در آستانه سالگرد مرگ خمینی باید دید هدفهای واقعی او از تاسیس جمهوریاسلامی چه بود. آیا خمینی میخواست یک حکومت مذهبی و اخلاقگرا تاسیس کند؟ آیا او به دنبال برقراری خلافت اسلامی بود؟ آیا هدف خمینی از مبارزه با نظام پهلوی حفظ منافع ایران بود؟
پاسخ به هر یک از این پرسشها زمینه متفاوتی از بحث را ایجاد میکند. مهمترین زیانی که خمینی به صحنه سیاسی در ایران وارد ساخت «پیمان شکنی» او بود. همین پیمانشکنی و خلف وعدههای خمینی و یارانش بود که بحران «اعتماد» را در جامعه امروز پدید آورد و تداوم این «بیاخلاقی» در روش جانشینان خمینی آشکار است.
خمینی یک فرد ضدملی و ضداخلاق بود و از دین اسلام و نام خدا به صورت کاملا ابزاری و گزینشی سوء استفاده کرد. ادبیات سیاسی خمینی ملمو از تهمت، توهین، بینزاکتی، تندخویی و رعایت ننمودن اخلاق بود. خمینی از همان آغاز تبلیغاتش علیه شاه از دروغ و اغراق و سخنان بدون سند به عنوان یک روش استفاده کرد.
خمینی تمامی طرفداران اسلام سنتی را که به راه و روش حکومت اسلامی و ولایت فقیه او اعتقاد نداشتند، آخوندهای درباری و مقدس مآبان و طرفداران «اسلام آمریکایی» لقب داد. در واقع منظور خمینی از متحجرین کسانی بود که باور داشتند اسلام به عنوان یک دین نباید به صورت عریان وارد عرصه حکومتی گردد چرا که این موضوع، همانگونه که از جمله تجربه جمهوریاسلامی نشان میدهد، باعث بیآبرو شدن دینداران، لکهدار شدن اعتقادات مردم و در نهایت تضعیف جایگاه دین در اجتماع میشود. پرچمدار بزرگ این مخالفت کاظم شریعتمداری بود که از همان ابتدا تاسیس جمهوریاسلامی را به زیان دین میدانست که پس از سی و دو سال درست بودن نظر کاظم شریعتمداری در این مورد اثبات شده است.
خمینی با بیاخلاقی محض، تمام مخالفان خود و نظریه ولایتفقیه را دشمنان سوگند خورده اسلام لقب داد و رسما اعلام نمود مخالفت با ولایتفقیه کفر است1 در حالی که ولایت فقیه از منظر درون دینی هم یک نظریه کم اعتبار و دارای اشکالات متعدد فقهی است و حتا مستندات کافی شرعی هم ندارد.
در حالی که خمینی با تکیه بر مردم ایران و روی شانههای آنان به قدرت رسید از دشمنان سرسخت ملیت و فرهنگ ملی ایران بود. او در اظهاراتی سخیف درباره ملیگرایی چنین ابراز داشت: «آنهایی كه میگویند ما ملیت را میخواهیم احیا بكنیم، آنها مقابل اسلام ایستادهاند، اسلام آمده است كه این حرفهای نامربوط را از بین ببرد، افراد ملی به درد ما نمیخورند، افراد مسلم به درد ما میخورند. اسلام با ملیت مخالف است، معنی ملیت این است ما ملت را میخواهیم و ملیت را میخواهیم و اسلام را نمیخواهیم، ملیگرایی كفر است»2 این سخنان بازتاب دهنده اوج بیزاری خمینی از ایران و ایرانی است. کارنامه عملی خمینی در ادامه دادن جنگ با عراق و کشتارها و سرکوبهای دهه 60 به وضوح نشان میدهد هدف اصلی خمینی از بین بردن تکثر و تنوع سیاسی و فرهنگی در ایران و حاکم نمودن نظریه عقب افتاده و قرون وسطایی ولایتفقیه بر ایرانیان بود. جان انسان از نظر خمینی در مقابل ایدئولوژی حکومت کمترین ارزشی نداشت. از نظر خمینی حفظ قدرت حتا بر نماز و روزه و حج و زکات ارجحیت دارد.
در حالی که خمینی در تمام دوران پهلوی «اعتراض» را حق مردم میدانست به محض این که خودش به قدرت رسید هرگونه اعتراض را «توطئه» و «دسیسه» نامید و مخالفان را «دشمنان دین»، «محاربین» و «ایادی آمریکا» نامید.
در آموزههای خرد مزداییِ ایران، عصاره و جانمایه آموزهها «پیمان» است و ایزد میترا (مهر) در اوستا ایزد نگهبان پیمان میباشد. عهدشکنی در این آیین موجب آشفتگی نظم کیهانی و «ویران شدن» سراسر کشور میشود3 به نظر میرسد این آموزه باستانی دقیقا دلایل اخلاقی وضعیت امروز ایران را تشریح میکند. خمینی با دروغگویی و برقراری یک نظام استبدادی یکی از ارکان ویرانی و آشفتگی میهن ما گشت و پس از سی و دو سال از تاسیس چنین نظامی، کشور درگیر بحرانهای متعدد اقتصادی، سیاسی، مذهبی، اخلاقی، قومی و اجتماعی است.
ولایتفقیه مورد نظر خمینی نه تنها کمکی به دیانت و معنویت جامعه ایرانی نکرد بلکه بسیاری از جامعهشناسان و متخصصان علم حقوق معتقدند جامعه ایران نسبت به سی سال پیش به مراتب خشنتر، بیاخلاقتر و بیبندوبارتر گشته است. خمینی با سوء استفاده مداوم از معتقدات مذهبی، ضربات ویران کنندهای به پدیده دین در ایران معاصر وارد آورد.
البته جا دارد به گزافگویی اخیر حسن خمینی که سعی میکند خود را اصلاحگرا و مترقی معرفی کند هم پرداخته شود. حسن خمینی در آخرین اظهارات تملقآمیز و مغشوش خود، خمینی را فراتر از یک شخص معرفی کرده و این طور سخن گفته: «امام راحل یكی از مظاهر لطف خدا و تحقق وعده الهی بود. تكریم و بزرگداشت امام خمینی بزرگداشت شخص نیست بلكه بزرگداشت یكی از جلوههای خداوند است»4 این گزافگوییها درباره فردی که کارنامهای پر از خونریزی و جنایت و اشتباه دارد آخرین نمونه پروژه بتسازی از خمینی است که از سوی نوه او صورت میگیرد. باید با شفافیت به مردم گفت بین اصلاحطلبان حکومتی و طرفدار خمینی با نظامیان اقتدارگرا و طرفدار خامنهای تفاوت «ماهوی و بنیادی» وجود ندارد. هر دو خواهان استمرار ولایتفقیه و حفظ میراث خمینی هستند.
حکومت خمینی نه تحقق لطف خدا بلکه سرآغاز انحطاط جامعه ایرانی بود. حکومتی که خمینی موسس آن بود نه تنها برای ایران افتخار و عظمتی به ارمغان نیاورد بلکه به اعتقادات مذهبی و معنویت هم لطمات جبرانناپذیری وارد ساخت. نظریه ولایتفقیه، ملت ایران را در ردیف «اطفال و دیوانگان» قرار میدهد که نیاز به قیم دارند. ولایت فقیه حاکمیت استبدادی و خودکامه یک فرد غیرمنتخب است که با زور و اجبار به ملت ایران تحمیل شده است.
زیرنویس:
1- این دو فقره از نظرات خمینی راجع به مخالفین است:«آنکه مکتبی را مسخره میکند، اسلام را مسخره میکند، اگر متعمد باشد، مرتد فطری است زنش برایش حرام است،مالش هم باید به ورثه داده شود، خودش هم باید مقتول شود» و یا «مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است». صحیفه نور،ج14، ص376 وصحیفه نور،جلد9، صفحه171، هر دو نظر بازتاب دهنده روحیه خشونت طلبی و دیکتاتورمنشی خمینی است.
2- بیانات آیت الله خمینی به مناسبت روز جهانی قدس، صحیفه نور ، ج 2، 15/5/59 ، صص 275 ، 274
3- مهریشت، بخش 2
4- سخنرانی حجت الاسلام حسن خمینی ،4 خرداد 90،ایرنا
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|