دربارهء هویت و «هویت طلبی» ی ایرانیان
نوشته کوتاهی که می خوانید گوشه ای از یادداشت های پراکندهء من است که اینجا و آنجا در حواشی برخی سایت ها در پاسخ به برخی دعوی های رایج نوشته شده اند . دعوی هایی که غالبا از سوی افراد یا گروههای منطقه گرا و قوم پرست مطرح می شوند و البته در سالهای اخیر به دلایل گوناگون پرو بالی گرفته اند و درعرصهء سیاسی و مجادلات فکری جامعه ایران جایی مهم تر از ارزش و اهمیت خود را اشغال کرده اند.
می شنویم که این گوشه یا آن گوشه از نواحی مرزی ایران گروهی خود را هویت طلب می نامند یا مدعی هویت سازی ، برای ساکنان برخی ولایات در برابر سایر هموطنان ایرانی خود می شوند و غافل از آنند که :
هویت ساختنی نیست ، هویت را انسانها خودشان دارند و مثل سرنوشت و بار امانت با خودشان حمل می کنند . نه می توان به کسی هویت داد و نه میتوان هویت کسی را سلب کرد.
این موضوع «هویت خواهی » یا « هویت طلبی » که در این سالها ورد زبان عده ای از فعالان سیاسی منطقه گرا «رژیونالیست» ماشده ریشه در یک بیماری سیاسی و ایدئولوژیک دارد.
واضح تر بگویم جمعی از کنشگران قومی در ایران با طرح مطالباتی که «هویت ِ» بخشی از مردم مناطق مرزی را از دولت مرکزی درخواست دارند ، رسما مردم منطقهء خود رابی هویت می خوانند و ازین طریق به آنان اهانت می کنند. این گروه از فعالان سیاسی یا نمی دانند یا خود را به نادانی می زنند که در طول تاریخ ایران هرگز هویت مردم از آنان سلب نشده بوده و انسانهای فاقد هویت هرگز در این سرزمین نزیسته بوده اند.
متأسفانه این گروه از ایرانی ها که غالبا در خود احزاب یا گروههای قوم گرا متشکلند یا با انها ارتباط فکری یا تشکیلاتی دارند ، مشکل بحران هویت خود و بحران فکری خود را که ناشی از ئأثیرات مخرب ابدئولوژی های قوم گرا و نژادپرست یا تبلیغات پنجاه شصت سال بلشویسم استالینی و لنینی ست به مردم منطقه و ایالتی که خاستگا آنان بوده تعمیم می دهند و مردم ایران را به کیش خود می پندارند.
و بدین گونه «بی هویتی کاذبِ» خود ( یعنی بحران هویتی ناشی از بحران سیاسی و فکری) خود را بی هویتی اقوام ایرانی و باشندگان ایالات و ولایاتی می شمارند که پیوند های ملی و فرهنگی و تاریخی و عاطفی و دینی و زبانی شان سر به سده ها و بلکه هزاره ها می زند.
این گروههای ایدئولوژی زده آنچنان مست و شیفته ء افکار نظریات سیاسی خویشند که از درک حقایق تاریخی و از درک اشتراکات فرهنگی و تاریخی و تعلقات مشترک ملی و اجتماعی ایرانیان عاجز می شوند و جهان پیرامون خودشان را تنها از پس شیشهء کبودی می نگرند که ایدئولوزی ها یا شبه ایدئولوزی های هفتاد هشتاد سالهء اخیر بر چشم آنها نصب یا جراحی کرده است.
این موضوع توضیحات مفصلی می طلبد که جایش اینجا نیست.
فقط بگویم اگر جمعی در ایران حدود پنجاه شصت سال است که مدام طوطی وار تکرار می کنند که« ایران کثیر الملّه است »، هیچ دلیل و برهان تاریخی و علمی و عینی برای این مدعا نمی آورند جز آن که بر تئوری «سوسیالیسم و مسئله ملی » نوشته ژوزف استالین تکیه دارند و این تحفه مسموم رهاورد روس ها بوده و مروج آن هم رهبران حزب توده و سرکردگان فرقه چی های باقروفی و پیشه وری بوده اند. این تئوری امروز با نظریات قوم گرایانه و نژادپرستانهء قومی و به خصوص با پان عربیسم و پان ترکیسم که هردو با اسلامیسم حاکم بر ایران سنخیت و منافع مشترک دارند ، گره خورده و از یکدیگر تغذیه می کنند و به یکدیگر امتیاز می دهند.
بنا بر این هویت طلبی این آقایان و بانوان ریشه اش در اینجا هاست . اینها چیزی را می طلبند که ریشه در باد هوا دارد. این یک مطلب .
اسلام و جدال دو هویت
سخن دیگر آن که اسلام هم چه بخواهیم و چه نخواهیم به سرزمین ما آمده و مُهر خود را به تاریخ ما و فرهنگ ما و تمدن ما و ادب ما و هنر ما و زده و رفتار فردی و جمعی ما و ناخودآگاه و خودآگاه فردی و جمعی ما را برای ابد از خود متأثر ساخته است. بنا بر این بخشی از هویت ما را تشکیل می دهد و این واقعیتی ست هرچند پذیرش آن به دلائل بسیار برای خیلی از ما ایرانی ها تلخ است.
بنا بر این ما نمی توانیم و هویت ما ایرانی ها نمی تواند و هرگز نخواهد توانست خود را از حوزهء نفوذ مدنی و فرهنگی و معنوی و رفتاری مربوط به دوران اسلامی ایران بیرون تصور کند و به دور ازین حوزه نگاه دارد.
بنا بر این جدال ایران پیش از اسلامی ما با ایران پس از اسلامی ما یک جنگ بی معنا و پوچ و مثل آن است که دست راست ما با دست چپ ما بجنگد. ما همه ایرانی هستیم و همهء تاریخ ایران ـ چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام ـ تاریخ ماست و هویت و فرهنگ و وجدان جمعی همهء ما ـ حتی اقلیت های مذهبی ما ـ از آن منبعث است.
آنچه که در این سی سال بر ما ایرانیان رفته است ، ناشی از قدرت یافتن و تسلط سیاسی جمعی اسلامیست و پان اسلامیست است که بلاهت ایدئولوژیک و منافع کلان و آزمندی و فزونخواهی سیاسی و ایدئولوژیک آنها به آنان اجازه نمی دهد که ایران را در تمامیت تاریخی و تمدنی و فرهنگی آن بنگرند.
برای آنها که می خواهند با نام اسلام و قرآن بر ایران حکومت کنند ، تا ریخ از غار حرا و ازنخستین« پیام جبرائیل بر محمد» آغاز می شود و باقی جاهلیت است. ازینرو برای خمینیسم و تخم و ترکه خمینی ایران کشور فتح شده مسلمانهاست ، و غنیمتی ست که به برکت اسلام د به خواست الله به چنگ مسلمانها افتاده است و نه کشور بازماندگان دوران ساسانی و به قول خودشان مجوس ها. ملا هایی که که به نام اسلام و به نام حکومت فقیه بر ایران تسلط یافته اند نمیتوانند تاریخ ایران را در تمامیت آن به رسمیت بشناسند. آنها دل به سعد ابن وقاص دارند و عواطف سیاسی و فکری و دینی آنها متوجه عرب های مهاجمی ست که در قادسیه رستم فرخزاد را شکست داده اند . بنا بر این ایدئولوژی بلاهتبار اسلامیسم سیاسی ، تاریخ ایران را به دوپارهء مقدس و نجس تقسیم کرده است و بخشی از هویت و فرهنگ و مدنیت ریشه دار مردم ایران را نادیده می انگارد و به فراموشی می سپارد
این است تراژدی ملت ایران در عصر خمینیستی.
و پیداست که چنین حاکمیتی با چنین بنیاد فکری و ایدئولوژیک نمیتواند نمایندهء ایران در کلیت تاریخی و فرهنگی و هویتی آن باشد. این درهم ریختگی و اغتشاش و تزلزلی که در قوام ملی ایرانیان ظهور یافته و انواع افکار پراکنده ساز و تشتت گرای قومی و نژادی که به سکه رایج بازار سیاست ایران بدل شده ، ناشی از حضور و سیطرهء چنین حکومتی ست.
بنا بر این ریشه درد را از هر زاویه که نگاه کنیم در تسلط یا رواج افکار و ایدئولوژی هایی می بینیم که دغدغهء آنها هرچه که باشد ، آزادی مردم ایران یا سعادت سرنشینان این سرزمین نیست
من مطمئنم که کوشندگان احزاب و گروههای قومی چه بدانند و چه ندانند ، برخلاف دعوی های دهان پرکن و ظاهرفریب خود راهی به سوی آزادی مردم این سرزمین نخواهند گشود ، زیرا آزادی اگر برای جمع ایرانیان به عنوان صاحبان یک وطن و یک سرزمین و یک پرچم به دست نیابد ، محال است که در کشورک های تصنعی با دولتک های جور واجور و پرچم های جور واجور و دعوی های قومی و نژادی و فرهنگی جور واجور حاصل شود. من چنین وضعی در ایران را خواب ابلیس می دانم و نه رؤیای انسان های آزادیخواه و بشردوست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ازاد کردستانی
هیچ كس چشم طمع به خاك ایران ندوخته است و حتی در صورت تحقق این برنامه كه شما از ان با نام توطئه و تجزیه نام بردەاید یك وجب خاك ایران تجزیه نمیشود و ایران در جای خود باقی خواهد ماند و تنها بخشهایی از خاك كردستان، الاحواز العربی، بلوچستان و آذربایجان كه در حال حاضر تحت اشغال و سلطه ایران هستند به استقلال خواهند رسید و كسی كاری به مناطق فارس نشین ایران نخواهد داشت. زندە باد اتحاد بین ملتهای غیر فارس.نابود باد دیکتاتوری .
August 12, 2011 02:35:25 AM
---------------------------
ايرانی
بسيار متن زيبايی بود. متاسفانه به دليل قصور آخونديسم متعفن در اين سی سال و عقب افتادگی از قافله پيشرفت و توسعه (به قول قدما ترقی)؛ مناطقی به اسم مناطق محروم هنوز در جای جای ميهن عزيزمان وجود دارد. اين گروه های تجزيه طلب سعی دارند از پتانسيل فقر و محروميت بوجود آمده در اين مناطق سوء استفاده نمايند. اکثر اين حضرات عربده کش در ايران زندگی نمی کنند و از جو مناطقی که برای آن طلب هويت! جعلی می نمايند خبر ندارند. تاکيد می کنم موضوع فقط ترس از حکومت مرکزی نيست. در اوايل انقلاب موفق به جداسازی کرستان نشدند زيرا کسی از کردهای نژاده از آنها حمايت نکردند والا خلخالی چگونه می توانست پايش را در کردستان به زمين بگذارد؟ می گويند ما هويت مستقل داريم! برادر جان؛ اگز زبان کردی را که ريشه اش ایرانی است؛ نوروز را؛ ميرنوروزی را و هزار سنت مشترک ايرانی را از شما بگيرند چه چيزی باقی می ماند؟ می دانم که شما بازماندگان ايدولوژی زده ی استالين ساخته تنها قدرت و سيبری! برايتان مهم است ونه تاریخ هویت وسنت. در اين آرزو بسوزيد و بميريد که کسی از هموطنان کرد ما از حالا تا هزار سال ديگر به شما اهميت دهد. که تاکيد می کنم اگر می توانستيد همين حالا اهداف شومتان را عملی می نموديد. عربده کشيدن در خارج از ايران نيز دردی از شما دوا نمی کند؛ همين هموطنان غيورمان مانند کاوه جان و حق گرامی شما را رسوای عالم می نمايند.
که چه کشیدیم از حمله تازیان ددمنش و سیه روی. که زمانی که شمشیرهامان شکست چه جانانه مبارزه سیاسی را آغاز نمودیم. از فضل این سهل بگویم؟ از طاهر؟ از مازیار و بابک؟ از برامکه؟ از که بگویم که حق والای تاریخ مبارزین میهنم را ضد تازیان زبون ادا نموده باشم. چگونه می توان تاریخ پرافتخار ایران بعد از اسلام را نادیده گرفت که چه زیباست از خاکستر حمله تازیان برخواستن. که چون قادسیه کشته گاه رستم فرخ زاد شد دویست سال از پای ننشستیم تا دوباره نوروزمان را جشن گرفتیم. زمانی که دختر یزدگرد را در بازار برده فروشان تازیستان می فروختند چه خونبار روی را پوشاند و گفت وای که روزگار هرمز سیاه شد. که چه خون دل ها خورده ایم در این هزاران سال. که امروز ما وارثان و مدافعان ایرانیم و برای آن جان خواهیم داد.
پاينده ايران آريايي
August 09, 2011 09:07:56 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر هم میهنان گرامی
در جهت اثبات نظر قبلی خودم، نظر فرد وطن فروش، جناب «کریم ره حیمی ئه قدمم» را که نیم ساعت بعد از نظر قبلی من زیر گزارش«نشست 107دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات
جنبش سبز- راه سبز امید- شورای هماهنگی راه سبز امید-بخش دوم
نوشت.
به همین دلیل نظر فرد خائن به ایران را برای شما هم میهنان گرامی منتشر می کنم. وچندین وطن فروش دیگر نیز نظرات مشابه با چنین گفتارهایی در این صفحه فرستادند. این یک نمونه را به نمایندگی از دیگر وطن فروشان برایتان منتشر می کنم تا آگاه باشید که در پس جمهوری ننگین اسلامی، بیگانگان چه خوابهای آشفته ای برای آینده ایران و فرزندان ایران دیده اند.
واژه های ناشایست را در نظر این وطن فروش حذف کردم وسه نقطه جایگزین کردم.
آغاز نقل قول:
«کریم رهحیمی ئهقدهم
فرزندم کسی در خاک شما نیست، این شمایید که در خاک مایید، کسی که باید جایی را ترک کند شمایید نه ما!!! کردستان جزیی از ایران نیست و نبوده، و ... کردستان خواهان 100% استقلال خود هستند و دیگر نمیخواهند ... ایرانی در انجا حزور داشتهباشند، و اگر این اسمش تجزیهخواهی است جای افتخار است نه شرم، و شرم ننگ از ان اشغالگران است نه ازادیخواهان! و جهت دانستن شما هر حزب کردی با هر نام و نشانی تجزیهتلب است، اما راههای گوناگونی را از پیش می گیرند، چون هدف نهایی همه استقلال و جدایی از ایران است. و کردستان و ... کرد تبق قوانین ق کنوانسیونهای بین المللی در سازمان ملل متحد حق تعیین سرنوشت خود را دارند. ... بر ایران اشغالگر، درود بر کردستان مستقل».پایان نقل قول.
اگر پدران ومادران ما از نقشه ودروغگویی های خمینی گجستک وآخوند نمک بحرام آگاه بودند، آیا در سال 1357 در دام خمینی گجستک وتوده ای های مزدور روسیه ومجاهدین خلق وفدائیان خلق وطن فروش می اُفتادند؟ تا به چنین سرنوشت شرم آوری گرفتار شویم؟ مسلماً نه.
امروز دقیقاً تکرار تاریخ سی وسه سال پیش است وما بجای نسل سال57 در صحنه هستیم ومسئول هستیم. ننگ وشرم برما باد اگر اجازه دهیم این وطن فروشان سرزمین ایران را تجزیه کنند. وباید بسیار خوشحال باشیم که مشت این ایران ستیزان وحامیانشان پیش از واژگونی رژیم ننگین اسلامی برایمان باز شد. اگر صدای تجزیه طلبان را در نطفه خفه نکنیم، ما مقصر اصلی هستیم. چون هیچ دار و درفش وسرکوبی ما را تهدید نمی کند و بیگانگان حامی این خائنین نیزدر حضورمردمانشان از قدرت سرکوب وبکارگیری دار و درفش و سرکوب با باتوم به شیوه رژیم اسلامی برخوردار نیستند. پس نباید در برخورد با تجزیه طلبان وحامیانشان در کنگره ها وکنفرانس هایشان درنگ کرد.
ارادتمند کاوه یزدانی
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
August 09, 2011 08:31:11 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود برهم میهنان گرامی وآقای محمد جلالی چیمه( م _ سحر )
تجزیه طلبها (فدرالیستها) نوچه ها یا دستیاران رژیم ننگین اسلامی ومزدور بیگانگان هستند. لابُد می پرسید چرا؟
چون آنها هستند که ترس از تجزیه را درافکار جامعه ایرانی تزریق می کنند و سعی می کنند جنبش ملی را از ترس تجزیه ایران از روند رو به جلو باز بدارند، این درست همان چیزی است که رژیم اسلامی می خواهد، وهمچنین قدرت های استعمارگر می خواهند وحمایتشان می کنند.
گروهک های فدرالیسم (تجزیه طلب) از همبستگی ملی دوری می کنند، چون می دانند ، در آن صورت حمایت مالی اربابانشان را از دست می دهند. فدرالیستها می گویند شکل سیاسی فدرالیسم در اداره امور جامعه یک کشور بخش جدانشدنی از دمکراسی و حقوق بشر است، در صورتی که این یک دروغ عریان است، چون بسیاری از کشورهای دمکرات بدون شکل فدرال حقوق بشر را رعایت می کنند. و هرگز در منشور جهانی حقوق بشر نامی از فدرالیسم برده نشده است. حقوق بشر در هنگام تولد هر فردی با او متولد می شود وجزء حقوق غیر قابل انکار همه افراد بشر است. بنابر این هیچ دلیل منطقی در مغز علیل این افراد نمی توان یافت، جز خیانت از روی آگاهی یا از روی ناآگاهی.
نگارنده هیچ ترسی برای زدن اتهام خیانت به افراد یا گروهکهای فدرالیسم را جایز نمی داند. به دلیل اینکه باز برمی گردیم به جمله معروفی که می گوید:
پیشگیری بهتر از درمان است.
اگر روزی این افراد اجازه پیدا کنند این اراجیف بی پایه واساس را در ایران در افکار ناآگاه جامعه تزریق کنند، باز پیراهن عثمان دیگری را بدست اربابانشان می دهند تا نه از دَرب که از پنجره وبالای دیوار با«قشون کشی نظامی» وارد خانه شوند. در واقع همه بازیها ودغل بازیهای این گروهکهای تجزیه طلب، دادن بهانه به دست استعمارگران برای لشکر کشی به سرزمینمان است. چون می پندارند فقط از طریق قشون بیگانگان می توانند به هدف شومشان برسند. برای حفظ تمامیت ارضی ویکپارچگی ملت ایران باید با این ایران ستیزان تجزیه طلبی که در قالب فدرالیسم خود را بدروغ نماینده اقوام ایرانی معرفی می کنند، با قاطعیت تمام برخوردکرد، هم با خودشان وهم با اربابانشان، در این صورت نسلهای اینده که فرزندانمان هستند از چنگ این ایران ستیزان رها خواهند شد. در غیر این صورت ما مقصر اصلی هستیم. چون دانستیم ولی کاری برای جلوگیری از فاجعه انجام ندادیم. سپاسگزارم از هم میهن گرامی م ـ سحر برای نگارش مقاله بسیار پر محتوا. ارادتمند کاوه یزدانی
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
ارادتمند کاوه یزدانی
August 09, 2011 05:55:58 PM
---------------------------
|