سرجان مالکم می نویسد هنگامی که به حضور فتحلیشاه رسیده تندیس هایی بی جان را بعنوان بزرگان کشور دیده است که نفس از ایشان در نمی آمده است وی به طعنه آن را از اسباب شکوه و حشمت سلطنت ایران شمرده است !!
طبیعی است که کشوری که در آن خود کامگی بنیانش را بر باد داده باشد جلال و عظمتش نیز تنها در قالب تندیسها و مجمسه های بی جان نمود می یابد و مردمش غرق در دریای جهل و بی خبری خود را قوم برگزیده خدا می انگارند و این تنها اهالی نیستند که مسخ شده اند بلکه شاه احمقش هم خود را بالاتر از همگنانش می داند و مدعی می شود که نمی خواهد پادشاه انگلستان باشد !!
وی می نویسد :
وقتی به حضور شاه رسیدم " بعد از آنكه قدرى نشستم، شاه روى به من آورده تبسمى كرد و گفت: كپتان مالكم، وقت دیگر در باب كار صحبت مىداریم. حالا باید حرفى را بپرسم كه شنیدهام، لاكن نمىتوانم باور كرد. حقیقت دارد كه مىگویند پادشاه انگلند یك زن دارد! گفتم بلى هركس مذهب عیسوى دارد بیشاز یك زن نمىتواند داشت. شاه گفت: در این صورت باید معشوقه خیلى داشته باشد. گفتم:
پادشاه انگلند به صلاح نفس و پاكى دامن معروف است و، جز یك زن خود هرگز در خانه نداشته است. شاه قاهقاه خندید و گفت: در ملكى كه این رسم باشد، من نمىخواهم پادشاه باشم. " (تاریخ كامل ایران ، سر جان ملكم ، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت ، ناشر: افسون ، تهران ، 1380 ، ص 821 )
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|