آنچه در زیر آمده پاسخهای من به پرسشهای یکی از سامانه(سایت)های سیاسی ایرانی است که چند ماه پیش برایم فرستاده شد،ولی بنا به هر دلیلی امروز انتشارش را ترجیح ندادند! چون آنچه من نوشتم بر پایه ی پرسشها بوده،سیمای گفت و شنودیاش را بر هم نزده و خود آن را منتشر مینمایم؛
۱) کنوانسیونهای مختلفی درباره حفظ و صیانت از انتخابات آزاد نوشته شده.ضمن توضیح پیرامون این کنوانسیونها بفرمائید چرا جمهوری اسلامی ضمن امضا این کنوانسیونها به آنها پایبند نیست.اصولاً قانون اساسی در ایران ظرفیت برگزاری انتخابات آزاد را دارد؟
از میانه ی سده بیستم، جهان تلاشی روشمند با ریشههایی کهن را به خود دیده،و آن کوشش برای پوشاندن جامه ی کاربست performance بر تن بیشترین شمار از سی ماده ی بیانیه جهانشمول حقوق بشر-یعنی پایه ی روشمندی این کوشش- بوده است.در این راستا یکی از مهمترین راهبردها انتخابات آزاد بوده است.هرچند نقش انتخابات آزاد به هیچ رو به مرز نقشی راهبردی(استراتژیک) تنگ نمیشود،چراکه انتخابات آزاد برای برپایی و پابرجایی دولتهای مشروع(اگر اینجا شرع را دموکراسی لیبرال-لیبرال به مفهوم فلسفی اش-بدانیم.)، ستونی ساختاری-در ارز یک نقش بافتاری- بوده است.این اهمیت را میتوان در بودش راسخ ماده ۲۱ در بیانیه جهانی حقوق بشر یافت.آروینها experiences در کشورهایی با ساختارهای مدیریتی به نسبت دموکراتیک مانند بریتانیا و فرانسه،نشان دادند که برآیند انتخابات آزاد در جایگاه یک گفتمان سیاسی-اجتماعی،نیازمند پردازشی فراتر از مدیریت یک انتخابات در یک بازه هنگامی چند ساعته بوده است.از این رو پیش نیازها و تهیههای یک انتخابات آزاد در ردهای جهانی موضوعیت یافتند،و این فاز خود نبردگاه رویکردهای لیبرال دموکرات و غیر لیبرال دموکرات -غیر هم برای دموکراسی و هم لیبرالیسم،از سوی دگرباوران در نگره(تئوری) و متعرضین در کاربست(پراتیک)- گشت.بنابرین نهادهایی سازمان یافتند تا فرایافت انتخابات آزاد را در سازههایش بشکافند و تهیههای آن را بدرنگند.چنین بود که ماده ی ۲۱ این بیانیه-که در منشور حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد نیز بازنوشته شده-به بنگاهی برای به نزدیک،همه ی پیمان نامه(کنوانسیون)های معتبری که با هدف نهادینه ساختن،گستراندن و شناساندن بیشینهای فرایافت انتخابات آزاد در جهان نوشته و نبشته(به ثبت رسیده) شدند،بدل گشت. این پیمان نامهها مصوب سازمانها و نهادهایی اند که به گونهای ویژه و یا تنها به جستار(مبحث) انتخابات آزاد میپردازند،همچون؛ اتحادیه بین پارلمانی IPU ،دفتر نهادهای دموکراتیک و حقوق بشر ODIHR (وابسته به سازمان امنیت و همکاری در اروپا OSCE )،شبکه آسیایی برای انتخابات آزاد ANFREL ،بنیاد برای دموکراسی و کمکهای انتخاباتی IDEA و...،که برخی از پیمان نامههای آنان به امضای جمهوری اسلامی نیز رسیده اند.درونمایه ی Theme این پیمان نامه ها،کم و بیش با توجه به هم ریشگی حقوقیشان یکسان اند.از اینرو علت ناپایبندی جمهوری اسلامی به این پیمانها را باید در ناسازگاری و ستیزی که با وجود خود در هنگام پایبندی به آنها پیدا خواهد کرد،یافت. خاستگاه همه ی این پیمان نامهها ،"اراده مردم" را سرچشمه ی نیروی حکومت دانستن میباشد و این از بیخ،ردّ کننده ی بنیان نگرهای و وجودی(اگزیستانسیل) جمهوری اسلامی است.هتا(حتی) بخشیدن ارزش نمادین به "مرزمندی اراده بیشترینه در جامعهها به بیانیه جهانی حقوق بشر" نیز،برآمده از همان "خاستگاه مردمی" است.با اینهمه، هر چرخشی به این سؤ،ناگزیر در گرو روگردانی از "حقیقت غایی" جمهوری اسلامی است، که در قانون اساسیاش مرز آزادی در انتخابات را بی جای تفسیر،به خود دولت بند نموده.پس بنابر این قانون اساسی،انتخابات آزاد برپاشدنی نیست مگر با به رای گذاشتن خود قانون اساسی به اراده ی مردم،که چنین چیزی هم به هیچ روی در آن پیشبینی نشده،و اصلا پیشبینی ناشدنی است،مگر به اراده ی بالاترین مقام دیکتاتوری!
۲) تصور میکنید انتخاباتهای آتی در ایران به چه شکلی از اجرا روبرو خواهد شد و روند صعودی یا نزولی آزادی در انتخاباتها به چه شکلی پیش خواهد رفت؟
در پهنه ی نگره(تئوری)، انتخابات در ارزیافت یک دینسالاری چون جمهوری اسلامی از بنیان پدیدهای زاید،ناگنجنده و ناسازنما paradoxical است، ولی در گستره ی کاربست(پراتیک)، گاه میتواند موضوع یک نمایش در جایگاه راهبردی زیست بخش برای دولت باشد و گاه تنها، ویژگیهای سرشت نگرهای اش-در ارزیافت دینسالاری- را بر دوش کشیده و سرانجام برای دولت زیانبار میگردد. دولت بنا بر آمارش(محاسبه)های سودوزیان-یاب و بررسیهای - به دید خود- همه بینانهاش نقش راهبردی انتخابات را تعیین مینماید.اگر دولت دریابد که میتواند نیروهای انباشته در جامعه را که از پرسشها و نیازهای پراپر بی پاسخ و اعتراضهای سرکوب شده ی مردم سرچشمه یافته اند،از راه رانش به میدانی از تنشهای آنی،پوستهای و مهارپذیر،خواه ساختگی یا طبیعی - با افزایش کمینهای گنجایش - برهاند،زیانهای شاینده ی(احتمالی) فراورد آن را به جان خواهد خرید،کماینکه بارها دیده ایم چنین کرده. ولی تنها در آخرین بار یعنی پیرامون انتخابات ۲۲ خورداد ۸۸ بود که ژستهای دموکراتیک گریبانش را گرفت(و تا کنون رها نکرده!).اکنون دولت به نیکی دریافته که گشودن کمترین جا برای جولان چنین ترفندهایی به مانند دمیدن در بادکنکی که منجر به ترکاندن آن میشود،است.از اینرو دانسته که هزینههایی که برای سودجویی از این نما سازیها در برهههای انتخابات — که پیش از این با هدف درونمرزی سرریز شدن بجای برونکافت(انفجار) نیروی بیشترینه ی سرامدان elite و توده ها -که متاثر از سرامدان اند- و سیاست برونمرزی انگاره سازی making images ناسزاواری رویاروگران oppositionist دولت،برای سرمایه گذاری در جایگاه یک گزینه در آمارشهای دولتهای جهان بوده است. —باید بپردازد،هتا شاید علت وجودی سود،یعنی موجودیت جمهوری اسلامی را نشانه رود و بهای سنگین باخت به مردم در میدان نبرد را سهم راهبردپردازان و کارگزاران جمهوری اسلامی گرداند.چراکه ژرفای ناخرسندی مردم و بی کفایتی دولت به میزانی است که راهبردهایی که در گذشته زیست بخش به شمار میآمدند،اکنون میانبری بسوی نابودیشان گشته اند،و کمترین میدان برای تنشها ولو مرزمند،زیانهایی بلندهنگام،پرژرف و مهارناپذیر در پی خواهد داشت.بنابر جانمایه ی جمهوری اسلامی،رویه ی کنونی به هیچ سؤ نشان از افزایش کفایت دولت یا کاهش دردهای ملت ایران ندارد تا بازهم بتوان چون گذشته به "انتخاباتهای آراسته" برخورد یا امیدوار(!) بود.هنگامه ی رودرروگری debateهای بیپروا هرچند مرزمند تلویزیونی در بودش فرمانفرمایی(حاکمیت) این دولت،زنجیرههای سبز خیابانی آزاد و همایشهایی چون آخرین سخنرانی آقای خاتمی در ۱۶ آذر سال ۸۳ و ...و به دیدی کلان ،سیمای لاسیدن با پیکر چرکین جمهوری اسلامی به سر آمده و از این پس،هرچه در پیش داریم تنگتر شدن دامنه ی آزادیها از سوی دولت،و گشادگی بیشتر اندیشه ی مبارزان و هماوردان نظام از سوی ملت خواهد بود.
۳) این روزها با بحث کمپین انتخابات آزاد روبرو هستیم.نظر شما درباره این کمپین و موانع و یا فرصتهای شکل گیریش چیست ؟
پژوهش و جویش(بحث) در هر بارهای نیکوست.بی گمان نمیتوانم نگاهی منفی داشته باشم،ولی در هر هنگامهای باید هدفی را تعریف کرد و فرایند پیشرفت از آن جایی که در آن هستیم تا آن هدف را "کانون بررسی" نهاد.نخستین گامی که میباید برداشت،شناخت پیشداشت(اولویت)ها و سنجش ارزشها در این فرایند است.باید دانست سنجه(معیار)-ی گزینش موضوع کارزار(کمپین) چیست.انتخابات آزاد پیوسته و سامانمند،مهمترین نمایه(شاخص)-ی میزان دموکراتیک بودن دولت هاست و به طبع،شناخت آن از مهمترین نمایههای میزان دموکراتیک بودن فرهنگ سیاسی و اجتماعی(اندیشه مندانی چون گیدنز و هابرماس،دموکراسی را فراتر از تنها یک گونه ساختار سیاسی برشمرده و آن را پیشاپیش فلسفهای اجتماعی-فرهنگی تعریف کرده اند.) یک جامعه است.با نگاه به اینکه دموکراسی در کاربست -هرچند نسبی- برای ما ایرانیان همواره نان گندمی بوده که دست دیگران دیده ایم ولی هرگز خود نچشیده ایم،میباید در بالابرد سطح فرهنگ سیاسی مان سخت و شتابان کوشید و این رسالتی است پیوسته برای سرامدان ما.کارزاری مانند کارزار انتخابات آزاد نیز در همین راستای افزایش کاردانیهای دموکراتیک،کاربردی کلیدی دارد و من از این دیدگاه(پرسپکتیو) از آن پشتیبانی میکنم. ولی اگر کاربرد اصلی این کارزار از بستر "فرگشت" evolution فرهنگ سیاسی و اجتماعی به پروژهای مبارزاتی-نه در سطح فرهنگ سیاسی که در سطح رژیم- و یا عاملی برای همبستگی نیروهای رویاروگر جمهوری اسلامی تغییر داده شود،کژروی و کنشی از پیش باخته -در ارزیافت این کاربرد نادرست- خواهد بود.ما امروز زیر فرمانفرمایی جمهوری اسلامی هستیم(جایگاه کنونی).جایی که باید باشیم در فرمانفرمایی مردمسالاری نمایندگیای در چارچوب بیانیه جهانی حقوق بشر است(هدف هنگامه ی کنونی).برای پیمایش راه در پس(به نادرست "راه در پیش" جا افتاده!)،باید از بن بست مرمت ناپذیر این جمهوری دینی گذر کرد.بنابرین هر کنشی که در خدمت این رهسپاری ملت ایران باشد،ناگزیر به زیان دستگاه فرمانروا نیز هست.ولی اگر کانون توجه چنین کارزاری روی چگونگی شکست دستگاه دیکتاتور-و نه فلسفه ی استبداد - باشد،در هیچیک کارا نخواهد بود.نیاز فوری ما به شناخت فرایافت انتخابات آزاد به میزانی است که بتوان بر سر اصول، میدان همکاریای میان سهامداران سیاسی جدی ایران سامان داد.مراد از اصول،تمامیت سرزمینی (ارضی) ایران و پایبندی به بیانیه ی جهانی حقوق بشر و کلیه ی پیوستهای آن است،که به باورم چنین همراییای در روان رده ی یادشده جاریست.با اینهمه دیگر دگرگونگی(تفاوت) چندانی ندارد که رژیم در ریاست جمهوری هاشمی بهرمانی(رفسنجانی)،پیمان نامه ی "انتخابات آزاد و عادلانه" مصوب اتحادیه بین پارلمانی IPU را امضا کرده یا نه!
فرهنگ استبدادزده و سیاست پیشگان گذشته زی خودمان مهمترین بازدارندگان گسترش و فراگیری کارزارهایی چون انتخابات آزاد -در بستر درست کارایی شان- هستند.در بستر مبارزه ی رویارو با رژیم میباید جنبش سبز را دریافت.این ارزیابی آقای گنج بخش را هم نمیپذیرم که جنبش سبز درونمایهای انتخاباتی دارد.چرا، چون با " رای من کو؟ " آغاز شد؟ نه! روی آوری مردم به انتخابات به هیچ روی "کنشی" نبود،بلکه واکنشی بود از سر "ناگزیری".درونمایه ی یک جنبش اجتماعی-سیاسی چون جنبش سبز نمیتواند "ناچاری یک واکنش اجتماعی" باشد.بیانگارید که یک دگره(آلترناتیو)-ی با برنامه و پرپشتیبان-از سرامدان ساختارشکن- با رویکرد تحریم که میتوانست اتکا پذیریاش را به مردم بنماید،وجود میداشت و اعتراضهای ناشی از فشارهای همه سویه ی دستگاه را راهبری مینمود،آیا باز مردم در انتخابات میانباختند؟ و اگر چنین میشد(تحریم آگاهانه و هدفمند روی میداد)،چون رویکرد مردم "نه به انتخابات" بود،ادعای "ضدّ انتخاباتی" بودن درونمایه ی جنبش مدنی مردم -که از تحریم آگاهانه برآمده- روا میبود؟! به باور من جنبش سبز سویه(جهت)ای درست در پس گرفته و باید در درازای آن راه یافت.
۴) آیا تصور میکنید این کمپین میتواند نیروهای سیاسی را برای شکل گیری یک مبارزه مسالمت آمیز و بدون خشونت دور هم جمع کند؟
در پرسش سه پاسخ داده شده است.
۵) کارکرد شکل گیری چنین کمپینی برای نیروهای اپوزوسیون داخلی و خارجی چیست؟ و چه نتایجی برای این نیروها دربر دارد؟
در پرسش سه پاسخ داده شده است.
۶) شما بعنوان هوادار یک سیستم مشروطه چنانچه در یک انتخابات آزاد نتوانید رای لازم برای کسب قدرت را بدست آورید،با نیرویی که با انتخاباتی آزاد به قدرت دست یافته چگونه وارد گفتگو میشوید؟
بی گمان مراد تان از « سیستم مشروطه »، دولت پادشاهی مشروته ( چون این مشروته با مشروطه عربی دگرگونگی(تفاوت) دارد،پیشنهاد میکنم با "ت" نوشته شود.) است.ولی باید یادآور شوم که "مشروطه"-ای که از آن اینجا سخن هست- همخانواده ی "شرط" در عربی نیست،بلکه از عثمانی به ایران راه یافته و از شارتر chatre فرانسه آمده و چم(معنای) آن ،حکومت قانونی constitutional government و غیر شخصی است.چنانچه به گزارشهای تاریخی برگشت شود،دگرگشت(انقلاب) مشروته همه جا constitutional revolution برگردانده شده و نه conditional revolution. بنابرین اگر در یک انتخابات آزاد دولتی غیرمشروته (در انگارهای ناشاید)، فرمانفرمایی sovereignty را جای یابد،بی شک مبارزه ی من و همباورانم تا برپایی دولتی مشروته،مشروط به بیانیه جهانی حقوق بشر ادامه خواهد یافت. پیش از هرچیز باید بگویم که من برتابنده ی رای بیشترینه(اکثریت) مردم در چهارچوب دو اصل تمامیت سرزمینی ایران(و یگانگی ملی) و بیانیه ی جهانی حقوق بشر هستم،نه تنها پذیرا که مدافع استوار چنین رویکردی هستم،خواه این رای به دولتی با شکل جمهوری دموکراتیک(پارلمانی) یا گونهای دگر باشد.با اینکه بر این باورم که به کلی جویش بر سر شکل دولت آینده،پادشاهی یا جمهوری برون از موضوعیت امروز، و رقابت هواداران هریک در این باره اکنون بیهوده است،ولی چون این پرسش را بنا بر باور من به مشروته پادشاهی بعنوان بهترین گزیدار option شکل دولت آینده ایران پرسیدید،باید همین جا با قاطعیت بگویم که گزینش شکل دولت در هنگامش(یعنی پس از تهیه ی پیشنویس قانون اساسی به دست نمایندگان مجلس مهستان یا مؤسسان یا آغازگران) باید به رای مستقیم و بی میانجی ملت ایران-و نه هیچ اراده ی دیگری ولو نمایندگان مجلس آغازگران- گذارده شود و در غیر این صورت ما -که هیچ مسلم نیست که در بیشترینه برتر نباشیم- ایستادگی خواهیم کرد.ولی همانگونه که گفتم زیر اصول،هر نیرویی را روا دانسته و دست همکاری برای پیشرفت و خوشبختی ایران و ایرانی به همه ی خانوادههای اندیشهای کشور ولو مخالفترینمان پیش میکشیم.
۷) تاثیر انتخابات آزاد در ساخت نهادهای دموکراتیک در ایران را چگونه میبینید؟
در پرسش سه پاسخ داده شده است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|