حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

July 01, 2011

جمعه 10 تیر 2570 = July 1, 2011

علیرضا نوری زاده کیهان آنلاین
 

آن دو روزی که ایرانی بودیم

برگذاری نشستها و مجالس بحث و فحص در باره تحولات سرزمینمان، در طول سالهای دوری از وطن برای ما ایرانیها نه موضوع تازه‌ای است و نه از این نشستها هرگز انتظار یافتن راهی برای خروج از مصیبتی که 32 سال است گرفتار آن می‌باشیم، داشته‌ایم. من خود در بسیاری از این نشستها با شوق و آمادگی فراوان برای همدلی، شرکت کرده‌ام و گاه امیدوار از پیدائی نمادهای همبستگی، از این نشست‌ها بیرون آمده‌ام اما... با همه تجارب تلخ گذشته، سمینار دو روزه «چشم‌انداز دموکراسی در ایران و برسی پروژه گذار به دمکراسی در ایران و منطقه با توجه به رویدادهای اخیر در جهان عرب» را با هدف بررسی و واکاوی مشکلات و موانع موجود بر سر راه برقراری دموکراسی و جامعه مدنی در ایران و به منظور تشریح اتفاقاتی که طی دو سال اخیر در ایران و خاورمیانه رخ داده است، در لندن از سوی مرکز پژوهشهای ایران و اعراب برگذارکردیم.

این سمینار، روزهای شنبه و یکشنبه در سالن اجتماعات هتل هیلتون محله کنزینگتون لندن برپا شد و طی آن جمعی از چهره‌های شناخته شده اپوزیسیون سیاسی و فرهنگی ایران و تنی چند از فعالین حقوق بشری و نمایندگان احزاب و اقوام ایرانی و اقلیتهای دینی با هم به گفت و گو و تبادل نظر پرداختند.

رامین احمدی، جمشید اسدی، رضا براهنی، شهریار آهی، محسن سازگارا، حسن شریعتمداری، کریم عبدیان، شاهو حسینی، مهرانگیز کار، امیرحسین گنج بخش، عبدالله مهتدی، ناهید بهمنی، مهران براتی، مهدی خانبابا تهرانی، جواد اکبرین، اردشیر امیرارجمند، بهزاد کریمی، کریم سجادپور، محسن مخملباف، محمد علی توفیقی، کاوه آهنگری، رضا حسین‌بر، خالد عزیزی، مجتبی واحدی، سعید قاسمی‌نژاد، بیژن حکمت، ضیاء صدرالاشرافی، بورش جوما، حسن منصور، فریدون خاوند، مراد ویسی، فرهاد ثابتان، شهران طبری، بابک داد، ناصر بلیده‌ای، فواد پاشائی، نادر زاهدی و... از جمله چهره‌های شناخته شده‌ای بودند که به این سمینار دو روزه دعوت شده بودند. آقای امیرارجمند به علت سفر به آمریکا، دکتر احمدی و بهزاد کریمی، مهران براتی و مهدی خانبابا تهرانی، بیژن حکمت و جواد اکبرین و بابک داد به دلائل گوناگون از جمله گرفتاری کاری، حاضر نشدن ویزا، بیماری و... ضمن پذیرش دعوت ما نتوانستند در نشست حضور یابند و از این بابت واقعا ما مغبون شدیم.

برای نخستین بار ما از گروهی روزنامه‌نگار و پژوهشگر و دانشجو و استاد و... دعوت کردیم به‌عنوان ناظر و نمایندگانی از اقشار مختلف مردم ایران شاهد و ناظر بحث‌ها باشند و در پایان نشست نگاه خود را نسبت به اظهارات سخنرانان با ما در میان گذارند. همینجا باید به نقش مهم آنها اشاره کنم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. از همکاران و دوستان عزیزم احمد رأفت، نوشابه امیری، هوشنگ اسدی، حمزه بایزیدی، مولود سواره، رحین باندوئی، محسن خاتمی، رمضان ساعدی، اسماعیل بایزیدی، آزاد قبادی‌پور، محمد خاتمی و... که در جمع ناظران نقش ویژه‌ای داشتند سپاسگزارم.

و نیز سپاسی ویژه از صدای آمریکا و جمشید چالنگی و شبکه العربیه و نجاح محمد علی که با ما بودند بی‌آنکه بخواهند بحثها را به خارج منتقل کنند.

گزارش یکی از همکارانم را از نشست دو روزه لندن می‌آورم با این توضیح که نقل مطالب گفته شده در نشست، مطابق قاعده نشستهای پژوهشی بسته مجاز نیست و گزارش فقط کلیات را در بر می‌گیرد. با این توضیح با توجه به توافق میان میهمانان و مرکز پژوهش‌های ایران و اعراب، ریز گفت‌وگوها در آینده‌ای نزدیک به صورت یک گزارش سه زبانه از سوی مرکز منتشر خواهد شد.

در آغاز این نشست، مدیر مرکز پژوهشهای ایران و اعراب به حاضرین خوش آمد گفت و گردهم آمدن جمعی با شیوه‌های متفاوت اندیشه و عقاید گونه‌گون را به فال نیک گرفت.

پس از سخنان آغازین، میز گفت و گوی اول، با محوریت «بهار آزادی در منطقه خاور میانه و شمال آفریقا» کار خود را آغاز کرد.

در این بخش سخنرانان مباحثی باب انقلاب‌های اخیر خاورمیانه را به میان آوردند و شرایط اجتماعی و ژئوپولیتیک این کشورها را با اوضاع و احوال ایران قیاس گرفتند. در آغاز این میز گفت‌وگو، با ذکر دلیل آغازین و جرقه اولیه انقلاب تونس، به جوان دانشجوی دستفروشی اشاره شد که از پس ظلمی که حکومت به او روا داشت، خود را آتش زد و شعله‌ای از خشم مردم را به جان حاکمیت تمامیت خواه تونس انداخت. این سخنران در ادامه به شرایطی اشاره کرد که تا پیش از آن روز در جامعه تونس حاکم بود. زمانی که لایه‌های سطحی جامعه، نشانه‌ای از خشم و نارضایتی مردم را به نظاره‌گران بیرونی ارائه نمی‌دادند و رفت و آمد توریست‌های اروپایی به این کشور بیشتر از همیشه برقرار بود. سخنران در ادامه گفته‌هایش به این نتیجه رسید که نارضایتی عمومی از حکومت تا پیش از اتفاق مذکور در لایه‌های زیرین جامعه برقرار بوده است، لیکن با آن اتفاق، دلزدگی عمومی به سطح مطالبات مردم آمد و تا براندازی حکومت زین العابدین بن علی نیز به پیش رفت. این سخنران در ادامه، به شرایط مصر، الجزایر، سوریه، یمن و بحرین رسید و عنوان کرد که موج آزادی‌خواهی در خاور میانه به‌راه افتاده است و بی گمان این موج و این خواست به جملگی کشورهای منطقه سرایت خواهد کرد و در ادامه، کشور ما نیز دیر یا زود از آفت دیکتاتوری و حکومت فردی رهایی پیدا خواهد کرد.

دیگر سخنران این بخش، استمرار، انگیزه، تاکتیک و فراگیری را از جمله رئوس دلایل موفقیت اعراب در بیرون راندن دیکتاتورها عنوان کرد و از بحثش اینگونه نتیجه گرفت که جنبش آزادی‌خواهی اخیر ایران، در فراگیری کلی، موفق عمل نکرده است. این سخنران، همچنین بیان کرد که مردم ایران همگی برای پیروزی در جنبش دو سال گذشته، انگیزه «برابر» نداشتند.

سخنران فوق، همچنین عنوان کرد که جنبش سبز تنها یکی از جنبش‌های آزادی‌خواهی و مدنی ایران است و پیشتر از آن، جنبش‌های «زنان»، «کارگران» و «غیر فارس‌ها» فعالیت‌های خود در زمینه مبارزه با دیکتاتوری را آغاز کرده بودند.

دیگر سخنران این بخش، به پیروزی اعراب و ناامیدی کنونی جنبش آزادی‌خواهی ایران اشاره کرد و علت این اتفاق نامیمون را، به ایدئولوژی غیر رادیکال رهبری جنبش نسبت داد. علاوه بر مورد فوق، در این بحث همچنین اشاره شد که جنبش باید در سیاست خارجه خود مفاهیم و خواست‌های مشخص ارائه کند. مراد سخنران در این بخش، شعار «هم غزه هم لبنان...» بود که به گفته وی، از جانب رهبران سیاسی حاضر در خارج از کشور مطرح شده بود و برای مردم داخل جذابیت چندانی نداشت.

در بخش عمومی میز نخست گفت و گو نیز مباحث متفاوتی عنوان شد. از جمله سیستم سرکوب رژیم جمهوری اسلامی مورد نقد قرار گرفت. سیستمی که از قرار گفته‌های یکی از حاضرین «پیشرفته‌ترین ماشین سرکوب» در خاورمیانه است و لایه‌های چندگانه فراوانی دارد. ماشینی که با توجه به اتصال مستقیم به درآمدهای نفتی، از بودجه کلانی سود می‌برد و در تصمیمات مهم کشوری نیز نقش بسزایی بازی می‌کند.

یکی از شرکت کنندگان در بحث، دیکتاتوری آقای خامنه‌ای را با دیکتاتوری بن علی و مبارک قیاس گرفت و در این باره گفت که دیکتاتوری آقای خامنه‌ای خطرناک‌ترین دیکتاتوری تاریخ منطقه است، چه دیکتاتورها معمولاً برای ثروت و قدرت رو به جبر و زور می‌آورند اما دیکتاتور تمامیت‌خواه ایران در ذهن بیمار خود، مدینه فاضله‌ای ترسیم کرده که خود هم اطلاع دقیقی از چند و چون جزئیاتش ندارد. او گفت علی خامنه‌ای قصد دارد تا به ضرب زر و زور، ایران را به سوی آن مدینه فاضله خیالی هدایت کند.

یکی دیگر از حاضرین در بحث، اختلاف‌هایی را میان جامعه ایران و مصر برشمرد، از جمله این موارد تمایز دهنده، می توان به عدم عزم سرکوب مبارک در برابر اراده سرکوب علی خامنه‌ای اشاره کرد و همراهی دولت مصر با دنیا در برابر سیستم پشت به دنیا کرده ایران را از نظر گذراند.

در این قسمت، همچنین عنوان شد که در ایران و با توجه به شرایط خاص امروز، گروههای مخالف توان استفاده از شبکه‌های دینی برای مقابله با حکومت را ندارند در صورتی که در همه جای دنیا، شبکه‌های مذهبی برای رسوخ به لایه‌های داخلی جامعه، مددرسان فعالین سیاسی بوده‌اند.

بحث رابطه رژیم‌های توتالیتار با مردم نیز به میان آمد. یکی از حاضرین در این بحث، عنوان کرد که بر خلاف رژیم‌های سکولار، ابقای رژیم‌های دیکتاتوری ارتباط چندانی با رضایت و خواست عمومی ندارد، چه رژیم‌های تمامیت‌خواه با اقناع اقلیت به کار خویش ادامه می‌دهند. اقلیتی که عقبه اجتماعی مشخص و همسو با منافع حکومت دارد.

«بررسی موقعیت کنونی جنبش سبز» و «واکاوی نقش گسل‌های اجتماعی در جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران» نیز عناوین بحث میز دوم و سوم گفت و گو بودند.

در این قسمت، نمایندگان بسیاری از جوامع اقلیت، از جمله اقلیت کرد و ترک و بلوچ و نمایندگانی از جامعه زنان و اقلیت‌های دینی، به ارائه مشکلات خود پرداختند. از جمله مباحث مطرح شده در این قسمت بحث «زبان» بود و عدم دسترسی بسیاری از مردم ایران به مفاهیم و معانی زبان فارسی. بسیاری از حاضرین در این بحث، به زبان اصلی اقلیت‌ها اشاره کردند و از اقدام جمهوری اسلامی در راه جلوگیری از فراگیری زبان مادری در اقوام و قومیت‌های ایران شکایت کردند. یکی از چهره‌های اپوزیسیون فرهنگی ایران نیز در همین زمینه عنوان کرد که به سالهای دراز فعالیت ادبی‌اش بیش از هفتاد کتاب نوشته و در این میان حتی نتوانسته اجازه نشر یک کتاب را به زبان آذری دریافت کند که زبان مادری اوست و از قرار باورش، زبانی است توانا و کامل که توانایی حمل عالی‌ترین مفاهیم فلسفی را هم دارد. او همچنین به کنایه گفت که هر بار خواسته از زبان آذری دفاع کند به او برچسب تجزیه طلب زده‌اند.

در همین زمینه یکی از حاضرین که از اقلیت‌های قومی و مذهبی نبود و زمینه تخصصی بحثش نیز به مسائل فرهنگی باز نمی‌گشت، عنوان کرد که او به عنوان یک فارسی زبان ایرانی، ترجیح می‌دهد تا از زبان‌ها و فرهنگ‌های اقلیتی دفاع کند، نه به ترحم، بلکه برای افزایش غنای فرهنگی ایران و رشد بار ادبی کل کشور.

در ادامه، در باب شرایط کنونی جنبش سبز نیز سخنانی به میان آمد، برخی از شرکت کنندگان به توقف جنبش آزادی خواهانه مردم ایران اشاره کردند و برخی دیگر نیز، وضعیت کنونی جنبش را به آتش زیر خاکستر مانند کردند. آتشی که با مجال نفسی دوباره شعله خواهد کشید و سر از خاموشی برخواهد داشت.

یکی دیگر از حاضرین، عدم وجود شعار محوری در راه مطالبات مردمی دو سال اخیر ایران را عامل متوقف کننده جنبش سبز دانست و گفت که رهبری جنبش با تنفیذ رهبری به همگان، خواه ناخواه از زیر بار مسؤولیت شانه خالی کرده است. او گفت این شعار که هر کس رهبر است، به سخنان پوپولیستی و بی‌اساس مانند است و اعتبار ویژه‌ای ندارد.

یکی از مباحث جالب در این بحث، سخنان آرام و متین یکی از حاضرین بود که عنوان کرد، آنچه می‌شنود بسیار زیباست و دلنشین. او گفت آنچه می‌گویید خوب است و من هم اینها را بلدم اما می‌خواهم حرف تازه‌ای بشنوم. می‌خواهم راهی پیشنهاد شود که بتواند ما را از این بن بست بیرون بیاورد. راهی که همه‌گیر باشد و همگان را قانع کند.

در این میان، یکی از حضار به ذکر خاطره‌ای از دوران فعالیتش در ستاد دکتر معین پرداخت و عنوان کرد که آن روزها در نماز جمعه یکی از روستاهای دوردست برای مردم از دموکراسی و آزادی می‌گفته که پس از سخنانش، یکی از اهالی روستا نزد او رفته و به او گفته که آنچه می‌گویی را من نمی‌فهمم، تنها می‌دانم که تازگی گوجه فرنگی خیلی گران شده است. وی با بیان این خاطره نتیجه گرفت که برخی از سخنان نخبه‌های سیاسی توسط مردم کوچه و بازار درک تمام نمی‌شود و نخبگان مجبورند که راهی بیابند تا با مردم به زبان همه فهم سخن بگویند.

یکی دیگر از حاضرین در میز گفت و گو، چهار محور اصلی حرکت جنبش آزادی خواهی را «همبستگی و مقاومت ملی»، «مشروعیت‌زدایی از حکومت»، «فرسایش و ایجاد شکاف» و در نهایت «فلج‌سازی حکومت» عنوان کرد و در ادامه گفت که بیشترین موفقیت جنبش اخیر، در قسمت «مشروعیت‌زدایی از حکومت» بوده است. وی ادامه داد که در حال حاضر و با توجه به سیستم سنجش افکاری که در داخل کشور فعالیت می‌کند، علی‌رغم بی‌میلی و ناامیدی رایج در جامعه بر اثر سرکوب گسترده رژیم، نود و چهار و نیم درصد از مردم، از حکومت راضی نیستند.

شیوه‌های عبور جنبش به طبقات فرودست و راههای نافرمانی مدنی نیز از جمله دیگر مباحثی بودند که در این میز گفت و گو به میان آمدند. از جمله دیگر گفت و گوهای مطرح شده در این بخش، نسبت دادن جنبش سبز به ادامه جنبش آزادی‌خواهی ایران بود که از صد و اندی سال پیش و با جنبش مشروطه آغازیدن گرفت. سخنرانان، فعالیت‌های ملی شدن صنعت نفت، انقلاب پنجاه و هفت، جنبش دانشجویی تیر هفتاد و هشت و اعتراضات چند ماهه پس از انتخابات خرداد هشتاد و هشت را به هم متصل دانسته و عنوان کردند که این اعتراضات مردمی به هم پیوسته و در امتداد یکدیگرند.

راه و رسم مبارزه بدون خشونت و پرهیز از رفتارهای قهرآمیز هم از جمله دیگر مواردی بود که در این گفت‌وگوها نقل شد. برخی از حاضرین بر این اعتقاد بودند که «گفت‌وگو» راه برخورد با حکومتی سکولار است که ارزش‌های انسانی را به رسمیت می‌شناسد در صورتی که جمهوری اسلامی نشانی از احترام به عقاید دیگران را در رفتارش نگنجانده است. در مقابل، اکثریت حاضرین بر شیوه‌های مسالمت‌آمیز مبارزه تاکید کردند و راههای پرهیز از خشونت را برشمردند.

یکی دیگر از سخنرانان عنوان کرد که آرزو و یا انتظارش این بوده که ببیند چه کمکی از دست خارج‌نشین‌ها ساخته است. او گفت که می‌خواهد بداند، صرف نظر از جنبش سبز و موسوی و کروبی، آیا تکیه گاهی تشکیلاتی و سیاسی برای مردم ایران در خارج از کشور به وجود خواهد آمد؟ وی ادامه داد که در روزهایی که ایران غرق درگیری‌های خیابانی بود، حضور ایرانیان خارج از کشور در خیابان‌ها و حمایت همه جانبه خارج‌نشینان از مردم داخل، مایه قوت دل مردم ایران بوده است، چه، بسیاری از مردم داخل با تماسهایشان این واقعیت را عنوان می‌کرده‌اند که اگر حمایت‌های خارج‌نشینان نبود، روحیه مبارزه در آنها تا بدین حد بالا نمی‌گرفت.

در ادامه، یکی دیگر از سخنرانان وضعیت ایران در طول تاریخ را برشمرد و ایران را به پلی مانند کرد که خلیج فارس و دریای عمان را به دریای خزر وصل کرده است و در دیگر سو نیز معبر مسافران خاور به سرزمین فرنگ بوده است. این سخنران همچنین دوره‌های حکومتی ایران را به سیستم‌های شاهنشاهی، پادشاهی و ملوک الطوایفی تقسیم کرد و ترکیب تازه «هر که شاهی» را در برابر ترکیب قدیمی ملوک الطوایفی قرار داد.

وی تکثر قومی و فرهنگی در ایران را به سود آینده دموکراسی دانست و گفت که بر نخبگان است تا از این کثرت نهایت بهره را بگیرند و در راه داشتن ایرانی آزاد با فرهنگی غنی از این تکثر بهره بگیرند. ارائه تعاریفی در برابر واژه‌های قوم، ملت، ایل و... نیز از جمله دیگر مباحث عنوان شده توسط این سخنران بود.

«بررسی روابط آزادی‌خواهی ایران با کشورهای منطقه و نقش روسیه و چین» عنوان نخستین میز گفت‌وگوی روز یکشنبه بود. در این قسمت، ابتدا سخنرانان به ارائه تاریخچه‌ای مختصر از روابط ایران با روسیه و چین ارائه کردند و سیاست‌های مخفی جمهوری اسلامی در قبال گفت و گو با همتایان آمریکایی را برشمردند. یکی از شرکت‌کنندگان در این بحث عنوان کرد که وزیر امور خارجه وقت آمریکا، عنوان کرده آقای متکی طی تماسی از وی تقاضای گفت و گو کرده است با این شرط که جمهوری اسلامی در این گفت و گو با تمام برگ‌هایش بازی کند و به یکباره در باره مسائل هسته‌ای و حقوق بشر و روابط با اعراب و افغانستان و اسرائیل و... گفت و گو کند. وی گفت هر چند که این ماجرا سیاست آمریکا نیست و طبیعی است که آمریکایی‌ها به چنین پیشنهادی روی خوش نشان نمی‌دادند اما تنها چند روز بعد از آن تماس سردار جعفری تماس گرفته و عنوان کرده است که وزیر امور خارجه ایران در سیاست های کلان نظام هیچکاره است و اگر آمریکایی‌ها بنای به گفت‌وگو دارند باید با سرداران سپاه پای میز گفت و گو بنشینند.

مقایسه نظام پیشین با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیز از جمله دیگر مباحث این بخش بود که طی این بحث عنوان شد، محمد رضا شاه با وجود ذائقه دیکتاتوری‌اش، از بی‌آبرویی در دنیا بیمناک بود و ترجیح می‌داد تا اعتبار انسانی‌اش در دنیا برقرار بماند در صورتی که رژیم جمهوری اسلامی و آقای خامنه‌ای، آبرویی در دنیا ندارند که نگران از بین رفتنش باشند.

«دورنمای اقتصاد ایران و آینده جنبش آزادی‌خواهی» نیز عنوان بحث آخرین میز گفت و گو بود. حاضرین در این بخش، به عدم مدیریت درست در سرمایه کلان نفتی ایران اشاره کرده و عنوان کردند که با وجود درآمد کلان نفتی که طی سی سال گذشته عاید حکومت شده است، رشد بیکاری و تورم تنها نصیب مردم از این در آمد بوده است و باقی این سرمایه بی‌انتها به جیب افرادی رفته است که ضامن بقای قدرت جمهوری اسلامی شده‌اند.

یکی از حاضرین در این بحث، حفظ مالکیت، ابتکار آزاد و حق رقابت آزاد را سه مشخصه اقتصاد سالم دانست و عنوان کرد که متأسفانه هیچیک از این نشانه‌ها در سیستم اقتصادی ایران به چشم نمی‌خورد.

دیگر شرکت کننده این میز گفت‌وگو به سه انقلاب بزرگ طی پنجاه سال گذشته اشاره کرد و تحول اینترنت، انفورماتیک و لوجستیک را سه انقلاب تاثیرگذار نیم قرن اخیر دانست و عنوان کرد که این سه انقلاب سه تحول مهم در بازار سرمایه به وجود آورده است. وی، حضور پول دیجیتال، سایبریک شدن پول و استقلال نسبی پول از سرمایه را سه تحول مهم دنیای اقتصاد دانست که گاه رشد بی‌رویه پول در گردش و شکوفایی اقتصاد را به همراه آورده است و گاه سونامی‌های بزرگ اقتصادی را سبب ساز شده است.

وی سپس با ارائه آماری، از سالهای پیش از انقلاب و روزگار کنونی به این نتیجه رسید که با وجود افزایش کلان سرمایه ملی، کسر سرمایه بر فرد در سی و دو سال گذشته یک سوم کاهش داشته است. وی همچنین تورم بالا و نرخ بیکاری مضاعف را از جمله مشکلات اجتناب‌ناپذیر اقتصاد دولتی دانست و گفت که تا اقتصاد ایران به یک اقتصاد آزاد و همسو با بازار جهانی بدل نشود، آفت بیکاری و تورم از پیکره سیستم مالی ایران برون نخواهد شد.

سرانجام پنل نهایی که خارج از مباحث بحث در نظر گرفته شده بود نیز به میز گفت‌وگوی «ناظرین» اختصاص داشت. در این میز گفت‌وگو جمعی از روزنامه‌نگاران کهنه‌کار و نمایندگان عمومی حضور یافتند و هر یک از دید خود گفت‌وگوهای این دو روزه را تحلیل کردند. چگونگی ایجاد مطبوعات آزاد و نقصان‌های موجود در راه اجماع عقاید متفاوت از جمله مباحث مطرح شده در این میز گفت‌وگو بود.

علاوه بر این مدیران این مرکز پژوهشی عنوان کردند که نشست آینده این مرکز به گفت‌وگو میان روشنفکران ایرانی و روشنفکران عربی اختصاص خواهد داشت.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

درود به هموطنانم
با درود ویژه خدمت کاوه عزیزم، دلم را واقع بدرد آوردند که از یکطرف ایران ایران می کنند و پرچم ما را بالا می برند و هی خلیج فارس خلیج فارس می کنند و در خفا ان کار دگر که ایران بر باد ده است را از ته دلشان می کنند. من از نوری زاده اصلا انتظار نداشتم که تحت لوای مرکز مطالعات ایران و عرب که ریاست انرا بعهده دارد و نشریه خلیج فارس اش به فدرالیست های فاشیست تجزیه طلب بال و پر بدهد و آنها را دگر اندیش و قابل احترام معرفی کند. پس با آن مدرک دکترایش باید بتواند بمن چند کشور در جهان را نشان بدهد که فاشیست و تجزیه طلب در آنها دگراندیش محسوب می شوند و باید به آنها هم بال و پر داد و گفت هر که به اینها احترام نگذارد یا آنها را به رسمیت نشناسد غیردمکرات و تمامیت خواه و فاشیست است. من می خواهم یکنفر پیدا شود و بمن ثابت کند که این فدرالیست ها ماهیت و همه شاخصه های فاشیستی را ندارند. اگر منطقی در حرفهایشان باشد من از همه فدرالیست ها حتی اگر تجزیه طلب هم باشند بابت فاشیست خواندنشان عذرخواهی خواهم کرد. آیا کسی هست که اینکار را قبول کند؟

در کیهان، من نظرم را در مورد این حزب در مقایسه با دیگر احزاب دادم و در اول هم گفتم ؛بنظر من؛. این نظر یک خواننده کیهان بود و نه یک تبلیغ سیاسی. برای فرار از روبرو شدن با نظر من، بمن دروغ بستند و کیهان با آن حاشیه نویسی هایش مشتی محکم نه تنها بدهان من بلکه بر دهان هر کسی زد که می خواست در این موارد نظری بدهد یا کمی کند و کاو کند. در این رابطه از نظر یکی از نظردهندگان هم سوء استفاده کرد! این چه نشریه ای است که از ۴، ۵ سئوالی که من در آنجا گذاشتم اینطور طفره رفت! بنظر خودم این سئوالات کلیدی بودند که اکثر ایرانیان آنها را نمی فهمند. وظیفه کیست که جامعه را با سواد سیاسی کند؟ من خودم معلم لازم دارم ولی کسانیکه باید معلم من باشند برویم شلاق بلند می کنند و از من می خواهند خفقان بگیرم. واقع وقتی حاشیه نویسی کیهان به دو سئوال در آخرین نظرم را خواندم از تعجب شاخ درآوردم. اینم شد جواب! مگر همه نمی گویند که مردم در سال ۵۷ می دانستند چه نمی خواهند ولی نمی دانستند چه می خواهند؟ حال برای اجتناب از تکرار همان مصیبت نمی بایستی این به اصطلاح روشنفکران ژورنالیست همتی در این ۳۲ سال می کردند و می کوشیدند تا به مردم نشان دهند که حقوق بشر سازمان ملل و یک قانون اساسی بر پایه آن در غرب جواب مثبت داده و مردم را به آزادی و امنیت و رفاه رسانده، نامش هم لیبرال دمکراسی است، ما هم بهمین خاطر به این کشورها پناه اورده ایم و از موهباتش حسابی بهره مند شده ایم....؟ کیهان بمن می گوید که اینرا مذهب خودم نکنم. به چه دلیلی اینرا می خواهد یک مذهب جلوه دهد! و تنها یکی از راهها! کیهان دلیل بیاورد که راههای بهتری هم بود که دیگر کشورها بکار بستند ولی با اینحال ۵ میلیون ایرانی مهاجر منجمله خود کیهانیان از آن خوششان نیامد و آمدند لندن. کسانیکه مقاله های گیرایی می نویسند مثل راهکار می خواهید اینهم راهکار چرا تا حالا از معرفی نمونه های کشورهای موفق و دلائل آن ننوشته اند و نگفته اند و از احزابی که چنین ایرانی می خواهند حمایت نکرده اند یا لااقل توی سرشان نزنند؟ آن فدرالیست فاشیست ارجح است به حزب مشروطه! عجب! کیهان عصبانی می شود، بشود. می خواهد برخی سئوالات مرا تابو کند، بکند. آن ؛نظر شما برای ما مهم است؛ آن ؛ما ایرانی آزاد و آباد می خواهیم؛ آن پرچم سه رنگ ..... از جنس همان است که نوری علاء و نوری زاده برای مردمفریبی مورد استفاده قرار داده اند.

بخشهای آغازین آخرین مقاله ی آقای شاهین فاطمی خیلی خیلی گویای وضعیت اسفبار ماست. اینم روشنفکر و ژورنالیست است که ما داریم!

در آخرین حاشیه نویسی، کیهان از من سئوالی درباره این حزب پرسیده! انگار من کارشناس و ژورنالیستم! احتمالا این جواب را به آنها خواهم داد که بخشی از کار ژورنالیستی شماست که بوسیله مصاحبه و تحقیق از چند و چون احزاب سر در بیاورید و منتشر کنید و نقدتان را هم برایمان بنویسید و قرار نیست که امثال من کار شماها را انجام دهند.

پاینده ایران

July 07, 2011 04:41:56 PM
---------------------------

کاوه یزدانی


درود حق عزیز
از ابراز محبت جنابعالی بسیار سپاسگزارم. من نیز از خواندن مطلب آقای داریوش خیلی خوشحال شدم، ودرود می فرستم بر آقای داریوش گرامی وامیدوارم مطالب بیشتری از آقای داریوش وهمچنین آقای درویشزاده بخوانم.
حق عزیز آخرین نوشته تان در صفحه نظرات کیهان خواندم ونظر خودم را نیز فرستادم. شاید که منتشر نکنند به همین دلیل همان نظرم را اینجا نیز به اشتراک می گذارم تا هموندان وهم میهنان گرامی نیز اگر علاقه داشتند بخوانند.

«درود بر هم میهنان گرامی وکیهان لندن وحق عزیز
کیهان عزیز قربان قد وبالات، بیشتر مطالب ومقالات نویسندگان محترمتان در باره امور سیاسی کشور می باشد. و بیشتر گرفتاری ملت ایران برخاسته ازسیاست های اشتباه است. چگونه است که شما ابراز طرح ، پرسش در باره اندیشه ها یا گرایش های سیاسی را مجاز نمی دانید؟ پس بهتر است هیچ مطلب سیاسی را منتشر نکنید تا برابری رعایت شده باشد. من فکر می کنم در شرایط کنونی وهرج ومرجی که عده ای بنام فدرالیسم یا هر عقیده دیگری در پی مطامع شخصی یاگروهی یا فرقه ای هستند، آیا شما بعنوان ایرانی وروزنامه نگار وظیفه دارید مردم را از آنها آگاه کنید؟ خوب ، سال57 هم همینطور شدکه سرنوشت مان به آوارگی رسید وعده ای قاتل، حاکم بر ایران شدند. هر ابراز عقیده سیاسی ، یا هر نظری یا پیشنهادی در جهت رهایی وآزادی ایران با شد را بسیار البته باید استقبال کرد. پرسشی از کیهان دارم. از جناب آقای احرار دارم:
لطفا بفرمایید تعریف فدرالیسم چیست؟آیا می دانید که بیگانگان چند گروه ایرانی فدرال طلب را مرتب در کنگره وکنفرانس دعوت می کنند وبال وپَر می دهند؟ آیا شما وظیفه خود نمی دانید مردم را از این تحرکات وفعالیت ها با خبر کنید؟ چرا وبه خواست ومنافع کیست افرادی در خارج از ایران بدون داشتن سند معتبر وکالت از طرف ملت ایران، در سدد تعین شکل سیاسی آینده ایران هستند؟ کسانی که شکل سیاسی را درخارج از ایران می خواهند تعیین کنند چه هدفی را دنبال می کنند؟ اگر قرار است شما مردم را آگاه نکنید پس دیگر چه رسالت دارید.آزادی بیان عقیده دهید لطفاً. یا بیشتر از این مزاهم نمی شم اقا نگهدار همینجا پیاده میشم.زززت زیاد کیهان. »
پاینده ایران.

July 07, 2011 02:15:20 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت هم وطنانم
کاوه جان درود بر تو دوست من. همه نظراتت را می خوانم. آفرین بر تو. سلام مرا به همسر و فرزندت برسان رفیق.

داریوش گرامی، دوست عزیز، یکدنیا از پاسخ شما سپاسگزارم. راستش از دیدن پاسخ شما بخود تعجب کردم چون اکثر اوقات کسی زحمت پاسخ دادن به دیگران را بخود نمی دهد، می گوید و می رود. امیدوارم که نظرات شما را در همه جا ببینیم. حتما شما با من موافقید که شرکت ما در همه جا بخشی از مسئولیت های ماست چون یک روشنفکر ایران و ایرانی محور هر چقدر هم با کفایت و با هنر باشد بدون حمایت قشر زیرین به جایی نمی رسد. من می بینم که شما قدرت کلام زیادی دارید و شیوه نگارش شما برای جامعه قابل درک ترست تا بسیاری از روشنفکران ما. افرادی مثل شما می توانند رابطی بین آنها و ما باشند که زبان هر دو را می فهمند. بدون این ارتباط بین بالا و پایین هم ما بجایی در امر آزادی ایران نخواهیم رسید.

من یک جمهوریخواه و چپ بودم که فکر می کردم حزب مشروطه جایگاه من نیست ولی سه سال پیش سرخورده از جناح چپ که تمام هم و غم خود را در ملت سازی و فدرالیسم و ایران و ایرانی ستیزی و اینگونه چرندیات که هیچ ارتباطی با امر رهایی ایران نداشت و تنها به کینه و نفاق و جلوگیری از هر گونه اتحاد در برون مرز یاری می رساند، و به تداوم عمر رژیم کهریزکی کمک می کرد، و بدتر از همه به تجزیه طلبانی که با نقاب فدرالیسم وارد صحنه شده بودند پر و بال می داد و بوی تعفن تجزیه ایران را به مشامم می رساند، با زنده یاد داریوش همایون که تا آنزمان او را نمی شناختم پناه آوردم. منشور و اساسنامه و چند مقاله از او را در اخبارروز خوانده بودم که همیشه همراه بود با سیل فحش به او از طرف نظردهندگان بجز یکنفر بنام نیاز. نیاز چپ قبل از انقلاب بود و در جریان انقلاب شوم و رهبری غلط چریکهایی فدایی خلق از آنها دلسرد شده بود. بهرحال تنها دلیلی که من از چپها! بریدم تجزیه طلبی آنها بود که با مردمفریبی و تحریف و جعل تاریخ و و و همراه بود. من در آنزمان که با زنده یاد داریوش همایون تماس گرفتم تصمیم گرفتم که در میان همه احزاب و گروهها این حزب با همه کاستی هایش ایران و ایرانی محور است و منافع ملی ایران را درک می کند و قهر سیاسی جزئی از سیاست هایش نیست. دیدم ایران برای این حزب از همه چیز بالاترست و نه فدرالیسم. دیدم که در حفظ تمامیت ارضی ایران جدی است و کوتاه نمی آید در حالیکه آن جبهه ملی! که تنور داغتری در این رابطه باشد وارد اتحادهایی با احزاب و گروههایی می شود و اعلامیه های مشترک می دهد که تمام هم و غمشان اجرای فدرالیسم نزادزبانی (فاشیسم) در ایران است و اجرای منشور جهانی حقوق بشر برای رفع همه تبعیضات و تمرکز زدایی پشیزی برایشان ارزش ندارد. با آنکه هنوز در اخبارروز نظر می دهم ولی به لحاظ فکری کاملا از آنها بریده ام. چپهای بسیاری هستند که در آنجا در مورد فدرالیسم و و و مثل من فکر می کنند و در مقابل مقاله نویسان ریز و درشت تجزیه طلب مثل یوسف عزیزی بنی طرف می ایستند. اکثرا قدرت کلامشا و اطلاعات شان خیلی بیشتر از منست. من در حد خودم به حمایت از آنها و به حمایت از مواضع این حزب هر آنچه در توان دارم را میکنم. انتظار من از افرادی مثل شما آقای داریوش عزیز اینست که وقت بیشتری در ابراز عقایدتان و توضیح انها بگذارید چون عام المنفعه است. با سپاس فراوان از شما. ارادتمند حق
پاینده ایران

July 05, 2011 03:14:29 PM
---------------------------

داريوش

هموطن ارجمندم جناب آقا و يا سرکارخانم حق!
با درود فراوان، قصد و نظرمن صرفااظهارنظردرخصوص آن گزارش با عنوان «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد » و درارتباط با "برگذاری نشستها و مجالس بحث و فحص در باره تحولات سرزمینمان، در طول سالهای دوری از وطن" بوده است وبس . من ضمن احترام به همه دستاوردها و ارزشهای حزب شما درپاسخ به سئوال يکم تان،بايد بگويم : من اساساً هيچ مجموعه خاصی رادر آن يادداشت مدنظرنداشته وقصدم فقط يک اظهارنظرعمومی و کلی دران باره بوده است.
درخصوص جزميت ايدئولوژيک بعضی از گروههای سياسی ايرانی و پافشاری آنها بر تعلقات نظری درجلسات متعددسياسی تاکنون و ملحوظ نداشتن امر رهائی وطنمان بعنوان فصل مشترک اتحاد،امری است که همه ايرانيان مبارز و آزاديخواه به دفعات آنرا درگردهمآئی ها تجربه کرده اند.
آنگاه که گروهها و دستجات سياسی درنشستی به قصد اتحاد بگرد يکديگر جمع ميشوند،اگر به موضوع پيوستگی بی اعتنا بوده وصرفاً برعقايد و نظرات خود پا فشارند،بنظرشما آيا اتحادی واقع خواهد شد؟
درتمام اين سالها بی وطنی، عده ای اتوپيست ، شخصیت‌ها و احزاب چند نفره که متاسفانه اخيراً نيزحمايت خارجيان و دشمنان ايران را برای خود کسب کرده و صرفاً به هر سببی دنبال یافتن نقشی سياسی اجتماعی برای خودشان هستند. يعنی قوم گرايان افراطی که گرانيگاه خود را برخودمختاری نهاده ،واکنون طی مراحلی وبا بحساب آوردنشان بر اساس معيارهای دمکراتيک،خواستۀ های خود را "فدراليسم «قومی زبانی» ابراز وحضورخود درمبارزات رهائی بخش ملت ايران را صرفاً مشروط به ناميدن شان بطور رسمی بعنوان يک ملت دانسته، وهمواره درهرنشستی ازوجود « مناطق ملی» درايران سخن ميگويند تا با جاانداختن پارادايم « فدراليسم» به عنوان يگانه طريق حذف مرکزيت سياسی به حق تعيين سرنوشت برابر منشورملل متحد رسيده ، و برابر طرح نقشۀ نئوکانزرواتيوهای آمريکائی، با تغييرات مختصری بر روی نقشۀ خاورميانه پديدار شوند." يا آن عده ای که اين رژيم خون آشام و ضد ايرانی را اصلاح پذير دانسته، نه احدی ونه انديشه ای را درمبارزه جز خود و تفکراتشان به حساب نميآورند، وآن گروههائی که شادمانانه بی کفايتی حکومت جمهوری اسلامی درسياست خارجی وانجام تحريکات برعليه بيگانگان را مساعد ترين موقعيت برای نابودی رژيم ميدانند و همواره آب به آسياب انيران ميريزند،اگر اين ديدگاههای خود را مسکوت نگذارده و امررهائی ميهن را در تقدم يکم قرارندهند آيا اتحادی اساساً صورت ميپذيرد؟
من درتحيرم چرا اين افراد که خود را دمکرات ترين مردمان ميانگارندو دراين عرصه به اصطلاح "کاتوليک تر از پاپ" هستند، نبايد تحقق خواسته های خود را به بعد از نجات ميهن ووابسته به آرای عمومی مردم ايران بگذارند؟
کدام سازمان سياسی اهليت اعطای و تائيد خواسته های اينان را دارد، که آنها آنرا دراين برهه ی زمانی تقاضا ميکنند؟
درخصوص "ارزشهای پذیرفته شده سیاسی اجتماعی" در جهان امروزبرای اطلاع شما، ميتوان ازپارادايمهای نظير حقوق بشر، آزادی، دمکراسی و سکولاريسم بطورمثال سخن بميان آورد.
یک تشکیلات امروزین و مدرن،آنچنان مجموعه ای است که با تدارک مراکز انديشه وری با شرکت افرادی صاحب نظرو آگاه و با نگاهی تيزبين روند سياسی ايران و جهان رانظاره کرده وباتدبيربرنامه های برای انجام يک کارزارگسترده روانی برعليه رژيم تدارک و با بکارگيری متخصصين و مجموعه تبليغاتی رسانه ای خود وهمچنين سخنگوی صاحب نظر و دبيرخانه ای کارا برای ارتباط روان و منطقی با هموطنان مبارز و دولتهای آزادی خواه و طرفدار دمکراسی اقدام نمايد.
البته، بيان جزئيات ماموريتها وتوضيح چارت سازمانی از حوصله اين نوشته خارج است. اين سيستم ميتواند آنچنان تحرکی جذاب ايجاد نمايد، که همه آزاديخواهان مبارزايرانی بدون احتساب عقايد ايدئولوژيک خود بدآن پيوسته ودر راه نجات ايران گام بردارند.
جامعه روشنفکری ما همانطوريکه گفته شد درک و تاکتيک درستی را تاکنون دربرابر حکومت اسلامی اتخاذ ننموده است. زيراآنها امروز هم هنوز پس از سپری شدن اين سالهای طولانی دربرابر اين معضل از خود ميپرسند چه بايد کرد؟هر آنچه تاکنون انديشه شده وجسته گريخته به انجام رسيده ، چون فاقد نتايج ملموسی برای مردم بوده است، از ديدگاه آنان بی نتيجه وبه قول عوام "آب درهاونگ کوبيدن" بوده است.
اميدوارم بطورکافی وبنحوی که تضييع وقتتان نشده باشد، پاسخ داده باشم.
پاينده باد ايران ـ سه شنبه چهاردهمين روزتيرماه 2570

July 05, 2011 01:53:34 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت هم میهنانم

با درود خدمت داریوش گرامی، نظرتان را خواندم و بنظرم مبهم آمد. برای رفع این ابهامات، از شما چند پرسش دارم که امیدوارم لطف بفرمایید و به آنها پاسخ دهید.

۱. شما می گویید که، "زيرا شرکت کنندگان معمولاً به عقايد ايدئولوژيک خود بيشتر از امر رهائی ايران معتقدوفقط عملاً تلاش درپيشبرد وتائيد نظريات و مآلاً حقانيت انديشه ای خود را دارند.". تا آنجا که به حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) برمی گردد، مایلم بدانم که منظور شما کدام "عقائد ایدئولوژیک" این حزب است که به امر رهایی ایران کوچکترین صدمه ای را می زند یا ارجح است به امر رهایی ایران و انتظار شما از این حزب در مورد آن چیست؟ شما کدام اندیشه های این حزب را غلط می دانید که نباید در پیشبرد آن تلاش شود؛ حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی، ایران یک کشور با یک ملت، لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر یا مقوله ای دیگر؟ لطفا مرا روشن کنید تا من بفهمم این چه "حقانیت اندیشه ای" است که این حزب باید بخاطر امر رهایی ایران از آن صرفنظر کند و مورد قبول شما باشد.

۲. می گویید که، "با اين ارزيابی کسانيکه تاکيد براتحاد دربين عده ای، صاحب انديشه های گوناگون ، بدون داشتن و يا ايجادفصل مشترک درمبارزه رهائی مينمايند، بطورواقع، با شکست اين جلسات اقدام به تضعيف مبارزه و نااميدی بيشترمردم مينمايند.". لطفا بفرمایید که این ؛فصل مشترک" چه باید باشد و نیست که جلوی اتحاد صاحبان اندیشه های گوناگون را می گیرد؟ بنظر شما مقصر کدام صاحب اندیشه در میان اینهاست و سهم این حزب در آن چیست؟

۳. می فرمایید که، "راه رهائی ايران با ايجاد يک تشکيلات امروزين و مدرن متکی برارزشهای پذيرفته شده سياسی اجتماعی ،که با ايجاد جاذبه موثربتواند مبارزان راستين داخل و خارج را به خود جذب وتوجه کشورهای پشتيبان دمکراسی رابرای خودکسب نموده وکارزاری بزرگ تدارک ببيند به انجام خواهد رسيد.". توضیح بفرمایید دقیقا منظور شما از "یک تشکیلات امروزین و مدرن" و "ارزشهای پذیرفته شده سیاسی اجتماعی" چیست بویژه این دومی. حداقل یک نمونه از آنها را در جهان واقعا موجود و تاریخ ارائه بفرمایید تا ما با مطالعه آنها چیزهایی را که هنوز نیاموخته ایم، بیاموزیم.

۳. می فرمایید که، "متاسفانه جامعه روشنفکری ما هنوز درک و تاکتيک درستی ازامر مبارزه رهائی کشورمان رانداشته ، و بدين سبب نتوانسته به نتايجی موثردر اين راه برسد.". لطفا بفرمایید که این ؛درک و تاکتیک درستی از امر مبارزه رهایی کشورمان؛ چیست که سد راه ماست و نقش این حزب در آن چیست؟

۴. شما حتما منشور و اساسنامه این حزب را مطالعه کرده اید و در جریان خط مشی این حزب در همه این سالها در مقالات و جلساتش بوده اید. من خیلی مایلم بدانم که بنظر شما منافع خودخواهانه ی این حزب و اعضاء اش این را در کدام بخش منشور و اساسنامه و مواضعش در مقالات و جلسه ها و گفتگوهایش می توان دید؟

با سپاس
ارادتمند حق
پاینده ایران

July 04, 2011 12:28:54 PM
---------------------------

داريوش

هموطن گرامی، با اطمينان خاطرو بطورخلاصه درخصوص اينگونه نشستها ميتوان گفت، که اينبار نيزاين همايش چون گردهمائيهائی گذشته کاملاً بی نتيجه وغيرمفيد برگذارو به پايان رسيد.
زيرا شرکت کنندگان معمولاً به عقايد ايدئولوژيک خود بيشتر از امر رهائی ايران معتقدوفقط عملاً تلاش درپيشبرد وتائيد نظريات و مآلاً حقانيت انديشه ای خود را دارند.
با اين ارزيابی کسانيکه تاکيد براتحاد دربين عده ای، صاحب انديشه های گوناگون ، بدون داشتن و يا ايجادفصل مشترک درمبارزه رهائی مينمايند، بطورواقع، با شکست اين جلسات اقدام به تضعيف مبارزه و نااميدی بيشترمردم مينمايند.
راه رهائی ايران با ايجاد يک تشکيلات امروزين و مدرن متکی برارزشهای پذيرفته شده سياسی اجتماعی ،که با ايجاد جاذبه موثربتواند مبارزان راستين داخل و خارج را به خود جذب وتوجه کشورهای پشتيبان دمکراسی رابرای خودکسب نموده وکارزاری بزرگ تدارک ببيند به انجام خواهد رسيد.
متاسفانه جامعه روشنفکری ما هنوز درک و تاکتيک درستی ازامر مبارزه رهائی کشورمان رانداشته ، و بدين سبب نتوانسته به نتايجی موثردر اين راه برسد. پاينده باد ايران

July 04, 2011 10:38:38 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر هم میهنان گرامی
چهار کلام حرف حساب با خودم
از خودم می پرسم پس کِی؟ چه زمانی باید بگذرد تا ایرانیانی که خواهان تغییرات اساسی هستند و در آرزوی دمکراسی هستند، کنار هم بنشینند؟ چرا دور یک میز نمی نشینند مسائل ملی ومبارزاتی شان را مورد بررسی قرار دهند؟ و علیرقم کوششهای بسیاری هنوز موفقیتی بدست نیامده؟ به جزئیاتش و چرایی ودلیل هایش نمی پردازم. اگر هدف نشستها رسیدن به دمکراسی وآزادی برای ایران وایرانی باشد، وبرگزاری نشست وپژوهش، برابر با اصول دمکراتیک باشد چرا که نه؟ برابر با « منشور جهانی حقوق بشر » باشد چرا که نه؟ من نیز حق تعین سرنوشت خویش را داشته باشم چرا که نه؟ اگر امکانش را داشته باشم بی تردید خودم نیز شرکت می کنم مگر نمی گویم که منشور حزب را باید همه بشناسند؟خوب ، اگر غایب باشم اولاً اهداف منشور را هم نمی توانم به گوش دیگران برسانم و دیگران به خود اجازه می دهند از طرف من تعیین سرنوشت کنند. دوم اینکه اینگونه نشستها تمرینی می شوند برای همزیستی در آینده. مهم این است که با حضور خود به دیگران اجازه نخواهی داد از جانب تو به عنوان فرد یا گروه دیگران تصمیماتی خارج از اصول بگیرند.یکی از اصولی که من بر آن باور دارم تعیین شکل سیاسی ایران در درون ایران در یک فضای آزاد سیاسی با شرکت همه اقشار جامعه تعیین خواهد شد. به همین دلیل هم چند خط برای آقای دکتر علیرضا نوری زاده نوشتم برای بار دوم به اشتراک می گذارم. اگر حرف ناحساب می گویم خوب شما بفرمایید من گوش می کنم. سپاسگذارم.
پاینده ایران.
ارادتمند کاوه

« درود بر جناب آقای دکتر علیرضا نوری زاده
این چند خط نامه را در لابلای اسنادتان لطفا ثبت بفرمایید.
ابتدا از محضر جنابعالی سپاسگزاری می کنم برای تمام زحماتی که درجهت برگزاری کنفرانس کشیدید،و مخالفان جمهوری اسلامی را در لندن گرد هم آوردید، همچنین ادب واحترام خدمت همه شرکت کنندگان در این کنفرانس.
خدمت شما هم وطنان گرامی رک وپوست کنده و درنهایت ادب عرض می کنم که:
متولد سال 1343 هستم وهیچ کاری هم به گذشته های خفت بار ندارم، چونکه به آینده می اندیشم، وبر این باورم که وظیفه واولویت اول همه ایرانیان واژگونی رژیم ننگین اسلامی است.
می دانید چرا تاریخ تولدم را گفتم؟
الان خدمت شما هموطنان گرامی عرض می کنم. زمانی که خمینی گجستک وارد ایران شد من چهاده سال سن داشتم، و نسل انقلابی سرنوشت من وهم سن وسالهای من را شش دانگ تقدیم خمینی کرد ومن هیچ حق تعیین سرنوشت خودم و تعیین شکل سیاسی کشورم را تاکنون نداشته وهنوز نیز ندارم.
سی وسه سال سیاه می گذرد ودر این زمان طولانی سیاهترین دوران تاریخ میهنم را متحمل شده ام به امید روزی که خودم در درون میهنم حق رای ونظر در تعیین شکل سیاسی کشور داشته باشم. تردید ندارم که ده ها میلیون ایرانی در انتظار چنین فرصتی در درون ایران می سوزند ومی سازند. توصیه می کنم به همه شما سروران بسیار محترم در جهت واژگونی رژیم خون آشام منسجم شوید تا در فضای آزاد در درون میهن همگی باهم حق تعیین سر نوشت میهنمان را داشته باشیم. این عاقلانه ترین ومنصفانه ترین راهیست که پیش رویمان قرار دارد وهر گزینه دیگری به صلاح هیچ ایرانی نیست، مگر اینکه هدفی جز آزادی ایران وایرانی در پندار باشد.
بامید آزادی
پاینده ایران » .

July 02, 2011 12:31:30 AM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites