ساحر بزرگ، خداوند خامنه ای به مناسبت عید فطر، روز جشن عبودیت و بندگی، بر فراز منبر ی (تریبون) که بر رخ آن نقش بسته بود این کلمات سحر انگیز و ماورایی: "ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است،" به خطبه خوانی پرداخت. ابزار سخنوری و لفاظی، فن و فنون ساحری، همه با مهارت در خدمت در آورد که شیفتگان ولایت را در تسلیم و رضایت غرق نماید تا دروغ های بزرگ او را همچون حقیقتی بدون چون و چرا بپذیرند. که ولایت هست و بجز ولایت چیزی دیگری نیست. که ولایت، نجات است و سعادت. که ولایت اگر چه پا در زمین است، اما، به آسمانها سر کشیده است. که در بندگی و عبودیت است که به خدایی رسیده است.
آری ولایت از عرش اعلا و بر بلندی های بیکران است که می بیند و بر همه چیز محیط است و آگاه. چرا که او جلوه ی الله است. و از آنجا ست که به دروغگویی میپردازد، بر فراز منبر مقدس و در لباس زهد و تقوا.
بنا بر رسم ساحری، دو خطبه خواند: عبادی و سیاسی و یا خطبه ی فریب و ریاکاری. اول تحسین و تبریک گفت به امت اسلامی برای به پایان آوردن یکماه آزار تن و نورانی ساختن دل. که چه برکاتی که ببار نیاورد در زندگی انسانی، سراسر مهر و محبت و صفا و صمیمیت. همچنانکه خاطر نشان ساخت:
"اين صفاى نفسانى به انسان نيكانديشى ميدهد، تطهير نفس از حسد و بخل و كبر و شهوت ميدهد. صفا در نفس انسان، محيط جامعه را محيط امن و امان روحى و معنوى قرار ميدهد؛. دلها را به هم نزديك ميكند؛ مؤمنان را به يكديگر مهربان ميكند؛ ترحم به يكديگر را در ميان جامعهى ايمانى گسترش ميدهد. اينها همه محصولات ماه مبارك رمضان است براى مردم موفق و باسعادت( جهان نیوز، 9 شهریور)."
فهمیدید چه گفت؟ او از خود میگوید که به روحی شفاف و مبرا از خبث و آلودگی، خشم و خشونت، کین خواهی و انتقامجویی، تبدیل شده است. او در زهد و سلوک چنان خرده و ناچیز، چنان تهی گشته است از "حسد و بخل و کبر و کینه و شهوت" که میتواند بر فراز موشک های اتمی، قلب دشمن را هدف قرار دهد، خاکش را سراسر ویران و زمین را از وجود او پاک سازد. ولایت آموزش دهد آنچه را که باور کند نه آنچه که هست در واقعیت. سخنانش چنان درخشنده و زیبا ست که چهره ی کریه اش را از نظر ها در استتار نگاه دارد، نیش های خونین ش را، آتش شهوتی که از دهانش فروزان است، دروغ های بزرگی که میگوید. چرا که در واقع بدوزخ میکشاند و نتبیه و مجازات کند اگر کسی در اطفای شهوت و دل پرکینه وی سخنی از روی خیر خواهی به میان آورد، حتی اگر از زبان مداح و ستایشگر روشنفکر و هنرمند ی همچون آقای نوری زاد، بگوش رسد. او از نزدیک شدن دلهایی سخن میگوید که با وی همدلند. نه آنان که نه گویند و در زندانها، شلاق شریعت بر تن و جانشان فرود آید. او از امان و امنیت "روحی" و "معنوی " از برای خود و پیروانش میگوید نه امنیت برای دگراندیشان، دگر زیستان، ناخودی ها و اعتراض کنندگان، نه حتی برای آنان که بدنبال رای خود میگردند، بالاخص اگر ولایت را باطل و رسالت و امامت را از جمله دروغهای بزرگ بخوانند.
ساحر بزرگ، اما، کوهنوردی ست خسته ناپذیر که از قله ای به قله ی دیگر صعود میکند به سهل و راحتی. در ادامه ی خطبه ی عبادی و یا خطبه ی فریبکاری در اشاعه و تحکیم ارزش و اخلاق عبودیت و بندگی، از الله امداد می طلبد که گفته است: «لعلّكم تتّقون».(۱) وی در تعبیر و تفسیر این کلام مقدس و بی همتا، میافزاید:
«دستى كه عنان خويش گيرد»؛ معناى تقوا اين است. عنان ديگران را گاهى درست ميتوانيم بگيريم؛ اگر بتوانيم عنان خودمان را بگيريم، خودمان را از چموشى، از وحشيگرى، از عبور از خطوط قرمز الهى باز بداريم، اين هنر بزرگى است. تقوا يعنى مراقبت از خود براى حركت در صراط مستقيم الهى؛ يافتن علم و معرفت و بصيرت، و بر اساس علم و معرفت و بصيرت، حركت كردن."
در اینجاست که ساحر بزرگ به قله ای دیگر از فریبکاری صعود میکند: محکوم ساختن رهایی و آزادی از اسارت و بندگی را در الفاظی همچون "چموشی،" "وحشیگری" و "عبور از خطوط قرمز الهی" بسته بندی میسازد . پس عنان خود را بدست گیری نه به منظور آنکه خود را از باور به دروغهای بزرگ، از موهوم پرستی رها سازی بلکه به عکس گردن نهی در راهی از پیش تعیین و تعریف شده، "صراط مستقیم الهی" ، آنهم نه از سر نادانی و نا بینایی و نا آگاهی بلکه "بر اساس علم و معرفت و بصیرت الهی."
در خاتمه ی خطبه ی فریبکاری (عبادی) است که ولایت، بار دیگر امت اسلامی را به بریدن از دینای مادی و فانی تشویق؛ و پیوستن به الله و تسلیم واطاعت از احکام الهی را، حفاظت و نگاه داشت "محصول" یکماه (رمضان) تهی داشتن درون از طعام و حاجت خواهی، توصیه نموده و اظهار میدارد که:
"آنچه لازم است، اين است كه ما اين دستاوردها را حفظ كنيم، اين محصول را حفظ كنيم؛ نگذاريم صاعقهى گناه، اين خرمن ارزشمند محصول را آتش بزند و از بين ببرد. راه خدا را، راه توجه را، راه صفاى نفس را، راه انس با قرآن را، راه باز نگهداشتن رابطهى خود با خدا، درد دل كردن به خدا و گفتن به خدا را به روى خودمان باز نگه داريم. اگر شما با خدا حرف زديد، خدا هم با شما حرف ميزند؛ «فاذكرونى اذكركم».(۲
براستی که کلامی معجز آسا دارد، ساحربززگ. مرحمی است التیام بخش زخمها کشنده ویا یا تخدیر کننده دروائیست که همه ی درد ها و رنج ها را از جان و روح ساده دلان و ساده اندیشان، فرمانبران و رعیتها، میزداید و بنیان نظام فرمانروایی را استحکام هرچه بیشتر میبخشد. چرا که او بخوبی آگاه است که قرنها ست که مردم ما، امت اسلامی، به این دارو چنان خو گرفته اند گویی که هرگز نه درد خواری و حقارت را احساس میکنند و نه اسارت و بندگی. چشمها را ببندند بر این واقعیت که صدها سال مکرر راز و نیاز با الله و روزه داری نه تنها مهر و محبت را از دلها ربوده است بلکه بر خشم و خشونت بیرحمی و کین خواهی، بویژه در درون فرمانرویان افزوده است. آیا در این 32 سالی که گذشته است آیا هرگز در ماه حاجت خواهی، ماهی که الله دروازه بهشت را میگشاید، ماهی که نفس ها و غرایز خفته گردیده و عنان ها بدست گرفته میشود، دروغگویان از دروغگویی پرهیز جسته اند؟ و یا جنایتکاران و خیانتکاران و دزدان را از ارتکاب جنایت و خیانت و دزدی و فرمانروایان را از تنبیه و مجازات و کشتار دگر اندیشان و دگر زیستان باز داشته است؟
۱) بقره: ۱۸۳
۲) بقره: ۱۵۲
(به نقل از جهان نیوز)
خطبه سیاسی و یا خطبه ی ریاکاری در شماره ی بعدی.
fmonjem@gmail.com
rowshanai.org
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|