بی شک مهمترین چهره پشت پرده به قدرت رساندن احمدینژاد، مجتبی خامنهای است که گفته میشود تیمی از عوامل اطلاعاتی را در بیت رهبری هدایت میکند. با توجه به بحرانهای پیش آمده میان رهبری و احمدینژاد موضع او چه میتواند باشد؟
هنگامی که در سال ۸۴ تنها چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری، مجتبی خامنهای ستاد قالیباف را به مقصد ستاد احمدینژاد ترک کرد، شرایط چندان پیچیده نبود. انتخابات را دولت اصلاحات برگزار میکرد و تیم رهبری میدانستند که خاتمی محافظه کارتر از آن است که خود را بدنام کند. چه یک بار عزم او را در انتخابات مجلس آزموده بودند. هاشمی نیز کسی نبود که جنجال به پا کند و همه میدانستند حفظ نظام برای او از ریاست جمهوری خود مهمتر است. پس تیم مجتبی دست به کار شدند و با جابه جایی یکی دو میلیونی آرا احمدینژاد را به دور دوم بردند و سرانجام بر کرسی ریاست جمهوری نشاندند. از تنها کسی که صدا در آمد اما شیخ مهدی کروبی بود که نامه سرگشاده به رهبری نوشت. هرچند که تنها ماند و صدایش به جایی نرسید اما برای اولین بار نام از کسی برده بود که مهره پنهان سیاست ایران بود. مجتبی خامنهای.
بیشک خوشحالترین فرد اما آیت الله خامنهای بود. پس از تحمل کردن هاشمی و سپس اصلاح طالبان حالا به جایی رسیده بود که ۱۶ سال انتظارش را میکشید. یک رئیس جمهور مطیع به دست آورده بود که اولین کسی بود پس از خود او که در مراسم تنفیذ دست رهبر را بوسیده بود. شیرینی وجود احمدینژاد اما چنان دوست داشتنی بود که حاضر شد به قیمت فراگیرترین جنبش اعتراضی، باز او را در سال ۸۸ برگزیند. اما این بار یک خصومت شخصی که ریشه در ۲۰ سال گذشته داشت هم او را بیشتر مجاب میکرد. میر حسین موسوی نخست وزیر قدرتمند سالهای جنگ میتوانست باز هم شیرینی اقتدار به دست آمده را تلخ کند. چه او حتی آن موقع هم نه نخست وزیر او که منتخب «حضرت امام» بود. انتخاب پیشرو در ظاهر بیخطر میرسید. وقتی موسوی در اسفند ۸۷ اعلام کاندیداتوری کرد تنها ۶ درصد آرا محبویت داشت و خطر چندانی نشان نمیداد. هر چند که شرایط جور دیگری رقم خورد و تیم مجتبی و حامیان رهبری ناچار شدند تقلبی وسیع انجام دهند تا بار دیگر رئیس جمهور محبوب خامنهای بر کرسی ریاست بنشیند. او این بار اما وقتی حکم خود را از رهبر گرفت از بوسیدن دستش طفره رفت. نشانهای که آن زمان دیده نشد.
احمدینژاد تغییر کرده بود. وقتی که مسلم شد تیم اطلاعاتی مجتبی حاضرند تمام هزینه ریاست جمهوری او را به دوش رهبر بیاندازند تغییر کرد. اولین نشانههای تغییر را هم وقتی نشان داد که یار غارش مشایی را به معاون اولی رساند. برای اولین بار خامنهای ناچار شد که واکنش نشان دهد. حکم حکومتی صادر کند و از احمدینژاد بخواهد مشایی را کنار بگذارد. اما احمدینژاد تغییر کرده بود و دیگر نمیخواست تدارکاتچی باشد. پس به راحتی حکم را ندیده گرفت تا جایی که خامنهای به وسیله عواملش موضوع نامه را علنی کرد و احمدینژاد ناچار شد که رحیمی را جایگزین مشایی کند. اما در عوض مشایی چندین پست کلیدی دیگر را تصاحب کرد که قدرتش در کابینه را از هر وزیری و هر معاونی بیشتر میکرد.
خامنهای اما گویا هنوز خطر را حس نکرده بود. خطر بزرگتر از جانب جنبشی بود که حکومت را از نفس انداخته بود. جنبشی که حتی قم را نیز بینصیب نگذاشته بود. تا جایی که ناچار شد سفری عجیب و غریب با هزینهای هنگفت و با سازماندهی بینظیر برای بازسازی چهره ویران شدهاش به قم کند. سفری که میگفتند یکی از اهدافش آماده سازی جانشینی مجتبی بر کرسی رهبری او است. اینکه از این سفر و مذاکرات پشت پرده چه نتیجهای برای مجتبی گرفته شد خبری به بیرون درز نکرد اما هر اتفاقی افتاده بود تیم احمدینژاد را بیشتر مصمم کرد که از رهبر فاصله بگیرند. اینجا بود که انتقادات شروع شد. طبق روال ابتدا از جانب کیهان که بدون اشاره رهبری آب هم نمیخورد و سپس روحانی محبوب خامنهای و یکی از حامیان اصلی احمدینژاد یعنی مصباح یزدی. مصباح که روزگاری از او به عنوان پدر معنوی احمدینژاد یاد میشد نخستین انتقادها را به دولت کرد و به طرفداری تمام قد از رهبری در آمد.
اوضاع در ظاهر چندان بحرانی نبود. احمدینژاد همواره کنار مینشست و میگذاشت ترکشها به مشایی و رحیمی و دیگر اطرافیانش اصابت کند. اما دو اتفاق متوالی بازی را کاملا تغییر داد. یکی انتشار یک سی دی نامتعارف بود به نام «ظهور بسیار نزدیک است» که در تیراژی میلیونی و به رایگان توزیع شد. در این سیدی گرچه خامنهای سید خراسانی نامیده میشد اما احمدینژاد نیز شعیب ابی صالح بود. انتشار این سیدی ناگهان خشم فروخورده مراجع را شعله ور کرد. موج حملات دولت را درنوردید و به طور مستقیم مشایی و حامیانش در دولت به عنوان تهیه کنندگان و توزیع کنندگان آن معرفی شدند. هنوز شعلههای این اتفاق فروکش نکرده بود که بحرانی بزرگتر پیش آمد. خبرگزاری دولت خبر از استعفای مصلحی و موافقت احمدینژاد با آن داد. اما چند ساعت بعد فارس که یک خبرگزاری وابسته به سپاه و رهبری است، خبر داد خامنهای با این استعفا مخالفت کرده و خواستار ادامه کار مصلحی شده است. همین جریان که در ظاهر با مذاکرات پشت پرده قابل حل بود ناگهان به یک رویارویی تمام قد میان احمدینژاد و خامنهای بدل شد. احمدینژاد به حالت قهر ده روز خانه نشین شد و حامیان خامنهای نیز بسیاری از نزدیکان احمدینژاد از جمله امیری فر جانشین احتمالی مصلحی را بازداشت کردند. هر چند که اتهام آنها را تولید سی دی ظهور اعلام میکردند. لشکر کشی حامیان علی خامنهای بر علیه احمدینژاد آنچنان یکپارچه، قدرتمند و اصولی بود که بلافاصله احمدینژاد و تیمش در موضع انفعالی قرار گرفتند.
نگاهی اجمالی به اخبار این چند روز نشان میدهد که این حملات تا چه اندازه حساب شده و همه جانبه بوده است. از آن جمله میتوان اشاره کرد به فیلتر شدن یا تعطیلی بیش از ده وبسایت حامی دولت، ناپدید شدن تعدادی از کارمندان رسانههای حامی دولت از جمله حسین نوبختیان لیدر اصلی سایتهای نزدیک به احمدینژاد، دستگیری بیش از ۲۵ نفر از نزدیکان احمدینژاد از جمله: عباس امیری فر رئیس جامعه وعاظ ولایی، عباس غفاری از مدعیان علوم غریبه، علی اصغر سیجانی کارگردان سی دی ظهور، همسر دکتر فاطمی، آزاده اردکانی رئیس موزه ملی ایران و....
در این بین سایتهای اصول گرا به طور مداوم اخباری مربوط به پروندههای مالی و اخلاقی نزدیکان دولت از جمله رحیم مشایی را منتشر کردند و میکنند. ضمن اینکه حامیان رهبر به طور مداوم احمدینژاد را از انواع تریبونها تهدید میکنند. از آن جمله میتوان به سخنرانیها و یا گفتگوهای افرادی مانند مجتبی ذوالنور جانشین نماینده رهبر در سپاه، سردار نقدی رئیس بسیج، علم الهدی امام جمعه مشهد، حسین فدایی نماینده مجلس، مرتضی نبوی از اصولگرایان مطرح، صفار هرندی وزیر سابق ارشاد، محمد علی جعفری فرمانده سپاه، مهدی طائب مسئول قرارگاه عمار، بادامچیان عضو با سابقه جمعیت موتلفه، جلال یحییزاده نماینده مجلس و بسیاری دیگر اشاره کرد. ضمن اینکه آیت الله خامنهای در سخنانی بیسابقه ضمن اینکه از دولت احمدینژاد حمایت کرد، انحرافات در این دولت را تائید و گفت: «تا زمانی که زنده است اجازه نخواهد داد جمهوری اسلامی منحرف شود.» این اظهارات در روزنامههای داخلی به طور گستردهای بازتاب داشت. آقا تهرانی از روحانیون نزدیک به احمدینژاد نیز در سخنانی خبر از مهلتی داد که خامنهای برای استعفا به احمدینژاد داده بود.
احمدینژاد سرانجام البته به دولت بازگشت هرچند که بار اول مصلحی غایب بود و بار دوم احمدینژاد او را از جلسه اخراج کرد، اما سرانجام جلسه هیات دولت با حضور هر دو برگزار شد. احمدینژاد همچنین پس از سه روز غیبت به مراسم عزاداری بیت رهبری پا گذاشت و البته بنا به تصاویر موجود مورد بیتوجهی کامل خامنهای قرار گرفت. تا جایی که ایرنا ناچار شد عکس احوالپرسی خامنهای با هاشمی شاهرودی را بریده و به جای احوالپرسی رهبر با احمدینژاد جا بزند. کاری که حتی صدای سایتهای داخلی را هم درآورد.
به نظر میرسد این جدال آخرین رویارویی خامنهای و احمدینژاد نباشد. احمدینژاد، مشایی و تیم آنها نشان دادهاند که به این سادگی از کرسی قدرت پائین نخواهند آمد. به خصوص حالا که میدانند پس از وقایع انتخابات ۸۸ خامنهای با انتخاب موضع اشتباه، کاری کرده است که بیشترین حجم اعتراضات مردمی به سمت او نشانه بروند و قدرت نفوذ و محبوبیت خود را به شدت کاهش دهد. تیم احمدینژاد نشان دادهاند که از روحانیت تنها استفاده ابزاری میکنند و پس از مدتی از شروع به کار دولت نهم ارتباط خود را با آنها به شدت کاهش دادند. اینجاست که باید دید مجتبی خامنهای که بیشترین نقش را در مجاب کردن خامنهای در به قدرت رساندن احمدینژاد داشته است، با ادامه بحران میان دو دسته مدعی اصولگرایی و ایستادگی رو به فزونی احمدینژاد مقابل رهبری، چه جوابی به پدرش خواهد داد؟ و چگونه حمایت از احمدینژاد را توجیه میکند؟
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|