کمتر کسی را در حلقه ی رهبری و یا در نهادهای جمهوری، ازجمله قوای سه گانه، وزارتخانه ها و اداره ها، می توان یافت که با این یاد آوری سردار پاسدار، شمشیر برنده ی شریعت، محمد علی جعفری، مبنی بر "هرچه داریم از اسلام است نه ایران،" موافق نباشد و یا خود آنرا بنوعی دیگر تکرار نکند. مثلا اخیر سردار فضلی، جانشین رئيس سازمان بسیج مستضعفين نیز گفته است "امروز هر چه داريم از بركات هشت سال دفاع مقدس است." در همراهی خود جوش با این فرماندهان، همشهری آنلاین، گزارش میدهد که رئیس قوه قضائیه، آیت الله صادق لاریجانی خاطر نشان ساخته است که "هرچه داریم از قرآن و عترت داریم." این مبالغه و غلو گویی به انواع دیگر نیز بیان میگردد، مثل " هرچه داریم از ولایت یا از امام و یا از علی و یا حسین است. پس ای مردم ایمان آورید که هرچه داریم از اسلام است، نه ایران.
واضح است که این فرماندهان و روسا، چیزی بجز حقیقت بزبان نمیرانند. البته حقیقتی که در تبعیت از فقها و علما، تنها میتواند از محالات و یا دروغهای بزرگ برخیزد. با این وجود حقیقتی است که باید بدان باور نمود و ایمان آورد. بی دلیل نیست که این صاحبان قدرت هرگز نمی گویند که چیست که از اسلام به ما بارث رسیده است؟ شاید بآن دلیل که شامل است بر آنچه داریم و نیز آنچه نداریم. بعضا "شکوه،" "عظمت " و "غرور " را مشخصا دست آورد اسلام اعلام نموده اند، مفاهیم و الفاظی زیبا و خوش آهنگ اما درون تهی و بی مایه. زیرا که بی نیاز اند از ارئه ی هرگونه سند و مدرکی. ادعا هایی را که نتوانی به ثبت رسانی، چیزی نیست مگر مبالغه و غلو گویی که خود یکی از خصایل برجسته ای است که میتوان گفت ما ایرانیان از جمله فرماندهان و شمشیر زنان، از اسلام بارث برده ایم. یعنی که مبالغه و غلو گویی از فرهنگی بر میخیزد، که تسلیم و اطاعت، عبودیت و بندگی را ارزش نهد و آنرا بنیان نظام اخلاقی، پسندیده و مرتبه ای بس بلند در کسب کمال انسانی، بشمار آورد. مبالغه و غلو گویی از ضروریات نظام فرمانروایی است و فرمانبر ی، نظامی که ما از اسلام بارث برده ایم.
با این وجود، ما باید به حقیقتی که این فرماندهان و روسا و وزیران بیان میکنند باور کنیم و ایمان آوریم که هرچه که هستیم، و هرچه داریم و آنچه نداریم، از اسلام داریم. اگر فرمانبر و رعیت، محروم از ابتدائی ترین حق و حقوق بشری خود هستیم، مسلم است که از اسلام بارث برده ایم. اسلام پس از تسخیر ایران در بیش از 1400 سال پیش از این، شاهنشاهی را نگاه داشت که شمشیر را در خدمت سلطه و گسترش شریعت در آورد. 1400 سال استبداد تنها در سایه ی اسلام است که میتواند تداوم یابد. مسلم است که در 32 سال اخیر نیز هرچه که داریم مگر میتوانیم از چیزی بجز اسلام داشته باشیم. جهاد و شهادت، جنگ و خونریزی، تخریب و ویرانی، انتقام جویی و کین خواهی، قصاص، سنگسار، زندان و شکنجه و اعدام روزانه، خشم و خشونت و بیرحمی، قتل عام در زندانها و قبرستان های بی نام و نشان، غیض و غضب و غیرت، تبعیض و تجاوز و تعصب، بیکاری و گرانی، فقر و تهی دستی و عقب ماندگی، همه ارمغانی هستند که حکومت اسلام برای ما ایرانیان فراهم آورده است. ای مردم ایمان آورید.
چگونه میتوانیم این رحمت الله را بفراموشی بسپاریم؟ روشن است. پس از 1400 حکومت شریعت، اطاعت و فرمانبر ی در ذات ما نهاده شده است. وقتی مجبور شدیم که شهادت بدهیم که «او هست و بجز او کسی دیگر ی نیست،» غریزه ی شک و تردید، در وجود ما نارس و خام، ماندگار گردید. آری، اسلام این باور را در ما نهاد که ما وقتی میتوانم باشم که زندگی خود را در تابعیت احکامی از پیش ساخته شده در آوریم. نپرسیم و نجوییم که اگر هیچکس بجز او نیست، پس من کی هستم؟ ما روزانه خود را انکار میکنم بدون آنکه بدان آگاه باشم. بندگی و خصایل بندگی را از اسلام است که بارث برده ایم، نه انسان بودن را. انسان واژه ای ست بیگانه در قرآن. چگونه میتوانیم انسان باشیم، وقتی عقل و خرد ما ناتوان است که به ما فرمان دهد که چه چیز خوب و یا بد است و بر گزیند در آزادی بین این و یا آن. عقل انسان آنقدر ضعیف و رنجور است که بنده ی نفس میشود، و هوی و هوس و لذت. دست به بی بند و باری میزند و شیفته ی عشق میشود. این است که باید در تبعیت از شریعت در آید، و "براه مستقیم " هدایت شود.
حقیقت را میگویند که ما از ایران چیزی به ارث نبرده ایم. چرا که نه «اوستا» که شریعت آئین اسلام است که به ما آموخته اند، تسلیم و اطاعت نه «گفتار و کردار و پندار نیک.» ما به خاموشی آتشکده ها خو گرفته ایم و به مساجد میرویم که خود را روزانه در برابر الله بشکنیم و به بندگی و عبودیت خود در سجده های طولانی اعتراف نماییم.
اگر هم اکنون سر براه و افتاده هستیم، از عصیان و طغیان باز ایستاده ایم، به نظام تسلیم و اطاعت تن داده و در امنیت اخلاقی و آسایش و رفاه مادی و روانی بسر میبریم، همه را از اسلام داریم. ای مردم ایمان آورید.
وای، اما، به آن لحظه ای که زبان به آزادی بگشایی و نفی نمایی نظام ولایت و تسلیم اطاعت را. تردید مدار که سر خود را بر دار مجازات بر باد دهی. این را نیز از اسلام داریم: استبداد مضاعف و مطلق،استبداد دین و قدرت. ای مردم ایمان آورید هرچه داریم از اسلام داریم نه از ایران. به اسلام است که بدهکاریم.
fmonjem@gmail.com
rowahanai.org
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود دوستان
گاهی وقتها این پرسش همیشگی « چرا ایرانیان در کارهای فردی موفق هستند ولی به نبست در فعالیت های گروهی و ملی بسیار ضعیف هستند؟ مگر موفقیت ملی نتیجه اش نصیب افراد جامعه نمی شود؟ دلیلش چیست؟ آیا بدون رفع چنین ضعف مهمی می شود، رژیم بی خرد اسلامی را از سرراه برداشت و به سر منزل آزادی و به دمکراسی رسید؟ آیا توافق بر سر اصول حقو ق بشر و حقوق ملی خیلی سخت تر از دیدن این همه ویرانی در ایران است؟ تا فعالین سیاسی دلسوز ایران به بر طرف کردن ضعف خود نپردازند هیچ اتفاقی نخواهد رخ داد. بهتر است ضعف و قوت های خود را بشناسیم و رفع رجوع کنیم. فرصت بهتراز اکنون، به اسانی بدست نخواهد آمد. رژیم در بحران درونیش بسر می بردو اگر بحران بین شرکای قدرت درون رژیم حل شود این فرصت نیز از دست می رود. غافل نباشیم از اینکه، اگر بیگانگان موفق به خلع سلاح کردن یا تسلیم کردن رژیم یا معامله با رژیم شوند مسلماً شکل سیاسی ودولت مورد نظر خودشان را جایگزین خواهند کرد، حال چه از طریق نوع لیبی ، چه از طریق نوع سودانیزه تقسیم بر شش ملیت چه از روش افغانستان طالبان وشاید هم عراقی دیگر بین افغانستان و عراق وپاکستان، ویا اینکه قبول کنیم که اردشیر ارجمند دوران طلایی امام راحلشان را برایمان کمی بزک نمایند وبه زندگی خفت بارمان ادامه دهیم. اصلا این آقای «امیرارجمند» کی هست؟ عبدی وهجری ومهتدی وامثال فرخ نگهدار ها اینها کی هستند؟حضور این افراد در بلندگوهای بیگانگان ناشی از غیبت ماست نه قوت آنها. اگر منصف باشیم ومسئولیت پذیر باشیم، این وظیفه را نباید بدوش نسل های بعدی بسپاریم. که فرزندان همین رژیم خونریز حاکم بر سرنوشت کشور ونسل های بعدی باقی بمانند.
پاینده ایران..
June 29, 2011 09:13:05 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود
با اصلاح طلبان وهم وطنان سینه چاک عاشق فدرالیسم که این هم بیماری جدیدی است که درجامعه ایرانی پیدا شده و همچنین مجاهدین خلق وهموطنان چپ سابق و خلاصه همه شخصیتهای سیاسی فرهنگی هنری و...
کشور- آب و خاک - فرهنگ- زندگی- جان و روان- زن و بچه - پسر و دختر- مادر و پدر و ایل و تبار،،،، را از دست داده ایم . برای کی و چی؟ خیام می گوید -- گاویست بر آسمان قرین پروین -- گاویست دگر نهفته بر زیر زمین - گر بینایی؛ چشم حقیقت بگشا زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین } باری. کدام الله ؟ کدام پیامبر؟ کدام مسلمان؟ الله و محمد و مسلمان با شمشیر یا بی شمشیر؟ با گردن زنی یا بی گردن زنی؟ کدامش؟ گزینه دیگر نیز وجود دارد. ایران اری یا نه؟
ایران تاریک و پریشان امروز، سرزمین من وتو با فرزندانی دل سوخته و رنجیده. اسیر یادگار دوران ستم و بی مهری، چگونه می توانیم با دیدن کودکان دردمند و گرسنه، اسیران در بند ... دختران وپسران نوجوان ایرانی در بازارهای برده فروشی و ... بیماری اعتیاد سر تا پای کشور را به لجن کشیده، آن طرف دیگر گرگان هار وسرمست از پیمانه قدرت وثروث من وتو با دندانهای تیز و کوله باری از تجربه های سرکوب سیستماتیک، به هیچ کسی هم جواب گو نیستند. به جان و دل آرام و گاهی امیدوار وکمی شاد باشیم که شاید دری به تخته بخورد چهار نفر آدم ایرانی با وجدان که سرشون به تن شون بیارزه، بشینن کنار هم و بر سر چند اصول عقلانی برای رهایی ایران پیمان ببندند و وفای به عهد بنمایند.
{ یا وفا خود نبود در عالم -- یا مگر کس درین زمانه نکرد } سعدی
اگر فرصت دارید گفتگوی خانم الهه بقراط و اقای سعید قائم مقامی را در ارشیو پرژین رادیو گوش کنید. تاریخ گفتگو. 28.06.11
ارادتمند کاوه
June 29, 2011 02:24:29 PM
---------------------------
|