درست ۲۰ سال پيش زنده ياد دکتر شاپور بختيار بزرگ مرد تاريخ ايران به دست حکومت سياه اسلامی ايران به قتل رسيد.
مردی آزادیخواه با آرمانهای ملی که میتوانست ايران نوين و مدرن را بنا نهد. او خواهان يک دمکراسی پارلمانی همانند کشورهای پادشاهی آزاد و دمکرات امروز بود. اما متأسفانه نيروهای انقلابی آن زمان يا کور و کر بودند و يا وابسته به شوروی و انگليس و...
تودهایهای وابسته به شوروی و چپهای انقلابی که فقط خواهان مرگ رژيم بودند او را ليبرال و سازشکار خواندند و از او حمايت نکردند. آنها خواهان دگرگونی بودند حالا حتی اگر به نابودی کشور هم میکشيد مهم نبود فقط خواهان نابودی رژيم شاه بودند و هيچ بديلی جايگزين آن نداشتند. جالب اينجاست که گويی ليبرال و آزادیخواه بودن از نگاه آنها خيانت بود و هر ملیگرايی را ناسيوناليست و شوونيست میناميدند.
بهياد دارم تا زمانی که در ايران بودم (۱۳۶۳) کلمهی ليبرال بهعنوان دشنام و خيانتکار به کار برده میشد. اين فرهنگی بود که بر ايران آن زمان غالب شده بود و از نگاه من فرهنگی بود که نيروهای انقلابی مذهبی و چپهای کمونيست غالب کرده بودند.
دفاع از بختيار معادل با دفاع از رژيم شاه برای همه تعريف میشد. بختيار تنها ماند و حتی يارانش در جبهه ملی بهدنبال قبای خمينی بودند تا از کيک او برای خود سهمی ببرند. نيروهای روشنفکر چپ و مذهبی و ملی هيچکس از او دفاع نکرد و حتی به حرفهای او هم گوش ندادند.
برخی روشنفکران در خارج از کشور پس از ساليان حرفهای بختيار را خواندند و فهميدند که او در آن زمان چه میگفت. در اين دوران تنها کسی که جوگير انقلاب و هيجانزده نشده بود و توهم خمينی انقلابی را نداشت يک زن نويسنده بهنام مهشيد اميرشاهی بود که در روزنامهی وقت مطلبی به دفاع از بختيار نوشت ولی در هياهوی حرفهای شعارگونهی انقلابی آن دوران گم شد و به آن مقاله نيز کسی توجهی نکرد.
دوران نخستوزيری دکتر بختيار را شايد بتوان بهعنوان بهترين دوران تاريخ سياسی ايران نوين نام برد. آزادی مطبوعات، آزادی زندانيان، آزادی بيان، آزادی تجمعات و اعتراضات و... او جامعهای آزاد را بنا نهاد و تلاشاش را برای تحقق خواستهای مردم ميهناش آغاز کرد. اما متأسفانه اين دوران ۳۷ روز بيشتر به طول نينجاميد؛ چرا که نه روشنفکران و صاحبان انديشه از او حمايت کردند و نه نيروهای سياسی اپوزيسيون وقت.
شوروی با دفاع مذبوحانه از مذهبيون و ملايان، حزب توده را به بلندگوی دفاع ازخمينی تبديل کرد تا با حيله و نيرنگ به منافع خود دست بايد و ايران به دام غرب نغلتد و غرب نيز ديگر تحمل ايرانی ثروتمند که به قدرت خاورميانه تبديل میشد را نداشت. و همه به دنبال شعار خمينی "همه با هم" که احتمالأ منظورش در اينجا غرب و شرق هم بود؛ همه دست در دست، دولت بختيار را هم ساقط کردند.
دکتر شاپور بختيار در تاريخ سياسی ايران يکی از بیهمتايان بود و امروز از چپ کمونيست تا روشنفکر ملی مذهبی و غير مذهبی در اندوه آن دوراناند و وجدان سياسیشان به درد آمده اما متأسفانه ما ملتی هستيم که حتی در اسطورههایمان هم نوشدارو پس از مرگ سهراب میدهيم.
رژيم جمهوری جهل اسلامی با همهی نادانیهايش اين را خوب میدانست که اگر کسی در تبعيد بتواند نيروهای آزادیخواه را گرد آورد و خطری برای او باشد کسی جز دکتر بختيار نيست و به همين دليل نيز درست بعد از پايان جنگ به فکر ترور دشمن اصلی خود افتاد.
رژيم ملايان با لباس و بیلباس در تاريخ پنجم آگوست ۱۹۹۱ برابر با ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ دکتر بختيار را در خانهاش در پاريس با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند و لکهی ننگ ديگری بر کارنامهی خود افزود. بختيار تا آخرين روز زندگیاش ايستاد و ايستادگی را از کوههای سرزمين پدریاش آموخت. او فرزند کوههای بختياری بود. او رفت اما انديشهی او زنده است و مطمئنأ روزی ملت ايران مقبرهی او را در جايی از خاک ميهناش در محلی که به آن تعلق دارد، در سرزمين بختياری، به خاک خواهد سپرد.
در انتها بخشی از يکی از گفتوگوهای او در پاريس را نقل میکنم که خواندنی است. او در پاسخ به خبرنگاری که از او در بارهی آگاهی وی از ديدارهای خمينی در نوفل لوشاتو میپرسد میگويد اين ديدارها مهم نبود چون عدهای برای خودنمايی میرفتند و عدهای هم برای اينکه اگر کارش گرفت به نوايی برسند. او در ادامه گفت:
"...ولی در اين ميان آن دسته که بيعتشان با خمينی واقعأ بزرگترين خيانت به ملت ايران بود، دسته ای است که به روشنفکر معروف بودند. لفظ خيانت را استفاده میکنم، چون باور دارم خيانت از آن روشنفکرانی بود که تشخيص ندادند و صلاحيت اين تشخيص را داشتند که وقتی انسان طرفدار دموکراسی و آزادی و دانش شد، وقتی خواست مملکت را از ديکتاتوری و از متحجر بودن بيرون بکشد، نبايد دست به دامن آخوند بزند.
روزی ۳۲ استاد دانشگاه، که حالا يا پاکسازی شدهاند يا در زندان هستند يا منفصل از کار هستند، در کتابخانه خود من جمع شده بودند.۳۰ نفر آنها موافق دخالت خمينی در امور سياسی بودند و تنها ۲ نفر مخالف! اين مسأله را کوچک نگيريد. آن افرادی که عامی بودند و تربيت سياسی نداشتند گناهی نکردند. گناهکار آن افرادی بودند که وظيفه و وسيله داشتند مردم را روشن بکنند و نکردند..."
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
unknown
حق گرامی
برای دیدن موضع بختیار در خرداد 42 و خمینی به کتابش مراجعه کنید. وی میگوید جبهه ملی از جنبش خمینی حمایت نکرد و من در تصمیم گیری نقش داشتم. اما اطلاعیه ابان 42 جبهه ملی از بلوای 15 خرداد بعنوان"قیام مقدس" یاد میکند!. از شرکتشان در تظاهرات و دستگیری تعدادی از اعضا بگذریم.
این جناب لائیک ,در شهریور 56 به"ایت الله العظمی خمینی دامت برکات" نامه فدایت شوم مینویسد و از خلق وخدا و "ادای وظیفه دینی" صحبت میکند.
به شاه مملکت از وظایفش ایراد میگرفتند که چرا با خارجی ارتباط دارد! خود ایشان بعنوان هیچکاره از اوایل دهه چهل با امریکایی ها مراوده دارد!
جزایر سه گانه (تنب بزرگ ، تنب کوچک و ابوموسی) متعلق به ایران نیست و نباید بر سر آن ها با همسایگان خود کشمکش داشته باشیم. دکتر شاپور بختیار در مصاحبه با روزنامه کویتی "السیاسیه" – بیست و سوم ژانویه (1982) . اسم این چیست؟
گازوروسکی در تحقیقاتش نشان میدهد عملیات نوژه از دفتر بختیار لو میرود.
بختیار دموکرات و ازادیخواه نبود. در دهه هشتادمیلادی تاسف میخورد که چرا در1953( 32) مخالفان را اعدام نکردندو اگر دست او بود اعدام میکرد.
اما اینکه میفرمائید"شکی نیست که شاپور بختیار در روزهای آخر دوران شاه به میدان آمد و با دلیری فراوان و سیاست های درست سعی کرد از وقوع فاجعه شوم ۵۷ جلوگیری کند"
اجازه بدهید موافق نباشم. قریب به یقین عملکرد اشتباه بود. از اصرار به خروج شاه(علت عدم پذیرش نخست وزیری توسط صدیقی مخالفتش با خروج شاه بود)تا انحلال ساواک. اخر این چه سیاستمداری بود که نمیدانست ساواک فقط امنیت داخلی نبود و امنیت داخلی هم فقط "کمیته مشترک ضد خرابکاری" نبود! چرا کل ساواک را منحل کرد؟ نتیجه این شد که رسانه ها دست توده ایها و لمپن ها افتادو....
بختیار قصد سرنگونی داشت و موفق شد و پاداشش ازادی اش بود. من و خواهر و مادرم خودمان بختیار را دیدیم که توسط انقلابیون دست بسته به مرکز انقلابیون در میدان بهارستان اوردند. بعد ناگهان سر از پاریس دراورد!. هادی خورسندی هم در مان موقع نوشت: "بختیار از مرزبازرگان گریخت".
به پاریس که رسید شد ازادیخواه!
مانند پیشوایش یک عوام فریب , حراف و پرمدعا بود.
کتاب یکرنگی اش راحتما بخوانید و عکسهایش در اینترنت را ببینید. معنی یک خودشیفته کینه توز بیمقدار را خواهید فهمید. به راه ر فتن , شعر دانی, فرانسه دانی وکت و شلوار مردم و....به قصد تحقیر طرف کار داشتن نشانه بیمقداری است و بس.
August 09, 2011 10:32:56 PM
---------------------------
حق
با درود خدمت هم میهنان وطنپرستم،
شکی نیست که شاپور بختیار در روزهای آخر دوران شاه به میدان آمد و با دلیری فراوان و سیاست های درست سعی کرد از وقوع فاجعه شوم ۵۷ جلوگیری کند. و شکی هم نیست که تا آخرین لحظات زندگی اش علیه رژیم مبارزه می کرد و همیشه برای ایران دمکراسی پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر می خواست. بخاطر همین مبارزاتش هم رژیم ترسو و ترسیده، او را با بوسیله چاقوکشانش تکه و پاره کرد. شکی نیست که نام او زنده خواهد ماند و جای شایسته خود را بعنوان یکی از شخصیت های وطنپرست ما در تاریخ کشورمان پیدا خواهد کرد.
در سایت خبرنت بخشی از رساله ی دکترای او منتشر شده است که پرسشهایی را در ذهنم ایجاد کرد. برخی از این پرسشها را پای آن گذاشتم که مایلم در اینجا هم با شما در میان بگذارم. لینک:-
http://www.khabarnet.info/index.php/article/politic/58-politic/5312-1390-05-15-22-12-14.html
((موضع شاپور بختیار در 15 خرداد 42 چه بود؟
جای تاسف عمیق است که ارزش چنین رساله ها و نوشته هایی بسیار دیر بوسیله تحصیلکردگان، ژورنالیست ها و مدعیان روشنفکری ما منتشر می شود. 66 سال پیش این رساله نوشته شد و تازه ما از آن با خبر می شویم، واقع که هیهات! اینست تفاوت ژورنالیست ها، تحصیلکردگان و مدعیان روشنفکری و مدعیان دمکراسی حقوق بشری ما با همطرازان! غربی شان در جهان پیشرفته. و اینست دلیل اصلی ایستایی ما در قرون وسطایی که کوروش از تهران در مقاله اخیرش به آن اشاره کرده است.
متاسفانه من درباره شاپور بختیار آنقدر نمی دانم که قضاوت صریحی از او داشته باشم چون او را هنوز به تاریخ واگذار نکرده اند و تمام اطلاعات درباره او آزاد نشده است و او هنوز بعنوان یک مهره سیاسی مورد استفاده و سوء استفاده های سیاسی قرار می گیرد.
اما این پرسش برایم پیش آمده است که با توجه به این بخش از رساله دکترای شاپور بختیار در 1945 میلادی که حاکی از اطلاعات وسیع او از تاریخ ایران و اروپاست، بویژه از گذار اروپا و بخصوص فرانسه از قرون وسطا به دمکراسی و حقوق بشر و پیشرفت های فنی و نظری تا سال 1978 میلادی، آیا انتظار او از شاه و ملت ایران که به این دستاوردها در کمتر از 3 یا 4 دهه برسند بدون آنکه همه آن پیش زمینه های لازمی را داشته باشند که فرانسه داشت، انتظاری نامعقول از جانب شاپور بختیار نبود؟
از آگاهان بی غرض و مرض خواهشمندم به پرسش زیر پاسخی صریح بدهند:-
در 15 خرداد 1342 که خمینی علیه اصلاحات ارضی و حق رای به زنان اقدام کرد و این آخری را توسعه ی فاحشه گری زنان اعلام کرد، موضعی که شاپور بختیار اتخاذ کرد چه بود؟ آیا او جانب خمینی را گرفت یا جانب شاه را یا اینکه سکوت کرد؟
اگر جانب خمینی را گرفت و یا سکوت اختیار کرد، آیا این مواضع در تناقض کامل با رساله ی دکترای او که بخشی از آن در اینجا منتشر شده نباید قلمداد شود؟ چرا؟
پاسخ به این پرسش خیلی چیزها را سریع در مورد شاپور بختیار برای من روشن خواهد کرد. با سپاس))
پاینده ایران و ملت ایران
August 09, 2011 05:01:15 PM
---------------------------
unknown
میخواهم نظرخودم را در مورد بختیاربنویسم.
بختیار به طبع جبهه ملی بودنش دشمن خونی پهلویها بود و سال 57 انتقامش را نه تنها از شاه بلکه ملت ایران گرفت. کاری راکه مصدق در 32 نتوانست بختیار با بیرون راندن شاه به خارج و سرنگون کردن پهلوی انجام داد. کتاب یکرنگی اش را بخوانید. از ابتداتا انتها کینه به و تحقیر پهلویها عیان است که با اغلاط و دروغ اغشته است. دروغهااز بقدرت رسیدن رضا شاه توسط انگلیسیها و دشمنی انگلیسها با بختیاریها و به طبع خاندان خودش شروع میشود الی اخر.
مانند اب خوردن دروغ مینویسد در کتابش یکرنگی در مورد 17 شهریور :
ﭼﻮن در ﺁن زﻣﺎن ﻣﻦ دﻗﻴﻘﺎً ﺑﻪ همین
وﻗﺎﻳﻊ رﺳﻴﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮدم، ﮔﺰارشهای ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ در اﻳﻦ ﺑﺎرﻩ ﺑﻪ دﺳﺘﻢ رﺳﻴﺪ و ﻣﯽﺗﻮاﻧﻢ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ
ﺑﮕﻮﻳﻢ ﮐﻪ ﺗﻌﺪاد ﮐﺸﺘﻪهﺎ ﺑﻴﻦ 700 ﺗﺎ 800 ﻧﻔﺮ ﺑﻮدﻩ
اﺳﺖ.
امار واقعی حدود70 بوده است.
از نامه اش به " حضرت ایت الله عظمی خمینی دامت برکاته" حرفی نیست .
از اول تااخر تحقیر شاه و فرح و اطرافیانشان به
سخیف ترین شیوه. تعجبی ندارد تپیک جبهه ملی
حالااشتباهات مهلک و عمدی ونیز تحویل دادن مملکت دودستی به خمینی و لو رفتن کودتای نوژه و همکاری و راهنمایی صدام بکنار(" تجاوز عراق، حمایت بیگانه، خیانت خودی " نوشته دکتر هوشنگ طالع)
بختیار چیزی برای افتخار ندارد
August 07, 2011 09:15:23 PM
---------------------------
عرفان
32 سال پیش در دی ماه 1357 خود شاه فقید نیز رزیم را متلاشی شده دید و مجبور به ترک وطن شد این در حالی بود که هیچ کس حاضر به در دست گرفتن قدرت (نخست وزیری )نبود چون همه یا به دست بوس خمینی رفته بودند یا میدانستند قطعا در دست گرفتن قدرت دوام زیادی نخواهد داشت در واقع همه ی روشنفکران و رجال سیاسی به خمینی لبیک گفتند بعضی ندانسته و از روی بی خردی اینکار را کردند و بعضی دیگر برای کسب قدرت در این شرایط بحرانی و حساس بود که که بختیار با اینکه شاید میدانست دولت او دوام زیادی نخواهد اورد وطن پرستی و بزرگ منشی خود را ثابت کرد و با قبول نخست وزیری نشان داد که حاضر است برای سربلندی ایران و ایرانی هر قیمتی را بپردازد .
دکتر بختیار در همان روزهای اول نخست وزیری خود به تمام خواسته های مردم تن داد و تمام زندانیان سیاسی را ازاد کرد تمام مطبوعات ازاد شدند ازادی بیان برقرار شد ازادی احزاب و ...... در واقع تمام خواست های مردم محقق شده بود شاه نیز که ایران نبود حال سوال اینجاست مردم دیگر چه میخواستند ازادی را یا خمینی را؟ در این بینابین و کش مکش ها بختیار برای خمینی پیغام فرستاد و گفت حال تمام مطالبات مردم براورده شده حال حرف حساب شما چیست ؟ همچنین از خمینی در خواست کرد که ترتیب ملاقاتی را با او بدهد اما خمینی گفت فقط در صورتی حاضر به گفتگو است که او از سمت خود استعفا دهد همچنین روز به روز که بیانیه ها و مصاحبه های خمینی پخش میشد افکار پوچ و قرون وسطایی او بیشتر نمایان می گشت اما متاسفانه همه از خمینی بت ساخته بودند و تنها ناجی ایران را خمینی میدانستند.
بختیار انقدر بر دموکراسی باورمند بود که حاضر شد خمینی به ایران برگردد و گفت او نیز یک ایرانی است و حق دارد در ایران زندگی کند و من حاضرم با او مذاکره کنم و هر خواسته ای که در جهت منافع ملی باشد به ان تن در دهم این اوضاع اشفته و کش مکش ادامه داشت تا اینکه قره باغی خیانت بزرگی در حق ملت کرد و با اعلام بی طرفی ارتش در تاریخ 21 بهمن 57 رسما ایران را دو دستی تقدیم به ملایان خون اشام کرد تا بقای خود را با خون جوانان پاک ایران زمین تضمین کنند قطعا اگر قره باقی این خیانت بزرگ را نمی کرد شاید پس از دو سه هفته خمینی مجبور میشد با بختیار پای میز مذاکره بشیند
بختیار پس از انقلاب ننگین 57 دست از مبارزه علیه فاشیسم مذهبی نکشید و با تشکیل جبهه ملی در خارج از کشور رسما به خمینی نه گفت و از تلاش خود برای سربلندی ایران یک لحظه بر نتافت خمینی که بختیار را دشمن درجه 1 خود میدانست همانگونه که تمام مخالفان خود را قتل عام کرد در صدد حذف فیزیکی وی برامد تا اینکه دکتر بختیار بسیار نا جوانمردانه و وحشیانه توسط فاشیسم مذهبی بقتل رسید درست است امروز او در میان ما نیست اما ما جوانان ایرانی که خون پاک اریایی در رگ هایمان جریان دارد تمام ارزش ها و ارمانهای بزرگانی چون دکتر بختیار و ستار خان و باقر خان و خیلی دیگر از سرداران و ازاد مردان ایرانی که امروز در میان ما نیستند را حفظ میکنیم و راه این بزرگان را ادامه میدهیم تا به هدف نهایی خود که خواست اصلی دکتر بختیار هم بود یعنی دموکراسی برسیم ما جوانان اکنون باید حواسمان باشد نقشی که شریعتی در تحمیق افکار جوانان بازی کرد و منجر به فاجعه 57 شد اکنون اصلاح طلبان و بلاخص گنجی بازی میکند گنجی اسلام رو سکولاریستی تعبیر میکنه و بلوغ جامعه را در گرو اسلام سیاسی میدونه اما تجربه اسلام سیاسی درس عبرت بزرگی برای ملت شد و مردم کاملا هوشیار شده اند
ما همه یاد و خاطر دکتر بختیار و تمامی ازادمردان ایرانی را که در راه سربلندی ایران جان دادند را گرامی میدارم و ارج مینهیم
یادش گرامی
August 07, 2011 07:49:34 PM
---------------------------
|