حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
چرا جنبش آزادیخواهی مرد؟

May 08, 2011

یک شنبه 18 اردیبهشت 2570 = May 8, 2011

آرتاهرمس آرتاهرمس
 

چرا جنبش آزادیخواهی مرد؟ از این پرسش می ترسید؟ آن را باور ندارید و بر این پندارید که جنبش زنده است، پس بقیه این نوشته را نخوانید زیرا به کار شما نمی آید. در این نوشته با کسانی سخن می گویم که به این حقیقت رسیده اند که جنبش آزادیخواهی مرده است و باید روحی نو در آن دمید و زنده اش کرد.

شاید مهم نباشد جنبش از کی مرد ولی پرسش این است که: چرا مرد؟ با نگاهی به اتفاقات و بحث های ماه های گذشته من بر این باورم که جنبش آزادیخواهی کشته شده است و آن هم به دست خود ما که ادعای عضویت یا هواداری از آن را داشته ایم. جنبش زمانی به قتل رسید که فراموش کردیم برای آزادی می جنگیم نه برای افراد. جنبش را همان موقع مثله کردیم که به منافع فردی مان روی آوردیم و خواستیم بدانیم در فردای بدون جمهوری اسلامی، در یک ایران آزاد، چه دست آوردی نصیب شخص خودمان خواهد شد!

جنبش زمانی به دست من و تو- و با احترام کامل به زباله دانی افکنده شد- که به جای پاسداری از اندیشه ی آزادیخواهانه مردمی که در خیابان ها کشته یا دستگیر می شدند خواستیم از همین جا رقبای احتمالی آینده را کنار بزنیم تا در روز پیروزی یکه تاز میدان باشیم و نخواستیم باور کنیم دیگرانی نیز هستند که بر پایه آزادی اندیشه می توانند خواست یا نگرش دیگری داشته باشند! ما هنوز پیروز نشده خط کشی ها را آغاز کردیم و هر کس را که همچون ما نمی اندیشید غیر خودی دانستیم و او را سزاوار شرکت در جنبشی که حق ذاتی او است ندانستیم!

ما ندانستیم این فقط ما نیستیم که در پی فردایی بهتر با جمهوری اسلامی می ستیزد، ما فقط خود را، و گروه یا اندیشه ی گروه مان را، کامل دانستیم و هر گونه چرایی در مورد خود یا اندیشه مان را گناهی بس بزرگ به شمار آوردیم و پرسش کننده را تکفیر نمودیم. دوستی هایی را که در پی جنبش آزادیخواهی شکل گرفته بود به دلیل خودخواهی به نفرت تبدیل نمودیم و هم زمان خواهان آن بودیم که همه جنبش را بر اساس دیدگاه ما دنبال کنند!

نگویید که “جمهوری اسلامی این چند گانگی را پدید آورد” که نمی پذیرم. تا وقتی مدارک علیه خود ما وجود دارد دوست ندارم بازیگری همچون جمهوری اسلامی را وارد این دعوا کنم، حتا اگر واقعا دخالت داشته باشد. من دارم خودمان را متهم می کنم! من دارم می گویم همه ی ما در این جنایت دست داشته ایم و دست همه مان هم به یک اندازه خون آلود است.

ما این قتل عمد یا غیر عمد را درست زمانی انجام دادیم که دشمن واقعی مان نزدیک به مرگ بود و چون خواست آخرین تنوره اش را بکشد و ناپدید شود پنداشتیم او جانی دوباره گرفته است و عقب نشستیم. و چون عقب نشستیم از شرم این عقب نشینی به جان هم افتادیم و در پایان، جنبشی را که می توانست پیروز شود و برای همه مردم ایران آزادی و برابری را به ارمغان آورد با دشنه های رفیقانه مان از پشت نشانه رفتیم!

اینک من هستم و تو که همدیگر را دشمن می دانیم ولی در واقع نیستیم! شاید آن روح که گفتم بتواند جسد روی زمین افتاده جنبش آزادیخواهی را زنده کند. آن روح، “روح خدایی” نیست که سی سال پیش آزادی و شادی را از ما گرفت. روحی که من از آن حرف می زنم از انسانیت همه ما بر می خیزد و خواستی جز آزادی و برابری همه ما ندارد. چشم هایت را ببند و به دور از اندیشه های تعصب آمیزی که بر پایه سروری یک “فرد دیگر” بنا شده است خودت را در یک ایران آزاد تصور کن! ایرانی که مال تو است… ایرانی که در آن تو نیز به اندازه ی آن “فرد دیگر” برای رسیدن به قدرت حق داری! ایرانی که مال خود تو است و تو برایش تصمیم می گیری.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

ح. قلیپور

دوست عزیز،
نوشته شما اندکی با نا امیدی به جنبش نگاشته شده که البته همگی این حس را داشتیم که به نتیجه خواهد رسید.
به نظر من جنبش تا زمانی که این مردم به آزادی، عدالت، دموکراسی نرسیدند زنده خواهد بودو در زیر پوست کشور جاری است. با اخباری که از درون کشور بگوش میرسد اهرمهای سرکوب خشن رژیم ملایان این جنبش را درون گرا کرده. آنچه از آسیب شناسی این جنبش به دست میدهد نیاز است کار بیشتری برای بردن جنبش به درون قشرهای پایین شهری، کارگران، اصناف انجام گیرد.

May 18, 2011 06:40:12 AM
---------------------------

فرهاد بابک نژاد

دوست گرامی و عزيزم که نامی چنين زيبا داريد: درود
اما بعد:
شما گفته اييد که هر کس فکر می کند جنبش نمرده است اين نوشته را حتا نخواند...اما من معتقدم که جنبش همچنان زنده است و با اين وجود دليلی نديدم که نوشته ی شما را نخوانم که بيهقی گفته است هر نوشته ايی دست کم به يکبار خواندنش می ارزد و البته چه درست گفته است.
دوست گرامی جنبش ما سرکوب شده است این با مردن خیلی متفاوت است نيست؟ در واقع به نظرم شما ايران نيستيد و گرنه صد در صد با من موافق بوديد که جنبش عميق تر نيز شده است اين که در کف خيابان وجود ندارد در واقع به سرکوبش بر می گردد زيرا آنقدر حرفه ايی سرکوب شد(به شيوه ی روسی و استالينی) که امروز حکومت ايران تجربياتش را دارد در سوريه بکار می گيرد... در واقع امروز هيچ از هزينه هايی که برای حکومت داشته کاسته نشده است زيرا در حال حاضر هر فراخوانی حتا غير جدی در فضای مجازی حکومت را به لشکر کشی در خيابان ها وادار می کند...در واقع عمق هر جنبشی را در جهان فقط دشمنش می داند و طرفدارانش به دليل آن که داخلش قرار دارند ارزيابی دقيقی از آن نخواهند داشت اين همه وحشت حکومت برای قدرتيست که ما داريم و او به خوبی از آن آگاه است من حتا يک نفر را نديده ام که در کارهايی که در جنبش کرده امروز شک کند فقط مردم ترسيده اند که حق هم دارند بترسند اما تاريخ بما می گويد که هميشه نمی شود با ترساندن مردم حکومت را حفظ کرد چون جايی می رسد که ترس برای مردم عادی می شود و همان تاريخ بما می گويد وقتی ظلم وارد خون ريزی شد ديگر هيچ چيز قابل برگشت نيست مثلا فرض کنيد امروز حکومت ايران در اقدامی پيشگيرانه سعی کند عقب نشينی کند و اعلام بدارد که اشتباه کرده است که با کودتای انتخاباتی خودکشی سياسی کرده است... مطمئن باشيد که ديگر هرگز مردم نخواهند پذيرفت.
دوست خوبم مردم برای رسيدن به خواسته ی آزادی شايد حتا يک نسل بگذرد اما دوباره آن را پی خواهند گرفت که بنده البته فکر می کنم خيلی زودتر اين اتفاق می افتد شايد همين فردا يک خودسوزی يک اتفاق سياسی يک قانون ظالمانه به انفجار اعتراض مردمی ختم شود در واقع تاريخ بما می گويد هر چه دير تر اتفاق بيفتد قدرتمند تر خواهد بود من در مورد احساس شما هيچ شکی ندارم که وطن پرستيد اما راستش فکر می کنم نبايد احساساتی با تاريخ برخورد کرد تاريخ خواست همه ی انسانها و معدل اوست نه احساسات فرد ما - ارادت

May 11, 2011 03:57:39 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر هم میهن گرامی آرتاهرمس.چرا جنبش آزادیخواهی مرد؟آیا واقعا مرده؟ یا اینکه نیاز به ابزارهای کارامد دارد؟ باید دریابیم جنبش چه نیازهایی دارد ودر تهیه انها بکوشیم. آن روحی که باید برجنبش دمیده شود توجه به نیازهای واقعی جنبش وتهیه آنها است. حال چه کسانی و گروه هایی باید نیازهای جنبش را فراهم آورند؟ در ارتش نامش گردان تدارکات است زمانی که پیاده نظام در خط مقدم جبهه می جنگد، نیروهای تدارکاتچی باید مهمات وغذا به نیروهای خط مقدم برسانند اگر تدارکات بموقع بدست پیاده نظام نرسد،آنها بدست دشمن کشته یا اسیر می شوند.شرایط کنونی جنبش آزادیخواهی ایران درست مثل جنگی است که نیروهای خط مقدم نه سلاح دارند نه غذا دارند«منظور از سلاح اسلحه گرم جنگ نظامی نیست بلکه همبستکی واتخاذ استراتژی صحیح است» به همین دلیل اساسی زندانهای رژیم پراز اسیر وقبرستانها هم پراز کشته هستندو روزبروز به تعداد اسیران وکشته ها افزوده می شود.به باور من درون ایران همان خط مقدم جبهه است وبیرون ایران پشت خط مقدم جبهه است.حال باید دریافت چه گروه هایی می بایست تدارکات این جنگ را تهیه می دیدند که نکردند.وآیا تصمیم دارند نیازهای جنبش را فراهم کنند یا نه؟بسیار ساده است،فقط باید شفاف وبدون رودربایستی وبدون کینه، چاپلوسان وسودجویان وفرصت طلبها«منظورهمان شریک جرم قاتلین نداها وسهرابها هستند که درخارج از ایران بسر می برند» را تشخیص داد وبه ملت ایران معرفی کرد واز صف مبارزه بیرون گذاشت.حال چگونه باید این موجودات موضی را تشخیص داد تا نتوانند در صف مبارزین آزادیخواه نفوذ کنند؟برای این کار احزاب سیاسی می باید فقط بر سر اصولهای دمکراسی وآزادی توافق کنندودر یک صف منسجم پیش روند.حال هرکدام از احزاب آن اصولها را محترم نشمارند وبه صف مبارزه نپیوندند همان خائنین به ملت وکشور هستند.اگر جنبش زنده بماند اگر ایران باقی بماند واگراین ملت به آزادی برسد روزی این خائنین به کشور باید در یک دادگاه عادلانه به سزای اعمالشان برسند.باآرزوی آزادی. پاینده ایران.

May 09, 2011 11:06:00 AM
---------------------------

ایراندوست

با درود بر شما، با نظر شما موافقم اما مایلم چند جمله در این میان بیاورم که شاید چندان خوشایند بسیاری نباشد: ما مردمان در عین پیشینه سرافراز و درازمدت تاریخی، در کشاکش زمانهای سخت، درگیر صفت مذمومی شده ایم که ّان ترس و طمع میگویند. شاید بفرمائید این دو صفت از هم مجزا هستند، اما من در این مورد خاص این صفات را از هم جدا نمیبینم. ترس از دست دادن و طمع بدست آوردن: بسیاری از مردم ما ( و مسلما نه همه) با آنکه در روزگار سختی و مضیقه(چه مادی و چه معنوی و چه از نظر آزادی) بسر میبرند، همچنان دلبسته بدست آوردن چیزهای جزیی، همانند پست و مقام خُرد و مال و اموالی ناچیز هستند. یا میترسند همین چیزهای ناچیزی را هم که دارند از دست بدهند. من در غریزه صیانت نفس و حفظ حیات هیچ ایراد و اشکالی نمیبینم، اما مردم ما اکثرا به فردا و فرداها فکر نمیکنند، به امروز فلاکتبار می اندیشند و آنرا بیشتر به بطالت میگذرانند تا بگذرد، یا در بند سرگرمیهای بیمعنا و کوچک، مسائل بزرگ و مهم را نادیده میگیرند؛ و این، مصداق "دم غنیمت است" نیست، که مصداق بی تفاوتی و بیحالی است. این عادتی است که در طول سالیان دراز در ما ایجاد شده، که بخواهیم با کمترین تلاش و از کوتاهترین راه به بهترین چیزها برسیم ، و یا اینکه دیگری هرچه میخواهیم برای ما حضر و آماده کند و دست بسته در اختیار ما بگذارد، و اگر نشد، شکوه از روزگار میکنیم و از توطئه دشمنان و .....و نمیپذیریم که خود ما هستیم که باید تکان و حرکتی اساسی بخود بدهیم، برای دگرگون کردن نگرشمان به زندگی.

May 08, 2011 11:29:41 AM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites