همهپرسی 12 فروردین سال 58 یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای تاریخ سیاست است که دارای اشکالات بنیادی و بحث برانگیزی نیز میباشد:
اولین و مهمترین ایراد این رفراندوم تحمیل «یک نوع نظام سیاسی» به مردم از جانب خمینی و همفکران اوست.
در این همهپرسی بنیانیترین حق مردم یعنی «گزینش و انتخاب» از میان مرامها و مسلکهای متنوع و متکثر سیاسی از مردم سلب شد و تنها نظام مورد علاقه بنیادگرایان مذهبی و شخص خمینی به ملت تحمیل گردید و طی دوران استقرار این رژیم به تدریج کلیه نیروهای سیاسی مانند نهضت آزادی ایران، جبهه ملی، سازمانهای چپ ایران و در دوران اخیر، اصلاحطلبان مذهبی کاملا از مشارکت در قدرت، تبلیغ مسلک سیاسی خود و حق انتخاب شدن محروم شدند.
دومین ایراد این همهپرسی این است که در 12 فروردین سال 58 مردم به نظامی رای دادند که با درون مایه و محتوای آن آشنایی نداشتند بلکه مفهومی پر ابهام و گنگ برایشان وجود داشت (مفهومی که در آن از تصور حکومت علی اولین امام شیعیان تا یک حکومت سوسیالیستی در ذهن مردم و فعالان سیاسی دیده میشد) بیشتر رای دهندگان در سال 58 به امید تحقق وعدههای خمینی در نوفل لوشاتو که از آزادی، معنویت و رفاه سخن میگفت به پای صندوق رای حاضر شده بودند و با قاطعیت میتوان گفت کثیری از رایدهنگان آن روز از مساله ولایت فقیه، اختیارات بی حد و حساب رهبر و قانون مجازات اسلامی بی اطلاع بودند.
سومین ایراد این است که طبق همان فقه سنتی فقیهان معامله قابل فسخ است. اگر رابطه حکومت با مردم یک کشور را نوعی قرارداد موقت بدانیم که مردم جهت تامین رفاه و امنیت خود با حکومت امضا میکنند، به طور مشخص میتوان ادعا کرد این «حق فسخ» از مردم ایران طبق اصل آخر (اصل یکصد و هفتاد و هفت) قانون اساسی سلب شده است. در این اصل استبدادی و ارتجاعی آمده است که مسائل مربوط به ولایت فقیه و اسلامی بودن نظام «غیر قابل تغییر» هستند که این امر بیانگر این موضوع است که در همهپرسی 12 فروردین مردم به «سلب حق خود» رای دادند همین اصل را میتوان مهمترین مانع اصلاحات ساختاری و تحولات دمکراتیک دانست. اگر در 11 فروردین 58 از یک ایرانی میپرسیدید فردا به چگونه نظامی رای خواهی داد بسیار بعید است نظام کنونی حاکم بر کشور در ذهنش نقش میبست.
در واقع این همهپرسی کلیه دستاوردهای تمدن باستانی ایران، مشروطیت، نهضت ملی و مدرنیته عصر پهلوی را یکسره بر باد داد و با استقرار نظام ولایت فقیه در میهن ما بزرگترین ضربات به تجدد و رفاه ایرانیان وارد آمد.
از آن جمعیتی که در همهپرسی جمهوریاسلامی شرکت کردهاند تعداد کمی زنده هستند و اکثریت جمعیت کنونی ایران را جوانان تشکیل میدهند و این جوانان حق دارند از نسل قبلی سوال کنند که آیا آنها میدانستند با دادن رای «آری به جمهوریاسلامی» آینده چند نسل را تباه خواهند ساخت و حقوق ذاتی خود را نیز از دست خواهند داد.
روح الله خمینی در پاریس هرگز از نظام ولایت فقیه و ابعاد و جزئیات آن سخن نگفته بود و معنای نظام جمهوریاسلامی که یک مفهوم متناقض است را برای رای دهندگان روشن نکرده بود. بنابراین میتوان به صراحت گفت آن همه پرسی اعتبار خود را از دست داده و نسل جدید حق دارند خواستار برگزاری یک همهپرسی شفاف و آزاد باشند. یک همهپرسی که کلیه گرایشهای سیاسی «حق» داشته باشند در آن شرکت کنند و مرام و حزب خود را به وزن کشی سیاسی بسپارند.
همانطور که مصطفی رحیمی و شاهپور بختیار در همان دوران به درستی گفتند «جمهوریاسلامی» یک مفهوم گنگ و در علوم سیاسی بیمعنا و از نظر محتوایی متضاد است. حکومتی که جمهوری باشد مشروعیت خود را از آسمان و متون مذهبی نمیگیرد و اگر اسلامی باشد رای جمهور مردم در آن فاقد ارزش و تاثیر است. جمهوریاسلامی یکی از بدترین انواع دیکتاتوریها در دنیای معاصر است و چون در 12 فروردین «حق حاکمیت ملی» را از اتباع ایران سلب کرده است بنابراین نمیتواند با تکیه بر آن همهپرسی کذایی ادعای مشروعیت و مقبولیت نماید چرا که مردم به قراردادی رای دادند که دیگر طبق همان قرارداد نمیتوانند آن را تغییر دهند یا آن را فسخ کنند.
آن جمله معروف خمینی که گفت «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر» را میتوان نخستین سنگ بنای دیکتاتوری ولایت فقیه در ایران دانست که تا امروز با «حذف» و «ارعاب» بر سر کار مانده است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود
راستی چرا حقوقدانان ما و متخصصین و محققین ما هیچ مقاله و کتابی درباره بی اعتبار بودن طرح سئوال رفراندوم کذایی ۵۸ و شمارش پرسش انگیز آن تا حالا انجام نداده اند. اینها ۳۲ سال وقت داشتند و در کشورهای آزاد هم که نه شاه و نه خمینی ای بود که مانعشان شود. ۶۰ یا ۷۰ سالست که همه کاسه و کوزه ها را بر سر پهلویها شکسته اند تا خود را مظلوم جلوه دهند تا هیچ مسئولیتی را در وقوع فاجعه ۵۷ تقبل نکنند. ۳۲ سالست که شاه نیست، عذر و بهانه شان برای نپرداختن به غیر قانونی/معتبر نبودن رفراندوم دروغین ۵۸ تا حالا چه بوده است؟ رفراندومی که سرنوشت ملتی را برای ابد رقم زند امکان ندارد قانونی، منصفانه و برای همیشه معتبر باشد. رفراندوم یک بلیط اتوبوس و هواپیما یکطرفه نیست که مشتریان توقع بازگشت نتوانند داشته باشند و به لحاظ قانونی هم حق با آنها نیست. سرنوشت یک ملت هم به کم ارزشی یک بلیط یکطرفه نیست که بخاطر یک رفراندوم چه کذایی و چه غیرکذایی نسل اندر نسل و تا ابد محکوم به قبول آن باشد. ملتها مثل انسانها جائزالخطا هستند و این اجازه همیشه برایشان محفوظ است که راه و روش خود را تغییر دهند و احدی حق ندارد جلودار آنها شود.
اگر مقاله و کتاب و تحقیقی در اینمورد شده است کی و کجا بوده است؟ اگر بوده چرا مردم از آنها بی خبرند؟
پاینده ایران و ایرانیان راستین
April 06, 2011 01:48:05 PM
---------------------------
حق
با درود به هموطنان گرامی
کوروش گرامی و شادباش های نوروزی می خواستم بدانی که من عاشق شیوه نگارش ات هستم چون خلاصه، مفید و بسیار روشن است. امکانی برای برداشت های گوناگون از آنها برای کسی نمی گذاری و همیشه کوشش می کنی منصفانه و بدور از تعصب بنویسی. تبادل نظراتت در بخش نظرات کیهان لندن یکی از جالبترین کارهایت است. در آنجا نظردهنده ی آگاه دیگری با نام مستعار ناشناس اخیرا نظر می دهد که مدتها در اخبارروز مدتها نظر می داد. او ناگهان ناپدید شد و بسیارانی را ناراحت کرد، یکی از آنها من بودم. خوشبختانه فعلا با ماست و امیدوارم دوباره ناپدید نشود و بفکر دوستدارانش باشد که دلتنگش می شوند. امیدوارم که چون از ایران با ما در تماس هستید مشکلی برایتان ایجاد نشود.
سری آخر مقالات شما بسیار جالب و خواندنی بوده اند. در مورد رفراندوم پرسش برانگیز ۵۷ با عنوان جمهوری اسلامی آری یا نه باید بگویم که این رفراندوم بزرگترین و زشت ترین کلاهبرداری ای بود که منحصر بفرد بود و چقدر انگلیسی ها را واداشت به ریش ما بخندند. بزرگترین خطاکاران در آن برهه زمانی روشنفکرنمایان ما بودند که سطح تحصیلاتشان باعث فریب مردم شد. من خوب یادم هست که مردم در آنزمان فکر می کردند که هر کسی تحصیلات دانشگاهی دارد روشنفکر و متفکرست و هر عمامه بسری یک مولانا است. من یادم هست که کمتر از یکسال مردم چطور از هر دو اینها رو برگرداندند و روشنفکر و آخوند فحش شده بودند. کوروش عزیز، گردآوری تاریخ شفاهی نسل اولی ها و نسل دومی ها برای آنانی که در درون مرز هستند کاری بس ارزشمندست که نمی دانم آیا بطور علمی در خفا انجام می گیرد یا نه. حیف می شود اگر نسل اولی ها از قشرهای گوناگون افکار و خاطرات ارزشمند خود را از دو نظام به گور ببرند و نسل دومی ها هم که در آنزمان سنی نداشتند و تغییر را از پهلوی به رژیم فعلی در جامعه و در درون خانه های خود و اختلافات خانوادگی و فامیلی ناشی از این تغییر را با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کردند هم به ارزش تاریخی آن پی نبرند و آنرا از خود باقی نگذارند. اگر ما چنین اسنادی را از دوره مصدق داشتیم امروز جعل و تحریف تاریخ و افسانه سازی ها غیرممکن می شد و ما انقدر درگیر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ لعنتی نمی شدیم. ببین چطور ملتی را با این ۲۸ مرداد کردن هایشان بجان هم انداخته و نورافکن ها را از نقش خودشان و کارنامه سیاهشان در این ۳۲ سال منحرف کرده اند. ببین چطور با این بازیها از حرفهای حساب زنده یاد داریوش همایون در یکی از اخرین مقالاتش با عنوان ؛همکاری بر اصول و نه با کسان؛ طفره می روند. امیدوارم این نوشته بدستت برسد. پیروز باشی هموطن گرامی من.
پاینده ایران و ایرانیان راستین
April 03, 2011 07:24:43 PM
---------------------------
|