جنبش سبز آماده هر اتفاقی در فضای ملتهب سیاسی ایران است و تاثیر خود را در روند حوادث خواهد گذاشت. نظام در حال زوالی که با یک کودتای انتخاباتی دست به خودکشی سیاسی زد، شاهد از هم پاشیدگی و گسست در درون خود است . هر روز که میگذرد بیش از پیش آثار مرگ نظام هویدا میشود و هیچ قدرتی را توان دمیدن جان مسیحایی در آن نیست. طرفداران نظامی که از ترس جنبش سبز هرگز مجال آن نیافتند که پیروزی خود را در کودتای انتخاباتی جشن بگیرند، امروز سر در گم و گیجسر شاهد چند پاره شدن جسد نظام هستند. کسانی که در مرگ نظام مردد بودند و فعالانه از جنبش آزادیخواهانه دفاع نمیکردند، تردیدها را کنار مینهند. آنها که بیصبرانه ماهها در انتظار یارانه نقدی بودند، امروز از اینکه بیشتر از آن مبلغ را در زمستان سوزاندهاند، در بهت ناباوری فوج فوج به جمع ناراضیان میپیوندند ، حوادث خاورمیانه و فریاد بلند آزادیخواهی حتی به گوشهای سنگین رسیده است. نیروهای مسلح در تردیدهای جدی برای دفاع از نظم مرده هستند و در راس نیروهای بسیج دو پاره شدهاند و در ردههای محلات دچار ریزش سنگین شدهاند. جنبش سبز زیر پوست شهرها و روستاهای دور دست مثل جریان خون تازه در حال دویدن است و بزودی خاکها را میتکاند و استوارتر از پیش به پا میخیزد. جنبشی که هم اینک آماده است تا خلا قدرت را پر کند و کشور را از هم گسیختگی برهاند. براستی اگر این جنبش وجود نداشت، مردم به ناچار برای ایجاد فضای تنفسی به نفع یک جناح حکومتی ممکن بود، وارد بازی شوند ولی با وجود آلترناتیو سبز، احمدی نژاد شانسی نخواهد داشت.
بررسی وضعیت طرفداران علی خامنهای نشان میدهد که بر خلاف ادعاها، شیرازه امور از دستشان در رفته است و در وضعیت ضعیفی قرار گرفتهاند. خامنهای پیر و زخم خورده و بیمار حتی با گریه و زاری نیز نخواهد توانست از ریزش طرفدارانش جلوگیری کند. خامنهای کسی که همه تخم مرغهایش را در سبد احمدی نژاد گذاشت و از رویه بی طرفی دور شد، امروز نه تنها تخم مرغهایش شکسته است، بلکه رهبریاش زیر سئوال بزرگی رفته است. چرا خامنهای با این شدت خواهان کنترل وزارت اطلاعات است؟ ترس روز افزون تنها پاسخی است که میتوان به این سئوال داد. علی خامنهای دیگر به گماردگان خود نیز اعتمادی ندارد و این سرنوشت همه دیکتاتورهایی است که تاریخ به یاد میآورد. حلقههای گرداگرد دیکتاتور پیوسته تنگ و تنگتر میشود و از وسعت دایره کاسته میشود تا لحظهای که دیکتاتور تنها میماند.
اما وضعیت احمدی نژاد متفاوت است، وی پس از کودتای انتخاباتی تلاش کرد تا بی توجه به جنبش سبز، خامنهای را در صف مقابل جنبش قرار دهد، که تا اندازهای موفق بود. او تلاش میکرد تا جنبش سبز را نادیده بگیرد و زمینه را برای گامهای بعدی در نردبان قدرت مهیا سازد. او و همراهانش در تمام این مدت جز به تحکیم قدرت خود فکر دیگری در سر نداشتند و برای آن از هیچ کار کثیفی رویگردان نبودند. اما اشکال آنها این است که گروهی کوچک و بسته با ادعاهای بزرگ و دانش کم هستند. این گروه اگر چه دارای توهم قدرت است و لی قادر به ایجاد موج در میان طرفدارانش نیست. کسانی که با توجه به شعارهای عدالت طلبانه به آنها گرایش کردند، بزودی با تجربه فهمیدند که کارشان دست آدمهای کاردان نیست. موج گرانی و تورم بسیاری از کسانی را که به امید بهبود وضعیت کار و معیشت از احمدی نژاد دفاع میکردند را به تفکر مجدد واداشت.
در سپاه و نیروهای مسلح به دلیل کنترل شدید و سرکوب بیرحمانه هرگونه دگراندیشی و نارضایتی طی سالیان دراز، شخصیتهای محبوب و قوی رشد نکردهاند و همه کسانی که دارای شخصیتی قوی بودهاند یا قبلآ تصفیه شده یا در جنگ کشته شدهاند، کسانی نیز پس از برآمد جنبش سبز شناسایی و کنار نهاده شدهاند. سپاه نه قدرت و نه محبوبیت دارد و به همین دلیل نخواهد توانست به عنوان یک آلترناتیو به تنهایی زمام امور را در دست بگیرد.
کمترین از هم گسیختگی در ارکان حکومت، به مفهوم بر آمد مجدد جنبش سبز خواهد بود.
جنبش آماده روز پایان است. دیکتاتور به پایان سلام کن!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|