حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
اینجا ایران است (دهن‌كجی به عجائب چندگانه)

May 29, 2011

یک شنبه 8 خرداد 2570 = May 29, 2011

راستین گویای من
 

فیلسوف انگلیسی لُرد آکتون می‌گوید: « قدرت به فساد تمایل دارد و قدرت مطلق، مطلقاً فاسد می کند»

در بچگی هر وقت از چیزی شگفت زده می‌شدیم آن را در لیست عجائب هفت‌گانه می‌گذاشتیم. من هنوز نمی‌دانم كه این عجائب هفت‌گانه چه هستند و برای چه عجیب هستند ولی لابد باید طوری باشند كه وجودشان با عقل جور در نیاید و یا اینكه اساساً كسی وجود آنها را باور نكند. در این معنا، نظام حاكمه “ایران ما” امروز به همه این عجائب چندگانه جهان گوشه می‌زند. این پدیده اعجاب‌انگیز ملغمه نحسی است از نظام خلافتی صدر اسلام، نظام قرون وسطایی و تفتیش عقاید اروپا، دیكتاتوری مدرن، دیكتاتوری مذهبی، طالبانیسم افغانی و چاشنی این معجون كه بدویت و توحش ژنتیك سران نظام است. با شما كمی راجع به تجزیه و تركیب این معجون شگفت‌انگیز حرف می‌زنم.
نظام ولایتی ایران ما سه طبقه دارد: سران كه 1% مردمند، چابلوسان كه 9% مردمند و اسیران یعنی من و شما و امثال ما كه 90% مردمیم. از یك بسیجی پرسیدند:" خداوند كیست؟" کمی فکر كرد و گفت! نماینده ولی فقیه در کائنات!... مقام ولایت كه در رأس سران نظام است، كارت اعتباری خود را به نام و قدرت خداوند شارژ می‌كند. ایشان بدون حضور هیچ شریكی سند سوت و ناسوت و جبروت و ملكوت و لاهوت و ... را بالا كشیده و البته هنوز دو قرت و نیمش باقی است. باقی سران نظام، كه سرسپرده ولایت فقیهند مأمور و معذور، چون یا واقعاً و كاملاً شربت حماقت سر كشیده‌اند یا اینكه حرص قدرت و پول چشمانشان را از حدقه درآورده و دیدن حقایق را برایشان ناممكن كرده، ولی آن 9% چاپلوسان، كسانی‌اند كه واژه‌های دین و ایمان و وجدان و انسانیت و شرف و حیثیت و امثالهم كلاً برایشان پوچ و بی‌معنی است و همه چیز خود را به جیره و مواجبی فروخته‌اند و داغ نوكری بر گرده زده و حلقه‌ غلامی در گوش كرده‌اند. بدبختانه بیشترین زخم‌ها بر پیكر ایران و ایرانی را همین گروه زده و می‌زنند. به قول شاعر اینها منتظرند تا "تغاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان!". زبان حال بقیه مردم یعنی همان90% هم معلوم است: "در کف شیر نر خونخواره‌ای، غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟".

بلای دیكتاتوری كه بعد از حمله اعراب، گریبانگیر ایران شد در هر زمان لباسی نو پوشید و در جلوه‌ای تازه رخ‌ نشان داد. نظام خلافت كه تا چند قرن متوالی ایران را آلوده كرد ، امروز ویروس نهفته‌اش در اندام جمهوری اسلامی جهش یافته جان گرفته و سرنوشت ملت ایران را با همان اصول و قواعد و اعمال و رفتار بدوی خلفا در سیری نزولی و قهقرایی انداخته. خلفا خود را وارث پیامبر می‌دانستند، اینها خود را ادامه ولایت می‌‌دانند، ولی آنها لااقل رابطه قوم و خویشی با پیامبر داشتند كه اینها ندارند. آنها هر كس را كه بر علیه خلافت شمشیر می‌كشید، سر می‌بریدند و جسدش را بالای دروازه‌ شهر آویزان می‌كردند. اینها ملت را به جرم نجواهای در گوشی مخفیانه می‌برند و مخفیانه می‌كشند و مخفیانه دفن می‌كنند و علی الظاهر هیچ جسدی هم بر سر در هیچ شهری آویخته نمی‌شود. آنجا مردم پشت دیوار خانه‌ها، محض دل خنكی، به خلیفه و ظلم و جورش فحش می‌دادند و كسی هم نگران شنود تلفنی نبود. اینترنت نداشتند كه اگر كسی در وب‌لاگش نوشت ابروی خلیفه بالای چشمانش قرار دارد، ببرندش زندان بغداد و سرش را بكنند توی دجله یا فرات و اعلام كنند موقع شنا غرق شد. آن موقع نیروهای امنیتی خلیفه بلد نبودند كسی را با انگ "اقدام علیه امنیت ملی"، گم و گور كنند و آنقدر دل و جرأت داشتند كه بدون "اقدام" بر كسی یورش نبرند. سپاه پاسداران خلیفه، از حرف خالی و دست خالی امت هراسی نداشت و شكوه و شكایت مردم در خلوتِ خانه‌ها خواب از چشمشان نمی‌ربود. سپاهیان خلیفه اینقدر شجاع بودند كه در كوی و برزن، آشكارا بر مردم بتازند و از ترس شناخته شدن در هزار سوراخ قایم نشوند. امروز و اینجا سربازان ترسوی خامنه ای، گمنامند تا اگر ملت اسیر، غل و زنجیر از خود باز كرد، چهره عوض كنند و اگر بخت یارشان بود، سر سفره دیگری نشینند. به راستی كه خدای اینان كور و كر است و نه انگار كه حی و منتقم.

ملت‌های مسلمان در طول تاریخ از ددمنشی دینی چیزی به جز تسلط مطلق حاكمان، بر جان و مال و ناموسشان ندیده‌اند، منتها این قوم الظالمین در نهایت همه جرم و جنایات خود را به پای خدا نوشته‌اند. وقتی این كارها از چنگیز و تزار یا از هیتلر و استالین و پینوشه و یا از محمدرضا پهلوی سر می‌زد اسمش دیكتاتوری بود ولی بعد از اینكه آخوندهای بی‌صفت شدند رؤسای این ملت، علی ای حال فتوا دادند "حالا كه همه چیز بندگان خدا به خدا تعلق دارد، و خلیفه زمان (خامنه‌ای) نیز نماینده خداست، هكذا ایشان حق دخل و تصرف بر جان و مال ملت دارند و چنانچه ملت از این قاعده الهی تمكین نكنند لاجرم مستوجب مجازاتند". با این برداشت از دین، قتل و جنایت و دزدی و حتك ناموس تطهیر شدنی و از جنس مقدسات شد. در این میانه معلوم نیست كه خداوند اگر خداوند است، این همه نماینده جانی و دزد و بی‌ناموس را می‌خواهد چه كند؟!

پیامبر بر منبای قران عمل می‌کرد، آما خامنه‌ای با ابزار قرآن عمل می‌کند و قرآن ابزار تأیید مقام خدایی و الوهیت خامنه‌ای شده است. در حکومت اسلامی قانون همانی است که ولایت فقیه می‌گوید و ولایت فقیه همان را می‌گوید که برای حفظ قدرت و سلطه و سلطنتش باید بگوید. خامنه‌ای می‌گوید هر چیزی و هر كسی غیر از من دروغ است و برایش فرقی نمی‌كند كه با این ادعا اسلام و قرآن را هم یكسر بی‌نام و بدنام كند. اگر اسرائیل بگوید جای ملت یهود در فلسطین است، باید از صفحه روزگار محو شود، ولی اگر خامنه‌ای بگوید من نائب امام زمانم و حرف و نظر من حرف و نظر امام زمان است، هر كس كه در مقابلش سر تعظیم پایین نیاورد، تجسم شیطان است. اگر اسرائیل مسلمانان را قتل عام كند جنایتكار است، ولی اگر به دستور خامنه‌ای همه اقلیت‌های دینی ایران را نیست و نابود كنند و رهبران و روحانیون آنها را به غل و زنجیر بكشند، مطابق فرمان خداست. اگر آمریكا برای نجات افغان‌ها از دست طالبان به افغانستان لشكر بكشد، متجاوز و زورگو است، اما اگر خامنه‌ای به هر كس و ناكثی در هر جای دنیا كمك مالی و جانی و نظامی كنند (آن هم از جیب ملت اسیر) زمینه سازی جهت ظهور امام زمان است.

خامنه‌ای از حاکمیت خدا دم می‌زند و چون او از خدا دم می‌زند هیچ كس دیگری نباید این كار را بكند كه اگر بكند خدای او حتماً دروغین است و آئین او یك فرقه گمراه. به بهانه مبارزه با فرقه‌‌های منحرف، ریشه همه اقلیت‌ها را در می‌آورد تا مبادا صدای خدا از جای دیگری شنیده شود، یا خدای دیگری علیه خدای دروغین او حرفی بزند و یا كسی دكانی را كه خامنه‌ای با ادعای جانشینی امام زمان برای خودش باز كرده كساد كند. در حالی كه سه عنصر مهم همه فرقه‌های انحرافی یعنی تناقض بین گفتار و رفتار، نقض آزادی‌ فردی و فریبكاری و دروغ‌گویی در فرقه جمهوری اسلامی بیداد می‌كند، خامنه‌ای خود را داعیه‌دار مبارزه با انحرافات فرقه‌ای می‌داند.

اینجا سرزمین شعارهای توخالی و دروغ‌ است. خامنه‌ای برای همه چیز شعار می‌سازد و همه شعارهایش دروغ است و گمان می‌كند با تكرار مكرر یك دروغ، ملت آن را باور می‌كنند. می‌گوید ایران منتهای دموكراسی است ولی با این دموكراسی دروغی، وارونه و جذامی اش اجازه نمی‌دهد هیچ حزب در ایران تأسیس شود. می‌گوید برگزاری اجتماعات و حضور در تشكل‌ها مجاز است به شرط اینكه مخل به مبانی نظام نباشد، ولی از نظر خامنه‌ای، هر كسی كه در حزب اعوان و انصار او نباشد مخالف نظام است. می‌گوید انتخابات در ایران آزاد است ولی نظارت استصوابی مجالس چندگانه خامنه‌ای بر همه انتخاب‌ها سایه انداخته. می‌گوید رسانه‌ها آزادند، و منظورش روزنامه‌ خودش كیهان است كه نسبت به قانون مطبوعات مصونیت دارد، و منظورش رادیو تلویزیونی است كه به دستگاه هیپنوتیزم بیشتر شباهت دارد. رادیو تلویزیونی كه بیشتر رؤسایش یا قبلاً در سیستم امنیتی خامنه‌ای بودند و یا الآن با دستور مستقیم مقام رهبری، مهمترین و حساس‌ترین كارشان سرویس دادن به سیستم امنیتی برای ترور شخصیتی منتقدان خامنه‌ای است. شعار آزادی رسانه‌ها در ایران یعنی بعد از چندین ساعت جان‌ كندن روزانه، یك جعبه جادویی وجود داشته باشد تا اگر مردم از فرط خستگی نتوانند بخوابند، جلوی تلویزیون به خواب مصنوعی فرو روند تا دستگاه تبلیغاتی خامنه‌ای تحت تزریق‌های مسموم قرارشان دهد. اگر هم دوست نداشتند از این آزادی استفاده كنند می‌توانند جلوی تلویزیون جمهوری اسلامی ننشینند و به جایش با نشستن پای شبكه‌های فارسی برانداز با نظام محاربه كنند. آن وقت است كه به قول احمدی نژاد چراغ قرمز را رد كرده‌اند و چون مملكت قانون دارد! قطعاً با این بی‌قانونی‌ها برخورد می‌شود. تز خامنه‌ای در باره رسانه آزاد رسانه‌ای است كه مردم را از "قید فكر كردن" آزاد كند. وقتی رهبر هوشیاری مثل ایشان می‌توانند فكر كنند واقعاً چه نیازی هست كه بقیه وقت بگذارند و فكر كنند. همینكه ایشان می‌تواند بگوید" دوست كیست و دشمن كیست" كافی نیست كه بقیه قوه تشخیص خود را تعطیل كنند. رؤیای خامنه‌ای این است كه ملت به اندازه جیبشان بخورند اما تا می‌توانند بخوابند برای اینكه واقعیات تلخ ایران را فراموش كنند. بزرگترین دروغ خامنه‌ای این است كه ایران ما را به جهنمی برای همه تبدیل كرده‌ و می‌گوید اینجا بهشت است.

خامنه‌ای از آزادی دین و عقیده دم می‌زند ولی در بزرگترین پایتخت ها یعنی تهران حتی یک مسجد برای بزرگترین اقلیت مسلمان یعنی سنی‌ها وجود ندارد. از حقوق شهروندی دم می‌زند ولی پلیس‌ها و گزمه‌هایش مهمترین مأموریتشان برای حفظ امنیت مردم این است كه به ریخت و لباس مردم گیر بدهند. از ازدواج می‌گویند ولی عشق دختر و پسر حرام است. از كرامت زن می‌گویند ولی زن تنها وسیله شهوت‌رانی‌هایشان است و قم مركز تجمع‌ آخوندها، مركز فحشای اسلامی (صیغه) است. خلاصه اینجا آتش را بجای آب ، زهر را بجای دارو ، کلاغ را بجای بلبل، جنگ را به جای جهاد و شمر را به جای حسین جا می‌زنند.
اگر چه می‌گویند بنی ادم اعضای یكدیگرند، ولی باید بگویند بنی‌گوسنفدان اعضای یكدیگرند چون در ایران ما، تا گوسفند نباشی و نگذاری گرگ‌ها تو را بدرند به رسمیت شناخته نمی‌شوی. اینجا می‌گویند اگر آدم باشی و برای خودت فكر و عقیده‌ای داشته باشی و برای انسان‌ كرامت و آزادی قائل باشی، چشمانت باید از كاسه بیرون كشیده شود و دستانت باید از بدن جدا شود.

می‌گویند در چهاردیواری خودت آزادی، اما بعضی‌های دیگر هم آزادند كه در چهار دیواری تو هر کاری دلشان خواست بكنند. اگر خامنه‌ای به تو مشكوك شود، همین كافی است تا سربازان گمنامش را به زن و بچه‌ات محرم اعلام كند و با دوربین و میكرفن به خصوصی‌ترین كارها و حرف‌هایت سركشی كنند. این كافی است تا دماغشان را توی هر سوراخی در زندگی‌ات فرو كنند و همه جا را بو بكشند كه مبادا بوی توطئه بلند شده باشد. این كافی است كه زندگینامه نانوشته تو را برایت بنویسند و دفترچه خاطراتی برایت درست كنند كه همه جزئیاتی كه خودت فراموش كرده‌ای در آن باشد، حتی دست تكان دادنت برای دختر همسایه وقتی در پارك محله تاب سواری می‌كردید و یا درد دل‌های‌ خیلی خصوصی‌ات با خدا. اگر خامنه‌ای اراده كند این چهاردیواری برای سربازان گمنامش نه دری خواهد داشت و نه پنجره‌ای. درون درزها و سوراخ سنبه‌های همان چهاردیواری هم برایت كلی موش تكثیر می‌كنند كه گوش این موش‌ها از خدمت به ولی فقیه فیض ببرند.

خامنه‌ای می‌گوید زن و مرد برابرند، اما دولتمردان نظام خامنه‌ای از زنان استفاده‌ای به جز سوءاستفاده نمی‌كنند. در ایران ما، زنان غیر از حق ریاست و وزارت و مدیریت و قضاوت و حضانت و ضمانت و شهادت و كفالت و وراثت هر حق دیگری دارند. زنان آزادند كه هر طور می‌خواهند لباس بپوشند فقط به شرطی كه همان چیزی باشد كه خامنه‌ای می‌گوید. زنان حق طلاق دارند به شرط اینكه بتوانند به قضات ثابت كنند كه شوهرشان جانی بالفطره یا معتاد مادرزاد است و یا صد سال پیش از منزل خارج شده و تا كنون به منزل مراجعت نكرده است. زن می‌تواند سر كار برود و دستش در جیب خودش باشد به شرط اینكه این جیب با جیب شوهر مشترك باشد و خانواده نیازمند درآمد زن، و الا اگر خدای ناكرده دست شوهر به دهانش برسد به راحتی می‌تواند جلوی كار همسرش را بگیرد تا مبادا دست زن در جییب خودش باشد و فیلش یاد هندوستان كند. زن حق مهریه دارد به شرط اینكه هیچ‌وقت آن را از شوهرش طلب نكند و به شرط اینكه اگر تحت فشار قرار گرفت آن را در ازای آزادی جسم و جانش بر مرد حلال كند! زنان می‌توانند به هر جایی دلشان خواست سفر كنند به شرط اینكه شوهر در یك دفتر اسناد رسمی، امضا بدهد كه با سفر زن موافق است و امضایش گواهی شود. زن می تواند به تحصیل در خارج از كشور بپردازد به شرط اینكه ضمانت بدهد كه دچار فساد اخلاق و زنا، در بلاد فاسد و بی‌اخلاق نمی‌شود...

اینجا به همه چیز برچسب می‌زنند. برای تقدس‌نمایی ظاهر و باطن زشت خود، برچسب‌های زیبا و دل‌انگیز درست میكنند و برای سیاه‌نمایی هر كسی غیر از خودشان، انگ می‌سازند. خامنه‌ای خود را تنها نماینده خدا در روی زمین می‌داند و بقیه رهبران سیاسی و دینی را منحرف و گمراه می‌داند. حكومت خود را حكومت عدل علی می‌نامد و بقیه حكومت‌های دنیا را یا استكباری می‌داند و یا وابسته به استكبار. جمهوری دروغین اسلامی را زمینه‌ساز انقلاب آخرالزمان می‌داند و بقیه ملت‌ها و دولت‌ها را در تقابل با انقلاب آخرالزمان. برداشت متحجرانه خود از دین و اسلام را مترقی‌ترین دیدگاه‌ها می‌داند و ادیان دیگر را تحریف شده و عالمان و روحانیون آنها را ملحد یا مشرك. خود را منجی ملت‌های مسلمان منطقه می‌داند و سایر كشورها را دشمنان قسم‌خورده اسلام و مسلمین. شیعه را مترقی و پیشرفته می‌داند و اهل تسنن را فرقه گمراه. اصولگرایی را عین هدایت می‌داند و اصلاح‌گرایی را عین بلاهت. اگر هواداران خامنه‌ای به خیابان بریزند ملتی غیور و حاضر در صحنه‌اند و اگر مخالفانش تظاهرات راه بیندازند اراذل و اوباش خیابانی‌اند. اگر دانشجویان پای منبر او بنشینند برومند و آگاه هستند و اگر به خفقان اعتراض كنند، عوامل نفوذی استكبار در دانشگاهند. اگر كارگران با نان بخور و نمیری بسازند و صدایشان در نیاید، خدمتگزاران اسلامند و اگر همین كارگران برای احقاق حقوق خود سندیكا و مجمع صنفی داشته باشند، تحت تأثیر افكار منحط غربی قرار گرفته‌اند. اگر معلمان بره‌وار مجری اوامر تربیتی خامنه‌ای باشند شغل آنها شغل انبیاست و اگر آزادگی را به فرزندان ایران یاد بدهند محارب با خدا نامیده شوند. هنر اگر در خدمت اشاعه افكار متحجر و ارتجاعی خامنه‌ای باشد هنری متعهد است و اگر هر چیز دیگری باشد، موجب فساد و بی‌بندو باری است؛ همانطور كه هالیوود مرکز هنر سینما نیست بلکه مرکز فساد است. اگر خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با امام زمان در ارتباط باشند، یعنی مؤید و مقدس هستند و اگر دیگران از ارتباط با امام زمان بگویند، اشاعه خرافات است. اگر روحانی‌نماهای دستگاه خامنه‌ای منبر بروند فهم و آگاهی مردم زیاد می‌شود، ولی اگر روشنفكران و مصلحان و متفكران حرف بزنند همه شیطانی‌اند، از بزرگ و کوچک. خامنه‌ای خود را دوست ملت‌های مظلوم می‌داند ولی اگر هر كسی غیر از خودش از صلح‌دوستی حرف بزند، عامل استکبار جهانی است. اگر خامنه‌ای از حقوق بشر دم بزند، فرمایشات ‌ایشان منبعث از منابع غنی اسلامی پس حقوق بشر ایشان الهی است، اما اگر در مرکز بزرگترین امپراطوری جهان، مهد حقوق بشر و موسس آن، كسی از حقوق بشر حرف بزند به فریب اذهان عمومی جهان متهم می‌شود. خامنه‌ای بمب اتم هم كه بسازد اسمش را انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای می‌گذارد. حرف‌ها و شعارهای خامنه‌ای را اگر بچلانید به این می‌رسید: " مرگ بر همه، درود بر خودم".
اینجا سرزمین ریاكاری است. و چه كسی ركورد این شكل خاص و ویژه دروغ؛ یعنی ریاكاری را شكسته؟ شخص آیت الله العظمی خامنه‌ای! خامنه‌ای ریا می‌كند، ریا را به همه یاد می‌دهد و از همه انتظار دارد ریاكاری‌اش را باور كنند و خودشان هم ریا كنند. نمی‌دانم اگر حافظ امروز زنده و ناظر بود، چگونه دیوانی می‌ساخت و چگونه از ریاكاری ولایت فقیه می‌گفت ولی احتمالاً قبل از آن، به سراغ كسانی می‌رفت كه عمری در باره ریاكاری‌شان شعر گفته بوده و از همه آنها حلالیت می‌طلبید. متعفن‌ترین بخش این ریاكاری، ریخت و قیافه‌ای است كه سران نظام به خود می‌گیرند. آنها غالباً كریه‌المنظر و عبوس چهره‌اند و بداخمی و تلخ‌رویی‌شان را نشانه بندگی و خلوص می‌دانند. اینجا به مردم یاد می‌دهند كه اعتبار به اثر مهر بر پیشانی‌ و ته ریش زشت و زننده بر صورت و انگشتری درشت عقیق بر دست و تسبیحی درشت‌تر در جیب است و لقب حاجی و حاج آقا و سید را هر طوری شده باید برای خودت بخری. سعید امامی هم كه با دستان خودش گلوی روشنفكران و دگراندیشان را درید، همین ریخت و قیافه را داشت. تمام شكنجه‌گران اوین هم همین شكلی هستند. بسیجیان و سپاهیان خامنه‌ای كه كشتن مخالفان ولایت را واجب عینی می‌دانند نیز همین شكلی هستند. آنان كه در خیابان راه را بر زنان و دختران و جوانان ملت می‌بندند نیز همین شكلی هستند. وزیران و مسئولان نظام هم جملگی همین شكل و شمایل را دارند. خلاصه در این كشور، هر گناهی صواب است به شرط اینكه با روی عبوس و ریش و تسبیح و لقب حاجی و حاج آقا انجام شود. امام زمان هم اگر ظهور كند ولی این شكلی نباشد، قطعاً به جرم فریب اذهان عمومی و ادعای امام زمانی، كارش به جاهای باریك كشیده می‌شود.

در ایران پرفسور بودن ارزش نیست، باید مجتهد باشی. اگر پروفسور باشی افكار مسموم تو ذهن جوانان را آلوده می‌كند. جوانان را دین‌گریز می‌كنی. ممكن است فكر انقلاب مخملی به سرت بزند. نهایتاً سكولار یا روشنفكر می‌شوی و طبعاً مروج فساد و بی بندوباری. خلاصه حلول شیطان در جسم تو قطعی است، اما اگر مجتهد باشی حداقل نصف مشكل خامنه ای حل است، "با خامنه‌ای بساز، ده را بچاپ!"، اما اگر هم داعیه دیگری داشته باشی (مثل بروجردی یا منتظری) در عرض چند دقیقه ثابت می‌كند لباس و اصل و نسب و تحصیلات و القابت همه جعلی است و مدعی دروغین ارتباط با امام زمانی و یا مبلغ جدایی دین از سیاست كه این خودش كفر محض است. با آمریكا یا اسرائیل یا انگلیس یا هر سه ارتباط داری و نفوذی آنها هستی. اگر مجتهد باشی راحت‌تر سرت را زیر آب می‌كنند، چون این سوراخ دعا را به خوبی می‌شناسند، این دفتر و دستكی است كه خودشان علم كرده اند و زیر و زبرش را هم بهتر از هر كسی بلدند. تكفیر كردن، اختراع خودشان است و به طرفه العینی تكفیرت می‌كنند.

اینجا همه چیز فقط برای حکومت است، حتی اگر ضدیت با وجدان و اخلاق و خدا و بشر باشد. دستگاه قضایی برای این درست شده كه هر کسی از قانون حرف زد متهم به بی قانونی كنند. قانون دست‌نوشته ایران ما، پر از ابهام و ایهام است ولی به همین قانون كج و معوج هم عمل نمی‌كنند چون خامنه‌ای كه علی زمانه است، خود زبان گویای قانون است. دستگاه قضائی خامنه‌ای، مردم را می‌گیرد تا چیزهایی مثل آزادی و عدالت و حقوق انسانی و خدا و مذهب را فراموش كنند و به جای آن تبعیت محض از ولایت فقیه یعنی جانشین امام زمان را یاد بگیرند. كار دستگاه قضایی زمانی شروع می‌شود كه آقا محكومت كند، آن وقت از زمین و زمان برایت شاكی خصوصی پیدا می‌كنند، در زیر و زبر خانه‌ا‌ت اسلحه و مواد مخدر و مشروبات الكلی پیدا می‌‌كنند و چندین زن شهادت می‌دهند به آنها تجاوز كرده‌ای یا با آنها روابط نامشروع داشته‌ای و برعكس. دستخطی در جیب شلوارت پیدا می‌كنند كه ادعای امام زمانی كرده‌ای و در صندوق‌خانه زیرزمین همسایه‌تان اعتراف‌نامه‌ای در باره اقدام مسلحانه بر علیه امنیت ملی با امضای تو پیدا می‌شود. دست آخر هم اگر جرمی از تو گیر نیاورند با جرم سوراخ کردن لایه اوزون یا همکاری با یزید در قتل امام حسین محكومت كنند.

درقانون اساسی خامنه‌ای تفتیش عقاید ممنوع است، اما اساس کارهایش در تفتیش است. هر كس كه مشكوك باشد، بلافاصله با خطر تفتیش و حكم ارتداد طرف می‌شود. برای متهم کردن مشكوك‌ها، بلافاصله جرم توهین به مقدسات یا اقدام علیه امنیت ملی را به نافت می‌بندند. اینجاست كه شباهت مادرزای رژیم جمهوری اسلامی با دوران تفتیش عقاید قرون وسطی در پرونده سازی جعلی، انگ‌های توخالی و اعترافات الكی كه از مشخصه‌های بارز این دوران تاریك است، آشكار می‌شود. دورانی كه طی آن هزاران نفر مسیحی به جرم ارتداد و جادوگری یا كشته شدند یا به توبه‌های فرمایشی تن دادند و یا از اموال و حقوق اجتماعی خود محروم شدند. سرگذشت جهان مسیحیت در قرون وسطی را بخوانید تا باور كنید من چه می‌گویم. ورژن مسیحی آقایان حجت‌الاسلام‌ها و آیت الله‌ها و آیت الله العظمی‌ها یعنی كشیش‌ها و اسقف‌ها و پاپ‌ها با همین چاخان‌های دینی و همین چماق‌های مذهبی ملت را در طبقه اسیران نگهداشتند و آنان را از خدا و عیسی مسیح بری نمودند.

"در پایان قرن دوازدهم ،کلیسای کاتولیک كه مرکز آن در رم، مهم ترین نهاد سیاسی و دینی در اروپا بود از طریق در آمیزی رهبری روحانی با ریاست دنیوی جهان مسیحیت، نظام دین سالاری را بنیان نهاد. کلیسای کاتولیک دستگاه تفتیش عقاید را برپا کرد تا از آن بعنوان سلاحی برای مقابله با تهدیدهای فرضی نسبت به قدرت معنوی خود استفاده کند. دولت و كلیسا متقابلاً به حمایت از یكدیگر مبادرت می نمودند و به رغم مشاجرات و مهاجاتی كه بین آنان وجود داشت، هرگز این مسئله اصلی را از نظر دور نمی داشتند كه منافع هر دو قدرت فوق تاحدودی لازم وملزوم یكدیگرند. بنابراین هرگز احتمال نمی رفت كه موافقتی ضمنی و ملموس بین آنان وجود نداشته باشد. در این ساختار دین سالار، تفتیش عقاید به عنوان یکی از قدرتمندترین سلاح ها در مبارزه با اصلاح گرایی استفاده می‌شد به علاوه این دستگاه از قدرت خود برای جلوگیری از اشاعه عقاید علمی که به نظر می‌رسید با تفسیر کتاب مقدس ناسازگار باشد استفاده می کرد. قدرت پاپ تا کلیساهای محلی امتداد می یافت و این کلیساها در زندگی تقریباً همه کس نقش بارزی داشتند. فعالیت دادگاه پیوسته زمینه ضد الحادی داشت. به مردان و زنانی که محاکمه و زندانی می‌شدند هیچ گاه گفته نمی‌شد که چه اتهامی متوجه آنهاست. به فرد متهم اجازه گرفتن وکیل داده نمی شد، او حتی هیچ گاه متوجه نمی‌شد که چه کسی به او اتهام وارد کرده است. دستگاه تفتیش عقاید می کوشید تا مجموعه ای از تکنیکهای شکنجه برای اعتراف گیری استفاده نماید و از این راه ممکن بود نیرومند ترین افراد را به اعتراف برعلیه خویشتن وادار کند. کلیسا کاربرد شکنجه را برای اعتراف گیری کاملاً تایید می کرد چون بدعتگذاران، فریبکارانی تلقی می شدند که همکیشان مسیحی را به لعنت ابدی گرفتار می‌کردند. دستگاه تفتیش عقاید مایل بود انسان هایی را که اندیشه و اعتقادشان آن گونه نبود که صاحبان قدرت می خواستند به چوبه مرگ ببندد و بسوزاند. دستگاه تفتیش عقاید هرچند توانست در محدوده ای ،همانندی و تعبد ظاهری را تحمیل کند اما هرگز موفق نشد یک جهان مسیحی یکپارچه با عقیده ی واحد- که هدفش بود- به وجود آورد. سرانجام پس از یك دوره طولانی ظلم و جور دستگاه كلیسا در سایه مسیحیت، فرانسوی ها نهادهای تفتیش عقاید را ویران کردند. سربازان انقلاب فرانسه آنچه را که برای مردم فرانسه ضروری می دانستند در هر جایی که سپاهیان فرانسه با موفقیت وارد شدند، به اجرا در آوردند، ازجمله هر جا با نهادهای دستگاه تفتیش عقاید برخورد کردند به آنها حمله بردند و آنجا را ویران کردند، زندانیان انها را آزاد ساختند و مأموران تفتیش عقاید را خوار و سرافکنده کردند. تاریخ تفتیش عقاید تنها موردی در بستر تاریخ نیست كه در آن کسانی میکوشند برای تحمیل عقاید خود بر دیگران به زور و وحشیگری متوسل شوند". اما قرون پس از آن، بجای آنکه موجب وقفه ای در این روایت وحشتناک از رفتار وحشیانه انسان با انسان باشد، شواهدی بر تیره و تار شدن افق آینده به دست داد. تنها کافی است به هیتلر ، استالین، و فرانکوف، کامبوج، بوسنی، سومالی، روآندا، بوروندی، و امروز فجیع‌تر از همه در افغانستان و ایران بیندیشیم تا خشونت‌طلبی دینی قرون وسطی در چشمان ما رنگ ببازد. (به نقل از كتاب تفتیش عقاید، اثر دبورا بکراش)
تاریخ نظام خامنه‌ای را از محصولات و بازده آن قضاوت می‌كند.

خامنه‌ای ادعا می‌كند همه چیز خوب است اما هیچ نشانه‌ای بر این ادعا وجود ندارد، كه همه چیز نشان از عكس این مدعا دارد. امروز اقتصاد ما بیمار است، فرهنگ ما بیمارتر و مذهب ما بیمارترین است. اقتصاد ما روی نفت سوار است و قیمت نفت پائین‌، نرخ تورم و بیكاری هم كه بالاترین. منابع دریایی را باج می‌دهد به همسایگان كه نمك پرورده شوند و معادن و كارخانه‌ها را هم هبه می‌كند به مراجع تا بی‌خیال دین و دیانت شوند.
درها و پنجره‌های ایران ما به روی همه فرهنگ‌های جهان بسته‌ و فرهنگ ما در حال خفگی است. وقتی قافله روحانیت بی روح، همه علوم زمان را در کف با کفایت خود دارد چه نیازی به ارتباطات جهانی؟ وقتی خامنه ای خود را واضع حقوق بشر اسلامی می داند چه نیازی به دیده بان حقوق بشر؟ وقتی ایران افکار تروریستی به جهان صادر می کند گفتگو و مذاكره كیلویی چند؟
نویسندگان ما به دلیل فوبیای ترس از قلم، دچار رعشه هستند. چون اگر بنویسند خامنه‌ای از قلم‌هایشان نیشتری می‌سازد برای فروكردن در چشمشان و یا قلبشان.

و مذهب ما امروز روی پل صراط كفر و الحاد می‌لغزد. زیرا این مذهب بیمار شده و همانطور كه نتیجه حکومت کشیش‌های قرن‌ها قبل (عصرتاریکی) موجب انزجار مردم از مذهب بود، امروز اکثر جوانان مذهب را خرافه می دانند. صلوات بر محمد، مترادف درود فرستادن بر تروریست ها‌ی اسلامی شده است.

اسقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی مبدل شد به حکومت مذهبی امنیتی خامنه‌ای. كردستان و بلوچستان و جنوب ایران شد مثل جنوب لبنان.

مردم ایران ظاهراً زنده‌اند ولی مثل مردگان روزگار میگذرانند چون خامنه‌ای به جای مردم می‌بیند و می‌شنود و فكر می‌كند.

در ایران ما:
بدابحال راستگویان زیرا محکوم و مطرود نظام جورپیشه خواهند شد
بدا به حال آزادی خواهان زیرا جاسوس و عامل بیگانگان شمرده خواهند شد
بدا به حال عدالت پیشگان زیرا از عدالت محروم خواهند شد
بدا به حال ظلم‌ستیزان زیرا شكنجه و اعدام خواهند شد
بدا به حال روشنفكران كه انگ فساد و بی بندوباری خواهند خورد
بدا به حال حق‌پرستان زیرا به شیطان پرستی متهم خواهند شد
بدا به حال معترضان زیرا خس و خاشاك یا اراذل و اوباش نامیده خواهند شد
بدا به حال اصلاح طلبان زیرا ایادی استكبار نامیده خواهند شد
بدا به حال وفاداران به ملت، كه خائن و توطئه‌گر شناخته خواهند شد
بدا به حال كفرستیزان زیرا به الحاد و ارتداد محكوم خواهند شد
بدا به حال شاكیان زیرا به اعتراف علیه خود وادار خواهند شد
بدا به حال دگراندیشان كه اندیشه‌هایشان لجن‌‌مال خواهد شد
بدا به حال ملت ایران كه در بند مخوف‌ترین دیكتاتوری تاریخ، مظلوم و محروم واقع خواهند شد
بدا به حال خامنه‌ای زیرا سرنوشت همه ظالمان و جائران تاریخ نابودی خفت‌بار است و سرنوشت سران جمهوری اسلامی از این قاعده مستثنی نیست.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites