار اروپا نام گرفت، در پایان چهار سال دوران انقلابی (1852-1848) با شکست به پایان رسیدو آنچه در سال 1848با امید فراوان آغاز شده بود سرانجام به نتیجه مطلوب نرسید. در سال 1852 اکثر این کشورهای انقلابزده در اروپا هنوز در شرایط پیش از 1848 قرار داشتند و نظام های استبدادی و محافظه کار پس از گذشت موج انقلاب اوضاع را مجددا تحت کنترل خود قرار دادند. در فرانسه ناپلئون بناپارت برادرزاده لوئی ناپلئون با یک کودتا به قدرت رسید و در سایر کشورها نیز اوضاع کم و بیش در شرایط مشابهی پایان پذیرفت.

تکرار تاریخ پس از یکصد وشست سال؟

اکنون باید پرسید آیا تشابه وقوع انقلاب های اخیر در خاورمیانه با آنچه درآن سالها در اروپا به وقوع پیوست تنها به مُسری بودن انقلاب خلاصه می شود و یا اینکه سرنوشت انقلاب های 2011 نیز همانند انقلاب های اروپا در یکصدو شصت سال پیش دست کم برای مدت زمانی مشابه خواهد بود و پس از آن مجددا ً نظام های محافظه کار و مستبد به صورت و شکل دیگری در کشورهای انقلاب زده مستقرخواهند شد؟

آنچه مسلم است اگرچه در کوتاه مدت استبداد توانست در اروپای مرکزی در برابر خیزش مردمی مقاومت کند و اوضاع را به نحو پیشین عودت دهد اما دردرازمدت نمی توان منکر تأثیراین جنبش ها در بسط و توسعه دموکراسی در اروپا شد. بر پایه حوادث تاریخی در اروپا می توان دو مسیر متفاوت را برای حوادث معاصر در کشورهای خاورمیانه متصور شد، اولی یک تصویرخوشبینانه می تواند باشد که در آن مبنای خوشبینی را میتوان بر محور پیشرفت جوامع دموکرات دردنیای امروز به عنوان نمونه های مثبت در نظر گرفت. اگر اروپا در سال 1848 نمی دانست به کجا می رود و نمونه و الگوی خوبی نداشت اما، کشورهائی که امروز خود را از شر دیکتاتور های مستبد آزاد کرده اند و یا در حال انجام آن هستند این امکان را دارند تا در انتخاب مسیر خود از تجربه ملت های دیگر بهره بگیرند. یکی دیگر از علل خوشبینی را می توان در توسعه وسایل ارتباط جمعی و امکانات پیشرفته انتقال خبر واندیشه در دنیای امروزبه حساب آورد.

اما ازسوئی دیگر بررسی ناخوشبینانه و رسیدن به نتیجه ای مأیوس کننده در باره آنچه در حال تکوین است الزاماً از احتمال به وقوع پیوستن کمتری برخوردار نیست. درمرحله اول باید خاطرنشان شود که کشورهایی نظیر تونس، لیبی، مصر، یمن، سوریه، بحرین و ایران بسیار از یکدیگرمتفاوت هستند. مثلاً در تونس احتمال موفقیت برای دستیابی به نوعی دموکراسی و آزادی با شرایط و امکانات کشور همسایه خود لیبی بسیار بیشتراست. درست است که تونس از منابع سرشار نفت مانند لیبی برخوردار نیست اما درعوض جمعیت آن کشوراز نظر تحصیلات و توسعه جامعه مدنی بسیار از لیبی پیشرفته ترند. به همین منوال کشورمصر از بسیاری جهات با ایران قابل مقایسه نیست. مصر کشوری است فقیر و دارای جمعیت انبوه که از امکانات اقتصادی بسیارمحدودی برخوردار است. هر حکومتی که در مصر بر سر کار آید با مسأله اساسی و بسیارابتدایی تهیه نان و کار برای ملیون ها مصری روبه رو خواهد بود در حالیکه در ایران زمانی که محدودیت های ناشی از حکومت اسلامی وتحریمهای بین المللی ازمیان برداشته شود احتمال پیشرفت و بازگشت به دوران توسعه بسیار زیاد است.

اما آنچه احتمالاً در همه این کشورها به ویژه جوامعی همانند یمن و لیبی مطرح است و نقطه مشترک این کشورها می باشد عقب ماندگی سیاسی، تعصبات مذهبی و اختلافات قومی و منطقه ای است. زمانی که مردم یک کشورنتوانند در مورد دستیابی به حداقل خواسته های مشترک هماهنگ ومتحد شوند، به جای نظم و پیشرفت هرج و مرج و آشوب برجامعه مسلط خواهد شد. در پایان مسیر نا امنی و آشفتگی بیشتراوقات استبداد و دیکتاتوری پناهگاه اضطراری مردم سرگردان و مضطرب خواهد بود. از این رو احتمال اینکه در بیشتراین کشورهای منطقه یکبار دیگر پس از گذار از یک دوران هرج و مرج نظامهای دیکتاتوری و مستبد به قدرت برسند اندک نیست.

ایران و انقلابهای منطقه

اما آنچه شرایط ایران را از دیگر کشورهای منطقه متفاوت کرده گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی است. زمانی که ایران آزاد شود کمتر احتمال دارد که همانند بیشتر کشورهای منطقه دوباره از روی ناچاری اسیر و گرفتار دیکتاتوری و استبداد شود. خوشبختانه یا شوربختانه ایران یک مرحله از کشورهای منطقه پیشتر است یعنی دوران استبداد و دیکتاتوری پس از هرج و مرج انقلاب را پشت سر گذاشته است و کمتر احتمال دارد که این دور باطل در مورد ایران تکرار گردد.

یکی از معضلات دوران اخیرتعبیر و تفسیر نقش قدرت های بزرگ در عکس العمل به این رویداد ها می باشد، به عنوان نمونه کسی نمی داند پیامد اقدامات کشورهای غربی و سازمان ناتو در کشور لیبی چه خواهد بود. مسلما ً تصویب قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل متحد از نقطه نظر تاریخی و همچنین حقوق بین الملل در نوع خود بسیار بی نظیر و کم سابقه است. مثلا ً در مورد صربستان چنین قطعنامه ای به علت احتمال وتو کردن از سوی روسیه وچین صادر نشد و از این رو آمریکا و پاره ای از کشور های اروپایی بدون تصویب شورای امنیت دربرابرحکومت میلسویچ در یوگسلاوی سابق ایستادگی کردند و به قتل عام قومی این رژیم در بوسنی و هرزگوین پایان بخشیدند. اما در مورد لیبی اوضاع متفاوت است به این معنی که با رأی اکثریت در شورای امنیت دنیا در برابر حکومت یک کشور که بر علیه مردم خود در شرف قتل نفس بود وارد عمل شد. این بدعت، به ویژه اگر با موفقیت پایان پذیرد یکی از درخشانترین صفحات سازمان ملل در مورد حفاظت از حقوق بشر به ثبت خواهد رسانید. ولی آیا شورای امنیت سازمان ملل از آن درجه استقلال رای و قدرت عمل برخوردار است که روزی در مورد ایران هم چنین قطعنامه ای را تصویب کند؟

امروز ما در گیر و دار این کشمکش بزرگ سیاسی و داد و ستدهای دیپلماتیک بین المللی هستیم و نمی توان با قاطعیت در این زمینه بیش از این گفت اما آنچه مسلم است صرف نظر از پیامد دخالت نظامی شورای امنیت تحت لَوای اصل هفتم منشور آن سازمان مبحث جدیدی در حقوق بین الملل و روابط بین المللی گشوده شده است. شرایط بسیار مشکل اقتصادی در کشورهای غربی و عدم مشارکت روسیه، چین و آلمان در این اقدام شورای امنیت بدون شک در میزان موفقیت این رسالت سازمان ملل بی تأثیر نخواهد بود. اگر اقدام شورای امنیت و کشورهای عربی در مورد لیبی با شکست مواجه شود، امکان تداوم چنین شیوه ای در مورد ایران و سایرموارد مشابه بعید به نظر میرسد.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites