لقمان را گفتند حکمت از که آموختی، گفت از نابینایان که تا جائی نبینند قدم ننهند. "پروژه الماس فریب" قصه کسانی است که ناخواسته بسوی سراب گام برداشتند، و با گندمنمای جوفروش "معامله" کردند. "الماس را فقط میتوان با الماس بـُرید"، این ادعای سردار سید محمد رضا مدحی (حسینی) سرباز گمنام امام زمان بود که برخی از چهرههای مشتاق اپوزیسیون وی را از ژرفنای گمنامی در سواحل تایلند نجات داده و بعنوان "مـحـقـق" به اروپا آوردند، و ناخواسته همانند مار افعی در آستین پروراندند و نوازش دادند تا در فرصت مناسب نیش زهرآگین خود را در بدن اپوزیسیون فرو برد. این نه اولین "عملیات نفوذی اطلاعات" است و نه احتمالا ً آخرین آن خواهد بود. گذشته از اینکه چه کس و یا کسانی و با چه انگیزههایی درب دژ اپوزیسیون برونمرزی را بر روی این "اسب تراوا" باز کردند؛ براستیً چه درسهای را میتوان از این پروژه غمانگیز و عبرتآور "الماس فریب" آموخت؟ متعاقب مصاحبه نگارنده با جناب آقای حسین مـُهری در رادیو صدای ایران در بامداد امروز شنبه، ایمیلهای بدستم رسید که مرا بر آن داشت تا مباحث مطروحه و مربوطه و درسهای آموزنده از "پروژه الماس فریب" را بصورت مکتوب اما مختصر به رشته تحریر درآورم، تا تجربه اینگونه "از هول حلیم تو دیگ افتادنها" چراغی باشد برای راه آینده اپوزیسیون. البته همه ما انسانهای لغزشپذیر و جایزالخطاء هستیم ـ الانسان کثیرالهفوات. هـُنر ما نه در تمایز نـُخبگی و کبر کاذب بلکه در تواضع و فروتنی ما و حتی شهامت عذرخواهی در مقابل مردم میباشد. بخصوص اکنون که ثابت شده است آن "دریای اطلاعات ارزشمند" سرابی بیش در برهوت فریب نبوده است. سرابی که بر تشعشع امواج وهمانگیز و تلالو الماسگونه آن سربازان گمنام امام زمان به کمین عقل و هوش اپوزیسیون عطش زده نشسته بودند.
ادعاهای اغراقآمیز و به دور از واقعیت تلویزیون جمهوریاسلامی در مورد گــُندهگوییهای مدحی و ادعای ملاقات خصوصی وی با هیلاری کلینتون و وزیر خارجه عربستان سعودی و مسائلی نظیر کنفرانس گوادالـُپ ۲ و غیره ارزش بازتاب نوشتاری و تجزیه و تحلیل کارشناسنانه را ندارند، و جزو تبلیغات گوبلزوار رژیم جمهوریاسلامی محسوب میشوند، زیرا همه میدانیم مگسی را که جمهوریاسلامی پرواز دهد شـاهـین است! اما چند نکته سوال برانگیز و جدی در مورد کل این ماجرا، از جمله اهداف تبلیغاتی و مقاصد عملی رژیم از "پروژه الماس فریب" و نقش محتمل مدحی در پروژه تشکیل "دولت در تبعید" در جلسه منعقد شده در سالن فرهنگها در پاریس، وجود دارد که در خور تعمق بیشتر و واکاوی ریشهای میباشند. نگارنده نیز به این جلسه دعوت شده بود که به دلیل "ابهامات موجود" و مخالفت با تشکیل "دولت در تبعید"، در آن شرکت نکردم. در این مورد توضیحات بیشتری خواهم داد. اینک اینگونه به نظر میرسد که الماسهای مدحی طعمهای بودند برای برخی از صاحبان تلویزیونهای ماهوارهای و جذب "طماعین" در اپوزیسیون که برای نشستن بر کرسیهای وزارت عجله داشتند. البته بر برخی از میهمانان آن جلسه حرجی وارد نیست. حال قرار است که ادامه جلسه پاریس، دو هفته دیگر با جلسه دیگری در لندن ادامه یابد. حال با توجه به افشاء شدن پروژه الماس فریب و جنجال تبلیغاتی حول آن، مشخص نیست آیا در چنین فضای متلاطم و جنجالی جــلـسـه لــنـدن تشکیل خواهد شد یا نه! باید منتظر ماند و دید.
کالبد شکافی این موضوع که آیا مطرح کردن و در "حلقه یاران خودی" وارد کردن مدحی امری عمدی بوده است یا سهوی نیز از حوصله این مقاله کوتاه خارج است. اما من تا حدی با مکانیسم کار "حلقه یاران خودی" یا بعبارت انگلیسی (Mutual Appreciation Society) در لندن و پاریس آگاهی نسبی دارم . مدحی بیش از سه سال پیش بر روی رادار اپوزیسیون برونمرزی نمایان شد، و علیرغم انتشار عکسهای وی در جمع حمله لباس شخصیها به دانشگاه تهران و هشدارهای جدی بعضی از فعالان سیاسی و عقبه امنیتی ـ اطلاعاتی مدحی، و ادعاهای غلوآمیز وی، ظاهرا عدهای مایل به وصلت زود بهنگام "حلقه یاران خودی" در لندن و پاریس با "جنبش جمع یاران" در تهران بودند. و اینگونه شد که امواج وهمانگیز سبز برای تشکیل دولت در تبعید "حلقه یاران خودی" را به تلاطم درآورد. همانگونه که اشاره کردم نگارنده سال پیش با امتناع از شرکت جستن در جلسه پاریس صادقانه نگرانی جدی خود را نسبت به تبعات و عواقب اینگونه پروژههای غیرشفاف و نامناسب به مسئولین آن نشست گوشزد کردم ـ امری که باعث کدورت شدید خاطر آنها در آن زمان شد. برنامه تلویزیونی شبکه خبر جمهوریاسلامی پرسشهایی را مطرح کرده است که در خور کاوش میباشند. آیا همسنگری و همآوایی در کنفرانس مطبوعاتی و عهد اخوت بستن در پشت درهای بسته با یک عنصر مشکوک، و حتی ضبط یک جلسه بسیار حساس و خصوصی بر روی ویدئو حاکی از ناهنجاری در دوراندیشی سیاسی و فقدان مداقه لازم نیست؟ ما که کورکورانه عصاها میزنیم / لاجرم قندیلها را بشکنیم. اگر حقیقتا ً بپذیریم که در صداقت این افراد، که به گفته خویش هر کدام حدود ۴۰ سال تجربه سیاسی در سطح بینالمللی دارند شکی نیست؛ در مورد صلاحدید، توانایی قضاوت و بصیرت سیاسی آنها چه میتوان گفت؟ علیرغم حضور در کنفرانس مطبوعاتی و مصاحبههای رادیو تلویزیونی ماهوارهای در کنار این افراد، چرا اصرار مدحی بر گرفتن "فیلم یادگاری" در پشت درهای بسته برای اقناع به اصطلاح دوستانش در داخل کشور شکبرانگیز نبوده است؟ از اینگونه سوالات بدیهی فراوان هستند که آنها را میگذارم و میگذرم چون چرخ گردشها نماید کان نیاید در خیال.
اگرچه نفوذ و تعامل مدحی بعد از سه سال تلاش و هزینههای فراوان فقط به یک حلقه نسبتا کوچک در بین اپوزیسیون، یعنی کمتر از یک درصد از اپوزیسیون برونمرزی، محدود میشود، اما متاسفانه تاثیرات تبلیغاتی به اصطلاح "اقتدار اطلاعاتی" سربازان نه چندان گمنام امام زمان در ناکام کردن "دولت در تبعید" میتواند تبعات و و نتایج نامطلوب و پیامدهای نامناسبی در روند همکاری و اعتمادسازی بین اپوزیسیون برونمرزی و درونمرزی داشته باشد. اگرچه بعقیده نگارنده، این برنامه نشان دهنده اقتدار و سلطه اطلاعاتی حکومت جمهوریاسلامی بر اپوزیسیون برونمرزی نیست، و نباید لحافی را برای یک شپش بیرون افکند. اما ممکن است باعث تقویت روحیه بسیجیها و اطلاعاتیهای داخل کشور و منشاء تاسف بخشی از اپوزیسیون که شفافیت در عمل و کار علنی خود را صرف حمایت از جنبش مردم ایران در داخل کشور میکند، بشود. این برنامه تلویزیونی تلاش نموده است تا از طریق ترویج توهم توطئه و سناریوسازی و تحریف حقایق جنبش سبز آزادیخواهانه مردم ایران، و استقامت ملت را به تلاش بیگانگان و به اصطلاح استکبار جهانی منتسب کند. جمهوریاسلامی تبلیغ میکند که خیزشهای مردمی در کشورهای منطقه خودجوش، دمکراتیک و آزادیخواهانه هستند، بجز قیام مردم سوریه و جنبش سبز ملت ایران که بخشی از نقشه استکبار جهانی بر علیه اسلام میباشند. ظاهرا ً پاشیدن بذر یاس و سوءظن بین مخالفان رژیم یکی دیگر از اهداف این پروژه میباشد. هم اکنون نیز بسیاری از تحلیلگران پرسشهایی را مطرح میکنند که محدود مخالفان مرتبط به مدحی را بطور جدی به چالش میکشند. نظرات و سوالات فراوانی در سایتهای اینترنتی توسط کاربران و خوانندگان مطالب مطرح شده است که مستحق جواب مناسب میباشند. عدهای میپرسند چه تضمینی وجود دارد که عوامل نفوذی جمهوریاسلامی مانند سردار مدحی تحت عناوین مختلف اما ظاهرا ًمخالف حکومت در بین اپوزیسیون فعال نیستند؟
حفظ نظام جمهوریاسلامی از اوجب واجبات است. در نتیجه برای بقای آن و نابودی دشمنان و مخالفان نظام هیچگونه قـُبح و ممنوعیتی وجود ندارد. پروژه اسب تراوای الماس فریب نیز آخرین نمایش به اصطلاح اقتدار نفوذ اطلاعاتی در اپوزیسیون برونمرزی نخواهد بود. تنها راه واکسیناسیون اپوزیسیون در مقابل عوامل نفوذی و "ورودی"های نامطلوب، پیشه نمودن شیوه مستقل، شفاف و علنی مبارزه و احتراز از پنهانکاری محفلی و "آلترناتیوسازی" در تبعید و نفی باندهای کهنه کار خودشیفته و خودمحور میباشد. آنهایی که میخواهند با هدفمندی خاصی از طریق خصوصیسازی مبارزه ملت ایران خود را نماینده خودگماشته بخش یا بخشهایی از مردم معرفی کنند، جایگاهی در بدنه اپوزیسیون صادق ندارند. سرنوشت حکومت جمهوریاسلامی در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران بطور علنی و با حضور میلیونی مردم داخل کشور رقم خواهد خورد و بـــس! عهد بستن در پشت اتاقهای دربسته و یا قرار و مدارهای خصوصی برای تشکیل شورای رهبری و دولت در تبعید و تقسیم پستهای وزارت و کالت بین خودیها در محفلهای بسته و سپس ظاهرآرائی آنها در جلسات عمومی سی یا چهل نفره نه تنها کاری سترون وعقیم، بلکه غمانگیز میباشد.
doshoki@gmail.com
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|