رمضان، ماهی ست که در آن وجدان ها بیدار میشوند- یا حد اقل انتظار بر این است. زندگی روز مره و هر آنچه که از روی خوی و عادت انجام میشود، بحالت تعویق در میآید، بویژه آن کنش هایی که همراه است با رضا و خشنودی و لذت تن از جمله خورد ن و نوشیدن که از صبح سحر آغاز میشود تا غروب آفتاب. بیداری وجدان، مسلمان را وا میدارد که از خود و نیازهای خود ببرد و به خداوند یکتا و یگانه، الله، بپیوندد.تمام وقت باو بیاندیشد و شکر و مناجات او را بگوید. بعضا بر آنند که اراده الله از صدور احکام رمضان، آموزش عدالت به بندگان خود بوده است که تحمل درد و رنج گرسنگی و تشنگی، غنی را آگاه سازد از وضع فقیر و گرسنه تا با بیداری وجدان گشاده دستی نموده و به رفع نیازها شان بشتابد. بی جهت نیست که باورمند ان، صلح و صفا، عفو و بخشایش را از خصائص رمضان میدانند و فرصتی برای شستن آلودگی ها از درون و تزکیه ی نفس انسان. الله، رمضان را به انسان اهدا نموده است که آزار و سختی تن را بپذیرید تا بتواند بر غرایز سرکش خود فائق آید و خویشتن را به امر و اراده ی خداوند، تسلیم نماید. آنچه به رمضان عظمت و شکوه بیشتری می بخشد آن است که در این ماه الله، رحمت خود را به منصه ی ظهور میرساند و همه ی، "حاجت " ها را بر آورده میکند. درب دوزخ را بسته و دروازه بهشت را گشوده نگاه میدارد که پرهیزکاران و نیکوکاران بتوانند در این ماه وارد شده و از نعمات بی پایان آن بهره بر گیرند. رمضان را باید ماه راه یابی به بهشت دانست. بی جهت نیست که انگیزه نیرومندی وجود دارد برای شتاب بسوی رمضان و گردن نهادن به قواعد و مقرراتی نه چندان راحت و ساده. هرچه بیشتر از خود بریده و در اندیشه ی الله غرق شوی قدمی به بهشت نزدیکتر شوی. این نکته را نیز باید یاد آوری نمود که هیچ زمانی نیست مقدس تر از رمضان، چرا که بسیاری از وقایع مهم در این ماه بوقوع می پیوندد از جمله، بنا بر قول فقها و علما، نزول قرآن، کتابی آسمانی ، در برگیرنده ی علم و دانش نهایی در باره هستی و نیستی، در این ماه است که بوقوع می پیوندد.
این معنا و مفهوم، و یا تعبیر و تفسیر های شبیه بدان را، رمضان، همچنانکه از نسلی به نسل دیگری انتقال یافته است، با خود حمل نموده است و به زندگی معنویت بخشیده است. از همین روی ما، رمضان را از نیاکان خود دریافت کرده ایم و نیز همانگونه به نسل آینده تحویل میدهیم. اما شاید زمان آن فرا رسیده است که لحظه ای درنگ نماییم و بدانیم که چه اشیای درخشان و گران قیمتی برای نسل های آینده در صندوقچه ی رمضان به ارث می نهیم.
اگر در درون این صندوقچه نیک بنگریم، تداوم نظام فرمانروایی و فرمانبر ی را مشاهده میکنیم با تمام زیب و زیور ش، نظامی که در آن معدودی قلیل فرمانروا هستند و مردم بیشماری فرمانبر. درست است، رمضان سبب بیداری وجدان میشود، اما وجدان فرمانبر ی و فرمانبرداری، وجدانی که تنها در پاسخ به فرمان است که بیدار میشود، در غیر اینصورت ممکن است که فراموش کند که فرمانبر است. بعبارت دیگر، رمضان را باید ماهی خواند برای تجدید و تقویت اخلاق فرمانبر ی، اخلاقی که نیاکان مان در ذات و سرشت ما نهاده اند. در ماه رمضان، مسلم است که وجدان بیدار شده است. زیرا که فرمان الله را بگوش میگیرد و فرمانبر را در نیمه های شب از خواب شیرین سراسیمه بر می جهاند که به مناجات و عبادات پرداخته و از بندگی و عبودیت بهره بر گرفته و نیز توشه ای برای گذراندن فردایی سخت و پر ملالت.
بدین لحاظ احکام رمضان، قبل از آنکه معطوف به عدالت باشد، معطوف به قدرت است، معطوف به نگاه داشت نظام فرمانروایی و فرمانبر ی ست. ماه رمضان، ماهی ست که فرمانروا و فرمانبردار را باهم آشتی میدهد. تضادها، خصوصیات فردی و اختلافات طبقاتی، موقتا بدست فراموشی سپرده میشود. غنی دست به حاتم بخشی میزند و سفرهای افطار ی رنگین و با شکوه و زرق و برق بسیار برای روزه داران تدارک میبیند. جامعه در تبعیت از احکام رمضان، یکسان و یک رنگ میگردد. بویژه زمانیکه دین خود به فرمانروایی رسیده باشد. تمامی نیروهای اقتصادی و مالی را تجهیز مینماید که کالاهای مصرفی فراوان تر و ارزانتر از همیشه به عبادت گران ارائه داده شود. دولت ولایت، ضمن آنکه بخشنده میشود، دروازه زندانها را باز نگاه داشته و چوبه های دار را آماده و نیروهای امنیتی و انتظامی را حضور ضربتی مجهز میسازد که مبادا خللی در نظم و انضباط رمضان بوجود آید. این است که روزه خواری را جرم و هنجار شکنی بشمار میآورد و سخت تحت تعقیب و پی گرد قرار میدهد. بنابراین، تحت حکومت دین، احکام رمضان را که در گذشته ای ی نه چندان دوری دلبخواهی و به اراده آزاد شخص وا گذارده شده بود، اجباری مینماید. نمیتوانی با روزه خواری، به باورها و ارزشهای جامعه بی اعتنایی نمایی. باید که در جماعت ناپدید شوی. آنچه هستی پنهان نمایی. مسلم است چنین وحدت و میثاق و پیوندی که در ماه رمضان به اجبار بر قرار میشود، ظاهری ست و تحمیلی. تحمیل فرمانروایان است بر فرمانبران. تحمیل اقلیت است بر اکثریت- البته بدون اینکه این تقسیم بندی ها را از راه علمی بدست آورده باشیم. بی جهت نیست که از زمانی که دین بر مسند فرمانفرمایی حضور یافته است، همیشه لرزان و شکننده بوده است. چرا که امروز، حتی مسلمان هم به آن درجه از آگاهی رسیده است که بداند، اطاعت و پیروی از احکام رمضان هرگز نه متضمن تزکیه نفس است و نه عدالت در این جهان و رستگاری در آخرت. ممکن است که ریاضت کشی در ماه رمضان روان نا آرام را آسایش و آسودگی ببخشد و یا سود های دیگر برای انسان در بر داشته باشد، اما این باوری بیش بر اساس پیشداوری نیست. چرا که ما از فرضیه هایی سخن بمیان میآوریم که ثابت نمودن آنها مقرون به غیر ممکن است.
اخلاق فرمانبر ی، بخشا، بواسطه تداوم رمضان در تاریخ و قواعد و مقررات آن است که در وجود ما نهادینه میشود و پذیرش نظام فرمانروایی و فرمانبرداری را استمرار و بقا میبخشد، تنها نظامی که در ایران پس از سلطه ی اسلام ادامه یافته است. روابط زیر بنایی و تولیدی، هرچند کند و تدریجی، در تبعیت از زمان دستخوش تحول و دگرگونی شده اند، اما اخلاق فرمانبر ی بلا تغییر مانده است، اخلاقی که در ستیز و خصومت است با استقلال و آزادی های فردی و اجتماعی، حق و حقوق انسانی. حکومت ولایت حاصل اخلاق فرمانبر ی ست. چرا که اخلاق فرمانبر ی، وجدانی را در آدمی پرورش میدهد که حقارت و خواری، بندگی و عبودیت را ارج می نهد و از تقلیل انسان به حیوانی که تنها در تسلیم و اطاعت، آزاد محسوب میشود، شرم بخود راه نمیدهد. تبعیض و تعصب و غیرت را نه تنها شرم انگیز نمیداند بلکه آنرا برای نظم و امنیت اجتماعی لازم و ضروری می پندارند. چرا که پوششی ست بر ضعف و پستی و فرومایگی فرمانبر، اعتماد به نفسی بسیار مشکوک و مظنون. چنین شرمی نمیتواند بازدارنده کنش های زشت و پلیدی مثل دروغگویی و تظاهر و تعارف، مبالغه و زور گویی و زرنگی، تملق و چاپلوسی باشد و یا بازدارنده ی مجازات شنیعی همچون قصاص و سنگسار و اعدام و انتقامجویی و خشم و خشونت و بازجویی و تجاوز و شکنجه. چرا که وجدان فرمانبر، وجدانی ست که در پاسخ به احکام بیرونی پرورش یافته است و ماموریت دارد که به ما نهی کند و فرمان دهد که فرمانبردار باشیم. وجدان فرمانبر زاییده ی عقل و خرد و یا آنچه در ذات انسانی نهفته است مثل حس ترحم و همدردی نسبت به همنوع، نیست بلکه نتیجه ی باور به احکامی ست که خداوند دانا و توانا از آسمان برای هدایت و خوشبختی انسان صادر نموده است، احکامی که مستقل از زمان و مکان است و ماورای هرگونه چند و چون و چرایی. وجدان فرمانبر تابع آنچه طبیعت در سرشت انسان نهاده است، یعنی اراده آزاد، هدیه ای تنها در خور بشر و نه حیوانی دیگر، نیست. وجدان فرمانبر، با آزادی بیگانه است و از آن ترس و واهمه دارد. این است که چون آینده ی ای در پیش روی خود نمی بیند، بگذشته ای رجعت میکند که با زبان و نشانه ها و نمود های آن آشناست. نقش اخلاق فرمانبر ی را بناید در پیروزی انقلاب 57 نادیده گرفت
در اینجا شاید لازم باشد که توجه دوستان مارکسیست را هم به این گفتار مارکس در برومر لوئیز بناپارت هیجدهم، جلب نماییم. مارکس در توضیح تکرار تاریخ، خاطر نشان میسازد که بشر سازنده ی تاریخ است، اما نه بر اساس میل و اراده خویش و در شرایطی که خود برگزیده باشد بلکه در شرایط ی داده شده، شرایطی که راه و روش زندگی نسل های پیشین هنوز بر ذهن و وجود زندگان سنگینی میکنند. بنظر میرسد که مارکس نیز از پوسته ی مارکسیستی خود بیرون آمده است و باور و ارزشهایی که از یک نسل به نسل دیگر انتقال می یابد در شکل بخشیدن به تاریخ، را ارجح بر وضعیت مادی و روابط تولیدی بشمار میآورد. این بدان معناست که انسانی که اخلاق فرمانبر ی را از نیاکان ش بارث میگیرد، نمیتواند نظم و نظامی بجز فرمانروایی و فرمانبر ی خلق ، تولید و باز تولید نماید. فرمانبر زندانی باور و ارزشهایی ست که کهنه و پوسیده و در زمان انجماد یافته اند و هرگز زمینه ساز رهایی انسان از چنگال مخوف خرافات و موهوم پرستی، نخواهند بود. آری مارکس هم گاهی، آنجا که لازم است، از راه و روش و باورهای خود انحراف پیدا میکند. چرا که او بر خلاف مارکسیست های پیرو خویش، خشک اندیش نبوده است.
مسلم است که فرمانروایان در تحکیم و تداوم بخشیدن به اخلاق فرمانبر ی منفعت فراوان میبرند. چرا که اخلاق فرمانبر ی زیر بنای نظام فرمانروا ئی ست، اخلاقی که در ظاهر تمرین زهد و تقوا ست و در اصل چیزی نیست مگر خواست قدرت. اگر وجود چنین اخلاقی انکار پذیر نیست، به دشواری میتوان به آینده ای روشن و آزاد، امیدوار بود، چرا که تغییر نظام فرمانروایی و فرمانبر ی یک امر سیاسی نیست و از انحلال حکومت هم عبور نمیکند بلکه یک امری ست فرهنگی ست، ویران سازی ارزشها و باورهایی که بر اساس دروغهای بزرگ بر پا گردیده اند. رهایی از ولایت بسته به جانشین ساختن اخلاق فرمانبر ی ست با اخلاق احترام به هیچ کس و هیچ چیز مگر آنچه در خدمت انسان است و آزادی.
fmonjem@gmail.com
rowshanai.org
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود
جمله معروف که می گوید: آنطرف ترس مرگ است.
الله و محمد با دین اسلامش ابتدا آدم ها را از عزابش می ترساند( بخوانید می میراند یا حق فکر کردن را از او سلب می کند) سپس با وعده بهشت کذایی وهوری و پری ، آدمها را به فرمانبری بدون حق پرسش تبدیل می کند. نمی دانم این الله زورگو وقاتل به زنها وعده چگونه بهشتی را می دهد. من نمی دانم این الله تا چه حد بی اراده است که علی خامنه ای می تواند تمام اختیارات الله را یکجا بنام خودش ومجتبی پسرش ثبت کند. چنین الله هی بدرد همان مدینه ومکه می خورد. وما ایرانیان تا زمانی که از الله بترسیم وبَع بَع کنیم، وفرمانبرش باشیم بردگانی هستیم که هنوز در شکست قادسیه مغلوب مانده ایم نه بیشتر. بنابر این خودمان را توجیح نکنیم که روزه چه معجزه ای دارد یا چنین وچنان می کند. ببینید در اطراف روزه داران الله جنایتکار چه می گذرد. آنها با خون فرزندان ایران وضو می گیرند. و هزار کثافت کاری دیکر بنام الله انجام می دهند، ولی الله ککش هم نمی گزد، دلیلش این است که الله وجود ندارد که اعاده حیصیت از حق الله بودنش نماید. امید آنکه به خود آییم وخودرا از تسلیم بَع بَع گونه در مقابل دین آدم ستیز الله برهانیم که هر چه می کشیم از وجود میکروب و ویروسهای سرطان زای دین الله است.
زنده باد آزادی
پاینده ایران
August 13, 2011 07:44:38 PM
---------------------------
حق
با درود به ایرانیان وطنپرست
یک انسان چه نیازی باید به دین و خدا داشته باشد که در سال یک ماه وجدانش را بمحض رضای الله اش بیدار کند و ۱۱ ماه مابقی سال آنرا بخواباند! این چه انسانی است که وجدانش را می توان مثل یخچال و تلویزیون هر وقت اراده کرد روشن و خاموش کرد! چنین انسانی که انسان نیست بلکه ماشینی است که تحت کنترل عواملی است که در بیرون از خودش هستند. چنین ماشینهایی که شکل انسان را دارند فاقد این درک هستند که گوهری در وجود هر انسانی هست که خرد شخصی و وجدان منحصر بفرد اوست. این خرد و وجدان شخصی و منحصر بفرد اوست که به هیچ جا و هیچ کس وصل نیست و اینست خودآی (خدای) او . کسیکه به این گوهر درونی خود ناآگاه باشد آنرا در بیرون از خود جستجو می کند و با رجوع به آن خوب و بد و درست و غلط و راست و دروغ .... را می سنجد و طبق آن عمل می کند و اگر نکند خود را تنبیه می کند و احساس گناه می کند. چنین کسی با این معیار برون از خود همواره خود را به محاکمه می کشد تا ببیند بهشتی است یا جهنمی. وحشت از جهنم او را وامیدارد که بترسد و این ترس است که او را به اعمالی وامیدارد که بدور از شأن یک انسان است. کشتار سردمدادان رژیم پادشاهی گذشته، فرستادان بچه ها به جبهه جنگ ایران و عراق تا از روی مینها بگذرند، کشتار جمعی دهه ی۶۰ و سنگسار عشق ورزان، درآوردن چشم از کاسه مردم،شلاق، شکنجه و تجاوزات جنسی به دختر و پسر زندانی دگراندیش و و و با چاقو تکه پاره کردن شاپور بختیار و فریدون فرخزاد و و و را بعنوان حکم الهی یا خ،د با خشنودی برای رضای الله خونخوار و بیرحمش انجام می دهد یا آنرا با اکراه می پذیرد چون مسؤل را نه خود که الله می داند که مخالفت با او حتی در ذهن خود گناه کبیره محسوب می شود و جهنم را جلوی چشم خود می بیند و یا از کنار این فجایع منفعلانه می گذرد با این طرز تفکر که کاری از او به تنهایی ساخته نیست. از ترس جهنم و نزول بلاهای آسمانی بر سرش در این جهان همه چیز را توجیح می کند و اجازه نمی دهد که آن گوهر وجودی اش که هر از چند گه به او نهیب می زند که اینکار یا آن فکر غلط است صدایش بلند و بلندتر شود تا آنقدر این صدا بلند شود که به خود آید و خود خدای خود شود. این خدا به هیچ جایی در برون از او وصل نیست و اگر آزاد شود همه چیز و کس را خود می سنجد و ارزیابی می کند. نتیجه همیشه ممکن است درست نباشد ولی اقلا او را آزاد می کند که قصاص و قتل و تجاوزات جنسی بهر دلیلی را و حذف دگر اندیش را بزیر سؤال بکشد و آنرا تجاوز به حقوق انسانها و بی احترامی محض به انسانی دیگر تلقی کند و هر آنچه بتواند انجام دهد تا حقوق انسانها بر طبق انسان بودنشان فارق از تفاوتهایشان حاصل شود. یک چنین انسانی الله بی رحم را بر نمی تابد و بخاطر او هیچ ریاضتی مثل روزه را محض رضای خدا و ترس از جهنم الله انجام نمی دهد. یک انسانی که گوهر وجودش و آن وجدانش به هیچ کس و چیزی که در برونش است وصل نیست وقتی به بشریت خدمت می کند نه برای فرار از جهنم چنین می کند و نه برای سر و دست شکستن و مسابقه برای بهشتی که وعده اش را به او داده اند. او هر کار نیکی که انجام می دهد بدلیل آن انجام می دهد که آنرا درست می داند، برای اینکه می خواهد دنیا را برای همه جای بهتری کند تا همه بهره مند شوند و برای آن چنین می کند چون احساس مسولیتی می کند که از خرد و وجدانش برخاسته است و نه عوامل بیرون از خودش. الله از این انسان می ترسد که کاملا مستقل از اوست و ذهنیتی مستقل و به غایت پرسشگری دارد که بنده احدی آسمانی و زمینی نمی شود. این درک منست از خدا و انسان و الله و که همیشه آنرا مورد بازنگری قرار خواهم داد چون به حقیقت محض هیچ باوری ندارم.
August 13, 2011 05:04:46 PM
---------------------------
نبلوفر
انسانها زمانی می توانند به زندگی خود با عزت ادامه بدهند که در مقابل مشکلات، قدرت ایستادگی داشته باشند. روزه قدرت اراده و پایداری را افزایش میدهد.
August 12, 2011 04:19:07 AM
---------------------------
mohammad
jomhoorie eslami kollan eslam ro ye joori be bazi gereft ke sal ha bayad montazer moond bade raftanesh ta eslam doros she
khoda lanateshoon kone
August 12, 2011 01:24:02 AM
---------------------------
|