نقدی بر بیانیه اخیر جبهه ملی
جبهه ملی، در آخرین بیانیه اش حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 را صراحتا واقعه ای مثبت دانسته و نوشته است "این رخداد هر خسارتی که برای مردم ما داشت، دستکم آن رژیم خودکامه(منظور رضاشاه) را از ایران بر انداخت و ملت آزاد شد".
درجه عقلانیت هر سازمان و تشکل از بیانیه هایش قابل ارزیابی است. جبهه ملی که نه از نظر سیاسی جبهه است و نه با استناد به این دست از موضع گیری ها ، گزاره ها و نشانه های موجود "ملی" به شمار می رود ، یا نمی داند چه می گوید و معنا و فحوای کلامش چیست و یا می داند ولی رسما و عملا در حال خیانت به کشور،آرمان و ارزش های ایرانی و حاکمیت ملی است. در هر دو صورت باید گفت این تشکیلات به درستی هنوز برای خود تعیین نکرده است که در پی چه هدفی است. ظاهراً آنچه بیش از هرچیز همواره برای این تشکیلات سیاسی اولویت داشته و دارد، پافشاری بر کینه ها و عقده های تاریخی است. تا بدانجا که حتی، اشغالگرانی را که سودای تجزیه کشور را در سر می پروراندند را هم نیرویی آزادیبخش تلقی کرده و در عین حال خود را ملی نیز تعریف می کند!
دموکراسی و حاکمیت ملت بر اساس سویه های داده ساخته می شود نه سویه های نداده. اگر جبهه ملی ایران خواستار تغییرات به سود دموکراسی و حاکمیت مردم در ایران است، باید گفت حمایت از اشغال ایران توسط قوای بیگانه نسبتی با حاکمیت ملی و سیاست دموکراتیک ندارد. مردم ایران برای در آغوش گرفتن دموکراسی باید خود از درون مشکلات خود را علاج کنند و احزاب و سازمان های سیاسی نیز برای رسیدن به آزادی های بیشتر، باید تلاش ها و پویش های خود را در راستای همین علاج درد افزایش دهند نه این که در پی جستجوی منجی خارجی باشند.
همانطور که تجربه های تاریخی به ما نشان داده است هیچ گاه نیروهای بیگانه در پی آزادی و برقراری دموکراسی در ایران نبوده و تلاش شان معطوف به تامین منافع خود می باشد. دستاورد اصلی تجربه واقعه اشغال ایران در شهریور بیست، برخلاف ادعای آقایان جبهه ملی، نه برقراری آزادی بیان بیشتر، بلکه ضعف و عدم تسلط دولت ملی بر اوضاع و اشفتگی سیاسی برآمده از تغییرات ناشی از اشغال بود.
"نظام حاکم وقت خود را با دشمن بشریت زمان همسو نمود و متفقین را وادار به حمله به ایران کرد".
گذشته از این که این جمله، مفهوم حکومت را با نظام خلط می کند، ظاهرا منظور از این گزاره ، ادعای همگرایی رضا شاه با آلمان نازی و آدولف هیتلر است!
نویسنده این بیانیه قطعاً فردی با حداقل دانش لازم از تاریخ روابط خارجی ایران بوده است. سیاست اتکا به نیروی سوم، راهبرد اساسی سیاست خارجی ایران، از ابتدای قرن نوزدهم تا شهریور بیست بوده است. حاکمیت ملی و نمامیت ارضی ایران در این دوران، همواره از سوی یکی از دو قدرت استعماری انگلستان و روسیه، مورد تهدید بود و حکومتگران ایرانی، برای کاستن از فشارهای این دو قدرت، و نیز دستیابی به دستاوردهای تکنیکی و بهره مندی از موقعیت بهتر بازرگانی، به یک نیروی سوم خارجی نزدیک می شدند. از زمان نخست وزیری رضاخان سردارسپه(رضاشاه بعدی) ایران اقدام به نزدیک شدن به ایالات متحده آمریکا کرد. اما در پی واقعه قتل "ماژور ایمبری"، ایالات متحده از امور ایران دوری گزید. پس از آن بود که تدریجاً و از اواخر دهه 1920 میلادی، و در زمان جمهوری وایمار، ایران، آلمان را به عنوان نیروی سوم در سیاست خارجی خود برگزید. بعدها که در زمان حکومت نازیها، موقعیت آلمان در دهه 1930 در اروپا و به تبع آن در جهان، تقویت شد، همکاری های اغلب فنی و تجاری ایران و آلمان گسترش یافت. اما این همکاریها هیچ وقت در سطوح سیاسی و نظامی، شاهد این گسترش نبود و از همه مهمتر به ابعاد ایدئولوژیک نرسید.
در مورد این شایعه که آیا حکومت رضاشاه همسویی با هیتلر و دستگاه نازی ها داشته است یا نه، تا کنون مقاله یا نوشته مستدل و مستندی ارائه نشده تا ابعاد همگرایی این دو را روشن سازد.
ایران در جنگ جهانی دوم بی طرف بود، هر چند برخی از روشنفکران و بخشی از مردم به علت دشمنی با روس و انگلیس و تجربه تلخ سیاست های استعماری این دو در کشورمان، از پیروزی آلمان در جنگ استقبال می کردند( همان طور که در جنگ جهانی نخست هم روشنفکران و میهن پرستان ایرانی، از آلمان جانبداری می کردند ) این احساسات همانطور که اشاره رفت، مبتنی بر هراس تاریخی ایرانیان از قدرت های استعماری همسایه بود و ارتباطی به حزب نازی و سیاست های هیتلری نداشت.
احنمالاً روشنفکران و نخبگان زخم خورده از روس و انگلیس هر حزب دیگری هم که در عرصه سیاسی آلمان قرار می گرفت، در صورت بروز جنگ با روسیه و انگلستان، باز هم از آلمان جانبداری می کردند. همان طور که نویسنده کتاب "باستان گرایی در تاریخ معاصر ایران" (که با نگاه شدیداً انتقادی به گفتمان ملی گرایانه پیش از شهریور بیست می نگرد) می نویسد، ناسیونالیسم در عصر رضاه شاه ارتباطی به الهام گیری از آلمان نداشت و این رویکرد قبلا از سوی نشریاتی چون کاوه و ایرانشهر تقویت شده بود و در ذهن نخبگان و روشنفکران جای گفته بود. کسانی مانند تقی زاده، محمد علی فروغی،مرحوم داور،کاظم زاده ایرانشهر و دهها تن دیگر که بر جو سیاسی و فکری آن دوره تاثیرگذار بودند کم ترین قرابت معرفتی را با نازیسم هیتلری داشتند و از سال ها پیش یعنی از دوران نهضت مشروطه در اندیشه برقراری دولت ملی می بودند و سابقه طرفداری آنها از آلمان به عنوان حامی و متحد استراتژیک ایران نیز به دوراان امپراتوری و سپس جمهوری وایمار می رسید.
مفروضه ی اتحاد و همکاری دولت وقت ایران با نازی ها شایعه ای بی پایه است که تا کنون اسناد دولتی و تحلیل های تاریخی جامعی پیرامون آن ارائه نشده است. پرورش دهندگان آن بیشتر از طیف توده ای ها و خود متفقین بودند که از گسترش چین شایعه ای سود می بردند و به این ترتیب نقض بی طرفی و حمله غیرقانونی شان به ایران را مشروعیت می بخشیدند.
ولی باید پرسید که حکومت نازی هنگام اشغال ایران توسط متفقین چه واکنش و حمایتی از دولت و ملت ایران کرد؟
از داده های تاریخی چنین بر می آید که حکومت نازی ابتدا ترجیح می داد با بر انداختن رضا شاه حکومت دیگری در ایران بر پا کند که به آلمان نزدیک تر باشد. بهرام شاهرخ گوینده رادیو برلن برنامه های آتشینی علیه رضا شاه پهلوی در رادیو اجرا می کرد. از سوی دیگر ترس از کودتا یا هر اقدام براندازانه دیگری از سوی آلمان در ذهن رضاشاه وجود داشت. تیرباران محسن جهانسوز از افسران دانشکده افسری و نخستین مترجم کتاب نبرد من آدولف هیتلر که به آلمان گرایش داشت و عده ای از افسران را گرد خود جمع کرده بود موید این ترس است. در غیر این صورت یعنی اتحاد و نزدیکی رضاشاه با هیتلر چه لزومی داشت دولت ایران چنین کیفری برای جهانسوز تعیین کند؟! در حالی که هر اتحادی مبتنی بر اعتماد مقابل است؟
حکومت ایران در زمینه های ایدئولوژیک کم ترین همگرایی را با نازی ها داشت. حکومت وقت ایران یک حکومت اقتدارگرای بوروکراتیک بود که فرآیند مدرنیزاسیون را در ایران، با اتکا بر ایدئولوژی ناسیونالیستی- و نه نژادپرستانه- آغاز کرده بود . برای نمونه دولت وقت اجازه تعرض نازی ها به یهودیان ایران را نداد و حقوق شهروندان خویش را محترم شمرد. در حالی که دولت وقت ترکیه (در دوران عصمت اینونو) اجازه داد تا نازی ها چهار هزار تن از یهودی ها و کولی های این کشور را سر به نیست کنند . (در این مورد بنگرید به: آرشیو کانال 7 ترکیه. در 15/5/1386.برنامه siradisi. ساعت 20 به وقت ایران) علاوه بر این، در نظام جهانی آن روز که استعمار کشورهای ضعیف، همچنان معمول بود، ایران دارای موقعیت و موضعی تدافعی بود و بر خلاف آلمان و متحدانش، دعاوی امپریالیستی نداشت.
این واقعیتها، در کنار بسیاری از ضرورتهای تاریخی، از سوی بیانیه نویسان جبهه ملی نادیده گرفته و مسکوت گذاشته می شود. زیرا با روایت مغشوش و نادرست این گروه از تاریخ ایران، که پشتوانه توجیهی عملکرد پر اشتباهشان بوده است، در تعارض است. گروهی که در پی هر حضور سیاسی، متحمل شکستهای متعدد و پی در پی شده است، به جای نقد و بازبینی، همچنان دل خوش به فرافکنی و جعل تاریخی، و کلاهبرداری سیاسی است. تاریخ در دست این گروه مبدل به ابزاری می شود برای پیشبرد اهداف سیاسی و توجیه عملکرد پریشان و نابخردانه این سازمان در ایران معاصر. جبهه ملی امروز سازمان ورشکسته ای است که برای فرافکنی ضعفها و اشتباهات عدیده خود، علی رغم همه ادعاهایش، به توجیه اشغال ایران برخاسته است!
امروزه جبهه ملی نه آنگونه که از یک سازمان سیاسی مدعی مبارزه نیم قرنی انتظار می رود رفتار می کند و نه بر «پرنسیب ملی» وفادار می ماند و جملاتی را در بیانیه های خود می گنجاند که شایسته تشکیلاتی که نام ملی را یدک می کشد نیست.
بهتر است آقایان جبهه ملی نخست الزامات ملی بودن را مروری کنند و بدانند که حمایت از اشغال خارجی حتی در صورت نارضایتی از حکومت داخلی غیر اصولی ترین و خائنانه ترین موضع ممکن است. اشغال شهریور 20 موجب نقض حاکمیت ملی ایران شد که تبعات بسیاری هم چون قائله فرقه دموکرات را به کشور تحمیل کرد که بدون درایت حکومت وقت،ارتش ایران و تلاش های خود مردم آذربایجان از توده ی عادی تا گروههای نخبگان، قابل حل نبود. جبهه ملی فراموش می کند چگونه در اثر اشغال ایران خون بسیاری از مردان میهن پرست در نیروی دریایی ارتش مانند شهید دریادار بایندر و همرزمانش به خاک ریخته شد و شمال ایران تا سال ها تحت چکمه های ارتش سرخ باقی ماند.
موضع گیری این تشکیلات ناشی از هر چه باشد نقض ملی بودن آن است. از تشکیلاتی که به خاطر تسویه حساب های تاریخی- سیاسی همه چیز را قربانی کند و دائم غرق در خاطرات گذشته باشد، انتظار رفتار و منش ملی و دموکراتیک نمی رود، اما رعایت حداقل های سیاست کم ترین چیزی است که می توان انتظار داشت.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر هم میهنان گرامی وحق گرامی
راستش دیگر از شنیدن هیچ چیز تعجب نمی کنم.
زنده باد آزادی
پاینده ایران .
August 04, 2011 01:10:09 AM
---------------------------
حق
با درود خدمت هم میهنان ایران پرستم،
کاوه عزیزم، با کمال تاسف باید بگویم که این بیانیه قلابی نیست و بهمین دلیل بود که من تا مطمئن نشدم نظری ندادم. اگر به لینکهایی که دادم رجوع نمایی خواهی دید که این بیانیه از داخل ایران بوسیله کوروش زعیم نگاشته شده و دهها عضو جبهه ملی از چهار گوشه ایران پای آنرا امضاء کرده اند، و شاخه جبهه ملی در اروپا هم آنرا تایید کرده است بدون آنکه تاملی در آن کرده باشد. جبهه ملی، دشمنی خود را با پهلوی ها ۶ دهه است به دشمنی مستقیم با منافع ملی ایران تبدیل کرده است. این بیانیه آخرین شاهکار آنهاست که باید هر چه زودتر جبهه ملی در مورد آن عملکردی جدی برای رفع هر گونه سوء تفاهمی که منافع ملی امروز و فردای ایران را بخطر می اندازد انجام دهد. سکوت آنها منافع ملی ایران را بخطر می اندازد و گزک بدست بیگانگان می دهد. احزاب، روشنفکران و ژورنالیست های متعهد ما هم باید رسما از جبهه ملی بخواهند که بخاطر حفظ منافع ملی ایران این بیانیه خود را تصحیح کنند و هر سوء تعبیری که از آن می تواند بشود را برطرف کنند. بخصوص حالا که نئوکانهایی مثل جان بولتون طبل حمله نظامی به ایران را در اسرائیل می زنند. یک جبهه یا حزبی که خود را سراسری و ملی برای ایران معرفی می کند نباید اینچنین غیر مسئولانه عمل کند. در اینجا پیشنهاد می کنم مقاله محمد علی اصفهانی را که در سایت اخبار روز منتشر شده مطالعه شود. لینک آن بقرار زیر است:-
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=39583
کاوه عزیز، مصاحبه اخر سعید قائم مقامی با کاوه از ایران و همانطور با سیروس اموزگار را شنیدم. بسیار مفید بودند. در ضمن مصاحبه ای که قائم مقامی با مجید مجیدی، مسئول سازمان بودجه و برنامه زمان شاه بود را هم شنیدم که به غایت جالب و مفید بود. این همان سازمانی است که احمدی نژاد منحل کرد تا از پاسخگویی و مسئولیت درباره برنامه و بودجه کشور فرار کند و ایران را قدمها از دنیای متمدن که نیازمند به چنین سازمانهایی است دور کند. واقعا تحت تاثیر مجید مجیدی قرار گرفتم. عجب شخصیت هایی ایران داشت و امروز چقدر در اینمورد در فقر بسر می برد! در ضمن برنامه میبدی امروز بسیار بجا و جالب و مهم بود. از دیدن سیاوش آذری نازنین در آنجا چقدر شادمان شدم. چرا رسانه های ملی ما از وجود این نازنین میهنپرست توانا استفاده نمی کنند؟!
پاینده ایران و ملت ایران
August 03, 2011 11:15:09 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
اطلاعیه سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
اخیرا بیانیه ای از طرف ارگان غیر موجودی بنام "دفتر مردم داری جبهه ملی ایران" بمناسبت قیام سی تیر انتشار یافته که بجای امضاء سازمان یا مسئولین آن، اسامی اعضاء شورا و مسئولان سازمانهای صنفی و برخی از اعضا جبهه ملی ایران را در پای آن ردیف نموده است. بنظر میرسد منتشر کنندگان این متن قصد دارند با ردیف کردن اسامی اعضا شورا و دیگر ارگانهای جبهه ملی ایران چنین وانمود نمایند که ارگان موهوم "مردم داری" سخنگوی جبهه ملی ایران است. قابل توجه است که دو سال پیش از این در بیانیه ای که از طرف آقای ادیب برومند، رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران (مورخ 7/ 11 /1389) در این مورد صادر شد، وجود چنین نهادی رسما تکذیب شده است، معذالک مجددا شاهد این هستیم که تحت عنوان موهوم "دفتر مردم داری جبهه ملی ایران" مطالبی انتشار میابد که تنها سبب ایجاد بی اعتمادی و سردرگمی در میان اعضا و هواداران جبهه ملی و سایر علاقمندان در داخل و خارج از کشور میگردد.
برای استحضار هموطنان عزیز متن اطلاعیه جبهه ملی ایران را مجددا در پائین منتشر می نمائیم تا هر گونه سوء تفاهمی در این مورد برطرف گردد. لازم به تاکید نیست که سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور چنین اعمال ضد تشکیلاتی و تفرقه افکنانه را در این شرایط حساس کشور ناسالم دانسته آنرا شدیدا محکوم مینماید.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
پنجم مرداد 1390 برابر بیست و هفتم ژوئیه 2011
info@iranazad.info
http://www.iranazad.info/
اطلاعیه جبهه ملی ایران
هموطنان عزیز
در تاریخ 7 /11 /89 اعلامیه ای تحت عنوان «سقوط ارزش پول ملی» و با امضای «شورای مرکزی جبهه ملی ایران» در برخی از سایت های اینترنتی انتشار یافته، که صرفنظر از محتوی و مفاد آن کاملا بدون اطلاع و تصویب شورای مرکزی بوده و از نظر جبهه ملی ایران جعلی میباشد و از درجه اعتبار ساقط است.
ضمنا به آگاهی میرساند که در جبهه ملی ایران دیگر نهادی به نام «دفتر مردم داری» که ارسال کننده آن اعلامیه بوده است وجود ندارد و از این پس انتشارات جبهه ملی ایران فقط به نام روابط عمومی هیئت اجرائیه جبهه ملی صورت میپذیرد.
تهران – رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران
ادیب برومند
7/ 11 /1389
http://www.iranazad.info/jebhehkharej/jkh11/07/27mardomdari.htm
درود حق گرامی
برای من نیز جای تعجب دارد اگر جبهه ای نام ملی داشته باشد و از حمله نظامی بیگانه به ایران دفاع کند.
لینک مطلب بالا.
http://www.iranazad.info/jebhehkharej/jkh11/07/27mardomdari.htm
هم میهنان گرامی اگر فرصت دارید گفتگوی آقای قائم مقامی با آقای کاوه نویسنده و مبارز در درون میهن گوش فرا دهید. تاریخ گفتگو. سه شنبه دوم اگوست.
حق گرامی از حضورجنابعالی بسیار خوشحال شدم.
ننگ بر رژیم ددمنش اسلامی
زنده باد آزادی
پاینده ایران
August 03, 2011 03:57:24 PM
---------------------------
حق
با درود خدمت هم میهنان ایران پرستم و بویژه آقای بهمن زاهدی گرامی و کاوه عزیزم،
آقای صدری گرامی، با درود خدمت شما، همین مقاله در سایت خبرنت هم آمده است. من برای پیدا کردن اصل بیانیه جبهه ملی از آن سایت هم کمک خواستم. گرداننده گرامی آن سایت طرز دسترسی به آن بیانیه را در پای مقاله نقدی مورد نظرمان گذاشتند.
اگر "بیانیه جبهه ملی ایران ، خیزش ملت ایران در 30 تیر1331 و وضعیت امروز ما" را گوگل کنید هم به اصل بیانیه دسترسی می یابید. همانطور می توانید به لینک های زیر هم مراجعه کنید و بیانیه مورد نظر را در لیست بیانیه ها پیدا کنید:-
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?rubrique2
گویا نیوز
http://news.gooya.com/politics/arc»
قبل از آنکه خبرنت راه دسترسی به اصل بیانیه را در اختیار خوانندگانش بگذارد، موفق شدم با زحمت زیاد آنرا در سایت گویا نیوز پیدا کنم.
سپس آنرا در سایت و لینک زیر که متعلق به کوروش زعیم است پیدا کردم.
http://www.kouroshzaim.mihanblog.com/
در لینک زیر همان سایت می توانید نظر دهید ولی قبل از آن به زیر همین صفحه بروید و 12 نظر داده شده تا حالا را مطالعه کنید. دو نظر پاسخهای کوروش زعیم به یک نظردهنده منتقد با نام حمید است که در خور توجه هستند.
http://www.kouroshzaim.mihanblog.com/post/155
در سایت و لینک زیر بیانیه حمایت جبهه ملی در اروپا را از این بیانیه کوروش زعیم می بینید:-
http://www.hambastegi-iran.org/
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article1151
در این لینک آخر، جبهه ملی در اروپا بیانیه کوروش زعیم را کورکورانه تایید می کند و اعلام می دارد که "متن اعلامیه شما خاطره آخرین اعلامیه زنده یادان: سنجابی، فروهر و بختیار را در یادها زنده میکند. باشد که در آینده نزدیک چنین اعلامیه هایی با نام همه اعضای مسئولین جبهه ملی ایران منتشر گردد. جبهه ملی ایران- اروپا با کمال سرافرازی اعلامیه شما را در سراسر اروپا و آمریکا پخش کرده و خواهد کرد."
عجب!!! اینهمه آدم تحصیلکرده در جبهه ملی هست که به مغزشان خطور نکرده که آنچه زعیم درباره اشغال ایران بوسیله متفقین گفته است بار سیاسی گرانی بهمراه خواهد داشت. یک جنبه مهم آن تعبیری است که کشورهای ناتو از این بیانیه خواهند کرد و تحت نام آزاد! کردن ایران
حمله نظامی خود را توجیح کنند. مگر در افغانستان و عراق بنام آزاد! کردن مردم از دست طالبان و صدام حسین چنین نکردند! آیا من که این فکر به مغزم خطور کرده دیوانه شده ام و یا جبهه ملی به سیم آخر زده است؟! دوستان میهنپرست بی غرض و مرض، خواهشمندم همانند یک دوست واقعی بیایید و بمن اطمینان خاطر دهید که من اشتباه فهمیده ام و تعبیر من از برداشتی که بیگانگان می توانند از این حرفهای جبهه ملی بکنند اشتباه محض است و من دچار توهم شده ام. واقعا امیدوارم اشتباه کرده باشم تا از این پریشان حالی که در این چند روز بابت این بیانیه داشته ام خلاص شوم.
آیا جبهه ملی به اینجا رسیده است که اشغال ایران در جنگ جهانی دوم را بستاید چون به زعمش ایران را از دست رضاشاه آزاد! کرد و دستبوس کشورهای بیگانه ای باشد که جبهه ملی را از شاپور بختیار جدا کرد و بسوی بیعت با خمینی رهنمون ساخت تا از شر! شاه خلاص شود، و حالا هم برای خلاص شدن از شر همین رژیمی که با دستان توانای خود بر سر کار آورد از همان بیگانگان می خواهد که با حمله نظامی به ایران، ایران را آزاد! کنند؟! جبهه ملی کی می خواهد از خطاهای فاحش سیاسی خود که 6 دهه تکرار کرده است پایان دهد؟! ایران دوستی اینها ادم را بیاد دوستی خاله خرسه می اندازد. آخر این حرفها که خارجیان را تشویق و توجیح به حمله نظامی به ایران می کند چه تفاوتی دارد با تشویقی که حزب دمکرات! کردستان و مجاهدین خلق از جرج بوش می کردند که به ایران حمله کند؟!
امیدوارم هر چه زودتر جبهه ملی یک بیانیه قاطع علیه هر گونه حمله نظامی به ایران را صادر کند و غلطهای خود را درست کند و از بار سیاسی آنچه می گوید و می کند آگاه شود.
این بیانیه باید بطور گسترده پخش شود و جبهه ملی را مجبور کند که بیانیه فوق را تصحیح کند و هر گونه حتی صحبت از حمله نظامی به ایران و پشتیبانی از فدرالیست های تجزیه طلب بوسیله دولتهای بیگانه را محکوم کند. در آخر هم اذعان کند که مشکل ایران بوسیله ملت ایران باید حل شود بدون حذف هیچ قشر و مسلکی که به حفظ تمامیت ارضی ایران بی هیچ قید و شرطی تعهد لفظی و کتبی بدهد و برای ایران دمکراسی پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر بخواهد.
امیدوارم برداشت من از این بیانیه در مورد تشویق ناتو و و و برای یک حمله نظامی به ایران برای آزاد! کردن ایران غلط باشد. شما چه فکر می کنید؟ آیا من دیوانه شده ام یا جبهه ملی به سیم آخر زده است و نامسئولانه یکبار دیگر با این بیانیه اش کشور را با تهدیدات بیشتر روبرو کرده است؟!
پاینده ایران و ملت ایران
August 03, 2011 02:16:03 PM
---------------------------
امیر صدری
با درود ، منبع مقاله در اینجاست :
http://seyfodini.blogsky.com/1390/05/02/post-22/
متاسفانه در این مقاله ذکر نشده است که اصل این بیانیه را در کجا می توان پیدا کرد. کمک در پیدا کردن اصل این بیانیه موجب سپاس خواهد بود.
با تقدیم احترام
امیر صدری
August 03, 2011 07:42:31 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود
در بالای صفحه سمت چپ منبع مقالعه مشخص شده است.
ارادتمند
بهمن زاهدی
August 02, 2011 11:16:46 AM
---------------------------
حق
با درود فراوان خدمت هم میهنان ایران دوست،
سالار خان گرامی، در این مقاله فراموش کرده اید که منبع را ذکر کنید و نام فرد مورد نقدتان را هم نیاورده اید تا خواننده مقاله تان با رجوع به این منابع قضاوتش را بکند. ذکر منبع/منابع در پای چنین مقالاتی لازم است.
آیا کسی در اینجا می تواند منبع / لینک این بیانیه جبهه ملی را در اختیار من بگذارد؟ سپاسگزار خواهم شد.
********************
با درود ویژه خدمت کاوه عزیزم و سپاسگزاری از نظراتت در طول غیبتم. همه را همین حالا خواندم. دوست عزیزم، من با انرژی تازه برگشته ام. امیدوارم این فرصت را تو هم داشته باشی که بتوانی یکی دو هفته ای فقط با همسر و فرزند نازنینت سر کنی و مثل من با انرژی تازه برگردی، بخصوص حالا که تابستان است و مدارس تعطیل هستند. تمام نظراتت را امشب با اشتیاق خواندم و نگاهم به دور جدیدی از همکاری با تو دوست نازنین است. تندرست و پایدار باشی.
پاینده ایران و ملت ایران
August 01, 2011 11:57:14 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود خدمت گُل آقا گرامی
جنابعالی چند کامنت با ادبیات جمهوری اسلامی فرستادید که درشائن یک شخص دمکرات نبودند وشرمم آمد که منتشرشان کنم، این جواب پرسش اول جنابعالی.
اما جواب پرسش دوم تان. مهم محتوای یک حکومت است نه شکل حکومت. پیش از این نیز عرض کردم که پادشاهی یا جمهوری خیلی مهم نیست. اصل ازادی در انتخاب است.
شما چندین بار به تاریخ صد سال اخیر اشاره کردید. اشکال همینجاست که جنابعالی فقط صد اخیر از تاریخ سرزمین مان را مطالعه کردید. بنظر من درست نیست که از سه هزار سال تاریخ مکتوب فقط صدسال آخرش را خواند، چرا نباید پیش از صد سال را مطالعه کرد؟ تاریخ مثل حلقه های زنجیر متصل به یکدیگر می باشد. قاجارها بودند که شانزده استان ایران را به روسها بخشیدند.
گُل آقای عزیز اگر امکان دارد، مایلم نظر جنابعالی را در باره منشور حزب مشروطه ایران بدانم. وهمچنین مایلم بفرمایید که برای رسیدن به ایران آزاد چه باید کرد؟ فکر می کنم بهتر است در باره چه باید کرد، گفتگو کنیم. سپاسگزارم.
ارادتمند کاوه یزدانی
زنده باد آزادی
پاینده ایران
July 28, 2011 11:22:08 AM
---------------------------
گل آقا
با درود خدمت هموطن عزیزم جناب کاوه یزدانی
چرا فکر میکنید اگر کسی عقیده ای غیر از شما دارد حتمأ طرفدار جمهوری اسلامی است؟
من از جواب شما و بعضی دوستان اینطور استنباط کردم .
من مثل شما همیشه گفته و خواهم گفت ننگ بر رژیم جمهوری اسلامی و مزدورانش.
من هم مانند شما آرزوی یک دولت دموکرات و بر آمده از رای مردم را دارم . سوال من این است که یک ملت اصولا چه احتیاجی بیک تشکیلات پر خرج ودر راس آن شخصی بنام پادشاه دارد ؟
در ضمن خدمت آن دوست عزیز هم عرض میکنم که خیلی خوب است که اگر بهمان خوبی تاریخ فرانسه تاریخ ایران راهم مطالعه بفرمایند مخصوصأ 100 سال اخیر را
July 27, 2011 10:32:45 PM
---------------------------
ايرانی
آن گل آقا (قب) که من می شناختم درميانه آبدارخانه مبارکه جلوس نموده؛ ديشلمه در دست نظاره گر کوبيدن مشت محکم به دهان و همه جای استکبار جهانی از طرف عضنفر بی سواد مادرزاد و يقه درانی های شاعلام عوام برای ممصادق و احيانا کمينه عيالش بود. در ضمن بنددلش را نیز تعاونی نخريده بود که دم به دم پاره شود! تيزبين بود و نکته سنج و حق به جانب! تازه شاغلامش گاهی می زد زير آواز و حالا نخوان کی بخوان. در جواب حکومت که می خواند: کليد گم گشته و در وا نمی شه...اگه امروز نشه فردا نمی شه...می فرمود (با آواز دشتی ناب)؛ اينها تنبون برای ما نمی شه!..اين گل آقا اما در درفشانی تنه به ایت ا...جنتی حکومت ملايان ميزند!
۱. پنج سال پس از انقلاب کبیر فرانسه؛ ناپلئون بناپارته (بناپارت بعدی) در عرصه انقلاب ظهور نمود. در بحبوهه قتلهای سياسی؛ آشفتکی های احتماعی؛ اعدام های روبسپيری و بحثهای دانتونی و ... نزديک بود گيوتين بر گردنش بوسه زند اما نجات يافت. چگونه؟ بماند. شايد در آن لحظات در زندان به فکر آخرين صحبتهای لويی شانزدهم بود که وعده می داد خونش دامان فرانسه را بگيرد (که گرفت). پاريس نشینان انقلابی از گرسنگی پس از اتمام مواد غذايی (در زمان انقلاب) ابتدا گربه ها را خوردند و پس از آنکه چيزی نيافتند پوست گربه های خورده شده را جوشاندند و خوردند...تا ناپلئون بناپارت کنسول اول فرانسه شد. به اوضاع سامانی داد. هميشه می گفت تاج فرانسه در فاضلاب افتاده است؛ کسی بايد خم شود و آن را بردارد؛ که برداشت و به جمهوری اول در فرانسه خاتمه داد. يک امپراتوری ساخت و ...در واترلو شکست خورد. و در سنت هلن به قتل رسيد (تازگی معلوم دار شده است این قتل سیاسی). جمهوری دوم آغاز شد...دوباره نابسامانی...دوباره بدبختی...دوباره هرج و مرج و من درست می گویم ولاغیر!...تا ناپلئون دوم به جمهوری دوم خاتمه داد و ...چون قصدم بازخوانی (و نه خانی!) تاريخ فرانسه در اين مقال نيست بسنده می کنم به همين کمترين. به تاريخ پادشاهی و جمهوری شدن انگلستان؛ اسپانيا و ...نمی پردازم که العاقل يک اشاره!...قصدم آن است که بگويم به گواهی تاريخ هرگز در پايان يک دوره حکومت سلطنتی و تبديل شدن نظام سياسی به جمهوری استبعادی ندارد که مردم و نخبگان دوباره به نظام پيشين رو نکنند (و البته واضح است که پشت به جمهوری!). با کدام دلیل (غیر از کمونیستی-دیالیکتیکی-مارکسیستی-لنینیستی-مائوئیستی-مارکسیست اسلامی...نفسم بند آمد!) نبدیل پادشاهی به جمهوری پیشرفت است (آنهم برای ایران) نیز معلوم نیست. بحث هم ندارد...به قول آقای بنی صدر پس تمام شد!
که هرگز نفهميدم کشش اين جمهوری برای سالمندان سرزمينم در کجای آن است. جمهوری برای حزب توده معنا می داد. معنای آن تقديم ايران به برادر بزرگتر جهان انترناسونال (بخوانيد بی وطن) کمونيستی بود. سرابی که بايد از پناهندگان سازمان نظامی آن حزب فوق العشاره درباره آن پرس و جو کرد. که ترسم نرسی به مسکو! ای اعرابی الخ...ديگران را چه می شود؟ اما آن گل آقا (قب) که من می شناختم در پس درد شسط! و تاباندن سبيل مبارکه از نظريه معظم املت انقلاب نيز بی اطلاع نبود!
۲. مادامی که من به ارزشهای جهانی کوروش پايبندم او بيدار است. تا تنديس او در پرديسی در استراليا چشم جهان را می نوازد او بيدار است. تا منشورش در جهان می گردد و افتخار می افریند او بیدار است. تا اين خاک مقدس جوانانی دلير می آفريند او بيدار است. تا همچو منی بر ديو دروغ پای می نهد؛ سفارش داريوش را در گنجنامه اش پاس داشته است. و فردا که پرچم افتخاراتمان بر دروازه های تمدن بزرگ افراشته شود در شادنوشی و نوشانوش ما ميهمان که نه؛ ميزبان خواهند بود. که اولين بار نيست که وطنمان مورد هجوم بيگانه قرار کرفته است. چه بنويسم از رنجنامه اردشیر...فضل...طاهر...برامکه...حسنک...حسنکی که رسنها فرود آمد و بردار شد که افتخارها دارد اين بردار شدن. که امروز من هستم...ايستاده در پيشگاه تاريخم و نياکانم. کم است؟ نگران نباش برادر...زياد می شويم عنقريب.
۳. فکر می کردم در دفاع از رضاشاه کبير و پسرش آمار بدهم. به ارقام اقتصادی اشاره کنم. از کتاب آمريکايی ها در ايران آرتور ميلسپو فاکت بياورم. به گفته های زیبا کلام در سیمای ضرقامی اشاره کنم. به بانک ملی که سيطره بانک شاهی را در عرصه پولی مملکت بر انداخت اشاره کنم (بنای زيبايش سرجای تکيه دولت که بساط تعزيه گردانی مغولان قجری بود ساخته شد و الحق چه شايسته) و...از انقلاب سفيد بگويم. از اصول مترقی آن که بساط آخوند و رجاله کمونيست و حپهه مثلا ملی سر در توبره آمريکا را درهم کوبيد... اما...قضيه قضيه آن ميخ و سنگ و باقی قضاياست. وقتی امینی با فشار آمریکا سرکار آمد و آمریکاییان می گفتند او آخرین امید ایران و کارامانیس آخرین امید یونان است و سپس جپهه ملی در جلالیه آنروز و امیرآباد امروز میتینگ داد و قبل از آن خانعلی را درخشش به کشتن داده بود می دانستیم آقایان مثلا ملی به کجا وصلند. امروز که دیگر قسم حضرت عباس لازم ندارد. که از ۲۸ امرداد فریاد زدند این دولت کودتاست!!!! و حکومت غصب شده. (حکومت غصبی دو صاحب دارد. یکی جپهه مثلا ملی و یکی نایب امام زمان). وقتی در دی ۵۷ به آنها داده شد یک ماه بعد تحویل خمینی و دوستان نهضت آزادیش بود.
می شود در يک دوره تاريخی زيست و حقيقت را نديد. می شود به خورشيد نگريست و گفت شب است که: اگر شه روز را گويد شب است اين....ببايد گفت اينک ماه و پروين! البته استحظار داريد که منظور از شه اينجا شاهان ايران نيست! شايد آيت ا...بی بی سی است يا حجت الاسلام کمونيست حزب توده مسکويی اسلام پناه! و يا باقی دوستان!. می شود در يک دوره تاريخی کم سن و سال بود اما ارزشهای آنرا به درستی دريافت که خرد مال همين وقتهاست.
هرکس دربيان عقيده خويش آزاد است؛ اما هيچ کس حق ندارد آن نظر درست يا غلط خود را به ديگران تحميل کند. سرنوشت نظام حکومت پای صندوق های رای آزاد معين می شود. تمام کنم که اين شاغلام لاکردار بدجوری نگاه های چپ چپ می کند. هرچه غضنفر فرياد می زند نگاه بايد راست راست باشد و ممصادق می کوید میانه میانه به گوشش نمی رود که نمی رود.
پاينده ايران
July 26, 2011 11:52:55 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود گل آقا
اگر بقول شما از پادشاهی به جمهور رسیدن یک پیشرفت است، در آن صورت سوئد و انگلستان واسپانیا خیلی عقب مانده هستند.
اگر تاریخ ایران فقط صد سال اخیر است ، پس کوروش وداریوش متعلق به کدام تاریخ هستند؟
چرا در باره پیش از دوران پهلوی چیزی نیاموختید؟ در کتابها چیزی راجع به دوران قاجار نخواندید یا اینکه چیزی راجع به قاجارها نوشته نشده؟ تابحال چیزی در باره قاجارها شنیدید؟
جهت اطلاع جنابعالی وهم فکرانت عرض می کنم، من آرزوی یک دولت دمکرات برآمده از رای مردم را دارم. شکل جمهوری یا پادشاهی خیلی مهم نیست.
پیشنهاد می کنم.باقی عمرتان را هدر ندهید وکمی هم در باره پیش از دوران پهلوی بخوانید.
ننگ بر رژیم ننگین اسلامی ومزدورانش.
زنده باد آزادی
پاینده ایران
July 26, 2011 10:36:10 PM
---------------------------
گل آقا
با درود بر هموطن عزیز جناب کاوه یزدانی
تغییر حکومت از سلطنتی به جمهوری بهر صورت یک پیشرفت است . حالا جمهوری ما باین صورت در آمد چیز تازه ای نیست . انقلاب فرانسه هم سالها طول کشید تا راه خودش را پیدا کرد .
شما اگر بایران علاقه دارید فقط تاریخ 100 سال گذشته ایران را یعنی از پیدا شدن نفت در ایران را و از روی کار آوردن خاندان پهلوی را مطالعه بفرمایید آنوقت ملاحظه میفرمایید که بنیان گذار جمهوری اسلامی خمینی نبود بلکه رضا شاه و پسرشان بودند .همانطور که خودتان فرمودید شما در دوران پهلوی خیلی جوان بودید و اطلاعات شما هم ظاهرأ فقط براساس گفته های دوستان است .
اجازه بدهید کوروش وداریوش هم آسوده بخابند .
با درود فراوان
July 26, 2011 09:50:37 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود گُل آقا
چرافکر کردیدکه مطلب شما منتشر نمی شود؟
شما 36 سال از عمرتان را در دوران پادشاهی گذراندید، وخوشحالید که رژیم پادشاهی بطور کلی براندازی شد، پس شماهیچ افتخاری به پادشاهی کوروش بزرگ وداریوش بزرگ نمی توانید داشته باشید. از شروع رژیم اسلامی تاکنون چند سال را در ایران گذراندید؟
شما فرمودید رژیم اسلامی چیزی جز فقر وبدبختی نیاورد، ولی نفرمودید چه خوشبختی هایی داشتید که رژیم پادشاهی از شما گرفتند و چه بدبختیهایی برای شما آوردند؟ البته من در دوران پادشاهی فقط 14 سال سن داشتم، واز بدی یا خوبی های رژیم پادشاهی چیزی نسیبم نشد.
بفرمایید درطول 69 سال چه آموختید که به ما نیز بیاموزانید؟ سپاسگزارم.
گل آقا پیشتر چند کامنت با ادبیات شرم آور فرستادید، به همین دلیل هم نتوانستیم منتشر کنیم.
زنده باد آزادی
پاینده ایران
July 26, 2011 01:37:28 PM
---------------------------
sorena
بابا اینها با این حرفها میخوان دل سران خائن ج.ا. رو بدست بیارن تا تکه استخوانی جلوشون بندازن. زنده باد یاد رضا شاه کبیر که میهن دوست واقعی بود.
July 26, 2011 12:27:40 AM
---------------------------
گل آقا
البته میدانم که شما این مطلب را چاپ نمی کنید ولی خدمت شما خانم و آقای محترمی که این نظریات را بررسی میفرمایید عرض میکنم که فتنه خمینی با تمام عواقب شومی که برای ایران داشت و حالا حالا ها هم دارد دو فایده هم داشت .
اول براندازی رژیم شاهنشاهی بطور کلی
دوم امید این که شاید روزی با این کارها چشمان این ملت غیور مسلمان باز شود و متوجه ماهیت این آیین کثیف خانمان بر انداز که از روز پیداییشش چیزی فقر و بدبخی بارمقان نیاورد بشوند .
من که با69 سال امید دیدن چنین را ندارم با بهترین آرزوها برای شما عزیزان .
بدرود
July 25, 2011 10:06:17 PM
---------------------------
unknown
میخواستم جوابی برای ان افتضاحیه جبهه به اصطلاح ملی بنویسم اما مطلب شان انقدر سخیف بود وانقدر وقیحانه دروغ پرداخته بود که هنوز هم در شوک هستم. این فسیل ها از جان ایران و ایرانی چه میخواهند؟. سپاس از تیردا د و سالار گرامی
July 25, 2011 08:35:23 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود برهم میهنان گرامی
اگرجبهه ملی اشغال ایران توسط متفقین را واقعه مثبتی برای ایران می داند، وحضور اشغالگران را می ستاید، پس ضرورت دارد تا تحقیق کامل انجام بگیرد و روشن شود چه کسانی پیش از اشغال ایران در شهریور 1320 توسط متفقین ، به همه سربازان در پادگانهای ارتش ملی ایران مرخصی داده بودند تا ارتش را خلع سلاح کرده باشند و راه اشغال ایران را باز بگذارند؟
با نفرت وکینه توزی جبهه ملی نسبت به رضا شاه وخانواده پهلوی، می توان حدس زد که در آن خیانت بزرگ«خالی کردن سربازخانه ها از حضور سربازان وظیفه» جبهه ملی دست داشته است. همانطور که در اصلاحات شش گانه قانون اساسی انقلاب سفید 1341 با شاه هم پیمان نشدند، وهمچنین در انقلاب شوم 57 نیز جاده صاف کن خمینی گجستک برای اشغال ایران شدند.
این جبهه باصطلاح ملی ایران در سی وسه سالی که از اشغال ایران می گذرد چه گُلی بسرملک و ملت زده؟ در دوسال پس از کودتای 1388 چه کاری در راستای جمع آوری نیروهای ملی وآزادیخواه انجام داده؟ در طول سی وسه سال آوارگی ایرانیان که در جستجوی پناهندگی بودند، چه کار مثبتی برای ایرانیان آواره انجام داده؟
بنظر شخصی من بعنوان یک ایرانی غیر سیاسی، عمل کرد اینگونه سازمانها با هر اسمی که باشد خالی از محتوای ملی گرایی می باشد، چه بسا که در همکاری با حزب توده که سراسر به ملت وکشور ایران خیانت کرده ومی کند هم پیمان بوده وهستند. روزی خواهد رسید تا مشخص شود این بی وطنان، سر در آخور کدام کشور داشته و دارند. مهندس حسن شریعتمداری هم ادعای ملی گرایی داشت، ولی نهایتاً یک فدرالیسم از کار درآمد.«در کنفرانس لندن 26.06.11 آشکارا فدرالیسم را برای ایران تایید وپشتیبانی کرد ».اصرار بر برقراری شکل سیاسی فدرالیسم در ایران، ایرانی سرشار از انرژی و همزیستی اقوام مختلف در کنار هم و دارای موقعیت جغرافیای استراتژیک قوی منطقه ای، پُر واضح است که در جهت گام بگام برای تجزیه ایران می باشد.
جبهه ای که نامش ملی است هرگز اجازه نمی دهد نیروی نظامی بیگانه خاک میهن را اشغال کند. بیگانگانی چون روس وانگلیس که سابقه تجاوز وغارتگری ملک وملت ایران را داشتند.
نمی توان نام چنین جبهه ای را ملی نامید.
پیروز باد خیزش ملی
پاینده ایران
July 25, 2011 02:47:00 PM
---------------------------
|