گفت و گویی با مهندس بيژن فرهنگ دره شوری، کارشناس و کوشنده محیط زیست و میراث طبیعی و بهترین شخصیت محیط زیست سال 1389
مهندس بیژن فرهنگ دره شوری مردی نام آشنا برای دوستداران و کوشندگان محیط زیست در ایران است. مردی که از نخستین روزهای ایجاد سازمان محیط زیست در کنار این سازمان بوده است و حافظهاش گنجینهای از خاطرات 40 ساله محیط زیست ایران است .
به بهانه « جایزه نوروز » و انتخاب ایشان به عنوان مرد سال محیط زیست سال 1389 گفتوگویی با ایشان داشتم. از او درباره تاسیس سازمان محیط زیست، مشکلات محیط زیست ایران، پروژه احیا ببر و شیر، ظرفیت صنعت اکوتوریسم در ایران، بیتوجهی عمومی به محیط زیست و آینده محیط زیست ایران با توجه به ادامه وضعیت موجود سوال کردم. پاسخ دره شوری به آخرین پرسشم ساده و بسیار هشدار دهنده بود، آنجا که از شهر مسجد سلیمان در روزگاری نه چندان دور گفت و سرنوشت غمبار امروزش را توصیف کرد و هشدار داد که اگر به وضعیت محیط زیست توجه نشود آیندهای نظیر مسجد سلیمان پیش روی ایران ماست.
گفتوگو با دره شوری، مردی که شوریده ایران و طبیعت ایران است را بخوانید:
در سال 1350 که سازمان حفاظت از محیط زیست تاسیس شد از همان زمان مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی محیط زیست بوجود آمد. من هم از همان سال به عنوان کارشناس استخدام شدم، در آن موقع هم کارشناسان خوب و هم مشاوران خیلی خوبی داخلی و خارجی داشتیم. در سازمان مرکزی تحقیقاتی با نام مرکز بررسی و توسعه داشتیم و سراسر ایران را میگشتیم و زیستگاهها را انتخاب و ارزیابی میکردیم و بصورت پارک ملی و حفاظت شده اعلام میکردیم. در همان زمان محیط بانهای خیلی خوبی استخدام شدند.
ما در طی 6 سال 9 میلیون هکتار پارک ملی و حفاظت شده تاسیس کرده بودیم. در آن زمان در منطقه خاورمیانه تنها کشوری بودیم که سازمان حفاظت از محیط زیست داشت و غیر از ما در منطقه فقط هند جلوتر از ما بود که آن هم به خاطر تسلط انگلیسیها بود. در آن زمان کشورهای عربی مطلقاً نمیدانستند محیط زیست چیست، پاکستان هیچ فعالیتی نداشت و شوروی با ما قابل مقایسه نبود. در آن سالها آموزشگاه محیط زیست تاسیس کرده بودیم و محیط بانها دورههای یک ماهه و شش ماهه میدیدند و بهترین اساتید را برای آموزش داشتیم و به تدریج پرسنل آموزش میدیدند.
در سال 56 هیچگونه در خطر انقراضی نداشتیم ، برای یوزپلنگ چندین زیستگاه مطمئن و عالی داشتیم، خوش ییلاق حفاظت شده بود، 14 هزار میش و قوچ و آهو و پازن در خوش ییلاق وجود داشت. من در خوش ییلاق یکبار در یک روز 7 یوز دیدم، جان باکستون فیلمبردار معروف حیات وحش همراهم بود و هنوز فیلمش موجود است.
پارک ملی کویر یکی از بهترین زیستگاههای یوز بود، توران را مخصوصاً برای یوز و گور با مساحت 300 هزار هکتار حفاظت شده اعلام کردیم و موته را برای آهو ایجاد کرده بودیم. بهرامگور را برای گورخر ایرانی ایجاد کرده بودیم که البته آنجا هم یوز داشت و بطور کلی هیچگونه در خطر انقراضی نبود که دو سه زیستگاه مطمئن نداشته باشد.
الان اوضاع غمانگیز است، آن موقع در خاورمیانه رقیب نداشتیم و از همه جلوتر بودیم ولی الان اوضاع عوض شده. الان باید متناسب با شرایط جهانی کارکنیم. ببنید الان عربها چه میکنند ، ما آن موقع خودمان را با شرایط جهانی میسنجیدیم، کنفرانس رامسر را ما آن موقع برگزار کردیم. نخستین کنفرانس پارکهای ملی دریایی را برگزار کردیم ولی متاسفانه در حال حاضر یک پارک ملی آبی نداریم. شما ببنید کشورهای افریقایی که اسمشون همراه گرستگی و قطحی است پارک ملی دریایی دارند ولی ما با این همه خور، حرا و ساحل از خرمشهر تا گواتر یک پارک ملی نداریم و البته در کنار اینها بیش از 40 جزیره هم داریم.
فارو را آن موقع حفاظت شده اعلام کردیم الان متاسفانه شنیدهام بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی به منطقه آزاد کیش برای تفرجگاه واگذار شده است. من مطمئنم یکی از نمایندگانی که به این طرح رای دادهاند نرفتهاند و ببیند آنجا دریایش و جزایر مرجانیاش چه بهشتی است.
متاسفانه در حال حاضر در بین مدیران کشور ، محیط زیست ارزش واقعی خودش را ندارد و نه تنها ارزش واقعی اش را ندارد، بلکه یک هزارم اهمیت واقعی آن درک نمیشود. برای همین گلستان اینطوری است . پارک ملی بمو را ببینید به چه روزی افتاده و بقیه مناطق به همین شکل. داستان امروز محیط زیست ، داستان غمانگیزی است.
من قبل از سال 50 در ایل قشقایی به دنیا آمدم . 15 سال در کوههای زاگرس کوچ کردم و از سال 50 به این طرف همه مناطق کشور را گشتهام و دیدهام. ما در آن زمان در سازمان محیط زیست سالانه گاهی 250 تا 300 روز برای بررسی زیستگاهها ماموریت داشتیم. من چندین دهه این سرزمین را گشتهام و من میدانم این سرزمین از نظر طبیعی چه ثروتی داشته. کارشناسان جوان امروز خبر ندارند و نمیدانند این سرزمین چه بوده.
ببینید چشمهها چه بلایی سرشان آمده، آبهایی زیرزمینی چه شده. چاههایی که در عمق 10 متر به آب میرسید حالا در عمق 250 تا 300 متر به آب میرسد و متاسفانه در بسیاری از مناطق منابع آب زیرزمینی تمام شده. چشمههای بزرگ خشکیدهاند. دریاچهها از هامون در بلوچستان تا ارژن در فارس و بختگان و مریوان و گاوخونی و ارومیه در بدترین وضعیت به سر میبرند و در آستانه نابودی کامل هستند.
سه تا تونل زدیم و هنوز نتوانستیم آب کارون را به زاینده رود و گاوخونی برسانیم. گاوخونی روزی محل زندگی هزاران فلامینگو بود، وقتی فلامینگوها از رودخانه بلند میشدند به نظر میرسید این رودخانه آتش گرفته ولی ببیند امروز چه وضعیتی دارد. وضعیت مراتع و رودخانهها و دیگر مناطق هم به همین شکل است.
من امسال، کردستان، لرستان، چهار محال بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، فارس، گیلان، گلستان و کرمان را دیدهام . هیچ جایی نیست که جنگل لطمه ندیده باشه و در حال نابودی نباشد، در کهگیلویه و لرستان درخت بلوط هنوز هست ولی من میدانم زاداوری این جنگل از بین رفته. وقتی ظرفیت دام چندین برابر مرتع باشه دیگر مرتعی باقی نمیماند. تازه در کنار همه این تخریبها کارخانهسازی، واگذاریها، جادهسازیهای عجیب و غریب، شخمزدنهای و درخت بریهای شبانه را هم داریم. تا پیش از این نگران گونههای جانوری بودیم ولی در حال حاضر، گونهها را با زیستگاهش از بین میبرند.
جمیعت دو برابر شده، منابع آب کاهش پیدا کرده. وضعیت تصفیه فاضلاب مناسب نیست و اکثراً تصفیه نمیشوند و داستان زبالهها و نخالهها هم از همه اینها بدتر است. در سالهای گذشته، مهمترین، مفیدترین و موثرترین سازمان در کشور سازمان برنامه و بودجه بود. این سازمان 40-50 سال آرشیو تحقیقات و برنامهریزی داشت و مرکز تمرکز کارشناسان با تجربه و با خرد بود ولی الان این سازمان منحل شده و طبیعی است که باید انتظار داشته باشیم وضعیت بد محیط زیست بدتر از قبل شود.
مگر میشود یک نفر تصمیم بگیرد و بگوید میخواهیم ببر مازندران را احیا کنیم؟! ما چنین تجربیاتی در گذشته داشتیم، ما گوزن زرد را نجات دادیم ولی برای نجات گوزن زرد اول زیستگاه را آماده کردیم. اول باید زیستگاه آماده بشود و امنیت، محل تغذیه و محل زاد آوری برای حیوان تهیه بشود و بعد ادعای احیا گونه را داشته باشیم. شیر و ببر سلطان جنگل هستند و شیر و ببر در بهترین شرایط محیط طبیعی میتوانند زندگی کنند نه با این شرایط فعلی زیستگاهها در ایران. باید عرض کنم اینها کارهای تبلیغاتی است و در محترمانهترین لحن باید گفت این حرفها تبلیغات بیهوده است.
علیرغم همه مشکلات بنده اعتقاد دارم هنوز این سرزمین برای اکوتوریسم عالی است. اکوتوریسم احتیاج به ساخت و ساز لوکس ندارد و شخصی که برای دیدن طبیعت به سفر میآید امکانات مختصر و عادی را به هتل 5 ستارهه ترجیح میده. ایران از نظر تنوع زیستی و اقوام مختلف سرشار از تنوع است. من قشقایی هستم، ایل من، خوراک من لباس من و موسیقی من جالب است در کنار ما بختیاریها هستند با فرهنگ، صنایع دستی، لباس و موسیقی متفاوت، شما بروید تا آذربایجان ... هر گوشه سرزمین جاذبه خودش را دارد، از مردم کویر و جاذبههای کویر هر کدام جاذبههای خودش را دارد.
من 6 سال در قشم کار کرده ام، قشم در نگاه اول جزیرهای است که شاید هیچ جذابیتی نداشته باشد ولی میبینید دریایی زیبا دارد ، لاکپشتهایش، ماهیگیری و صید در دریا، خوراک و فرهنگ مردم، صنایع دستی و مهربونی همه جاذبه هستند.
در بسیاری از صنایعی که طی 40-50 سال گذشته سرمایهگذاری کردهایم در سطح جهانی موفق نبودهایم و نمیتوانیم با آنها رقابت کنیم ولی در اکوتوریسم هیچ کشوری به پای ما نمیرسد. ما یک پنجم اروپا و شاید کمتر از آن وسعت داریم ولی تنوع زیستی ما به اندازه کل قاره اروپا است. ولی مساله اینجاست که برای بحث محیط زیست و اکوتوریسم کار را باید کسی انجام بدهد که این سرزمین را بشناسد و عاشقش باشد و عاشقانه کار کند.
باید به جای این صنایع آلوده کننده که هزار درد ایجاد میکند و با نفت مفت میسوزانیم و چند برابر قیمت جهانی محصول تولید میکنیم روی توریسم و اکوتوریسم کار کنیم. تجربه به من میگوید درآمد منافع اکوتوریسم برای ذی حقترین مردم کشور است و از زنان خانه دار و چادرنشین تا روستائیان را منتفع میسازد.
مردم چیزی را میدانند که آموختهاند . وقتی شما در شرایطی باشید که از مدرسه تا دبیرستان و دانشگاه و رادیو و تلویزیون هیچ چیزی در مورد محیط زیست گفته نمیشود از کجا باید انتظار داشت مردم دانش محیط زیست را دریافت کنند.
این دانش باید از طریق صدا و سیما، آموزشگاهها، دانشگاهها، باشگاه، انجمنها، سخنرانی روزنامههای محلی گسترش داد بشه. سازمان میحط زیست کدام یک از این امکانات را دارد؟
هیچ کس حق ندارد مشکلات محیط زیست را تقصیر مردم بیندازد . آن کسی که بوته میکنه و کلبهاش گرم میکنه و نانی میپزد به دلیل فقر هست و به ناچار همه هست و نیستش را برای امروز فدا میکند. این را نباید تقصیر مردم انداخت. مشکل اینجاست که ما ثروت بیکرانی داریم، باید از این ثروت برای اشتغال و افزایش ثروت مردم استفاده کنیم ولی ما فقط نفت را میفروشیم و میخوریم و گرنه در کجا با منابع و خاک و آب کشوری این کار را میکنند که ما میکنیم؟
بحران در پیش است، من به عنوان کارشناس محیط زیست این اخطار را 20 سال پیش دریافت کردم ولی ظاهراً باید این اخطار خیلی قویتر باشد تا به گوش همه برسد. من امسال بعد از سالها سفری به مسجد سلیمان داشتم. این سفر بسیار غمانگیز بود، مسجد سلیمان جایی بوده که اولین چاه نفت خاورمیانه را داشته. در نزدیکی شهر مسجد سلیمان پوشش گیاهی از بین رفته، چند درخت کنار میبینی البته نه کنارهایی مثل کنارهای شوشتر، درختهایی ضعیف با چند برگ. یک پرنده در مسیر مسجد سلیمان نمیبینی. روستاهای اطراف شهر متروکه شده است، همه رفتهاند. تقریباً آب زیر زمینی تمام شده است. قبل از اینکه به شهر برسی به زباله میرسی .همه جا پر از نخاله و زباله است. در شهر فاضلاب از همه جا جاری، معماری به هم ریخته. خانههای سابق شرکت نفت که با پرچین شمشاد پوشیده شده بود با دیوارها و بلوک سیمانی سیمانی پوشیده شده.
نفت مسجد سلیمان تمام شد و شهر به این فلاکت افتاد و این شهر هیچ راه نجاتی ندارد. چشمهها خشکیده ، جنگلها از بین رفته و محیط زیست داغون شده است. اگر با همین وضعیت ادامه دهیم و نسبت به حفظ محیط زیست بی توجه باشیم، اگر همچنان برای افزایش جمعیت تبلیغ کنیم و برای جنگل و رودخانه و آب و خاک ایران برنامه و مدیریت نداشته باشیم دیر یا زود کشور ایران به سرنوشت مسجد سلیمان دچار میشود باید مسجد سلیمان را بیبنیم و عبرت بگیرم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|