سوریه:
امروز بسیاری روزنامه هایی معتبر دنیا خبر تشکیل یک همایش 200 نفری از اپوزیسون داخلی سوریه را در داخل کشور گزارش کرده اند که جدی گرفتن آن با توجه به وضع امنیتی و پلیسی داخل سوریه قدری دشوار است. همزمان دو نشست دیگر یکی در پاریس و یکی در استانبول برگزار میشود که هدف همه اینها باضافه همایشهای دیگری که قبلاً درآنتالیا، نیکوزیا، استانبول برگزار شده اند آلترناتیو سازی برای رژیم بشار اسد است.
در همین حال مجله اکونومیست لندن امروز مینویسد:
«عصبانت در خیابانهای سوریه تنها متوجه رژیم بشار اسد نیست بلکه متوجه اپوزیسیون هم هست. پس از 6 ماه سرکوب و کشتن بیش از 2200 نفر، بشار اسد موفق به سرکوب اعتراضات نشده است. بعلاوه او با فشار روز افزون بین المللی برای کناره گیری روبروست. ولی یک چیز تا بحال به او کمک کرده است: ناتوانی اپوزیسیون در متحد شدن خود.
در حالیکه جنبش خیابانی بلحاظ تاکتیکی ورزیده تر، سازمان یافته تر و منسجم تر شده است، گروههای اپوزیسیون داخلی و خارجی همچنان از هم گسیخته اند. آنها به اپوزیسیون «داخلی» و «خارجی» (خارج نشینان) تقسیم شده اند. افراد برای کسب موقعیت شخصی به این طرف و آن طرف میزنند.
یک فرد معترض میگوید: « تا بحال ده دوازه کنفرانس در چندین شهر برگزار و چندین بیانیه صادرشده ولی نتیجه ای بدست نیامده است.» « در حالیکه ما همچنان بیرون رفته و در معرض شلیک گلوله قرار میگیریم.»
روزنامه نیویورک تایمز جمعه نیز مینویسد:
« … در «درعا» مثل بقیه شهرها در سراسر کشور، دولت نشان داده است که توانایی رخنه در سلولهای اعتراضی را دارد ولی معترضین هم برغم سرکوب سنگین و دستگیریها از خود جان سختی نشان میدهند.»
همین روزنامه در ادامه، تصویری از کشته شدن، شکار آدمها و تله گذاریهای نیروهای امنیتی برای معترضین، شکنجه و ناپدید شدن معترضین میدهد که فقط آدم را بیاد کهریزک خودمان می اندازد اما بوسعت تمام سوریه.
واقعیت اینست که ظرف این روزهای اخیر اعتراضات خیابانی به نسبت بسیار زیادی فرو کش کرده است و لی این دقیقاً آن فروکشی است که رژیم کر و کور شده اسد را به اشتباه می اندازد و فکر میکند که قیام مردم را جمع و جور کرده است. در همین حال امروز روززنامه دیلی استار لبنان از کشف یک محموله بزرگ اسلحه که از لبنان روانه سوریه بود گزارش کرده بود که نشان میدهد جنبش اعتراضی مسالمت آمیز مردم که با خشونتی بی سابقه سرکوب گردیده است بسوی یک جنگ داخلی اجتناب ناپذیر پیش میرود. آن توده میلیونی که با دست خالی در برابر نیروهای مسلح رژیم اسد ایستادند، بهنگام خود، قطعاً تردید نخواهند کرد که با همان زبان رژیم، با او سخن گویند مخصوصاً که سرنوشت مردم لیبی را دیده اند. مسلح شدن برای آنان بلحاظ وضع ژئو پولتیکی کشور دشوار نیست.
بنظر من وقوع جنگ داخلی در سوریه قطعی است و رژیم اسد و حتی متحدین حزب الهی و ایرانی آن نیز از آلودگی به آن سالم نخواهند جست. رژیم اسد رفتنی است و هیچ مسیحایی را یارای نجاتش نیست. ولی رژیم اسد همچون قذافی با جان سختی نشان دادن خود، فقط به قدرت های خارجی فرصت های بیشتری میدهد که هروز جای پای بیشتر و بیشتری بنام کمک به
مردم در آزادیشان در منطقه بیابند و لذا چندان بی ربط نیست بگویم فرانسه، انگلیس و آمریکا خوشحال خواهند شد اگر بشار اسد زود وا نداده مقاومت کند.
پرچمی که بزودی باید تعیر نقش دهد
لبنان:
همانطور که در تحلیل هفته قبل گفتم و برحسب تصادف یکی از نظریه پردازان حزب الله هم دو روز بعد از زاویه دیگری، مشابه آنرا در یک سخنرانی در بیروت مطرح کرد اینست که وضع لبنان با همه کشورهای دیگر منطقه متفاوت است. در این کشور یک نوعی فتودالیته سیاسی یا ایلخانی سیاسی تعامل آمیز وجود دارد که مانع بروز تضاد حاد و آشتی ناپذیر( آنتاگونیستیک) بین مردم و دولت میشود و چون دولت کلاً بعلت همین فئودالیته تعامل آمیز، ضعیف است لذا مردم و دولت کمتر رو در روی میشوند، درعوض وزن تضاد های اجتماعی به داخلِ ساختار هایی ایلی و فرقه ایی می افتد و جامعه را همیشه در حالت یک تنش قومی، فرقه ایی نگا میدارد. حال اگر این تنش قومی و فرقه ای با منافع جدی نیروهای اثر گذار خارجی در سیاست لبنان تلاقی پیدادکند، مثل دهه 80، در آنصورت فقط اسلحه بین ِفرَقِ گونان لبنان حرف آخر را خواهد زد.
امروز لبنان دولتی دارد که اسماً بنام حزب الله است ولی رسماً هیچ یک از رویکرد های آن در جهت سیاست حزب الله نیست. امروز بحثِ درون و بیرون کابینه ای که حزب الله در آن اکثریت دارد، بحثِ خلع سلاح خودِ حزب الله و تحویال دادن 4 نفر تروریست از رده های بالای آن به دادگاه ویژه بین المللی و پرداخت 32 میلیون دلار هزینه دادگاه است.
در هفته های آغاز تشکیل کابینه، هم سید حسن نصرالله و هم دیگر افراد بالای حزب الله چنان از موضع قدرت و از قطع کردن هر دستی که بسوی اعضاء یا سلاحهای آن دراز شود صحبت میکردند و در دفاع از ذخایر عظیم نفت و گاز فلات قاره و..، که شنونده گمان میبرد که بجز حزب الله قدرت دیگری در این کشور وجود ندارد. اینروزها همه فراکسیونهای کابینه باستثنای نبیه بری (جنبش امل) که پدرخوانده حزب الله است روی خلع سلاح حزب الله ، تأمین بودجه دادگاه و تحویل تروریستها به دادگاه به اجماع نسبی رسیده اند و در برخی موارد برای اجرای این اهداف عجله هم دارند. «بانکی مون» هم امروز به دولت لبنان یاد اوری کرد که باید تعهداتش را نسبت به آن سازمان انجام دهد. حزب الله هرگز تصور نمیکرد که قاطی شدن با چنین ترکیبی در کابینه کنونی لبنان، به تله مرگ و بی اعتباری او تبدیل شود. ماه های آینده ماه های سرنوشت سازی برای لبنان و حزب الله خواهد بود. نه راه پس برایش مانده است و نه راه پیش. روانشناسی سیاسی بحران منطقه هم جز فرسایش روحیه مقاومتِ این «مقاومت»، هیچ پیام امید بخشی برای آن ندارد.
چه رژیم اسد برود و چه نرود، حزب الله در آینده ایی نه چندان دور بعنوان یک حزب سیاسی نظامی نیرومند دیگر وجود نخواهد داشت.
جوانان بحرین برای موفقیت دیالوگ ملی میکوشند. همان دیالوگی که حزب وقاق آنرا تحریم کرده ست
بحرین:
حزب «وفاق» که بزرگترین پارلمانی شیعه بحرین است چند ماه پیش بعنوان اعتراض 18 نماینده خود را از پارلمان فراخواند و تحت تآثیر بهار عرب با بسیج شیعیان بحرین به نمایش قدرت خیابانی پرداخت. در مقام مقایسه باوضع نیروهای پارلمانی درکشور خودمان میتوان فرض کرد که فراکسیون اصلاح طلبانی که مثلاً درمجلس ششم بودند ازمجلس اسلامی که قاعده بازی سیاسی آنرا پذیرفته بودند، با وسوسه کسب تمامی قدرت، در اثر رخداد و یا حادثه ای، به لشگر کشی خیابانی بپردازند.
نمایش قدرت حزب «وفاق» با کمک گیری دولت بحرین از عربستان و نیروی امارت سرکوب شد و در این بین نزدیک به 40 نفر هم کشته شدند. مع الوصف دولت و مخصوصاً ولیعهد بحرین نه تنها حزب وفاق را غیر قانونی اعلام نکردند بلکه پروژه دیالوگ ملی را با هدف اصلاحات پیش کشیدند و از همه احزاب از جمله احزاب شیعه دعوت کردند که به روند اصلاحات بپیوندند.
ولی مسئله برای حزب وفاق این بود که خواهان نوعی فدرالیسم دینی بجای سیستم عرفی و مدنی پیشنهادی دولت بود. احزاب شیعه که به لحاظ کّمی خود را در اکثریت می بینند نمیخواهند در جایگاه یک نیروی «شهروندی» و «بحرینیت» بلکه میخواهند بعنوان «اکثریت» شیعه به بازی گرفته شوند. این موضع گیری تبعاً، هم با مقاومت دربارکه نمیخواهد قدرت را از دست بدهد روبرو میشود و هم با مقاومت بخشهای مدرن جامعه که نمیخواهند کشورشان به ورطه یک نظام فرقه گرای مذهبی سقوط کند و« لبنانیزه» شود. لذا خیلی ساده است، مسئله احزاب شیعه بحرین قدرت است و نه دموکراسی. و پارادوکسالت، یک چنین موضعگیری ای واکنش مشابهی را در طرف مقابل ایجاد میکند که جامعه را ازموازین دموکراسی دورترو دورتر میکند و نه نزدیکتر.
اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنیم باید بگوئیم استبداد رژیم پادشاهی سکولار حاکم بر بحرین بنحوی بنیادی به دموکراسی نزدیکتر است تا دموکراسی خواهی فدرال مذهبی/ فرقه ایی حزب وفاق و شرکاء. حزب وفاق یا باید دست از فعالیت قانونی برداشته و انقلابی عمل کند و یا قواعد بازی پارلمانی را پذیرفته برای تحقق دموکراسی به روند اصلاحات پیوسته و برای تعمیق هرچه بیشتر حقوق شهروندی مبارزه کند.
تا چند روز دیگر در بحرین انتخابات میان دوره ای برای پر کردن 18 تا از کرسیهای پارلمان است که نمایندگان حزب وفاق آنها را بعنوان اعتراض ترک کرده اند. حزب وفاق، هم انتخابات را تحریم کرده و هم برنامه تظاهراهرت اعتراضی گذارده است.
باور من اینست که این حزب شوکه خواهد شد زیرا شرکت کنندگان در این انتخابات نشان خواهند داد که این حزب نماینده آن 70% شیعه ایی که تا کنون مدعی رهبری یا نمایندگیی آنها بوده نیست. و این یک شکست مرگبار برای کل این جریان خواهد بود. زیرا دیگر این مردم هستند که به آن« نه» خواهند گفت مگر اینکه 70 % مردم شیعه مذهب بحرین، انتخابات را بایکوت کنند که در این صورت احزاب شیعه برندگان غیر رسمی این انتخابات خواهند بود حتی اگر برنده اعلام نشوند
انتشار بیانیه کنفرانس «اپوزیسیون» قانونی و مجاز در سوریه
سوریه:
بالاخره گزارش اجلاس دویست نفره «اپوزیسیون» داخل کشور در حومه های انتشار یافت . خلاصه بیانیه انان سه «نه!» است. نه به مداخله خارجی، نه به خشونت و نه به فرقه گرایی. اگر من بخواهم آنرا درست ترجمه و تفسیر کنم این سه «نه» در یک «آری!» به استبداد خلاصه میشود.
انتظار اینکه این اجلاس میتوانست روح اعتراض 6 ماهه علیه رژیم اسد را بازتاب کند، فقط انتظاری ناشی از نشناختن رژیم اسد بود. مأموریت این اجلاس این بود که کشتار وحشیانه رژیم اسد را، به سطح خشونت های احتمالی، پراکنده، تقریباً طبیعی و عکس العملی مردم معترض سوریه که نزدیک به سه هزار نفر کشته داده اند که ده ها نفر از آنان زیر شکنجه و در کهریزک های سوری زیر شکنجه جان باخته اند را، تنزل دهد و حکم برائت رژیم اسد را صادر کند. مأموریت این اجلاس این بود که مردم سوریه را از مهمترین کارت برنده اشان در این مبارزه نابرابر، از آنها بگیرد یعنی نه به مداخله خارجی که ترجمه ساده اش یعنی نه به کمک خارجی و نه به آزادی است را، از آنها بگیرد.
کدام انسان ساده لوحی وجود دارد که پس از مشاهده 6 ماه سرکوب خونین رژیم اسد بگوید ملت سوریه میتواند بدون کمک خارجی از عهده رژیمی بیرحم که هیچ مرزی و هیچ خط زرد و سفید و قرمزی را در سرکوب مردم رعایت نمیکند، میتواند پیروز شود. مگر ملت لیبی توانستند بدون کمک خارجی خود را آزاد کنند که مردم سوریه بتوانند؟ این اجلاس همچنین با« نه» به فرقه گرائی عملاً به دهان معترضین کوبید زیرا این؛ رژیم «علوی » ایلی قبیله ایی اسد است که طی بیش از چهل سال حکومت، فرقه گرایی خود را زیر پوششِ؛ قرار گرفتن بر فراز دیگر گروههایی دینی، مذهبی، قومی و سیاسی سوریه و سکولار نامیدن سلطه انحصاری خود، بر ملت سوریه تحمیل کرده است نه مردمی که از هر نجله فکری به اعتراض علیه آن برخواسته اند.
کنفراس این اپوزیسیون قانونی و دولتی، دستپخت مشترک دستگاه های اطلاعاتی ایران، حزب الله لبنان و روسیه است و برای رسانه ایی کردن جهانی آن هزینه زیادی باید از جیب ملت «ما» داده شده باشد.
مردم سوریه اگر با قاطعیت به این خیمه شب گمراه کننده ( دیس اینفرماتیو) «نه!» نگویند باید قید آزادی را بزنند.
در پایان این کامنت، من از سایت کلمه در تعجبم که سرکار گذاشته شده و این خبر را تیتر کرد و از درج کامنتِ منهم که این اجلاس مشکوک را از همان آغاز تردید آمیز خوانده بودم خود داری کرد!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|