هزار دشنام به تاریکی به اندازه روشن کردن یک شمع سودمند نیست. هرچه زمان بیشتر می گذرد بحث و جدل بر سر مسائل جزئی و فرعی در میان پاره ای از شیفتگان رهایی از نظام موجود بیشتر شایع می شود. مسأله اساسی برشمردن کمبودها، نقایص و مظالم نظام حاکم نیست.
درخارج نشستن و برای مردم درون مرز پیام فرستادن که اوضاع چه اندازه بد است، گرانی سرسام آور است، نظام کوچکترین اعتنایی به حقوق اساسی و انسانی مردم ندارد، دزدی، فساد و ظلم در تاریخ مملکت بی سابقه استچه سودی دارد؟ کم و بیش همه مردم به نیکی از این مسایل آگاهند و نیازی ندارند از فرسنگ ها راه دور ما به آنها بگوییم در چه شرایط جانگدازی زندگی می کنند. آنها در انتظار راه فرار از این وحشتناک ترین دوران تاریخ ایران هستند. آنها درانتظار پیامی هستند که بتواند براختلاف نظرها وجنگ و جدال های دیرینه پایان بخشد. مسیری اطمینان بخش برای رساندن این سرزمین کهن به مرزهای زندگانی نوین و آزاد در قرن بیست و یکم ارائه دهد.
به جای این همه ذکر مصیبت آنچه در نخستین درجه اهمیت قرار دارد روشن سخن گفتن وصداقت درعمل و کلام است. همه کس می داند که این نظام قابل دوام نیست. همه کس می داند که شرایط بحرانی ایران از تمام کشورهایی که درآن منطقه با قیام های مردمی موفق به بیرون راندن دیکتاتورها شده اند دشوارتر است. اگر قرار بود در سراسر منطقه یکسال پیش از رژیمی نام برده شود که بیش از همه در خطر سرنگونی قرار دارد بی شک بیشترین انگشت ها به سوی نظام جمهوری اسلامی نشانه می رفت. پس چگونه شد که این امید و آرزوی دیرینه زنان، جوانان و دیگر مردم ایران همچنان بی سرانجام مانده است؟ احتمالاً یکی از دلایل مهم این تاخیر آن است که تا کنون اساسی ترین کار و ضرورت روز مورد توجه قرار نگرفته است. امکان ندارد بدون آنکه هدف نهایی، با صراحت وروشنی کامل بیان شود ، مردم بااعتماد به نفس و تعهد بی قید وشرط در مسیرمبارزه قرار گیرند. شعارهای گُنگی از نوع اصلاحات آنقدرکلی و بی معنا هستند که هرکسی می تواند به تصور خود به هر نوع که دلخواه اوست آن را توجیه و توصیف کند. در این طیف گسترده می توان از کسانی که نمی خواهند هیچ نوع خطری متوجه منافع آنها در چهارچوب نظام فعلی شود تا آنهایی که گمان می کنند معنی اصلاحات بهبود اوضاع و آغازی نوین برای همین رژیم است، همگی با این شعار کلی وخالی از محتوا جای گرفته اند. چنین شعاری جز تعارف و اتلاف وقت نه هدف دیگری دارد و نه مثمر ثمری خواهد شد.
آنچه می تواند صفوف را مشخص کند، نیروی لازم را برای یک قیام ملی و مردمی تجهیز کند و تحرک اجتماعی مورد نیاز را به وجود آورد مشخص بودن و قطعی بودن هدف و خواسته مورد توجه همگان است. زمانی که به جای این همه بیراهه زدن ها، لفاظی ها و بحث و جدل های بی حاصل، هسته اصلی پیشروان این مبارزه در پیرامون یک شعار روشن، دقیق و در ارتباط با هدفی مشخص قرار گیرند، صف ها مشخص خواهد شد و هر گروه و دسته ای دربرابر دوراهی تصمیم قرار خواهد گرفت. زمانی که مردم آینده خود و کشورشان را در ارتباط با نتیجه و پیامد تصمیم وعمل خود احساس کنند نخستین گام در راه ایجاد یک حرکت اجتماعی قاطع و موفق برداشته شده است . به جای این همه مناظره ومشاجره بی حاصل کدام گروه یا شخصیت سیاسی که ادعای رهبری دارد تاکنون توانسته است با صراحت، صداقت و تعهد پاسخی صریح و روشن به سوالهای سرنوشت ساز مردم بدهد؟ بعد از گذشت بیش از سی سال از عمرمنحوس این رژیم هنوزمهمترین پرسشهای کلیدی بی پاسخ مانده
اند:
1- هدف نهائی مبارزه چیست؟
2- مبارزه از چگونه مسیری به سر منزل پیروزی خواهد رسید؟
3- چشم انداز آینده ایران" پس از بد سگال" چگونه است؟
سرنگونی بلا شرط جمهوری اسلامی
احتمالاً طی این سالها، اینجا و آنجا ودر میان اقیانوسی از کلمات، در سخنرانی های بی پایان، گردهمایی ها و شعار پراکنی های متداول، حد اقل به جوانبی ازاین سه پرسش اشاره شده است. سخن ما به آن معنی نیست که کسی راجع به پاره ای از جوانب این مسایل اشاره ای نکرده و یا سخنی نگفته است. اما ایراد سخنرانی و مقاله نگاری و بحث و انتقاد با کار سیاسی دو مقوله جداگانه است. آنچه می تواند سرانجام در بسیج نیروهای پراکنده مخالف با نظام موجود موفق شود ترکیب دقیق و روشن این مطالب در چهارچوب یک برنامه سیاسی است. زمانی که چنین گام سرنوشت سازی در مسیر مبارزات برداشته شود و پرچم مبارزه در پرتو این چنین مسیر مشخصی برافراشته گردد بسیاری ازکسانی که امروزمردد هستند وهنوز به صفوف مبارزه نپیوسته اند در موضع خود تجدید نظر خواهند کرد . زمانی که روشن شود گروهی به این نتیجه رسیده اند که نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست دیگر مشکل به نظر می رسد که بازار "اصلاحات فروشان" از رونقی برخوردار بماند.
زمانی که شعارها روشن باشد همه آنهایی که به سرنگونی بلا شرط جمهوری اسلامی باور دارند در کنار سایرمبارزان قرارخواهند گرفت و این چنین تحرکی را هیچ گروه سرکوبگری یارای رویارویی نخواهد بود. هرکس که امروز مخالفان جمهوری اسلامی را از هم متمایز کند در مسیر خدمت به تداوم نظام حاکم قرار دارد. نخستین و مهمترین گام در راه بیرون آمدن از این دور باطل روشن بودن هدف است. هرچه هدف روشن تر و قاطع تر باشد برای فرد فرد شهروندان انتخاب مسیر آسان تر خواهد بود.
حوادث دو سال گذشته نشان داده است که مردم به مراتب از آنهایی که ادعای رهبری دارند فراتر رفته اند. مردم از آنهائی که می خواهند بین مخالفان نظام نفاق افکنی کنند ومبارزان را به خیال خود به دو یا چند دسته تقسیم کنند احتراز میکنند.
اینگونه افراد نفاق افکن دانسته یا ندانسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزند و سقوط اجتناب ناپذیر رژیم را به تعویق می اندازند. چه کسی در شرایط امروز دنیا به خود اجازه می دهد تصمیم بگیرد کدام گروه و یا دسته سیاسی نیازمند دریافت "اجازه مشارکت" در مبارزه علیه نظام است؟ صدور جواز مشروعیت را با چه مشروعیتی به دست آورده اند که امروز، آنهم در خارج از کشور نفاق افکنی کنند وبگویند هواداران کدام فکر یا سیاست حق مشارکت در مبارزه را دارند و کدام ندارند؟ مگر جز این است که این گونه نفاق افکنی ها که سابقه طولانی دارد و یکی از ابزارهای مورد استفاده نظام اسلامی بوده است. در دنیای امروز چرا یک شهروند ایرانی باید از حقوقی کمتر از دیگر انسانها و شهروندان جهان برخوردار باشد.؟ این است آینده ای که به اصطلاح اصلاح طلبان می خواهند برای ایران به ارمغان بیاورند؟ اگر ما به تساوی حقوق فرد فرد شهروندان ایرانی ایمان و اعتقاد داریم چگونه می توانیم یک یا چند گروه از هموطنان خود را دارای هر فکر و عقیده ای که باشند از حقوق شهروندی آنها و بالمآل از مشارکت در
حرکتی که به یک یک شهروندان ایرانی نیازمند است محروم کنیم؟
هدف وسیله را توجیه نمی کند
توافق در مورد سؤال ها یا اهداف دوم و سوم از اهمیتی کمتراز پرسش اول بر بر خوردار نیست. روشن بودن پاسخ در این موارد از آن جهت ضروری است که به حق پاره ای از هموطنان ما با تحمل تجاربی که از انقلاب منحوس پنجاه و هفت آموخته اند پیش از آنکه قدم به صحنه مبارزه نهند نیازمند اطمینان خاطر هستند که از پس امروز فردایی روشن تر و امید بخش تر در پیش است. درشرایط کنونی امکان و نیازی به آن نیست که سال ها درگیربحث در مورد جزئیات و خصوصیات جامعه فردای ایران شویم، همانقدر که این اطمینان حاصل شود که سرنوشت آینده کشور به دست ملت ایران وبه شرط مشارکت همه شهروندان در چهارچوب منشور جهانی حقوق بشرتعیین خواهد شد لزومی به توافق پیشاپیش درجزئیات وجود ندارد. حاکمیت مردم و حکومت قانون عنصر ناشناخته ای در دنیای امروز نیست. در مورد ساختار آینده سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کشور عقاید و سلایق بسیار متفاوت است. اما آنچه نیازمند توافق است روش وطریقه تصمیم گیری درشرایط دموکراتیک و جامعه بازوآزاد است. درجوامع آزاد و باز همه کس همیشه موفق به دستیابی به نتایج دلخواه خود نمی شود. اما از آنجاکه در نحوه و روش تصمیم مشارکت و توافق کرده است ،
نتایج را هر آنگونه که هست پذیرا میشود.
در مورد سوال سوم که چگونه به آنجا خواهیم رسید کم و بیش توافق عمومی در میان اکثریت مبارزان ایرانی وجود دارد. تجربه به ما آموخته است که اعمال خشونت در مبارزه نمی تواند منتج به دستیابی و ایجاد یک جامعه آزاد و باز شود، هدف مشروع هر گز وسیله نا مشروع را توجیه نمی کند. تنها با استفاده از مبارزه بدون خشونت است که می توان در ایجاد یک جامعه سالم و آزاد موفق شد. درپناه حکومت قانون، در یک جامعه باز و آزاد، هر شهروند ایرانی خواهد توانست حاکم برمقدرات خود باشد. در چنین جامعه ای دولت خدمتکار ملت است نه ارباب وصاحب اختیارمردم. تاریخ، تمدن وهزینه سنگینی که ملت ایران طی بیش از یک قرن برای پیشرفت و توسعه پرداخته است پشتوانه و ضامن پیروزی نهائی ملت ایران خواهد بود.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ايرانی
چنانچه شرايط امروز ايران با چند ماهه پيش از انقلاب منحوس سال ۵۷ قابل مقايسه باشد نکته اساسی جلب اطمینان مردم است. همه در ايران برخلاف ميل سيستم سخنان مرحوم ايت ا... خمينی را در پاريس و عملکرد معکوس ايشان بعد از انقلاب را به خاطر دارند. چه تضمينی وجود دارد که دوباره همان مصائب تکرار نشود؟ مسئله تجزیه طلبان و حفظ تمامیت ارضی ایران مقدس چه می شود؟ به نظر پاسخ به اين پرسش ها حياتی است که مردم را دوباره به جنب و جوش درخواهد آورد.
July 02, 2011 05:13:37 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود و احترام خدمت آقای دکتر شاهین فاطمی
وقتی نوشته یا سخنی شفاف و به آسانی قابل درک باشد احساس راحتی خاطر به آدم دست می دهد از این جهت که تکلیف خودش را می تواند با خودش وگوینده سخن مشخص کند. اما زمانی که ضدونقیض در سخنان باشد، نوعی حالت آزار دهنده در درون آدم بوجود می آید. وقتی مقاله آقای فاطمی را مطالعه کردم بعدش حال خوبی داشتم، اما وقتی سخنان مسعود بهنود در برنامه پارازیت را از صفحه فیسبوک گوش دادم دقیقا حالت بلاتکلیفی با شخصیب بهنود وسخنانش را داشتم. ایشان درپاسخگویی به پرسشها بسیار غیر شفاف پاسخ دادند، در حین گوش دادن به سخنانشان چند بار یاد چهره احمدی نژاد در ذهنم تصویر بست. البته این دو از بسیاری جهات متفاوت هستند. اما وقتی فردی ادعا می کند چهل وچند سال سابقه روزنامه نگاری ونویسندگی دارد انتظار نمیرود سخنان غیرشفاف بگوید. ویدئوی این گفتگورا در فیسبوک حزب مشروطه به اشتراک گذاشتم. یک نمونه پرسش این است.
پرسش پارازیت، آقای بهنودآیا شما یک اصلاح طلب درچارچوب نظام جمهوری اسلامی هستید؟
پاسخ بهنود، من در چارچوب هرنظامی اصلاح طلب هستم.
مسعود بهنود بدون توجه به تفاوت نظامها و اصول نظامها همیشه اصلاح طلب است، حالا اگر نظام ننگین اسلامی سی سال دیگر هم بر تمام حقوق ملت تجاوز کند که زبان شرمنده وآجز از گفتنشان می باشد، برای بهنود فرقی ندارد چون ایشان همواره باورمند اصلاحات در نظام ننگین خمینی نیز می باشد. وای بحال کسانی که درس روزنامه نگاری را از امثال مسعود بهنودها بیاموزند وبدتر اینکه آنها می خواهند صدا وچشم وگوش ما مردم ایران باشند. چون ایشان خودرا در طبقه آموزگاران روزنامه نگاری قرار میدهد. باید در شخصیت اینگونه افرار غیر شفاف دقیق باشیم. من چاره ای جز شفاف وراست سخن گفتن برای آینده ای بهتر سراغ ندارم
بامید آزادی
پاینده ایران
July 02, 2011 03:02:06 PM
---------------------------
|