حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
چرا نمی توانیم از قرون وسطای ایران عبور کنیم؟

August 07, 2011

یک شنبه 16 مرداد 2570 = August 7, 2011

کوروش از تهران کیهان آنلاین
 

یکی از مهم ترین پرسش هایی که امروز ذهن انسان را به خود مشغول می سازد این است که چرا ما ایرانیان با وجود داشتن یک تمدن بسیار پرمایه، ادبیات سرشار از حکمت و دانایی، از سر گذارندن یک جنبش نیرومند مانند مشروطیت و نیز تجربه تلخ حکومت مذهبی همچنان از عبور از این دوره سیاه تاریخمان ناتوان هستیم. متاسفانه در پیچ و خم بحث ها و اخبار روز و هیاهوهای سطحی و گاه مبتذل، چرایی این ناتوانی کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

نقش نخبگان و روشنفکران

روشنفکران ایرانی به ویژه پس از دوم خرداد 76 از یک مشکل اساسی رنج می برند. آنان کماکان با زبان جامعه و توده مردم بیگانه اند و بیش از آن که عامه فهم و صریح سخن بگویند، «آکادمیک» و«بغرنج» می گویند. به جای طرح فلسفه سیاسی، در نقد های جامعه شناسانه درجا می زنند. به جای انسجام تحلیلی، دچار پراکنده گویی و تشتت آرا هستند. بسیاری از آنان فاقد جسارت تحلیلی بوده و از بازگویی گزاره های صریح و شفاف پرهیز می کنند.

هم اکنون و پس از ایجاد نوعی رخوت در سطح مردم، بسیاری از همین نخبگان سیاسی و طرفدارانشان انگشت اتهام را به سوی همین مردم نشانه رفته اند و مردم را به بی همتی و تنبلی سیاسی متهم می کنند. اما گرفتن انگشت اتهام به سوی مردم، زدن شیپور از سر گشاد آن است. وقتی بیشتر نخبگان سیاسی و به اصطلاح فرهیختگان از بام تا شام در رادیو و تلویزیون های خارج از کشور مردم را به «حفظ آرامش»، «کنار آمدن با وضع فعلی»، «شرکت بی قید و شرط در انتخابات»، «عدم طرح شعارهای ساختار شکن» و «حفظ روحیه محافظه کاری» فرا می خوانند چگونه می توان انتظار داشت مردم بدون حمایت این نخبگان راسا یک جنبش سیاسی وسیع را سامان داده و به پیروزی برسانند. قطعا نتیجه این سست عنصری ها سکون و بی تحولی اجتماعی است.

ایران از جمله کشورهایی است که در دوران گذار خود از سنت به مدرنیته و از استبداد به دمکراسی به ایستایی و انحطاط دچار شده است. بخش عمده ای از این ایستایی ناشی از فقدان روشنفکران متعهد است.

تجربه اروپا

روشنفکران ایرانی اگر بخواهند در جستجوی یک الگوی موفق و تجربه شده برای عبور از استبداد مذهبی باشند چاره ای ندارند جز آن که تاریخ قرون وسطا و عصر روشنگری را دقیقا مطالعه کنند و از تجربه های گرانقدر فیلسوفان عصر روشنگری برای خروج از استبداد مذهبی و قیمومیت کلیسا بهره بگیرند.

در جنبش های عصر روشنگری در اروپا، هواداران این جنبش بیشترین خشم خود را متوجه مذهب نهادینه شده به ویژه کلیسای کاتولیک می کردند. در حالی که بسیاری از روشنفکران ایرانی از نقد نهاد مذهب و مذهب حکومتی هراس دارند و عملا با محافظه کاری عرصه را به بنیادگرایان مذهبی و اصلاح طلبان مذهبی سپرده اند.

یکی از مهم ترین کارهای فیلسوفان دوره روشنگری آن بود که تلاش می کردند ثابت کنند اقتدار حکومت نه ناشی از آسمان بلکه برخاسته از رضایت مردم است. ادعای حکومت آسمانی کلیسا دقیقا با ادعای تئوری ولایت فقیه همسان است زیرا در نظریه ولایت فقیه، ولی همانا قیم مردم حساب می شود و چون منبع اقتدار وی نه آرای عمومی بلکه مذهب است پس به کسی هم پاسخگو نیست.

در حالی که در عصر روشنگری «تغییر ساختارهای منسوخ شده حقوقی»1 یکی از مهم ترین زمینه های تاثیرگذاری فیلسوفان آن دوره بود. اما بیشترین روشنفکران، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی ایران همواره از ایجاد گفتمان «تغییر ساختار حقوقی» اجتناب ورزیده و زیر عنوان «اصلاحات» از تغییرات بنیادی حمایت نکرده اند.

سه نمونه از نقدهای مذهبی در عصر روشنگری2

پیر بیل اندیشمند فرانسوی، معجزات و دیگر ادعاهای خارق العاده کتاب مقدس را مورد حمله قرار داد. او می پرسید آیا ممکن است خدایِ خوبی و کمال یک موجود گناهکار پدید آورد؟!

ولتر همواره معتقد بود که مذهبِ سازمان یافته انسان را فاسد می کند. وی آموزه های کلیسا را در مورد معجزات و مکاشفات الاهی مسخره می کرد.

هنری هولباخ از ماده گرایان آلمانی اعتقاد داشت برای یک زندگی اخلاقی نیازی به الاهیات، وحی و خدا نیست. او می گفت بیایید انسان ها را تشویق کنیم که درستکار و اخلاق گرا باشند نه به این دلیل که خدایان چنین می خواهند بلکه بدین سبب که این امور باعث خشنودی انسان ها می شود.

حال این اندیشمندان را با روشنفکران ایرانی و جهان سومی خودمان مقایسه کنید که اوج نقدشان از دولت احمدی نژاد فراتر نمی رود.

امروز در قرون وسطای کشورمان نیاز به تغییرات ساختاری بیش از پیش احساس می شود. در قرون وسطای اروپا کلیسا تنها نهادی بود که از اعتبار آسمانی برخوردار بود و همین نهاد مذهب را قادر می ساخت که در هر نبردی با دیگر نهادها به برتری و پیروزی دست پیدا کند. این واقعیت بود که ضرورت «به زمین زدن» کلیسا را الزامی ساخت. در حالی که روشنفکر و حقوقدان ایرانی در ذهنیت جهان سومی خود از مصاف با انگاره های استبدادپرور مذهب سر باز می زند و همواره می خواهد با مماشات با روحانیون زیست دوگانه سیاسی داشته باشد.

نهضت روشنگری و جنبش اصلاح دینی، کلیسا را از حق ولایت تاریخی و ناعادلانه ای که در تمام طول قرون وسطا در اختیار داشت محروم ساخت، اما ما در ایران هنوز گرفتار حکومت مطلقه ولی فقیه و سیطره کامل فقه در عرصه حقوقی و حکومتی هستیم.

در حالی که جنبش مدرنیته در اروپا یک نهضت ساختار شکن بود، بسیاری از نخبگان سیاسی، روزنامه نگاران و روشنفکران ایرانی ساختارشکنی را عملی تندروانه و غیرعاقلانه معرفی می کنند.

روشنگری با هر نوع محافظه کاری بیگانه است و پرسشگریِ آزاد در ذات آن قرار دارد. بسیاری از نخبگان سیاسی ایران هنوز در پیچ و خم های محافظه کاری، رکود فکری و رخوت نظریه پردازی دست و پا می زنند. این رخوت توسط همین افراد به جامعه سرایت می کند و جامعه هم در سکوت و بی تفاوتی به زندگی خود ادامه می دهد.

تنها هنگامی «دگرگونی ساختاری» و «فکری» امکان پذیر است که قبول شود انحطاط اجتماعی عمیق است و این هنگامی میسر است که روشنفکران به بیان این انحطاط و ایجاد یک افق نوسازی و تحول بپردازند و ساختارهای منسوخ شده و کهنه را به چالش بگیرند.

هنوز پس از گذشت سی و سه سال از شروع عصر تاریکی و قیمومیت شریعت در ایران، در بین جامعه روشنفکری ایران نطفه های یک نظریه «عبور از قرون وسطا» طراحی و تدوین نشده و خود این موضوع نشانه دیگری از انحطاط کنونی ماست.

---------------------------------

زیرنویس

1-درعصر روشنگری و پس از انقلاب شکوهمند ،«منشور حقوق مردم» توسط پارلمان انگلستان تصویب گردید که در آن «برابری در قانون»،«حق محاکمه سریع و عادلانه»،«رهایی از جریمه های گزاف و «رهایی از مجازات های ظالمانه» در نظر گرفته شده بود، همین فقره نشان می دهد تغییرات حقوقی چه قدر در روند دمکراسی سازی مهم است.

2-برای فیلسوفان عصر روشنگری هیچ چیز مهمتر از «اصلاح مذهبی» نبود،آنان اعتقاد داشتند مسیحیت یک عفونت ، یک بیماری مسریِ مقدس و میکربی است که گاهی غیر فعال اما همیشه خطرناک است،آنان مذهب را یک منبع بالقوهِ تحجر و ستمگری می دانستند.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

عبداله

آقای کوروش به نکته بسیار اساسی و حساسی پرداختید که باز متاسفانه مجمل وا گذاشتید. تحلیل و تفصیل بسیار بیشتری میطلبد و مصادیق بسیار دارد که باید نام و شرح میدادید. شماهم دچار همان محافظه کاری و احتیاط شدید که خیلی از مخالفین رژیم هستند. یعنی ملاحظۀ اکثریت دیندار و مسلمان مردم ایران. باید به صراحت بیان میکردید که: با مفاسدی که در امر نظری و عملی و اعتقادی دین متبع مردم هست پس دمکراسی حقیقی و واقعی متحقق نمیشود. میگفتید که باید هم به روش فلسفی بطلان فلسفه بافیهای دینی و فساد آن را برملا و هم از طریق قوانین علمی و اقتصادی و حقوقی و ازین دانشها تمام شالودۀ فقه و شریعت را فرو ریخت. اینک مطلع هستید حجم گنده ای از مخالفان رژیم را آخوند ها و گروههای مذهب مدار و دین باز گرفته اند و دارند دو مرتبه حیثیت اجتماعی انسانی و سیاسی بدست میاورند و آدمها را جذب میکنند که خطر ناک و بسیار فریبنده است . احتمال زیاد دارد که جنایات رژیم عمر او را کوتاه بکند و گروههای رقیب بدون ملاحظۀ اینکه پختگی ملی و بلوغ درست اعتقادی ، هنوز پیش نیامده ،مردم را همراه کرده و هجوم و رژیم را ساقط بکنند. دمکراسی صوری بدون مردمی با منش دمکرات و با تعصبات خواهیم داشت که در آنصورت هنوز این پرسش مقالۀ شما پا برجا خواهد ماند. ع م ت بستامی

August 11, 2011 08:31:54 PM
---------------------------

ستاره


افتخار و درود به شما کورش گرامی . درک و بینش اصولی شما مثل برداشتن یک کلونه سنگین قلعه ای است که میلیونها نفردر پشت ان در انتظار ازادی تلاش میکنند وبی دلیل و بی دفاع برای این تلاش شکنجه و کشته میشوند و بخشی از این ملت که راه ازادی را می بینندوبهتر میدانند بدبختانه به شکلی ناخود اگاهانه رفتاری را میکنند که شما به تصویر کشیده اید . در این دوسال حوادث سخت خارج از هربی قانونی و تصوری که به ایرانیان گذشت و میگذرد و قتل و جنایت وخون و خیانت و غارت وپیشکش ثروت به بیگانه هاو هر چه که عمل میشود ایران را مثل یک کشور اشغالی کرده / چون بسیاری از ایرانیان دیگر روح و روان ما هم از ان رنج می برد وبه اسمان ایران پرمیکشد. در این دوسال گذشته منهم هرقدمی که ممکن بود و شد به همراه دیگران برداشتم وهم نوشتم. بسیاری از نوشته های کوتاه منهم در نشریات مشابه این است که این عقیده را دارم/ وظیفه بسیار فوری قدرتمندان ایرانی سراسر دنیا درکار با وسائل ارتباط جمعی و نشریات اینترنت مثلا ایجاد اگاهی از اظطرار دهشتناک درون ایران و فشار به همه جوامع بین ا لملل است ولی هر جا که میبینیم و میخوانیم یا مقاله های چندین صفحه ای نقدوبررسی دلیل کشت و کشتار و اعدام ویا اعلام خبرهای این قتل های ازاد است ( انگار کسی وجود ندارد که فکر کند هر اعدام تا چند نسل یک خانواده را از هم میپاشد و به داغ و محرومیت روحی و روانی میکشد) یا بی تفاوتی غیر قابل باور مجریان وسا ئل ارتباط جمعی ایرانی در رابطه با تلویزیون ها و رادیوهای دنیا . در نهایت بی طرفی و خون سردی خبرهای این قتل ها به بوسیله گوینده های بی تفاوت که ذره ای حس انسانی حتی در حین انعکاس تلخترین خبرها نمی خواند از خودشون نشان دهند و انگار گزاش های ورزشی اند را منعکس میکنند ........این ها میتوانندحتی با نوع بیان- گزارشها را صدای اعتراض کنندبه جای خبر رسانی به صرف اعلام اعدام ها .با هر رفتار و عملی میشود اثر گذاشت به جای هزاران مقاله نقد و بررسی . این هم قدرتی است که ایرانیان خارج از کشور با ید به دست بگیرند که شما از درون ایران می گوئید و انتظار دارید . ایرانیان درون کشور بسیار به عمل و همبستگی و قدرت فریاد رسانی ایرانیان خارج از کشور نیاز دارندکه این بخش باید و باید روشنفکری بیش از حد برای این شرایط را کنار بگذارد و این بیشمار اتحادیه ها و سازمانها و گروههاو..... به خاطر مردم بدون ادعا به ساده ترین روشها زبان هم را بفهمندو ولی بااتحادی قدرتمند یار و پشتیبان مردم داخل ایران شوند و دستشان را بگیرند ................ با احترام.

August 08, 2011 09:47:41 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر کوروش گرامی از تهران

فرمودید، «علت ایستایی ایران در گذار به دمکراسی ومدرنیته ناشی از فقدان روشنفکر متعهد است» بنابر این باید دریافت که چرا روشنفکران ایرانی متعهد نیستند؟ شاید بیشتر مشکلات ما ایرانیان در عدم تعهد وعدم احساس مسئولیت در امور جامعه می باشد. چه دلایلی باعث می شوند، ایرانیانی که می توانند در جامعه نقش حیاتی داشته باشند، ایفای نقش واجرای تعهدات خویش را نادیده بگیرند؟ اگر پاسخ چراهایی که ما را در ایستایی قرار دادند را دریابیم، وبا احساس مسئولیت وتعهد به رفع موانع بپردازیم، شاید مجبور نباشیم صدسال دیگر دورباطل بزنیم. مصداق جمله معروف که می گوید، پیشگیری بهتر از درمان است. سپاسگزارم.

زنده باد آزادی
پاینده ایران

August 08, 2011 01:38:18 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites