حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
وحدت اضداد سیاسی همیشه ممکن نیست

September 26, 2011

دوشنبه 4 مهر 2570 = September 26, 2011

عباس خرسندی همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران
 

ایران نه مانند همه کشورهای جهان اما با ویژگیهای تاریخی خود، سرزمین تضادهاست، تضادهای پی در پی که در طول صدها سال جامعه و کشور ایران را آماج آسیبهای اجتناب ناپذیر خود قرار داده است، تضادهای تاریخی که حاوی انگیزه غارتگری، عداوت و دشمنی از سوی بیگانگان با مردم ایران بوده است . پدیده اسلام سیاسی تضاد مداوم تاریخی و از مجموعه تضادهایی است که قرنها در فهرست اضداد قرار دارد. این تضاد نیز مانند بسیاری دیگر بر مردمان و بر تاریخ کشور ما تحمیل شده است.

اسلام سیاسی در حاکمیت پدیده تضاد با فرهنگ ملی و دموکراسی در ایران است.

موضوع اصلی بحث مقاله نشان دادن واقعیتهایی است که در سطح و عمق سیاست و جامعه ایران رسوخ کرده است. تضاد اسلام در حاکمیت با فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران که در شرایط کنونی به تضاد و به یک تناقض عمده کشور تبدیل شده است ریشه در اعماق تاریخ دارد. بیشتر محققان، دین اسلام را تاریخا جزء فرهنگ ایران اریابی کرده اند و تمامی حوادث پس از حمله اعراب را در قالب فرهنگ ایرانی اسلامی به تصویر کشیده اند که این واقعیتی انکار ناپذیر در تمامی رویدادهای گذشته تا کنون است اما اینکه حتی پس از گذشت نزدیک به هزار و چهار صد سال میتوان این ادعا را داشت که اسلام در حاکمیت با فرهنگ ایرانیان همواره در تعارض و تضاد تاریخی قرار داشته است دریافتش ممکن است برای برخی دینمداران قدری مشکل باشد. این موضوع مهم قطعا باید با بررسی تاریخی همراه باشد که درجای خود به آن پرداخته خواهد شد. برای نتیجه گیری اما مختصرا به توضیحاتی بسنده میکنیم. اگر سرانجام، در تاریخ اروپا حاکمیت دین مسیح توانست در مسیر رفرم، کاتولیسم را در مقابل پروتستانیسم در محدوه ای کوچک واتیکان به حصر بکشد تا رسالتی بیش از یک نقش فردی در عرصه اجتماعی نداشته و در مقابل اندیشه سیاسی و علمی بشر بتدریج مستحیل گردد، این فرآینداما در ایران رخ نداده و به بن بست رسیده است. از نظر تاریخی دلایل بسیاری برای اثبات این مهم وجود دارد اما اکنون جبرا بعنوان معضل روز کشور به آن نگاه میکنیم . برای همگان اهمیت مسئله در این است که حاکمیت دین اسلام تشیع تا کنون در حوزه سیاسی کشور ما باقی مانده و خود را به تقابل با جامعه کشانده است. اکنون که این حاکمیت سیاسی هم در مقابل ادیان ( تسنن و ادیان دیگر) و هم بعنوان تضاد با فرهنگ ملی ایرانیان و هم در ضدیت با دموکراسی و آزادیخواهی قرار گرفته آیا ضرورت حل این تضاد در جامعه فرا نرسیده است؟

اگر پذیرش و مقدس نمودن حاکمیت اسلام سیاسی توسط بانیان آن در گذشته و حال با ایجاد رعب و وحشت صورت گرفته است، تقدس زدایی آن نیز از طریق خود حاکمیت اسلام در جامعه با استفاده از همان شیوه انجام شده است، در یک نگاه همه سویه اکنون میتوان بروشنی مشاهده نمود که دیگر نمیتوان جهت کسب اعتبار برای حاکمیت اسلامی به علائق مذهبی توده ها بعنوان یک فاکتور اثباتی تکیه کرد. حکومت اسلامی در آغاز انقلاب از تقدس گرایی مذهبی توده ها بی نهایت بهره برداری کرده است، اما اکنون آزمون منفی آن در عرصه سیاسی جهت معکوس را میپیماید، یعنی فرو ریزش اعتبار و مشروعیت حاکمیت اسلام. بنا بر این سوال مهم این است که اساسا حاکمیت اسلام تشیع در کشور ما که ظرفیت اصلاح پذیری ندارد با چه دلیل دیگری بجز تقدس گرایی رنگ باخته توده ای و تاریخ مشترک متعارض با فرهنگ سیاسی ایرانیان باید در قدرت بماند.؟ هیچ عقل سلیمی لازم نیست که فردی درک کند تجربه حکومت دینی در ایران تکلیف تاریخی حکومتش را در اذهان عمومی ایرانیان روشن کرده است، به دلیل سه دهه دروغ و غارت و جنایت حتی توده های عوام نیز راضی به سیادت اسلام نیستند. رویدادهای دوسال گدشته و جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران و حضور فعال اصلاح طلبان برای فشار بر نظام دینی نشان از یک واقعیت مسلم حکایت می کند، اینکه حاکمیت دینی در این مخمصه سیاسی قادر به عقب نشینی نیست و بدرستی میداند که با اصلاحات خود را از اریکه قدرت بزیر خواهد کشید. به عبارت روشن و شفاف روحانییت( خامنه ای) که بانی اصلی و تاریخی تشیع و نگهبان حکومت اسلامی است صحنه آرایی حذف خود را تدارک نمی بیند و خود را به آزمون اصلاحات و یا صندوق انتخابات نمیگذارد . این آن سخنی است که روحانیت و ولایت تلاش میکنند به اصلاح طلبان و دیگران بفهمانند که پس از حذف روحانیت از مدار قدرت سیاسی، تمامی دلایل و شرایط لازم برای باقی ماندن دین در عرصه حکومتی را از بین برده اند. ولایت فقیه آخرین پل حکومت دینی است که با خراب کردن خود، راه حاکمیت اسلام در ایران را برای همیشه خواهد بست، مگر چیزی از آسمان غرب ظهور کند. اکنون بخشهایی از اصلاح طلبان که به نتیجه اصلاح ناپذیری حکومت رسیده اند بسمت اپوزوسیون شدن چرخش کرده و یا در حال چرخش هستند و این موضوع مهمی است که بارها بر اجتناب ناپذیر بودن آن تاکید شده است

وحدت اضداد برای همیشه ممکن نیست، ادیان حکومتگرا در کنگره ملی جایی ندارند !

اما همانطوریکه ذکر آن رفت حضور دین در عرصه های سیاسی بصورت تاریخی کلیت جامعه سیاسی ایران را در هر مقطع زمانی دچار تناقض و تعارض نموده است . ما در تاریخ معاصر کشور با واژهایی نظیر ملی- مذهبی روبرو بوده ایم. بدیهی است که حضور قدرتمند دین در عرصه های حکومتی این تناقض سیاسی را تحمیل کرده است. این دوگانگی، بازرگان اولین رئیس جمهور اسلامی را که یک فرد مذهبی اما ملی هم بود از دایره قدرت حاکمیت دینی خارج نمود.. تمامی کسانی که منتسب به ملی – مذهبی بوده اند و در جهت آشتی پذیر نمودن ملی گرایی ایرانیان با اسلام گرایی، تلاش نموده اند تا حکومت اسلامی را به جمهوری ملی- اسلامی یا دموکراتیک تبدیل کنند دچار شکست سختی شده اند و تنها حکومت اسلامی بود که حاکم گردید .این شکست به این معتاست که از نظر عملی دیگر نمیتوان دو مقوله سیاسی متضاد را در کنار همدیگر قرار داد. مباد روزی که تاریخ کشور ما شاهد دگر باره تکرار تاریخ باشد که از بغل آن اصلاح طلبان اسلامی- ملی سر برون آورند.

اگرچه از گذشته و در تاریخ معاصر نیز همواره تلاشهایی در تغییر و یا رفرم دین با موضوع سلطه شریعت اسلام در حوزه سیاسی شده است تا این مذهب و سلطه سیاسی از موقعیت تضاد به موقعیت یک جریان همسو ی اجتماعی تبدیل شودو در سطوح خارج از حوزه سیاسی و بصورت نظری از گذشته تا بحال نیزتلاشهایی در حوزه دینی از زمان معتزله ، اقبال لاهوری ، سید جمالدین اسد آبادی، بهبهانی نائینی، طبا طبایی، طالقانی ، شریعتی به غلط یا درست صورت گرفته است ، و یا در چارچوب عمل رفرم یا تلاش برای اصلاح حکومت دینی توسط سروش، اصلاح طلبان در حکومت اسلامی و اصلاح طلبان غیر حکومتی ادامه یافته است ، اما بطور کلی هیچ توفیقی در اینکار صورت نگرفته است و با تداوم قدرت حاکمیت سیاسی توسط روحانیت مطلقه در ایران در بیش از سه دهه ، حاکمیت دینی باردیگر دشمنی اش را با جامعه و فرهنگ ایرانیان یصورت عیان و علنی نشان داده است . نا گفته نماند که سازمان مجاهدین خلق نیز یکی دیگر از مدعیان رفرم دین حکومتی به شیوه و قرائت خاص خود است. بر خلاف بعضی تئوریهایی که دموکراسی را با حضور دین درحکومت نیز تعریف میکنند، در سه دهه گذشته تمامی شرایط ممکن برای اجرای چنین پروژ ه ای بویژه در ایران از بین رفته است، حتی دیگر اطلاح طلبان نیز رغبتی برای احیای دین در حکومت ندارند، بنا بر این آنچه اهمیت دارد این است که تضاد حاکمیت اسلام با فرهنگ سیاسی ملی ایرانیان باید حل شود ، وحدت اضداد برای همیشه ممکن نیست ، بلوک تضاد هم اکنون نیز در قالب بر خورد حکومت اسلامی با جامعه و فرهنگ ایرانیان ادامه دارد. عقلانیت و تجربه تاریخی حکم نمی کند که برای بار دیگر پروژه های ملی ایرانیان در حوزه حاکمیت سیاسی با اسلام در هم آمیخته شود. پروژه کنگره ملی ایرانیان که مدتی است دایره بحث آن گشوده شده است با اصول دموکراسی و پایه های سکولاریسم و حقوق بشر پیوند دارد و یر اساس همین ویزه گی است که نمی تواند خود را با نگرش های حاکمیت اسلامی همساز کند. هرجریان اصلاح طلبی که در پروسه ریزش حکومت دینی به سوی پروژه ملی حرکت می کند و در مسیر مطالبات دموکراسی خواهی ایرانیان قرار می گیرد باید به این شرط اساسی بیندیشد که سکولاریسم و جدایی دین از حکومت یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای جامعه سیاسی کشور ماست و باید با پذیرش آن بصورتی شفاف در پروسه عمل قرار گیرد. تشکیل کنگره ملی نیز بدون حضور نیروهای دموکراسی خواه در یک اتحاد و همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر و توافق بر سر مشترکات و مطالبات جنبش ضد استبداد دینی امکان پذیر نیست. کنگره ملی ایرانیان دیگر نمی تواند به تناقض بزرگ تاریخ کشور یعنی به کنگره ملی – اسلامی بدل شود .


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

کاوه یزدانی

درود خدمت دوست گرامی حق عزیز

درودواحترام خدمت آقای عباس خرسندی

سپاسگزار می شوم اگر لطفاً بفرمایید، به پرسش های دوست مبارزم حق پاسخ دهید.

به همه هم میهنان گرامی بویژه آقای عباس خرسندی و دوست گرامیم حق پیشنهاد می کنم به برنامه آقای علی رضا میبدی در تاریخ 27 سپتامبر در آرشیو تلویزیون پارس با دقت گوش کنید. مایلم نظرات دیگر هم میهنان را بویژه ایرانی عزیز که در درون میهن تشریف دارند را در باره این مقاله بخوانیم.

امیدوارم آقای عباس خرسندی لطف شان شامل حال ما شود وپاسخ ایشان را در این صفحه بخوانیم. سپاسگزارم.

زنده باد آزادی
پاینده ایران

با احترام
کاوه یزدانی

September 29, 2011 12:28:55 AM
---------------------------

حق

تصحیح یک اشتباه

در جمله زیر در نظر قبلی ام بجای ؛تمرکز زدایی؛ به اشتباه نوشته ام ؛تمرکز گرایی؛ .

؛آقای عباس خرسندی توضیح بدهند مگر فرانسه و انگلستان که فدرال نیستند، مرکز گرا هستند و مرکز نشینان حق بقیه را خورده اند! ایندو کشور فدرال نیستند و راهکارهایی برای تمرکز گرایی پیشه کرده اند که ما می توانیم یاد بگیریم.؛

با پوزش از هموطنانم.

September 28, 2011 06:49:15 PM
---------------------------

حق


با درود خدمت هموطنانم،

عباس خرسندی دبیر "حزب دمکرات ایران" است. سایت این حزب بقرار زیر است:-
http://www.irandp.org/2.html

منشور این حزب را در همین سایت در لینک زیر می بینید:-
http://www.irandp.org/1.html

به بند ب اصل 5 این منشور توجه کنید:-

“5 – کوشش برای تأمین و تساوی حقوق مدنی کلیه شهروندان ایرانی:

الف – ترویج فرهنگ مردم سالاری و دفاع از برابری حقوق زنان و مردان در امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اداری و فرهنگی از طریق انجام اصلاحات بنیادین در زمینه های سیاسی – اداری، بویژه از طریق اصلاح قوانین و مقررات مدنی و جزائی کشور.

ب - پافشاری در امر تأمین خواست های دمکراتیک اقلیت های ملی، قومی و مذهبی و اصلاحات در تقسیمات کشوری باتوجه به اصل عدم تمرکز سیاسی – اداری کشور از طرق استقرار فدرالیسم، بمنظور مشارکت وسیع مردم در اداره امور خویش و گسترش دمکراسی، تأمین رفاه عمومی و ایجاد کار، مسکنف بهداشت و درمان، و آموزش و پرورش برای مردم سراسر کشور."

اولا که آقای خرسندی باید تناقضی را که در در این مقاله و این اصل در منشورشان هست را هر چه زودتر برطرف کنند. در این مقاله از ملت ایران سخن می راند ولی در جمله اول اصل 5 بند ب منشور حزبی که او دبیر آنست ایران را "کثیرالمله" معرفی کرده است. از جناب خرسندی می خواهم که دقیقا مشخص کنند که ایشان ایران را یک کشور با یک ملت می داند و یا ایران را یک کشور با "ملتهای متعدد/کثیرالمله". مدعیان دمکراسی و حقوق بشر در گفتار و نوشتار و کردار سیاسی باید شفاف و پاسخگو باشند تا معلوم شود تا چه حد ما مردم می توانیم روی ادعای دمکراتیک و حقوق بشری بودنشان حساب کنیم. من از آقای خرسندی دلخورم که سیاست مصلحتی را در اینمورد ملت ایران و "ملتهای ایران" پیشه خود کرده اند و از او انتظار پاسخگویی و شفافیت دارم. ایشان بدانند که نمی توان هم اینوری و هم آنوری بود. یا اینطرف را انتخاب کنند و یا آنطرف را تا ما تکلیف خود را با او روشن کنیم.

دوم، در رابطه با اصل 5 بند ب منشور حزبی ایشان، به مردم طوری القا می شود که فقط در صورت فدرالیزه کردن ایران و تقسیم آب و خاک و منابع زیر خاکی هر منطقه است که آن منطقه به آزادی و رفاه و امنیت و عدم تمرکز گرایی می یابد. این یک دروغ محض است و فدرالیسم تنها راه نیست. با القاء چنین دروغ محضی در مورد فدرالیسم و فدرالیسم اینچنینی در میان مردم ناآگاه در درون و برون مرز که متاسفانه تعدادشان هم کم نیست، ایشان و همفکرانشان از اتحاد و همبستگی همین مردم بر سر تقسیم منابع و "این منابع زیر خاک منست و مال منست" جلوگیری می کنند. تفرقه افکنی بین مردم و جمع آوری سیاهی لشکر به این ترتیب برای بدست آوردن قدرت برای خود، منافع ملی ایران را در کوتاه و بلند مدت زیر پا له کردن و جاه طلبی محض است. آقای عباس خرسندی توضیح بدهند مگر فرانسه و انگلستان که فدرال نیستند، مرکز گرا هستند و مرکز نشینان حق بقیه را خورده اند! ایندو کشور فدرال نیستند و راهکارهایی برای تمرکز گرایی پیشه کرده اند که ما می توانیم یاد بگیریم. بنابراین، برخلاف آنچه آقای عباس خرسندی و همفکرانش می خواهند بما القاء کنند، تنها راه عدم تمرکز و تقسیم و توزیع ثروت ملی ایران بهیچ وجه فدرالیسم نیست و رسیدن به حقوق شهروندی مان در ایران از نه از تونل فدرالیسم و نه از "کثیرالمله" جلوه دادن ملت ایران می گذرد.

سئوال دیگر من از آقای خرسندی اینست که اصرار او در تحمیل بند ب اصل 5 منشور "حزب دمکرات ایران" بعنوان شرط همکاری با احزاب و سازمانهایی که ملت ایران را یک کشور با یک ملت می دانند و فدرالیسم برای ایران را قبول ندارند، تا چه حد است؟ با تشکر

پاینده ایران و ملت ایران

September 28, 2011 04:19:03 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت هموطنانم،

با درود خدمت آقای خرسندی محترم، شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" وقتی جنبش سبز در اوج خود بود، یادتان هست آقای خرسندی! شایسته می بود که شما این شعار را در محور این مقاله خود قرار می دادید و کار را تمام می کردید. جمهوری ایرانی را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دادن خود گویای این خواسته ملت ایران است که ما حکومتی سکولار می خواهیم که هویت ایرانی و نه اسلامی ما را منعکس کند. همانطور این شعار گویای آنست که ملت ایران بدنبال رهبران و کادرهای رهبری است که وطنپرستی خود را ثابت کرده باشد و یا ثابت کند. لطفا درباره معنا و مفهوم شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" نسل امروز ما در تقابل با "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" نسل سال 57 بنویسید. با تشکر

پاینده ایران و ملت ایران

September 27, 2011 09:31:16 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites