حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
مشروطه خواهی و جنبش سبز پس از داریوش همایون

April 29, 2011

جمعه 9 اردیبهشت 2570 = April 29, 2011

مهدی الیاسی جمهوری خواهی
 

تأثیر‌پذیری از لیبرالیسم جزیره و محافظه‌کاری موجود در این سنت فکری، نگاه همایون به مفهوم سلطنت را شکل می‌داد. او به نهاد سلطنت نه به عنوان منبع قدرت که به مثابه میراثی فرهنگی و فصل مشترک ایرانیان می‌نگریست.


مرگ شادروان داریوش همایون را می‌توان یکی از لحظات دشوار جنش دموکراسی خواهی ایران دانست. او که فعالیت‌های سیاسی‌اش را در ایران اشغال شده و بی‌ثبات پس از شهریور بیست‌، در کادری ملی و با دغدغه حفظ تمامیت ارضی آغاز نمود ، در قامت کوشنده‌ای لیبرال دموکرات دفتر ایام را به پایان برد. شروعی شورمندانه و پایانی نیک. آغازی مبتنی بر دغدغه ایران و پایانی مبتنی بر دغدغه آزادی و ایران. این دو خصیصه او را به کوشنده‌ای از تبار روشنفکران صدر مشروطه بدل ساخت.
همایون، مشروطه‌خواهی بود که مشروطه را بار دیگر در معنای اصیلش طرح نمود. واکاوی کوشش‌های وی، به انباشت تئوریک و شناخت یکی از اضلاع جنبش سبز یاری می‌رساند:

الف - یکی از دوگانه‌های پس از انقلاب، شکاف مشروطه‌خواهی/جمهوریخواهی بوده‌است. مشروطه‌خواهان (هواداران تأسیس مجدد نظام پادشاهی در ایران) اولین اپوزیسیون طبیعی جمهوری اسلامی (حکومت برخاسته از پیروزی جنبش اسلام سیاسی در انقلاب 57) بودند. انقلاب اسلامی در حوزه نظر، ایده سلطنت را مخدوش و ناموجه جلوه داد و در حوزه عمل نیز نظام پادشاهی مستقر را از میان برد. اما ماه عسل انقلابیون (مخالفان نظام پادشاهی) که مصلحت را در وحدت حول آیت‌الله‌خمینی دیده‌بودند ، بسیار زودتر از آنچه تصور می‌شد به عصر جدل، وارد شد.

ب- بنیانگذار جمهوری‌اسلامی، مخالفانش را به پذیرش هژمونی ایشان دعوت نمود که از سوی فعالان طیف‌های مختلف سیاسی، بی پاسخ ماند. روند ریزش در خانواده انقلاب از همان سال‌های ابتدایی آغاز شد. طیف وسیعی از روشنفکران و کنشگران سیاسی از نحله‌های مختلف فکری، از مجاهدین و چریک‌های فدایی تا بازرگان و بنی صدر‌، که زمانی خود را انقلابی و بعضا چون نورالدین کیانوری، پیرو خط امام می‌نامیدند، از خانواده انقلاب خارج شده و از سوی حکومت با بازماندگان نظام پادشاهی یکسان تلقی شده و همگی ضد انقلاب نام گرفتند. پاریس و لندن و برلین به محل تجمع مخالفانی بدل شد که زمانی آیت‌الله‌خمینی را امام می‌نامیدند و اینک قصد سرنگونی میراث او را داشتند.

پ - عموم این مخالفان به مرور با عدول نسبی از ایدئولوژی (سوسیالیسم، ناسیونالیسم، اسلام سیاسی و غیره) و برتری دادن به دموکراسی در اهداف سیاسی‌شان و به قصد کسب هویتی تازه، خویش را جمهوری‌خواه نامیدند. این‌گونه بود که پس از چندی در میان مخالفان نظام حاکم، دو جناح سلطنت‌طلب/جهموری‌خواه شکل گرفت که البته هر دو جناح تحولات بسیار، چه در حوزه اندیشه و چه در مواضع سیاسی را تجربه نموده‌اند.

ج - دوگانه مشروطه‌خواهی/جمهوری‌خواهی، نزاعی بی‌معنا و شکافی ناشی از سوء‌تفاهم است. اگر ظلم به واژه‌ها را از مظالم بدانیم، ستم به واژه‌هایی چون "مشروطه" و "جمهوری" یکی از مصادیق آن است. معنای مشروطه، تحدید حدود قدرت و تعریف حقوق و آزادی‌های شهروندان در چارچوب نظمی قانونی است. حکومت قانون، (قانون مؤید آزادی) اساس مشروطه است. بنا بر این تعریف، تمامی جمهوری‌ها می‌باید مشروطه باشند. البته جمهوری‌خواهی در سنت فکری جمعگرا، با مشروطه بیگانه است. در این روایت از جمهوری‌، نهادهای برخاسته از خواست مردم دارای اختیاراتی بسیار گسترده تلقی می‌شوند. پارلمان در وضع قانون همان قدر اختیار دارد که یک پادشاه مستبد. پارلمان می‌تواند اعدام مخالفان را تصویب نماید، به نمایندگی از اراده ملت حکم به مصادره اموال و دارایی‌های مردم بدهد، قراردادهای حکومت و شهروندان را به‌صورت یک جانبه ملغی نماید و آزادی‌های عمومی را به نمایندگی از "اراده جمهور" محدود کند. به‌راستی این قبیل اختیارات چه تفاوتی با اختیار یک پادشاه مستبد دارد؟ آیا اختیارات گسترده یک پادشاه صرفا به این خاطر که آن پادشاه غیر انتخابی است، مذموم می‌باشد؟ یا اساسا این حد از اجازه اعمال قدرت، نادرست است؟ خواه پادشاه باشد یا مثلا نهاد پارلمان در یک جمهوری؟

مشروطه در معنایی اصیل، محدود کردن قدرت اشخاص و نهادها بر پایه حکومت قانون است. با این تعریف نه می‌توان هواداران پادشاهی مطلقه را مشروطه‌خواه نامید و نه می‌توان کسانی را که صدای مردم را صدای خدا می‌نامند و لابد نهادهای برخاسته از " اراده عمومی " را بلندگوی صوت خدا می‌دانند، جمهوریخواه دانست. مشروطه در سنت فکری آزادیخواهی، حکومت قانون به قصد گارانتی آزادی و لازمه یک جمهوری با کیفیت است.
نقش و اهمیت داریوش همایون در جنبش سبز از آنجا اهمیت می‌یابد که کوشش‌های تئوریک وی که عمدتا در پایگاه اینترنتی "تلاش" انعکاس می‌یافت و فعالیت‌های سیاسیش که در چارچوب حزب مشروطه انجام می‌گرفت، کوششی راه‌گشا در ارتقای مفهوم مشروطه‌خواهی بود. تلاش‌های وی، مشروطه‌خواهی را از واژه‌ای که صرفا اسم مستعار سلطنت‌طلبی بود به معنای حقیقی‌اش در گفتمان لیبرال نزدیک ساخت. داریوش همایون در این مسیر تا آنجا پیش رفت که گفت: پادشاهی برای ما همه چیز نیست اما لیبرالیسم برای ما همه چیز است.
تأثیر‌پذیری از لیبرالیسم جزیره و محافظه‌کاری موجود در این سنت فکری، نگاه همایون به مفهوم سلطنت را شکل می‌داد. او به نهاد سلطنت نه به عنوان منبع قدرت که به مثابه میراثی فرهنگی و فصل مشترک ایرانیان می‌نگریست.
مقالات به جا مانده از او گویای این است که ایشان برخلاف برخی نگاه‌های سطحی موجود، آموزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی لیبرالیسم را با شناختی عمیق، پذیرفته بود و به نتایج و پیامدهای حاصل از آن آگاهی و باور داشت. حزب او (حزب مشروطه) برخلاف برخی از هواداران نظام پادشاهی که بازگشت به سلطانیسم را در سر می‌پرورانند، چه در مرامنامه و چه در فعالیت‌های سیاسی، آشکارا نیرویی دموکراسی‌خواه است که متاثر از آموزه‌های داریوش همایون در تحولی نهایی که نشان از تحول در نظام باورها و مضامین اعتقادی داشت، به حزب لیبرال دموکرات تغییر نام داد. کوشش‌های همایون و میراث سیاسی‌اش موجب شد برخی از فعالان سیاسی ایران از ملی‌گرایان رویالیست و اقتدارگرا به ملی‌گرایان لیبرال و دموکراسی خواه بدل شوند. این کوشش‌ها به کمرنگ شدن شکاف مشروطه خواه/جمهوریخواه، بسیار یاری رسانده است.
میراث فکری و سیاسی داریوش همایون می‌تواند زمینه‌ساز یکی از طیف‌های دموکراسی‌خواهی و یکی از رنگ‌های رنگین‌کمان جنبش سبز باشد و بر تنوع و گستره پوشش این جنبش بیفزاید. البته این روندی است که تداوم آن، اعتباربخشیدن به آموزه‌های داریوش همایون و تعمیق و گسترش آن طرد بقایای رویالیسم اقتدارگرا، از سوی فعالان مشروطه‌خواه را طلب می‌کند.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

با درود

نوشته ای کوتاه ولی پر محتوا و بسیار آموزنده و مفید است. با خواندنش یکبار دیگر جای خالی داریوش همایون را در این لحظات خطیر تاریخ ایران حس کردم. از حزب مشروطه (لیبرال دمکرات) خواهشمندم که مقالات بیشتری از ایندست هر هفته منتشر نماید. بنظر من اینکار در تثبیت و اشاعه فرهنگ و فلسفه لیبرال دمکراسی در میان ما بسیار مفید واقع می شود. دوست دارم که هر هفته نوشته ای از یکی از هیئت مدیره حزب مشروطه در اینجا ببینم که رجوعی به نوشته یا گفته ای از داریوش همایون هم کرده باشد. من مدیون او هستم و با همه کاستی هایم هر انچه که از دستم برامده در اشاعه منشور جهانی حقوق بشر و نوشته ها و افکار او کرده و خواهم کرد. جایش خیلی خالیست و شما عزیزان در چند ماه اخیر بدون او ولی به کمک میراٍث او توانسته اید روی پای خود بایستید. از این بابت بسیار خوشحالم.

ارادتمند
حق

پاینده ایران

April 29, 2011 10:47:25 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود واحترام برهم میهنان آزادیخواه،همچنین سپاسگزارم ازآقای مهدی الیاسی با قلم شیوای شان. به باورمن تعریف بسیارعادلانه ای از واژه مشروطه ارائه دادند. ابتدا یاد شادروان زنده یاد آقای دکتر داریوش همایون را با تمام وجودم گرامی می دارم.من خودم را از لابلای نوشته های آقای دکتر داریوش همایون یافتم. هفت سال پیش برای آخرین بار جلای وطن کردم بی هیچ هدفی،فقط می خواستم در ایران نباشم.به هیچ سازمان سیاسی وایدئولوژی گرایش نداشتم،از نظر رژیم ننگین اسلامی نیزهیچ جرمی نداشتم.بعداز آمدنم در اولین مصاحبه با مامورپرونده درخواست پناهندگیم احساس کردم بزرگترین توهین به من شد. در یکسال اول اقامتم تقریبان با بیشتر طیف های سیاسی آشنا شدم بجز حزب مشروطه خواهان.اولین سازمان سیاسی که با یکی ازاعضایش در کمپ پناهندگی آشنا شدم سازمان مجاهدین خلق بودوبعد با احزاب دیگر از چپهای مختلف بگیرتا سلطنت طلب ها.دوستان زیادی هم از یکایک این احزاب دارم.اما نتوانستم جذب هیچکدام از این سازمان ها شوم، سخت در تکاپوی طیف سیاسی بودم که بالاترین آرمانش براستی آزادی ایران باشد واولویتها را در جای درستش قرار داده باشد. ازبخت خوش از طریق دوستان یکی بعداز دیگری با اعضای حزب مشروطه خواهان آشنا شدم،تا اینکه از طریق دوستان مشروطه خواه اساسنامه حزب واهداف حزب مشروطه را مطالعه کردم وبه مرور مقاله های آقای دکتر داریوش همایون را جسته وگریخته مطالعه کردم.بعد از مدتها احساس بسیار رضایت بخشی از آشنایی باحزب مشروطه را داشتم،آن زمان هنوز هیچ اثری از جنبش سبز وجود نداشت اما من در درونم به معنای واقعی واژه، سبز شده بودم واین سبز شدن باعث شدکه به دلایل تحقرشدنم دراولین مصاحبه پناهندگیم درسال2004 درآلمان پی ببرم ودیگر آن احساس بَد وتوهین آمیز را ندارم.چونکه ازطریق حزب مشروطه خواهان«لیبرل دمکرات»با هویت ملی وارزشهای والای میهنم آشنا شدم.تا زنده ام یاد آقای دکتر داریوش همایون راگرامی می دارم و ازآشنایی با همه دوستان وهموندانم درحزب مشروطه بسیار خوشحالم.من نیزهمچون آقای مهدی الیاسی بر این باور ایمان دارم که میراث فکری وسیاسی آقای دکترداریوش همایون می‌تواند زمینه‌ساز یکی ازبزرگترین طیف‌های دموکراسی‌خواهی و یکی از زیباترین رنگ‌های رنگین‌کمان جنبش سبز باشد و بر تنوع و گستره پوشش این جنبش بیفزاید واین بسته به همّت مشروطه خواهان به معنای درست واژه مشروطه خواهی دارد.با سپاس مجدد از آقای مهدی الیاسی.پاینده ایران.

April 29, 2011 05:27:05 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites