ایران نه یک مکتب است نه یک مرام و نه یک مسلک، ایران وطن ماست. ایران تمامی آنچیزی است که ما داریم و طرفه آنکه امروز به هیچ گرفته میشود. به هیچ گرفته میشود از سوی کسانی که اعتقاد و ایمان خویش را مستمسکی میدانند برای اهانت به تاریخ و به فرهنگ و به اسطورههای این سرزمین؛ و به هیچ گرفته میشود توسط کسانی که میخواهند وطن ما را به توشه یکروزهای برای راه بیمبداء و بیمقصدشان تخفیف دهند. ایران وطن ما و مبداء و مقصد ماست. ایران ما، ایران مردمانی است که طی قرنهای متمادی در آن سکنی گزیدند و هر یک به فراخور توان خویش از وجود آن، از همیت و از تمامیتش حفاظت کردند. ایران وطن ماست.
اگر به تمامی کسانی که از جان و دل برای حفاظت از آن تلاش میکنند تا به ابد احترام خواهیم گذاشت، اگر تمامی کسانی را که باعث سربلندی آن و سرافرازی مردمانش میشوند تا به ابد ارج خواهیم نهاد، و اگر از تمامی کسانی که ایران را خوار و زبون میخواهند و آن را ابزار قدرتطلبی خود قرار میدهند بیزاریم، به این دلیل است که ایران وطن ماست.
نگاهی به تاریخ معاصرمان بیندازیم و ببینیم هر بار به خیالی و وهمی وجود ایران را نادیده انگاشتهایم، تمامیتش را دستِکم گرفتهایم، یا آن را بدیهی فرض کردهایم چگونه همچون برگشت یک بومرنگ بر صورت خودمان سیلی زدهایم، ببینیم هر بار کسی از میان ما آتشی علیه آن بر پا کرده دود آن چشمان خودش را آزرده است و شاهد باشیم هربار که به نام مسلکی یا مرامی ایران را در مقام و مرتبهای که شایسته آن نیست نشاندهایم نتیجه عکس گرفتهایم و ایران آنچنان اهمیت وجودش را به ما اثبات کرده که برای تصحیح اشتباه خویش بهایی گزاف پرداختهایم.
اما اگر ایران همه آنچیزی است که ما مشترکاً داریم چرا باید امروز به بازیچه دست میانمایگانی تبدیل شود که برای هیچ ایمان و اعتقادی ارزش و احترام قائل نیستند و هر روز به رنگی و با پرچمی به دنبال بازاری برای متاع جعلی خویش میگردند؟ اگر ایران همه آن چیزی است که ما مشترکاً داریم چرا باید اعلام دلبستگی به وطن، که میتواند بر زبان شهروند هر کشوری در توصیف موطن خویش جاری شود امروز به حدی بعید به نظر میرسد و چنان رنگوبوی سیاسی به خود میگیرد که خشم صاحبان قدرت را بر میانگیزد و به عکسالعملهای پیشپا افتاده وادار میکند؟
اگر بازگو کردن این واقعیت که ایران وطن ماست، امروز گفتاری سیاسی شده به این دلیل است که گویی هموطن بودن ما از معنای اصلی آن یعنی از برابری ما تهی شدهاست. به این دلیل است که فاصله میان فقیر و غنی چنان بیداد میکند که در مقایسه با نابرابری ملموس و رزومره در کشورمان، برابری ما در ایرانی بودنمان به چهره رنگپریدهای تبدیل شدهاست. به این دلیل است که آنقدر به شهروند درجه یک و دو سه تقسیم شدهایم و برای هر یک از ما محدودهای چنان متفاوت ترسیم شده که در مقایسه با آن، برابری ما در ایرانی بودنمان شوخی تلخی بیش نیست.
همه ساکنان کره خاکی برای خود عقایدی دارند که به آن احترام میگذارند و از دیگران نیز توقع احترام به آن را دارند. همه مردم در قلب خود به قهرمانی و قدیسی اقتدا کرده و تلاش میکنند اندیشه و عمل وی را الگوی کردار و رفتار خویش قرار دهند. و چه جای تعجب از اینکه نزد دیگران مبلغ آن روشی باشند که راه رستگاری خویش میدانند؟ اینها هیچکدام نافی برابری اولیه و اساسی ما در ایرانی بودنمان نیست. نه کم و بیش عرفی بودن و نه بیش و کم دیندار بودن جای این حقیقت که ما همه ایرانی هستیم و ایران وطن همه ماست را نمیگیرد.
در تمامی این سالها به عوض آنکه برابریمان در ایرانی بودن را زمینهای ببینیم برای کشف عرصههایی که باید این برابری به آن تعمیم یابد، چنان از وظیفهمان در گسترش عدل غفلت کردهایم و چنان تفاوت در آراء و عقاید و منافع را بزرگ و حیاتی جلوه دادهایم که کاملاً از یادها رفتهاست که ایران لحظه برابری ماست. این برابری و این وطن همه آن چیزی است که ما داریم و طرفه آنکه هم این و هم آن امروز به هیچ گرفته میشود.
ایران فقط آن نیست که از بد حادثه وجود و حضورش را به یاد میآوریم و به دامانش پناه میبریم. ایران آن نیست که به دلیل جانفشانی برای تمامیتش بتوانیم برای خود حقی فراتر از سایر هموطنانمان قائل شویم. نه عشق ما به ایمان مشخصی و نه نفرتمان از کسانی که میبینیم مطامع خویش را بر منافع ما مردم ترجیح میدهند هیچیک نمیتواند جای برابری ما در ایرانی بودنمان را بگیرد. بر زمینه این برابری است که میتوانیم با افتخار مدعی به رسمیت شناختن تفاوتهایمان شویم و شاهد همسویی و همراهی اعتقادات و عقاید گوناگون در تلاش برای آزادی باشیم. اگر میتوانیم از حقوق برابر مردم صحبت کنیم، اگر اعم از ترک و لر و فارس و بلوچ و عرب در همان روز پای صندوقهای رأی میرویم، اگر میتوانیم بخواهیم که رأی مردم منبع مشروعیت به شمار آید، اگر فارغ از تمامی تفاوتهایمان لحظات سربلندی کشور را جشن میگیریم و اگر اعم از شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی آرزوی سعادت ملت ایران را داریم، همه و همه به این دلیل است که ایران وطن ماست.
بدون شناسایی این وطن و بدون رعایت این برابری، نه ترسیم چشماندازی برای عدالت ممکن است و نه زمینهای وجود دارد برای احترام به حقوق اساسی ملت. ایران شاهد و ضامن برابری ماست.
ایران وطن ماست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر آقای مراد ثقفی
درود ویژه خدمت دوستان گرامیم حق عزیز وایرانی عزیز
در کشورهای پیشرفته مفهوم وطن را از دوران کودکی به فرزندانشان می آموزند، این آموزش بطور سیستماتیک در کودکستانها بخش مهم آموزش می باشد.یک نمونه که من هر روز در آلمان می بینم، مهدکودکی است که در ساختمان محل زندگی من واقع است.
به ما چه چیزی می آموزند؟
همینکه سر از شکم مادر در می آوریم، یک آخوند بی وطن حرام .... در گوش ما می خواند، اشهدُ اَن ن ن لا... و بقیه مزخرفات. با این شروع اسفباری که در فرهنگ ما رایج است و کوششی که بیگانگان در جذب وطن فروشان دارند، باید کلاه مان را بالا اندازیم که همین تعداد میهن پرست در خارج از ایران داریم که توانسته اند مشعل مبارزه با رژیم فاشیست اشغالگر را روشن نگهدارند. با سپاس از همه مبارزان کوشا و وطن پرست.
حق عزیز از استاد مصطفی بادکوبه ای یاد کرد. من نیز بیاد استاد بادکوبه ای لینک مربوط به مفهوم وطن چیست؟ با صدای گرم استاد را برای دومین بار خدمت هم میهنان تقدیم می کنم.
http://www.youtube.com/watch?v=xvxg9Xa6G1w
ایران وطن ماست
پاینده باد ایران
ارادتمند همه وطن پرستان
کاوه یزدانی
September 17, 2011 12:16:36 PM
---------------------------
حق
با درود به ایرانیان وطنپرست،
درود ویژه ای هم برای نویسنده این مقاله، آقای مراد ثقفی دارم.
ایران وطن ماست که باید به آن عشق ورزید و به گونه ای شایسته پاس آنرا داشت همانطور که امریکا و انگلستان و و و وطن مردمانشان هستند، به آن عشق می ورزند و به گونه ای شایسته پاسدار کشورهایشان هستند. وطنپرستی نه جرم است، نه احساسی شرم آور که آن را پنهان کرد، و نه یک وطنپرست کوچکترین نیازی دارد که حس وطنپرستی خود را برای بیوطنان و دشمنان کشور و ملت اش توجیح کند. هر کشور و ملتی که مورد تهاجم بیگانگان و بیگانه پرستان و بیوطنان قرار می گیرد چه مسلحانه و چه غیرمسلحانه، حق دفاع از خود را دارد.
ایران یکی از کهن ترین کشورهای جهان در کنار هند، ژاپن، چین، مصر، یونان و ایتالیا است. اگر به وضعیت امروز این کشورهای کهن دقت کنیم، می بینیم که در میان همه اینها تنها ایران و چین هستند که بیوطن، وطنفروش و بی تفاوت زیادتر از دیگران دارند. در میان ایندو در این موارد هم ایران است که وضعیت بدتری از چین دارد چون نه تنها ایران برخلاف چین فاقد ثبات سیاسی و اقتصادی است بلکه بخاطر همین ضعف های سهمناک، مورد هجوم سیاست های خطرناک بیگانگان علیه ایران قرار گرفته است. بنابراین، یافتن و سوء استفاده از بیوطنان و وطنفروشان در ایران امروز بوسیله بیگانگان سهل است. می بینیم که با وجود درصد کم اینها در جامعه ایران، دولتهای بیگانه چه درصد بالایی از وقت رسانه ای خود را به همین ها اختصاص می دهند. همین کار را با رژیم هم می کنند. بنابراین، ما صدای رژیمی که کمتر از ۶ درصد ملت را با خود دارد را مثلا از صدای امریکا خیلی بلند و رسا هر روز می شنویم، و بهمان نسبت هم صدای بیوطنان و وطنفروشانی که دارای درصد قابل توجهی در ایران نیستند را هم ما هر روز بلند و رسا از همین رسانه می شنویم.
دلیل اصلی این وضعیت در چین و ایران مستقیما برمی گردد به نظامهای توتالیتر حاکم در ایندو کشور. تا آنجا که مربوط به ایران می شود، با جایگزین کردن رژیم فعلی با یک نظام لیبرال دمکرات مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر، کلیه تبعیضات جنسی و جنسیتی، زبانی، دینی و مذهبی ... رفع می شوند و شهروندان صرفنظر از همه تفاوتهایشان در ایران حق تشکل و تحزب و آزادی بیان و اندیشه .... برابری حقوقی در برابر قانون و حق تحصیل و کار و بیمه های گوناگون .... را بدست خواهند آورد.
برای رفع هر گونه تبعیض و برای رسیدن به برابری و عدالت در هر کشوری منجمله ایران، تنها راه اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در همه کشورهاست. بهمین دلیل است که ما لیبرال دمکرات های ایرانی خواستار یک قانون اساسی نوین برای ایران هستیم که بر پایه های استوار کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر تدوین شده باشد چون چنین قانون اساسی ای مترقی، برابری طلب و انسانی است. با اجرای کامل چنین قوانینی در کشورمان است که ملت ایران برای همیشه حق تعیین سرنوشت خود را بدست خواهد گرفت، و همه ساکنان ایران صرفنظر از همه تفاوتهایشان به کلیه حقوق شهروندی خود می رسند. حقوقی که مترقی، برابری طلب و انسانی هستند و حقوقی که ملت ایران به همان امنیت، آزادی و رفاهی خواهد رساند که ملل کشورهای غربی به آن رسیده اند. در چنین ایرانی درصد بیوطنان، وطنفروشان و بی تفاوتها، و درصد تمامیت خواهانی که امروز در کل درصدشان به ۱۰ درصد هم نمی رسد ولی ۹۰ درصد وقت بیگانه صرف آنها می شود در جای واقعی خود قرار خواهد گرفت که در ته جدول است سقوط خواهد کرد.
برای دو قشر جامعه ایرانی، ابراز وطنپرستی و خواستار شدن اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران حکم جن و بسم الله را دارد چون کل موجودیت شان بخطر می اندازد. رژیم کهریزکی کنونی و تجزیه طلبان که هر دو می دانند چه می کنند، و ۱۰۰ سالست که هر دو بیوطنی و وطنفروشی و بیگانه پرستی خود را ثابت کرده اند. اینها هر دو از توده های ناآگاه و خرافه پرست دینی و ضد دینی ای که با کمک بیگانگان می پرورانند، تغذیه می کنند. اگر اینطور نبود، اینها از گروهها/احزاب رادیکال تروریستی شان مثل مجاهدین خلق، جندالله، حزب دمکرات! کردستان، پژاک و کومله شان گرفته تا احزاب/گروههای غیرمسلح ولی حامی این تروریست ها مثل حزب توده، سازمان فدائیان خلق، فرقه دمکرات! کردستان و فرقه دمکرات! آذربایجان تا نویسندگان حامی اینها از ب. بی نیاز (داریوش)، اسماعیل نوری علاء، گرفته تا رادیکالترین شان مثل ندا شهبازی، کیهان یوسفی و یوسف عزیزی بنی طرف و تا مریدان نظردهنده شان در این سامانه و در سایت اخبار روز در مقابل این سئوال بسیار ساده که با اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران، بفرمایید کدامین حقوق حقه شهروندی در ایران ضایع می شود، در نمی ماندند و عاجز نمی شدند. اگر اینها درد وطن داشتند و وطنپرست بودند و خود را قبل از هر چیزی ایرانی می دانستند که به این حال و روز اسفناک نمی افتادند که در مقابل چنین پرسش ساده ای انقدر کم بیاورند.
درود بر همه وطنپرستان ایرانی در طول تاریخ از رستم فرخزاد گرفته تا فریدون فرخزاد، از بابک خرمدین گرفته تا فرخ رو پارسا، از فردوسی گرفته تا مصطفی بادکوبه ای، از امیرکبیر گرفته تا رضاشاه بزرگ، از عباس میرزا گرفته تا امیرعباس هویدا، از ندا گرفته تا صانع ژاله، از استاد شجریان گرفته تا ناصر حجازی ...............
همه اینها به ایران و ایرانی عشق ورزیده اند و جایگاه و وطنشان را ایران دانسته اند. ایران جایگاه ایرانیان است و بس. ضد ایران و ایرانیان بودن = نژادپرستی هیتلری علیه ایران و ایرانی
با درود ویژه به دوست گرامیم کاوه ، ایرانی عزیز و حسین که بتازگی بما پیوسته است و نظراتش در خور توجه اند.
پاینده ایران و ملت ایران
September 14, 2011 02:09:29 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر کاربر گرامی
هر کدام از ما وطنش را آنطوری که دوست دارد میتواند به تصور هم بکشد. اصل، تفاهم ما بر سر این مسئله میباشد که حق داریم و میتوانیم بهرنحوی که دوست داریم به وطنمان عشق بورزیم. عاشق باشیم و این حس زیبا را ترویج دهیم و خشنود از بودنش باشیم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
September 13, 2011 08:48:05 PM
---------------------------
کاربر
یک مطلب کلی و بی محتوا است برای شیره مالیدن سر مردم ایران که از انواع تبعیضات جنسی، ملی، مذهبی رنج اند. این "وطنی" که شما ترسیم اش کردید، سر در گرو همان "قدیسانی" دارد که قرنها تو سر همین مردم رنگارنگ و فرودست زدند، باور ما به میهنی است که زیر بار سلطله ی هیچ پدرسالار و شاه و سلطانی و ... نمی رود، از حق کامل برابری جنسیتی دفاع می کند، از حق تعیین سرنوشت خلقهای زیر ستم ایران دفاع می کند، از حق بیان و اندیشه برای نقد "قدیسان" شما دفاع می کند، ما به چنین میهنی باور داریم و نه به "وطن" مطلوب شما.
September 13, 2011 06:47:30 PM
---------------------------
|