حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
آسیب‌های «زبان‌شناختی» استبداد

August 24, 2011

چهارشنبه 2 شهریور 2570 = August 24, 2011

یوحنا نجدی روز
 

درباره مضرات نظام‌های سیاسی بسته و استبدادی، دلایل متعددی را می‌توان برشمرد و از منظرهای متنوعی می‌توان به بحث نشست تا سرانجام هویدا شود که این‌گونه نظام‌ها تا چه اندازه از تامین رفاه و آسایش مردمان‌شان ناتوانند. به علاوه، نیازی به توضیح نیست که استبداد اساسا با طبع آزاد و سرشت استعلایی نوع بشر مغایر است و از این رو، بی‌دلیل نیست که این‌گونه نظام‌ها با زنجیره‌ای از بحران‌ها و ناکارآمدی‌های روز افزون مواجه می‌شوند.
با این وجود، استبداد آبستن آثار مخرب و مضرات نهانی خانمان براندازی است که‌ گاه چنان با روح و روان انسان‌ها در می‌آمیزد که تشخیص آن چندان آسان به نظر نمی‌رسد. یکی از این پیامد‌ها، «آسیب‌های زبان‌شناختی» استبداد و به بیانی صریح‌تر، تعرض استبداد به زبان و گفتار روزمره شهروندان است؛ به این معنا که استبداد آرام آرام ادبیات روزمره مردم را نیز تحت تملک خویش قرار می‌دهد و سعی می‌کند تا آن را به مثابه ابزاری برای بازتولید قدرت سیاسی حاکم درآورد.

بر کسی پوشیده نیست که زبان فارسی (یا به تعبیر برخی، زبان پارسی) از چه ظرافت‌ها و طنازی‌های لطیفی برخوردار است و چه آرایه‌های دلنشین و صنایع ادبی پرمحتوایی را در خود جای داده است؛ به گونه‌ای که تقریبا همه فارسی زبانان در طول روز و در مکالمات روزمره‌شان به طور ناخودآگاه از استعاره، کنایه، ضرب المثل و حتی لطیفه‌های گوناگونی برای انتقال مفاهیم و منظورشان استفاده می‌کنند.

علیرغم شیرینی و جذابیت ادبی اما پرسش این است که چه ارتباطی بین این وضع زبان‌شناختی و ساختار سیاسی در ایران می‌توان برقرار کرد؟ آیا برای تغییر و تحولات زبان‌شناختی ایرانیان می‌توان ریشه‌های سیاسی قائل شد؟

تقریبا پانزده سال پیش، یکی از اساتید برجسته علوم سیاسی (که به دلایل امنیتی شاید راضی به ذکر نام بلندشان نباشند) در مجله‌ای که همچون صد‌ها نشریه دیگر به محاق توقیف موقت رفت و از ادامه انتشار بازماند، هشدار داد که نشانه‌هایی از آسیب‌های زبان‌شناختی در گفتار روزمره ایرانیان مشاهده می‌شود که این شرایط اغلب ماحصل تسلط حکومت بر عرصه‌های ارتباطی میان شهروندان همچون روزنامه‌ها، نشریات و رسانه‌هاست که شهروندان مجبور می‌شوند از تکنیک‌ها و فنون جدیدی برای بیان و انتقال منظورشان استفاده کنند. به عبارت دقیق‌تر، مردم به هرحال با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و حکومت نیز همچنان بر بسط اقتدار و نفوذ در حوزه خصوصی مردم اصرار دارد؛ در این شرایط، تنها به کمک طنازی‌های زبان‌شناختی و پناه بردن به امکانات زبانی همچون استعاره، کنایه و حتی لطیفه است که می‌توان حضور پررنگ استبداد را دور زد و با «دیگری» ارتباط برقرار کرد.

این وضعیت، البته تنها به ایران محدود نمی‌شود آن‌چنان‌که پیش‌تر متفکرانی همچون میخاییل باختین (۱۸۹۵-۱۹۷۵) و تزوتان تئودورف (۱۹۳۹) در این باره مفصلا بحث کردند. باختین از این وضعیت با عنوان «کارناوالیزه شدن» زندگی انسان‌ها یاد کرد که طی آن، کارناوال‌های سالیانه در عصر رنسانس، به ابزاری برای انتقال پیام، خندیدن و ارتباط با دیگران و در نتیجه، مخالفت با وضعیت حاکم تبدیل شده بود.

در ایران عصر جمهوری اسلامی، به برکت هژمونی ایدئولوژی حاکم و استبداد نفتی، آسیب‌های زبان‌شناختی گسترده‌ای بر زبان فارسی وارد آمده است و متاسفانه، بسیاری از مفاهیم بنیادی از معنای اصلی‌شان، قالب تهی کرده‌اند. نمونه‌ها از این دست بسیار است. یکی از این مفاهیم، «آزادی» است. اگرچه جمهوری اسلامی از «آزادی» و صفت «آزاد» بودن در مواردی همچون مطبوعات آزاد، رسانه‌های آزاد، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، آزادی بیان و مواردی اینچنینی استفاده می‌کند اما وضعیت حاکم بر ایران امروز آشکارا نشان می‌دهد که این آزادی اساسا بیشتر به اسارت شبیه است تا آزادی.

یکی دیگر از این مفاهیم بنیادی، «انتخاب» است. قدرت انتخاب کردن، بی‌شک یکی از ویژگی‌های خاص نوع بشر است که حتی در کتاب‌های آسمانی هم بدان اشاره شده و معنای برگزیدن از میان کالاهای مختلف را می‌توان برای آن در نظر گرفت. تنوع گزینه‌ها، پیش شرط هر نوع انتخاب است. در جمهوری اسلامی اما این واژه اساسا قالب تهی کرده و به «انتصابات» (همچون انتخابات ریاست جمهوری) و یا «برگزیدن از میان کالاهای یکسان» (همچون رد صلاحیت‌های گسترده و تنها حضور طیف‌های مختلف اصولگرایان در انتخابات مجلس) تغییر یافته است. به این شرایط، نمی‌توان «انتخاب» یا «انتخابات» لقب داد و این واژه، برای توصیف شرایط یادشده مناسب نیست.

همچنین، یکی دیگر از این مفاهیم، «زندان» است. اگر به قول افلاطون «همه چیز در سر جای خودش باشد»، زندان و زندانی به جایی و کسانی اطلاق می‌شود که حضور آن‌ها در جامعه مخل آسایش و امنیت عموم مردم خواهد شد و از این رو، آن‌ها را از مردم دور نگه می‌دارند. در ایران امروز اما با این همه زندانی سیاسی و فرهیختگانی که به بند کشیده شده‌اند، هر ایرانی آزاده با شنیدن عنوان «زندانی سیاسی» مطمئن می‌شود که صحبت از دگراندیش، روزنامه‌نگار، مدافع حقوق بشر، فعال دانشجویی یا از این دست انسان‌های فرهیخته، تحصیل کرده و البته شجاعی است که دست از خانه و خانواده خود شسته و فریاد در گلوخفته میلیون‌ها شهروند دیگر را فریاد زده است. از این رو، «زندان» حتی به ضد کارکرد خودش هم تبدیل شده و نه تنها مایه شرمساری این عده نیست بلکه بالا‌ترین نشان افتخار ملی برای زیدآبادی، عبدالله مومنی، علی ملیحی، مسعود باستانی، بهاره هدایت و سایر دوستان‌مان است.

به عنوان آخرین نمونه می‌توان به سخنان اخیر آیت الله مصباح یزدی اشاره کرد: «فرهنگی که امروز در بین نسل جدید ریشه گرفته است گفتن لفظ دلم می‌‌خواهد و همچنین دوست دارم است که این واژه‌ها در فرهنگ‌های غربی وجود داشته و دارد و آن‌ها در فیلم‌های‌شان آن را به جوانان آموزش می‌دهند. استفاده از الفاظ «مواظب خودت باش» و یا «بعد می‌بینمت» نیز از گرایش‌های دوره «مدرنیته» است که در این دوره بشر در پی تأمین صد در صدی منافع خود است و کاری به تکلیف ندارد».

خوبی آیت الله مصباح این است که دیدگاه‌های بنیادگرایانه‌اش را همواره صراحتا بیان می‌کند. این سخنان نیز به خوبی نشان می‌دهد که تمامیت گرایان، با وجود تسلط بر درآمدهای نفتی، رسانه‌ها، تریبون‌ها، این همه سپاه و بسیج و امکانات اما دست‌کاری در زبان روزمره مردم برای بازتولید ایدئولوژی بنیادگرایانه‌شان را از یاد نبرده‌اند تا رفته رفته مکالمه روزمره مردم نیز باب میل تمامیت‌گرایان تنظیم شود.

همین تراژدی را می‌توان برای واژگانی همچون «جمهور»، «عدالت»، «امنیت» و بسیاری دیگر نیز در نظر گرفت اما مهم‌تر از همه، باید به جریان ممیزی و سانسور (توسط نهادهایی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) اشاره کرد که بخش بزرگی از این آسیب‌های زبان‌شناختی را به صورت رسمی و نهادینه شده‌ای دنبال می‌کند و نویسندگان وطن‌مان را ناگزیر به دالان‌ها و تنگناهای ناخواسته‌ای برای دور زدن سانسور و انتقال مفاهیم به خواننده متن، می‌فرستد.

نسل ما و نسل پیش از ما تا حدود زیادی با این قلب معانی و تغییر مفاهیم آشنا شده، اما جای نگرانی برای نسل آینده کشورمان است؛ برای نوجوانان مقاطع ابتدایی و راهنمایی که از این مفاهیم، صرفا‌‌ همان معانی را مراد کنند که مطلوب حکومت است.

از این رو، بی‌راهه نیست اگر استدلال کنیم که در فردای دموکراتیک ایران، تنها خط لوله انتقال گاز ایران به ترکیه و جاده‌های مرگبار وطن‌مان نیست که باید ترمیم شوند؛ بلکه زبان فارسی شیرین‌مان نیز مصون از تیغ استبداد نمانده و باید برای ترمیم آن چاره‌ای اندیشید؛ تا هر واژه از بار ایدئولوژیک و سیاسی حاکم خالی شود و معنایی را به اذهان متبادر سازد که به راستی واجد‌‌ همان معناست.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites