بنیاد جان تمپلتون هر چند وقت یکبار پرسشی را از مجموعهای از دانشمندان و متفکران معاصر میپرسد و فضایی را برای بحث و بررسی پرسشها فراهم میکند. «آیا علم باور به خدا را منسوخ کرده است؟» از مجموعه «پرسشهای بنیادین» است که از دانشمندان و متفکران معاصر پرسیده شده است.
استیون پینکر (دانشکده روانشناسی، هاروارد): بله، اگر منظور از علم کل سازمان خرد و دانش سکولار است. از قدیم جذابیت باور به خدا به سبب پاسخ دادن به معماهای آغاز هستی بوده است. جهان چگونه آغاز شد؟ پایه زندگی چیست؟ چرا باید اخلاقی رفتار کنیم؟ اما در طول هزاره گذشته روند توقفناپذیری در جریان بوده است: هرچه بیشتر این پرسشها را بررسی میکنیم و بیشتر درباره جهان پیرامون میآموزیم، دلیل کمتری برای باور به خدا یافت میشود. در پیدایش هستی نیازی به نقش خدا به عنوان علت اولیه وجود ندارد. داروین و والس پیچیدگی و گستردگی موجودات زنده بر کره زمین را با تکامل و انتخاب طبیعی توضیح دادند…
کریستف کاردینال شونبرن (اسقف اعظم در وین): خیر و بله. از جنبه خرد و حقیقت خیر. دانشی که از طریق علم مدرن بدست آوردهایم، باور به خلق هوشمند در پس هستی را بیش از هر زمان دیگری منطقی میکند. از جنبه خلق و خو و احساس بله. ذهنیت فقط علم گرا همراه با قدرت و راحتیی که فناوری در اختیار ما قرار میدهد، بعضی اوقات مفهوم خدا را به ورطه شکگرایی میکشاند.
ویلیام فیلیپس (فیزیکدان، دانشگاه مریلند): مطمئنا نه. یک دانشمند، مثل من، میتواند به خدا باور داشته باشد برای اینکه همچین باوری اصلا علمی نیست. «خواننده خوبیست»، «انسان محترمیست» و «دوستت دارم» جملاتی غیر علمی هستند ولی با ارزش. علم تنها طریقه مفید نگاه به دنیا نیست. من به خدا اعتقاد دارم چون هستی زیبا و منظمی را میبینم که با فرمولهای ساده قابل توضیح است. البته این کافی نیست. من به خدا اعتقاد دارم زیرا میتوانم حضور خدا در زندگیم را حس کنم. زیرا میتوانم خوبی خدا را در جهان ببینم. چون به عشق باور دارم و ایمان دارم که خدا عشق است.
پرویز امیرالی هودبوی (دانشکده فیزیک، قائد اعظم پاکستان): لزوما نه. اما باید خدایی نامتناقض و منطبق با علم را پیدا کنید. روراست باشیم: روزگار خدایی که در آسمان است گذشته است. در روزگار علم، دین کوچک شده است و خدای قرون وسطی شهرت و قلمروش را از دست داده است. امروزه مسلمانان سفر هوایی را با دعا آغاز میکنند ولی کمر بندها را هم میبندند. اگر صدایی را بشنوید که از شما بخواهد که تنها پسرتان را قربانی کنید، به احتمال زیاد به پلیس اطلاع میدهید به جای اینکه پسرک را به کوه به منظور قربانی کردن ببرید.
مری میجلی (فیلسوف): البته که نه. باور – یا ناباوری – به خدا در حیطه علم نیست و عنصری از چیزی بزرگتر و معماگونهتر است: جهانبینی ما و مجموعهای از پیش فرضها که به دنیای اطرافمان معنی میدهند.
رابرت ساپولسکی (زیست شناس، استانفورد): خیر. با وجود اینکه من یک آتیئست هستم باور دارم که باور چیزی را عرضه میکند که علم نمیکند. علم بهترین ابزاری هست که ما برای توضیح جهان داریم و دین گزینه دیگریست که پتانسیل بالایی برای شر و بهم ریختن همه جنبههای تصمیمگیری در جهان را دارد. اما علم نمیتواند همه چیز را توضیح دهد، پس دین منسوخ نمیشود.
کریستوفر هیچینز (نویسنده): خیر، ولی باید. دین اولین و بدترین تلاش بشر برای توضیح جهان بوده است. دین متعلق به دوران بچگی نوع بشر است و متاسفانه تا وقتی که موجودات نامطمئن به آینده هستیم به همین شکل باقی خواهد ماند.
کیث وارد (روحانی، کلیسای انگلستان): خیر. برخلاف بیمعنی کردن باور به خدا، بعضی از تفسیرهای علم مدرن باور به خدا را تقویت کردهاند.
ویکتور استنگر (فیزیکدان، دانشگاه هاوایی): بله. روزگاری دلایل علمی محکمی برای وجود خدا وجود داشت. یکی از قدیمیترین و مشهورترینشان استدلال علت و خلقت است. بسیاری از مردم به پیچدگی جهان نگاه میکنند و نمیتوانند تصور کنند که چگونه بوجود آمده است مگر با نیروی موجودی قادر و هوشمند. بهترین توصیف این استدلال در کارهای ویلیام پیلی و مثال سنگ و ساعت بود. بعدها با وجود اینکه چارلز داروین در ابتدا تحت تاثیر پیلی قرار گرفت، نهایتا استدلال پیلی را رد کرد و نشان داد چگونه سیستمهای پیچیده میتوانند به صورت طبیعی از سیستمهای سادهتر تکامل پیدا کنند، بدون اینکه طرح و نقشهای در کار باشد. مکانیسمی که داروین و والس پیشنهاد کردند انتخاب طبیعی است که در آن تغییرات که به بقا کمک میکنند به مرور در ارگانیسمها جمع میشوند و نسلهای بعدی این خصوصیات را دارا هستند. پیش از قرن بیستم، این حقیقت که هستی شامل ماده است شاهد خوبی برای خلقت بود. این ماده باید از جایی میآمد ولی در سال ۱۹۰۵ اینشتین نشان داد که انرژی میتواند به ماده تبدیل شود، ولی انرژی از کجا آمده است؟ مشاهدات دقیقی اخیرا نشان دادهاند که تعادلی بین مقدار انرژی مثبت ماده و انرژی منفی جاذبه وجود دارد. بنابراین انرژیی برای ایجاد هستی نیاز نبوده و هستی میتوانسته از هیچ بوجود بیاید. البته هنوز هم ممکن است که خدایی باشد و در جهان دخالت کند. اما جهان و زندگی که علم به نشان میدهد دقیقا به صورتی است که طراحی و خلق نشده است. همچنین انسان ذره بیمقداری در هستی در لحظه کوتاهی از آن به اصلا ویژه به نظر نمیاید. جهانی قابل رویت توسط ما شامل صدها میلیارد کهکشان، هر کدام شامل صدها میلیارد ستاره است. با این وجود بخش بزرگتری از آن خارج از حوزه دید ماست. حال ما تصور میکنیم که خدایی وجود دارد که مسیر هر ذره را پیگیری میکند، به دعاهای هر انسانی گوش میدهد و تیم فوتبال مورد علاقهاش را پیروز میکند. علم نه تنها باور به خدا را منسوخ کرده است که آنرا بیربط کرده است.
دانشمندان دیگری که به پرسش پاسخ دادهاند:
جروم گروپمن (پزشک، هاروارد): خیر مطلقا.
مایکل شرمر (ناشر مجله اسکپتیک): بستگی دارد.
کنت میلر (زیست شناس، دانشگاه براون): البته که نه.
استوارت کافمن (زیست شناس، دانشگاه کالگری): خیر، ولی بشرطیکه.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
پارسینامه
با تشکر از شما برای این مقاله:
ما در سایت پارسینامه در تلاشیم تا تمامی این مقالات به فارسی برگردانیم. به عنوان مثال توجه کنید به:
http://parsinameh.blogspot.com/2011/06/blog-post_08.html
August 07, 2011 03:05:41 AM
---------------------------
|