قصد ندارم نوشتەام را با بازگویی مفصل تاریخ مبارزه کوردها طولانی کنم. تنها بدین بسنده میکنم کە سرزمینی بنام کوردستان در میان پنج کشور ایران، عراق، تورکیە، سوریە و ارمنستان تقسیم شدە است و بجز ارمنستان * در مابقی چهار کشور نامبرده، کوردها در مبارزەای خونین و پر هزینە برای دستیابی بە حقوق سیاسی و مدنی خود درگیر بوده و هستند. مبارزە کوردها تاریخی طولانی دارد و نقطە عطف آن در کوردستان ایران به حدود شصت سال پیش و تلاش رهبر ملی کورد"قاضی محمد" برای کسب خودمختاری کوردها در قالب جمهوری خودمختار کوردستان برمیگردد. کوردها در آنهنگام بە تأسی از شرایط روزگار خود دست بە اسلحە بردند و این رسم تا به امروز به انحای مختلف باقیمانده است. واژە "پیشمرگ" نیز ابداع شده همان زمان است کە بدلیل اطلاق به فردی مبارز کە از جان خود برای آزادی مایە میگذارد، تقدس یافتە و حتی امروزه این تقدس، نفی و نقد جنبش مسلحانە را با اشکال و دردسر مواجه میسازد.
امروزه در زبان کوردی در مقابل اصطلاح "خەباتی شاخ" بە معنی جنبش کوه کە در برگیرنده همان جنبش مسلحانە است، اصطلاح "خەباتی مەدەنی" بە معنای جنبش مدنی کە مفهومی غیر مسلحانە دارد قد بر افراشتە است. از آنجا کە برسم عادت دیرینە، هرگونە سیاسی بودن در قالب برداشتن اسلحە و جنگیدن در پناه کوههای سربلند کوردستان تفسیر شده است، جنبش مدنی و بدون خشونت از طرف کسانی، بویژە از طرف جوانان تازەکار، معادل نفی سیاست و سیاست زدایی مطلق تلقی میشود کە به باور من برداشتی کاملن اشتباه است. جنبش مدنی بە روشهای مسالمتآمیزتر و پرهیز از اسلحە، بە دنبال کسب همان حقوق سیاسی و مدنی و غیرە است کە در بیاننامە جهانی حقوق بشر قید شده است. آنان کە از شنیدن واژە "سیاسی" میهراسند، در واقع حاملین ترس نهادینە شده و آموختەای هستند کە در سی و دو سال اخیر جمهوری اسلامی بر جامعە سیطرە دادە است.
در حقیقت سردمداران نظام جمهوری اسلامی برای استیلای قدرت بلا منازع خود، ادبیات زبونی را رواج دادند کە فرد برای اثبات ضد انقلابی نبودن فعالیتهایش و مشمول محاربه و مجازات شدید واقع نشدن، مدام بایستی بە نفی سیاسی بودن خود پرداختە و دائمن در حال توجیه مدنی و قانونی بودن آنها باشد. بر همین مبنا واژەهای حزب، تحزب، سیاست و سیاسی بودن به واژگانی ممنوع و رعبآور تبدیل شده کە آثار سؤ آن نە تنها در داخل کە بە ایرانیان خارج مرزهای ایران نیز تسری یافتە است. جالب این است کە این تلاشهای منزهطلبانه فعالان عرصەهای مختلف، در نهایت بیفرجام است و نظام و بریدگان جدید از نظام، در هر حال بە فعالین کورد مظنون هستند.
همچنانکه اشاره کردم امروزه در جامعە کوردی اصطلاح جنبش مدنی در مقابل جنبش مسلحانە قد علم کرده و به بحثی جدی اما غیر قابل حل و باقیمانده بر یک دو راهی، تبدیل شده است. از سویی سابقە شصت سالە جنبش مسلحانە و حملات چریکی با سلاحهای سبک در مقابل رژیمی تا بیخ دندان مسلح، بیفایده بودن خود را درکسب هر گونه پیشرفتی در حصول حق بشدت نشان دادە است و از طرف دیگر هنوز کسی بدرستی نمیداند جنبش مدنی چگونه تدوین و تعریف و اجرا میشود. اشکال دیگر اینست کە متأسفانە هنوز هم در جهان صدای گلولە، رویها را بە سمت محل شلیک برمیگرداند و توجه همە را به آن محل جلب میکند. بە عنوان نمونه جهان صدای "یعقوب مهرنهاد" فعال مدنی بلوچ محکوم به اعدام را نشنید اما تا "عبدالمالک ریگی" دست به اسلحە برد همگان متوجه شدند کە گویا بلوچها اعتراض هم دارند! همین مسئلە در مورد کوردستان هم به نحوی صادق است. مسئولین انتسابی دولت جمهوری اسلامی در مناطق کوردنشین بسیار مایلند کە سکوت و نبود هر فعالیت پرسرو صدایی را حمل بر امنیت و رضایت کامل مردم جلوه دهند اما آیا براستی چنین است؟ من بە چشم خود مردمان عادیی دیدهام کە هیچ سمتگیری سیاسی خاصی هم نداشتەاند اما تا خبر حملە مسلحانەای شنیدهاند چشمهایشان برق زده و لبخند رضایتی بر لبانشان نقش بستە است و به کوردی هم گفتەاند " با بیخۆن.... بابانە". از سویی هم مردمانی مشغول کسب و کار و فعالیتهای تجاری و مبادلات کالا از طریق مرزها را هم دیدهام کە خواهان آرامش کاملند.
این تناقض نه تنها مردم کە گریبان فعالان موسوم به مدنی و احزاب سیاسی کورد را هم گرفتە است. از سویی جمهوری اسلامی کە پیشینەای سیاه در ترور مخالفان خود و نیز ترور در اقصی نقاط جهان دارد با وام گرفتن واژە تروریزم و استفادە ابزاری از آن هرگونە مخالفت مسلحانە علیه خود حتی در قالب دفاع مشروع را نیز تروریزم جلوە میدهد و از سوی دیگر هر گونە امکان فعالیت مسالمتآمیز را مسدود میکند. معدودی فعالان مدنی نیز بطور یکجانبە همان ادبیات را بکار میبرند(شاید هم از سر دلسوزی) اما هیچ تعریف بدیلی برای فعالیت مدنی و چگونگی انجام آن و نحوە رسیدن به حقوق کوردها از این طریق ارائە نمیدهند. آنان نیز از اتهام سیاسی بودن میترسند و در عین حال به این سوال پاسخی نمیدهند کە در شرایطی کە فعالان مدنی و روزنامەنگاران به اعدام و حبسهای طولانی مدت محکوم میشوند، در شرایطی کە همە در حال فرارند، پس چگونه میتوان کار و فعالیت مدنی کرد؟ چگونه میتوان سکوت را شکست و نارضایتی رابه اعتراض تبدیل کرد؟ هرچند کوردستان سابقە اعتراضات مدنی مختلفی داشتە کە گاهن چون سوم اسفند ۱۳۷۷ و نیز مرداد ماه ۱۳۸٤ به خاک و خون کشیده شدهاند و بعضا چون اعتصاب سراسری در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و یارانش با موفقیت برگزار شدهاند اما سؤال اینجاست کە آیا همان اعتصاب تکرار خواهد شد؟ پتانسیل کوردهای ساکن ایران برای تکرار این اعتراضات مدنی با توجه بە بسته بودن کامل فضا و خفقان روز افزون تا چه اندازه است؟ اگر بە بستر مبارزات مدنی در میان کوردهای ساکن ترکیە بنگریم، میبینیم کە در روزهای اخیرشاهد رد صلاحیت لیلا زانا و یارانش برای کاندیدا شدن در انتخابات پارلمان ترکیە بودیم اما از آنجا کە جنبش مدنی در میان کوردهای ساکن ترکیە بسیار قویتر و جاافتادەتر از ماست و صد البته شرایط ترکیە با یک دمکراسی نیم بند کاملا متفاوت از ایران است، مردم دست بە تظاهرات زدند و بە دلیل خشونت دولتی حدود سە نفر هم جان خود را از دست دادند اما گلولەای از هیچ حزبی شلیک نشد. در نهایت هم مردم پیروز شدند و عدم صلاحیتها لغو شد.
مسئلە تناقض و دوراهی جنبش مسلحانە- غیر مسلحانە به احزاب سیاسی کورد کە میرسد بسیار بغرنجتر میگردد. از سویی همە احزاب قدیم و جدید در تبعید بسر میبرند و دوری سی سالە آنها باعث دوری عملی آنان از جامعەای شدە است کە بدان متعلقند و از تاثیرات همە فراز و نشیبهایی کە این جامعە در سی سال اخیر بخود دیده است بی نسیب یا بسیار کم نسیب ماندەاند. از سوی دیگر زندگی در عراق و فرهنگ متفاوت و بعضا ناهمخوان آنجا با ایران، آنان را در طی این سی سالە تحت تاثیر غیر قابل انکاری قرار دادەاست کە گاهن سران احزاب را در بازخوانی و تفسیر درست از جامعه خود دچار انفعال یا اشتباه محاسباتی بزرگی نموده است. وابستگی مالی به احزاب کوردستان عراق ضربه جبران ناپذیری بە احزاب کوردستان ایران و پیکره جنبش سیاسی این بخش زده است. شایعات غیر قابل اثبات و انکاری هم در میان کوردها جریان دارد کە گویا کنار گذاشتن جنبش مسلحانە توسط برخی احزاب کورد ایران از جملە کوملە و دمکرات قبل از انشعاب، بدلیل توافق احزاب کوردستان عراق با جمهوریاسلامی ایران صورت گرفتە است. احزاب کوردستان ایران اگرچه رسمن بر وجود این توافق صحە نمیگذارند اما ادعای آنان مبنی بر کنار گذاشتن "موقتی" اسلحە برای حفظ دستاوردهای کوردستان عراق، میتواند دال بر تائید این شایعات باشد.
احزاب کوردی شامل هر چهار کوملە و هر دو دمکرات- بجز پژاک- مدعی کنار گذاشتن اسلحە هستند اما جوانان ملحق شده را آموزش نظامی میدهند و سپس آنانرا بصورت مسلح در کمپها" برای روز مبادا" نگهداری میکنند. سؤال اینجاست کە این روز مبادا چه هنگام است؟ آیا منتظر تکرار عراقی دیگر و حملە آمریکا هستند یا منتظر یک انقلاب خشن و خونین دیگرند کە در صورت لزوم با نیروی مسلح بە داخل کشور بازگردند؟ آیا این ادعای کنار گذاشتن مبارزە مسلحانە و احترام و اعتقاد به مبارزه مدنی- کە خود آنها نیز تعریفی در این شرایط بستە و حتی کمی کمتر بستە سابق هم برایش ندارند- با تربیت نیروی پیشمرگی کە در کمپها در حال پوسیدن هستند تناقض ندارد؟ کار حتی بە جایی میرسد کە دوست گرامیم آقای عبدالله مهتدی دبیرکل - مادام العمر معتقد به دمکراسی - یکی از چهار کوملە در مصاحبه با محمدرضا یزدانپناه در پاسخ این سوال کە با وجود ترک مبارزه مسلحانە چرا نیروی پیشمرگه خود را حفظ کردهاند و آیا این شائبه تناقض گفتاری و کرداری را پیش نمیآورد، تا بدانجا پیش میرود کە کل قداست تاریخی "پیشمرگە" در نزد کردها را تا حد یک "بادیگارد" فرو کاستە و میگوید کە "نیروی پیشمرگه در درجه اول برای دفاع از جان اعضای حزب و نهادهای آن فعالیت میکند.” ۱
آیا براستی جوان کوردی کە از ستم جمهوریاسلامی به ستوه آمدە و جان خود را در کف مینهد کە حقوق ملتش را طلب کند، از دید سران احزاب کوردی یک بادیگارد است و بس؟ آیا دیگر سران احزاب کوردی نیز چنین فکر و عمل میکنند ولی شجاعت آقای مهتدی را در بیان آن ندارند؟
مجموعە سوالات فوق و نیز ابهام در تعریف و چگونگی جنبش مدنی و شرایط به تحقق رسیدن آن، یکی بە میخ و یکی بە نعل زدن احزاب در پایبندی یا عدم پایبندی بە جنبش مسلحانە، پراکندگی احزاب کوردی برخلاف خواست شدید اجتماعی برای همکاری آنها در یک جبهە مشترک و یک کاسە کردن توانها و پتانسیل طرفداران آنها، جوابگو نبودن مبارزه مسلحانە برای کسب حقوق کوردها بعد از سالها مبارزه پرهزینە، مسدود بودن کامل فضای هر گونه فعالیت مسالمتامیز سیاسی و مدنی در داخل و سرگردانی فعالان مدنی کورد در مورد چگونگی کار و فعالیت کە هم بتواند پیگیر مطالبات ملیشان باشد و هم آنانرا اسیر زندان و احکام اعدام نکند، کوردها را بر سر دوراهی جنبش مسلحانە- غیر مسلحانە قرار دادە است و تاکنون هیچیک از طرفداران رد کامل یا قبول کامل جنبش مسلحانە و افراد بینابینی جواب و راهکار قانع کنندهای برای آن نیافتەاند.
* حد اقل من چیزی در بارە مبارزه کوردها برای دستیابی بە حقوقشان در ارمنستان تاکنون نشنیده ام
۱ www.roozonline.com
چه دلایلی؟
قبل از هر چیز باید به این نکته مهم اشاره کنم که در پانزده بیست سال گذشته بیش از 400 نفر از فعالان سیاسی کرد در خاک کردستان عراق توسط ماموران نظامی و امنیتی جمهوریاسلامی به قتل رسیدهاند که تصاویر و مشخصات تمام آنها وجود دارد. البته پس از روی کار آمدن آقای خاتمی که برخی روشهای حکومت تغییر کرد، این آمار هم کاهش قابل ملاحظهای پیدا کرد اما این تهدید همواره وجود دارد. میپرسم شما چگونه میتوانید به صورت بدون دفاع در چنین وضعی بقای خود را حفظ کنید چه برسد به اینکه به فعالیت سیاسی بپردازید؟ بنابر این نیروی پیشمرگه در درجه اول برای دفاع از جان اعضای حزب و نهادهای آن فعالیت میکند. بعلاوه، در سالهای اخیر شاهد شکلگیری نیروهای تروریستی اسلامی اعم از شیعه و سنی هستیم که رابطه بسیار نزدیکی با جمهوریاسلامی دارند و بسیاری از عملیات تروریستی در عراق را سازمان میدهند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود
خانم طلوعی محترم،
۱. دلائل حفظ و تعلیم نظامی سیاسی پیشمرگه چه مسلح و چه غیر مسلح هیچ فرقی با دلائلی و طرز تفکری ندارد که رهبران مجاهدین خلق برای حفظ و تعلیم نظامی سیاسی سربازان خلع سلاح شده خود در پایگاه اشرف دارند. هیچ تفاوتی بین ایندو وجود ندارد. بند ناف همه اینها به بیگانه وصل است. شکی در اینهم نیست. آنروز مبادایی که شما از آن سخن می گویید فقط برای همکاری با بیگانه نیست که این رژیم را براندازند بلکه برای آنهم هست که هر کدام از این گروهها منطقه مورد نظر خود را در ایران با نیروهایشان تسخیر کنند و قدرتشان را تثبیت کنند و خود را بمردم تحمیل کنند. بعد هم در صدد حذف مخالفان خود در میان همان مردمی برمی ایند که امروز وانمود می کنند بخاطر احقاق حقوقشان با این رژیم در مبارزه هستند. آنوقت برایشان کرد بودن و همزبان بودن با آنها هیچ اهمیتی نخواهد داشت بلکه رئیس و وزیر و قیم و ولی شدنشان بر مردم مهم خواهد بود. آیا شما براستی نمی دانید که گروه و حزبی که با خشونت و نیروی قهریه خود بقدرت برسد با همان خشونت و قوه قهریه اش هم حکمرانی خواهد کرد؟ من شک دارم که شما مطلب به این واضحی را ندانید پس بفرمایید که منظور شما از یک کاسه شدن این احزاب قومی زبانی چیست؟ که فردا که آنروز مبادا سر رسید در منطقه کردنشین ایران بین این چهار گروه جنگ و دعوایی صورت نگیرد؟ و از حالا با اتحادشان بر سر غنائم توافق کنند که کی رئیس جمهور و نخست وزیر و وزیر و وکیل شود؟ یک حزب سیاسی که یک شاخه نظامی مسلح یا خلع سلاح شده را در دنیا نشان دهید که وقتی بقدرت رسید انتخابات آزاد و دمکراسی و آزادی و امنیت و رفاه برای مردم آورده باشد و بعد به این گروههای تروریستی بگویید که با اتحادشان از حالا موثرتر خواهند بود و در آینده جلوی جنگ داخلی بین انها را خواهد گرفت.یایید روند.
۲. شما بخوبی واقفید که این نیروهایی که یک شاخه سیاسی و یک شاخه نظامی دارند دهه هاست که خود را آپوزیسیون رژیم بما و دنیا قالب کرده اند، هیچ ابائی در حذف کسانی ندارند که حتی فکر جدا شدن از آنها بسرشان بزند. شما خوب می دانید ولی نمی گویید که پیوستن به این گانگسترها بلیطی یکطرفه است. حق جدا شدن از آنها، عضو و خانواده او را در خطر جانی می اندازد و عضو این گروه ها شدن همانا و به گروگان آنها در آمدن همانا. اگر قبلا دشمنشان فقط رژیم بود پس از پشیمان شدن از به عضویت درآمدن یکی از این احزاب سیاسی نظامی، جانشان و جان خانواده هایشان از هر دو طرف در خطر جدی قرار می گیرد، و نه راه پسی برایشان مانده و می ماند و نه راه پسی. همانطور شما نمی گویید که شهروندان کردی که با این گروهها مخالفند بوسیله این گروههای تروریستی و تروریست پرور خائن و هیچ و قابل حذف فیریکی شمرده می شوند. تا حالا چند عضو کشته و شکنجه شده اند و چند عضو از ترس و بی آیندگی با اکراه و ناچاری عضو مانده اند؟ آیا شما بعنوان یک فعال حقوق بشر، امار و ارقامی در این رابطه ها دارید؟ اگر ندارید چرا ندارید؟ پس حقوق بشر اینها چه شد و می شود؟
۳. استریوتایپینگ/کلی گویی و مغلطه است اگر فردی چه عمدا و چه سهوا همگی کردها را یکجور فرض و معرفی کند. چنین خطایی از جانب فارغ التحصیلان دانشگاههای معتبر جهان نه تنها کاملا مردود و مطرود شناخته شده است بلکه تحت هیچ عنوانی قابل بخشایش نیست. شما خوب میدانید که هیچ جامعه ای هر چقدر هم شبیه بهم باشد باز همه شهروندانش یکسان نمی اندیشند و خواسته هایش یکی نیست بنابراین هیچکسی نه می تواند و نه حق دارد که همه کردها را در یک جعبه و طبقه قرار دهد و ادعا کند که من آنها و آنها من هستند و یا بدون آنکه در یک انتخابات آزاد خود را سخنگوی همه به رسمیت بشناسد و معرفی کند. اگر کسی چنین کند کوچکتریت تفاوتی با خامنه ای و مسعود رجوی ندارد که خود را چوپان و مردم را گله گوسفند فرض می کنند که باید به هر طرفی که خواستند رهنمون شوند. همه اینها خمینی و استالین و هیتلر زمانه هستند. کسانی که مثل شما درجه دکترا دارند حتما با مبحث مغلطه و کلی گویی و خطراتی که این مقوله ها در یک جامعه ایجاد می کنند آشنایی کامل دارند. اینها هیچ عذری ندارند که این مقوله ها را همیشه مد نظر خود نداشته باشند و ما مردم باید آنرا در اندیشه، گفتار و کردارشان ببینیم تا دچار فاجعه ۵۷ دیگری نباشیم.
۴. تفاوت بین تحصیلکرده و روشنفکر در چیست؟ تحصیلکردگانی مثل شما هستند که ارتقاء خود به درجه روشنفکری را تنها زمانی می توانند صاحب شوند که نه آلت دست کسی باشند و نه از تحصیلات خود سوء استفاده کنند همانطور که ۳۲ سال پیش اینچنین کردند و ما را به منجلابی که در آن تا حال غوطه ور مانده ایم پرتاب کردند. روشنفکر به روشنگری عوام می پردازند و سطح فکر جامعه را بالا می برد و نه اینکه خود را چه به عمد و چه به سهو به سطح عوام نزول دهد و با سوء استفاده از بیخردی و برانگیختن پست ترین احساسات آنها مثل نفرت به اهداف سیاسی و منافع شخصی خود دست یابد. روشنفکر آزاده است و نه فریبکار و عوامگرا و سودجو و بیرحم. در تاریخ دو قرن اخیر بسیارانی از خیل تحصیلکردگان جوامع بسیاری را نابود کردند و به قهقرا کشیدند. هنوز که هنوز است تحصیلکردگانی بسیاری بویژه چپهایی که خود را مترقی و مبارزین برای حقوق انسانی معرفی می کنند عمدا کلی گویی و مغلطه می کنند و به تکثر اندیشه و حق انسان به دگراندیشی هیچ اعتقادی ندارند و هیچ احترامی برای آن قائل نیستند و بجای جواب تکثر ارا را جرمی تلقی می کنند که مختص لیبرال دمکراسی ها و لیبرال دمکراتهای کاپیتالیست به سرکردگی امریکای جهانخوار معرفی می کنند. برای آنها کل جامعه فقط حق دارد درست مثل خودشان بیاندیشد وگرنه نباید حق حیات داشته باشد. تحصیلکرده ایرانی وقتی به مقام روشنفکری رسیده است که مردم را از کلی گویی و مغلطه باز می دارد و مثل بهرام مشیری با وانمود کردن به تدریس مبحث مغلطه خود عمدا مغلطه نمی کند تا آنرا در خدمت اهداف و افکار سیاسی خود قرار دهد. وظیفه همه تحصیلکرده ها و روشنفکران ماست که مردم را از کلی گویی و مغلطه باز دارند. مثلا به مردم یاد بدهند که نمی توان گفت که همه سیاهپوستان در افریقا زندگی می کنند یا همه امریکایی ها جنگ طلبند یا همه اسرائیلی ها مثل بنیامین نتینیاهو هستند. یا همه کردها در ایران و جهان یکسان می اندیشند و یک چیز را می خواهند که ۴ حزب سیاسی نظامی کرد یا اوجالان شهروند کرد ترکیه می خواهد. این کلی گویی ها و استریوتایپیگ ها و مغلطه ها را تا کنار نگذاریم هیچ ترک و کرد و بلوچ و ... در ایران به امنیت آزادی و رفاهی نخواهد رسید. این حقوق هر انسانی است صرفنظر از تفاوتش با دیگر انسانها و شما بعنوان یک فعال حقوق بشر بهتر از من با این حقوق آشنا هستید و وظیفه دارید بجای درخواست از احزاب قومی و زبانی که خود را یک کاسه کنند از آنها انتقاد کنید و تناقض های فکری و عملی آنها را با منشور جهانی حقوق بشر به اطلاع همگان برسانید.
۵. چه باید کرد و نکرد - کمک کنید تا از تفکرات جهان سومی کلی گویی و استریو تایپ انگاری بپرهیزیم و قبول کنیم که در هر جامعه ای تکثر اندیشه و عقیده وجود دارد. مردم را یک گله گوسفند همسان فرض نکنیم تا بخود اجازه دهیم که از جانب کل آنها و دراینمورد بخصوص کل کردها سخن بگوییم و وانمود کنیم که نه کردهای سبز داریم، نه کردهای شیعه و کلیمی داریم و نه اصلا کردهایی داریم که ایران را خانه خود می دانند و حفظ تمامیت ارضی ایران برایشان در ارجهیت قرار دارد..... شما به این احزاب قومی زبانی می گویید که اسلحه را کنار بگذارند و متحد شوند. این چه کمکی به کرد و غیر کرد می کند؟ به خودی و ناخودی و نخودی تقسیم کردن کردها در آینده ای که شما و این ۴ حزب در آرزویش هستید پایان خواهد داد؟ آیا با اتحادشان اینها ماهیت تمامیت خواه و تجزیه طلبانه شان را عوض خواهند کرد؟ ایران را خانه خود خواهند دانست؟ متعهد به دمکراسی پارلمانی در ایران خواهند شد؟ یا بجای جا انداختن این دروغ بزرگ که تنها با فدرالیسم قومی زبانی می توان جلوی تمرکز گرایی و تبعیضات را گرفت آیا خواستار اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در کل ایران خواهند شد تا واقعگرایانه و عاقلانه جلوی تمرکز گرایی و تبعیضات را بگیرند؟ با احترام حق
پاینده ایران و ملت ایران
April 29, 2011 05:04:06 PM
---------------------------
حق
با درود به هموطنانم
الان یکسالیست که فرصتی برای تماشای صدای امریکا و آیت الله بی بی سی نمی گذارم چون واکنش اینها را به جنبش سبز را دیدم. دیدم که چطور دولتهای متبوعشان از این جنبش همانقدر می خواستند گروکشی کنند که احزاب قومی زبانی ای که بوسیله همین دول حمایت می شوند. اتحاد جمهوریخواهانی ساختند تا مجمعی از کمونیست ها و تجزیه طلبان و اصلاح طلبان حکومتی در آن جمع شوند که هر روز این رسانه ها یکی دو تا از انها را بعنوان تحلیلگر و مفسر و نماینده حقوق بشر مورد استفاده قرار دهند. با این فریبکاری خود ما را با چهره های اینها آشنا می کردند و اینها را بعنوان آپوزیسیون واقعی و متعهد به ایران بما عرضه می کردند. الان می فهمم که چرا مهرداد مشایخی و حسن شریعتمداری در آن برنامه تفسیر خبر چالنگی پیام دادند که جنبش سبز ملی نیست. اینها ایران را کشوری یک ملتی نمی شناسند و تعهدی به ایران یکپارچه ندارند. با اینکارشان با پشتگرمی دول بیگانه به موسوی و کروبی و به احزاب قومی زبانی تجزیه طلبی که به آنها تعلق خاطر دارند ندا دادند که حمایت از جنبش سبز مشروط است به قبول ایران چند ملیتی و قبول اجرای سیستم فدرالی. من خانم تا خواندن این مطلب نمی دانستم خانم طلوئی هم یکی از همانهاست. این خانم دکترا دارد و حتما مقالات زنده یاد داریوش همایون را خوانده است. چرا سئوالش از مردم کرد نیست و از گروههای کرد مسلح است؟ آنهم سئوالی بیجا. چرا روی سخنش با نیروهای ایرانی وطندوستی نیست که بدنبال حفظ تمامیت ارضی ایران، برقراری یک دمکراسی پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و حفظ منافع ملی ما هستند؟ چرا این خانم مثل بقیه تجزیه طلبان نه تنها هیچ توضیحی نمی دهند که اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران همه تبعیضات موجود را برطرف خواهد ساخت بلکه مثل همه تجزیه طلبان علاقه ای هم نشان نمی دهد که اشاره ای هم به این منشور بعنوان راهکار اصلی بکند. اگر صدای امریکا و بی بی سی و دویچه ولر و غیرو ریگی به کفش نداشتند و بدنبال فریب دادن ما ملت ایران نبودند در معرفی اینها به ما حقیقت را می گفتند که اینها هیچ علاقه ای به حفظ تمامیت ارضی ایران ندارند، ؛ملت فارس؛ را یکسره نژادپرستانی ظالم می دانند که سرزمینهای اینها را اشغال کرده اند و ..... فدرالیسم آب و خاکی طلب می کنند که جلوی ؛ستم ملی فارس ها؛ را که از ظهور رضاشاه بر آنها روا داشته شده است! را بگیرد. آنوقت ببینند که ملت ایران چه پاسخی به اینها و این رسانه ها خواهد داد. این فریبکاری سالها ادامه داشت و نه تنها من و کاوه یزدانی از آن بی خبر بود که ۷۵ میلیون ایرانی امروز از ان بیخبرست. پس اینها نماینده چه کسانی در ایران هستند که ما بیخبریم و صدای امریکا با خبرست؟ اگر تجزیه طلبی در ایران باشد که هست ولی تعدادشان آنقدر قلیل است که وجود اینهمه نماینده و دم و دستگاههایی را که به انها اهدا می کنند را توجیح نمی کند. با این حساب به چه علتی باید تعداد نمایندگان اینها در این رسانه ها و در جوامع بین المللی بیش از بقیه ما باشد؟
پاینده ایران
April 28, 2011 06:01:12 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
هموطن محترم وگرامی آرا.ز.شما نشستید فقط ایراد از دیگران بگیرید. کرد یا کورد چه فرقی در مشکل امروز ایران دارد؟در ضمن حرف و بالای ک در فارسی نویس موجود نیست.
April 28, 2011 07:57:01 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
_کوردها برسر دوراهی جنبش مسلحانه -غیر مسلحانه. به باورمن عاقلانه ترین انتخاب این است که غیر مسلح درچارچوب خواستهای سیاسی، مدنی همانند همه ملت ایران بدون شرط به جنبش ملی ایران بپیوندند.در این صورت جنبش ملی منسجم می شود وهمچنین هموطنان کورد کمتر از حالا سرکوب می شوندچون رژیم بهانه کمتری برای سرکوب وحشیانه خواهد داشت.این یعنی ملت ایران یک گام به پیروزی نزدیکتر می شودورژیم چند گام به سرنگونی نزدیک می شود.در ضمن رفع سوًذن از رویگرداندنشان از ملت وکشور ایران می شود.یعنی وفاداریشان به دیگر اقوام ایرانی به اثبات می رسد.اگر احزاب فدرالیسم نیک بنگرند می باید از سرنوشت منفور شدن بخش چاپلوس اصلاح طلبان درس بگیرندوبا منافع ملی همسو شوند.در پایان یاداوری می کنم که در طول تاریخ همه اقوام ایرانی درهمه جای ایران عرق جوین ریختندو برای حفظ این سرزمین در همه جای ایران خونشان ریخته شده به عنوان مثال در هشت سال جنگ ایران وعراق از تمام اقوام ایرانی شرکت کردند وخیلی هاشان هم جانشان را از دست دادند.امیدوارم احزاب کورد تصمیم عاقلانه اتخاذ کنند.خردنگهدار پاینده ایران
April 27, 2011 03:02:16 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر هم میهنان گرامی.پیش از آنکه درمورد دوراهی چه کنم احزاب کوردهای ایران سخنی بگویم یاداوری کنم که این احزاب سالیان زیادی از جامعه دور هستند نمی توانند از طرف همه کوردهای ایرانی نمایندگی داشته باشند.اولا بخشی از کوردهای ایران درشهرهای شمال خراسان ساکن هستندکه بیشترشان این احزاب رانمی شناسند وتعداد اندکی که شناخت پیدا کردند ودر مورد فدرالیسم مطالعه کردند هرگز این احزاب واندیشه آنها را قبول ندارند. اما راجع به ساکنین کوردستان نیز سخنان اساسی وجود دارد.به باور من بیشترین کوردهای ایران از فدرالیسم چند برداشت بسیار ساده دارند.یک.تقسیم قدرت یا همان تمرکز زدایی است.دو.بتوانند به زبان کوردی درس بخوانند که حقشان است ومن هم ایرانی کورد هستم وخواستار این حق هستم.سه. مردم عادی اصلا نمی دانند که فدرالیسم به چه دلایلی در چند کشور برای اداره کشورداری برگزیده شد.بعضی ها حتی نمی دانند واژه فدرالیسم یعنی چه،مثل خود من تا سه چهارسال پیش هیچ مفهومی از فدرالیسم نمی دانستم چون پیش از اینکه در سال2004 از ایران خارج شوم اصلا چنین واژه ای را نشنیده بودم. احزاب کردستان ایران در گفتارخودرا ایرانی می نامندوحقیقتا هم تاریخ قوم کورد ریشه دردوران مادها دارد که پیش از هخامنشیان در ایران بودند.اما وقتی به رفتارشان نگاه میکنیم می بینیم که آنها با اینکه ادعامی کنند ایرانی هستندولی عملا پرچم ملی ایران را دور انداختند همان کاری که خمینی در اولین روزبقدرت رسیدنش انجام دادوامروز خمینی منفورترین چهره شناخته شده است.انها علاوه بر پرچم نقشه کردستان را از نقشه ایران جدا کرده وبه نقشه بخشهای جدای از ایران افزوده اند.اخیرا می بینم تعدادی از جوانان نا آگاه کورد شمال خراسان را هم شستشوی مغزی دادند واز شرایط بد اقتصادی جوانان سوء استفاده کرده و با پرداخت ماهیانه مبلغی پول آنها را به آموزش نظامی در جمع پیشمرگان جذب می کنند.من نمی دانم که هزینه خرید اسلحه وتامین مخارج پیشمرگان کورد در طول سالیان از چه منبعی تامین می شود.آنها درضمن اینکه خود را ایرانی می نامند همزمان قوم کورد راملت کورد می نامند وبرای اینکه در این صف بندی تنها نباشند اقوام دیگر ایران را نیز ملیتهای ایرانی می نامند، آخر تناقض تا چه حدًی؟ از این نیز فراتر رفته وتعدادملیتها را نیز تعیین کرده اند، آدم یاد مسعود ومریم رجوی می افتد که سی سال است رهبر ورئیس جمهور خود برگزیده هستند.آنچه که در دوسال گذشته ازسران احزاب فدرالیسم کورد در ناهمسویی باخیزش ملی مشاهده کردم براستی ازملت ایران گروکشی کردند وتضمین خواستند که درآینده ایران باید به شش ملیت تقسیم شود.درغیراین صورت به جنبش ملی نمی پیوندند برای من که یک ایرانی کورد هستم این شرم اور است.وقتی تاریخ ایران راکمی تا اندازه ای در ارتباط با روسیه وانگلیس مطالعه کردم و اهدافشان ازاشغال ایران را دریافتم به عمق فاجعه ایران فدرال اندیشیدم. چرا؟چون کشورهای هم مرز ایران مثل ترکیه وآذربایجان باکوسمپاتی به هموطنان آذریمان دارند واعراب حوزه خلیج فارس که اکنون وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به ایران دارندوتا حدودی آزادی فردی واجتماعی درکشورشان می باشد وچشم طمع به خوزستان وخلیج فارس وجزایرسه گانه را دارند،منتظر کوچکترین فرصتی هستند که نیروهای آموزش دیده شان را وارد ایران کنند واز نارضایتی وفقر اقوام ایرانی مرزنشین کلاهی برای خود بدوزند.ازطرفی هم برای من قابل فهم نیست که سران احزاب کورد ایرانی چرا حقوق قومی وزبانی را فقط وفقط در فدرالیسم جستجو می کنند؟ یعنی مرغ فقط یک پا دارد؟انگار در ایران فقط حقوق کردها پایمال می شود.آیا این احزاب نمی دانندکه آنها با طرح موضوع فدرالیسم آب به آسیاب رژیم می ریزند؟ آیا به هیچگونه دیگری نمی توان قدرت را در کشورتقسیم کرد تا تمام افرادواقوام ایرانی از حقوق برابربرخوردار باشند؟اما درباره دوراهی چه کنم احزاب کورد. به باورمن عاقلانه ترین انتخاب این است که غیر مسلح درچارچوب خواستها سیاسی، مدنی همانند همه ملت ایران بدون شرط به جنبش متکثر ملی ایران بپیوندند.در این صورت جنبش ملی منسجم می شود وهمچنین هموطنان کورد کمتر از حالا سرکوب می شوندچون رژیم بهانه کمتری برای سرکوب وحشیانه خواهد داشت.این یعنی ملت ایران یک گام به پیروزی نزدیکتر می شودورژیم چند گام به سرنگونی نزدیک می شود.در ضمن رفع سوًذن از رویگرداندنشان به ملت وکشور ایران می شود.یعنی وفاداریشان به دیگر اقوام ایرانی به اثبات می رسد.اگر احزاب فدرالیسم نیک بنگرند می باید از سرنوشت منفور شدن بخش چاپلوس اصلاح طلبان درس بگیرندوبا منافع ملی همسو شوند.در پایان یاداوری می کنم که در طول تاریخ همه اقوام ایرانی درهمه جای ایران عرق جوین ریختندو برای حفظ این سرزمین در همه جای ایران خونشان ریخته شده به عنوان مثال در هشت سال جنگ ایران وعراق که خود من از تمام اقوام ایرانی هم سنگر داشتم وخیلی هاشان هم جانشان را از دست دادند.امیدوارم احزاب کورد تصمیم عاقلانه اتخاذ کنند.خردنگهدار پاینده ایران.
April 26, 2011 08:42:08 PM
---------------------------
آرا . ز
با درود
ما در این قومیتی ایران دوست و وطن پرست با نام "کرد" داریم ، "کورد" معمولا گویش تجزیه طلبان یا تجزیه طلبان در حال تقیه در پوشش فدرالیسم میباشد !
پاینده ایران
April 24, 2011 05:24:31 PM
---------------------------
|