حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
دموکراسی، مقدم بر سکولاریزم و فدرالیزم است

September 28, 2011

چهارشنبه 6 مهر 2570 = September 28, 2011

امین موحدی خودنویس
 

این روز‌ها کلمات سکولاريسم و فدرالیزم بسیار شنیده می‌شود و محل بحث‌های فراوانی شده است و حتا کسانی‌ نیز آنها را به عنوان جایگزین جمهوری اسلامی و نوع نظام آینده ایران مي‌دانند ومي‌خوانند.

اما آنچه که از این رهگذر به دست فراموشی سپرده شده و می‌شود، این است که کسی‌ توجهی‌ به ظرف اصلی‌ برای قرار دادن این عناصر در آن نمی‌کند.

کسی‌ از خود نمی‌پرسد نظام سکولار یا فدرال در کجا و به چه طریق و با چه ابزاری قرارخواهد گرفت؟

روشن است که این ظرف چیزی نیست جزدموکراسی.

دموکراسی مقدم بر هر نوع مکتب سیاسی می‌باشد. بدون وجود دموکراسی هیچ اندیشه و عقیده‌ای‌، آزاد نخواهد بود و مجال حرکت نخواهد داشت.

دوست گرانقدر آقای عبدالستار دوشوکی مثال خوبی‌ آورده‌اند که «در مثلا عراق ما نظامی سکولار داشتیم اما دموکراسی وجود نداشت اما می‌بینیم که نظام‌های دمکراتیک در بطن خود سکولار هم هستند».

در مورد فدرالیزم نیز چنین است به طور مثال ما در کشوری مانند یوگسلاوی فدرالیزم داشتیم اما هرگز دموکراسی وجود نداشت و دیدیم که در نهایت این نوع نظام بدون دموکراسی، به چه سرنوشت فاجعه باری منجر گردید، اما بر عکس در فرانسه کشوری که نژاد‌های مختلفی‌ زندگی‌ میکنند بدون فدرالیزم و تنها با تکیه بر دموکراسی حقوق همه آحاد مردم رعایت می‌شود .

بنابر این فدرالیزم یا سکولاریزم و یا هر واژه سیاسی دیگر نمی‌تواند به تنهایی‌ ضامن سعادت ملتی باشد و این تنها ،دموکراسی ست که میتواند تضمین کننده حقوق یکسان برای همه آحاد يک کشورباشد.

دموکراسی ماند آبی‌ می‌باشد که انواع مواد واملاح لازم برای رشد و باروری یک گیاه را دارا هست، حال بر چه اساسی‌ ما باید در پی‌ تبخیر آب باشیم تا به مواد موجود در آن به شکل بلور و جامد دست یابیم قابل پاسخ نيست چرا که هر يک از عناصرموجود در آن تنها بشکل محلول قابل استفاده مي‌باشند؟

تعاریف سیاسی‌ نظیر سکولاریزم و فدرالیزم زمانی‌ میتوانند منشأ تاثیر مثبت بر یک جامعه گردند که به شکلي در بطن دموکراسی عرضه شوند و جدا کردن آنها از مفهوم دموکراسی و عرضه آن به شکل مجزا و جامد ، هیچ دردی از جامعه را درمان نخواهد کردد.

تعریف و عرضه سکولاریزم و فدرالیزم به شکل انتزاعی و جدا از دموکراسی همانقدر فاجعه بار است که شکافتن یک اتم.

برای دستیابی به دموکراسی نمیتوان از یک روش سیاسی‌ خاصی‌ بهره برد زیرا هر روش سیاسی‌، برای مدت معینی‌ اعتبار دارد و با دگرگونی لحظه به لحظه معادلات سیاسی و اجتماعی وحتي اقتصادي، روش‌های سیاسی نیازمند تغییراتی در قوانین و مقررات خود، بعد از مدت زمان معيني هستند، لذا آنچه که باید ثابت باشد و محور این تغییرات واقع شود دموکراسی است و آنچه که تغییر می‌کند، روش‌های اداره کشور و جامعه می‌باشد.

بنابر این، روش‌ها و مکتب‌های سیاسی که خود مي‌بایست با گذشت زمان، خود را تغییر دهند و با گذشت زمان دچار تغییر می‌شوند، نمی‌توانند ایجاد کننده نیازی پایدار و عنصری ثابت همچون دموکراسی باشند، اما بر عکس برای رسیدن به نوع خاصی‌ از شکل سیاسی دولتی برای مدتی معین، می‌شود از دموکراسی بهره جست به شکلی‌ که با احساس نیاز به تغییر نوع تسلط سیاسی‌ و تصدی اجتماعی دولت، با توسل به محوری ثابت به نام دموکراسی، بدون ایجاد بحران و چالش در جامعه اقدام به تغییر و بهبود امور نمود.

با توجه به این شرایط جدال بر سرنوع حکومت آینده و ارائه عناصری نظیر سکولاریزم و فدرالیزم به عنوان جانشین جمهوری اسلامی حاکم بر ایران، نگاهی‌ انتزاعی تلقی می‌شود و در واقع تجزیه دموکراسی و ارائه اجزایي از آن به عنوان اصل دموکراسي ويا راهی‌ برای رسيدن به دموکراسی می‌باشد.

دموکراسی را مثله و هر تکه از آن را به جای دمکراسی عرضه می‌کنند.

واژگانی را که اورپايیان، ۲۰۰ سال پیش با حل آن در دموکراسی، از جرگه جدال‌هاي سیاسی‌ کنار گذاشته‌اند، اینک ما در صدد باز یافت جامد و بلور آنها هستیم، غافل از اینکه آن عناصر هرگز نمی‌توانند جدای از بافت نگهدارنده یعنی‌ دموکراسی کار آئی داشته باشند.

دموکراسی یک کلّ است که همه مفاهیم و تعاریف سیاسی‌ باید در بطن آن تعریف شوند و کشیدن هر یک از تعاریف از بطن دمکراسی و تعریف مجزای آن به عنوان راهی‌ برای رسیدن به دموکراسی اشتباهی است که عده ای‌ عمدا و عدهای‌ نا آگاهانه مرتکب آن می‌شوند.

تعیین نوع اداره سیاسی‌ کشور، درمرحله‌ای‌ بعد از دموکراسی قرار می‌گیرد. چگونه می‌شود بدون گام اول گام دوم را برداشت؟ این چیزی است که تنها از مدعیان سکولار دموکرات کنونی ایران بر می‌آید!

جدال این عده برای قالب کردن سکولاریزم و یا فدرالیزم به عنوان «خود دموکراسی» و یا راهی‌ برای رسیدن به دموکراسی و تلاش برای جذب سیاهی لشکر در این رستا، شبیه آن است که: قطار‌هایی‌ به صف ایستاده و بر سر سوار کردن مسافر و حرکت سریع‌تر از دیگران در حال رقابت با همدیگر باشند ،بدون آنکه اصلا راه آهنی وجود داشته باشد.

صاحبان این قطارها، نگاهی‌ به پیش پای خود نمیکنند و آنگاه در افق‌های دور ،مقصد را می‌بینند و تصور میکنند هر کس مسافر بیشتری داشته باشد و زود تر حرکت کند، به مقصد خواهد رسید حتی اگر راهی‌ برای حرکت وجود نداشته باشد .

این راه که لازمه حرکت قطار‌ها می‌باشد همان دموکراسی است و بدون وجود آن هیچ قطاری امکان حرکت نخواهد یافت.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

امین موحدی

دوستان گرامی‌ من پاسخ خود را به آقای نوری علا نوشتم اما همانگونه که پیش بینی‌ میشد در اقدامی غیر اخلاقی‌ و غیر حرفه ای‌ سایت‌های گویا و ایران پرس نیوز که مقاله ایشان در آنها چاپ شده بود از چاپ پاسخ حقیر سر باز زدند با احترام:امین موحدی
پاسخی به ادعای جرم آقای اسماعیل نوری علا بر علیه اهل «قلم بد آموز»

http://www.khodnevis.org/index.php?news=14780

October 02, 2011 04:15:08 AM
---------------------------

حق

درود به هموطنانم
درود ویژه بر شما آقای بهمن زاهدی که مرا روشن کردید. یاد داریوش همایون هم همیشه زنده باد حداقل برای همین برگ مهم ؛از دیگران؛ و استانداردهای بالایی که برای آن در انتخاب مقالات قائل شد و بدست توانای شما سپرد. من بعنوان فردی که به هیچ حزب و گروه و شخصی وابسته نبستم از مقالات این برگ بی اندازه بهره می برم با آنکه در مورد همه آنها نظر نمی دهم مثل مطلبی که درباره یعقوب لیث اخیرا منتشر شد و هویت ایرانی و میراث این بزرگمرد تاریخ ما را بما متذکر شد. من سطح دانش، و سبک و سنگین کردن های اندیشه های گوناگون ام را تا حدود زیادی مدیون برگ ؛سخن از دیگران؛ هستم. حضور شما و آقای مویدی را هم در بخش نظرات بسیار مسئولانه می دانم و سخت دوست می دارم. من از حزب شما بواسطه مواضعی که در راستای حفظ منافع ملی ایران در کوتاه و بلند مدت اتخاذ کرده اید، تا حالا حمایت کرده و می کنم بدون آنکه عضو آن باشم. انتظاری هم بجز تبادل نظر شفاف در اینجا با حزب و دیگران در اینجا ندارم. اگر هم پیشنهادی داشته باشم می کنم ولی هیچ انتظار ندارم که حزب آنرا بپذیرد. این توقع بیجایی از طرف من خواهد بود بویژه که من عضو این حزب نیستم. در پایان مایلم بدانید که به نظر من در نبود داریوش همایون با همه دشواریها و دلتنگی ها بویژه در روز تولدش، این حزب کارش را با اعتماد بنفس و بنحو احسن تاکنون انجام داده است. در اینمورد به شما شادباش می گویم. تندرست و پیروز باشید. ارادتمند شما حق
پاینده ایران و ملت ایران

October 01, 2011 03:58:07 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود
حق گرامی از محبت شما به سامانه حزب سپاسگذارم. قسمت «از دیگران» یکی از ایده‌های آقای همایون بود. تا بصورتی به دگراندیشان ثابت شود که ما مقالات آنان را هم می‌خوانیم و هم اگر نکته‌ای در آن هست که تازه و آگاهی دهنده می‌باشد با درج آن در سامانه حزب به خودمان حداقل این نوآوری و خودآگاهی را دریغ نکنیم. در هفت سال گذشته بیش از چهارهزارو هفتصد مقاله در این قسمت درج شده است. نه برای اینکه سامانه را پر کنیم، بلکه در طول زمان به آگاهی بیشتری برسیم و این آگاهی را با دیگرانی مانند شما تقسیم کنیم. با این کار کثرتگرائی را در خودمان نهادینه کرده‌ایم.
دو نوع مقاله در قسمت «از دیگران» در حال حاضر درج می‌شود.

یک: نویسنده خود مقاله‌اش را برای ما می‌فرستد و ما در درج آن مقاله در سامانه حزب خودمختاریم (در اینصورت منبع مقاله خالی می‌ماند. برای بعضی از نویسندگان ما منبع مقاله را هم می‌گذاریم با اینکه مقاله مستقیم برای ما فرستاده شده است).

دو: ما مقالات را در انترنت پیدا می‌کنیم و به کاربران سامانه عرضه می‌کنیم (منبع اصلی مقاله ذکر می‌شود). اگر هم مقاله‌ای در پاسخ به مقالهِ دیگری می‌باشد این را هم از آقای همایون یاد گرفته‌‌ایم که مقاله مذکور را هم ضمینه کنیم، مانند این مطلب (چو ایران نباشد ... چه بهتر از این !) اگر هم از نویسنده مقاله آدرس انترنتی داشته باشیم به وی اطلاع میدهیم که مقاله‌اش در سامانه حزب درج شده است. ( که اگر مسئله‌ای دارد با ما در میان بگذارد ) تاکنون فقط یک نویسنده از ما درخواست کرده است که مقالاتش را در سامانه حزب درج نکنیم، که مراعات ایشان را هم کرده‌ایم.

امروزه در هر سامانهِ سیاسی فقط تبلیغ کردن برای خود حرف آخر را می‌زند، در حالیکه قسمت «از دیگران» سامانه حزب واقعاً از دیگران است. هضم این مهم گاهی برای هموندان حزبی هم سنگین می‌باشد، ولی این سُنتیست که به یادگار از آقای همایون به جا مانده است و تا زمانیکه شورای مرکزی حزب این مسئولیت را از شانه من بر ندارد به این کار ادامه خواهم داد. کسانی در خارج از حزب می‌خواهند به ما یاد بدهند که در سیاست بهتر است بیشتر از خود تبلیغ کنیم تا از حُسن دیگران. من فکر می‌کنم آینده کشورمان را با همکاری و همیاری تمامی نیروهای دموکراتیک می‌توانیم رقم بزنیم. ما این کار را شروع کرده‌ایم. در اندیشه مشروطه‌خواهی به این عمل می‌گویند: تجٌددطلبی
افرادی نظر خودشان را با اینکه در این حزب عضویت ندارند و نمی‌خواهند عضو این حزب هم بشوند، دوست دارند به ما ابلاغ کنند، نمی‌شود. مسئله همین است و بس.

ارادتمند

October 01, 2011 02:42:29 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت هموطنانم‌و بویژه بهمن زاهدی گرامی،

اولا از آقای بهمن زاهدی بخاطر زحماتشان در انتخاب مقاله ها برای بخش ؛از دیگران؛ بسیار سپاسگزارم. بنظر می رسد که برخی از ارسال و یا اجازه انتشار مقالاتشان در این سامانه بدلائلی که فقط خود بدان واقف اند، واهمه دارند. این در صورتی است که برای انتشار مقالاتشان در خودنویس و جرس و ... سر و دست می شکنند. در عین حال بسیاری از نشریه ها هستند که از انتشار مقالاتی که اعضاء حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) می نویسند و برایشان ارسال می کنند، سر باز می زنند تا جائیکه حتی اگر این دفاعیه یا نقدی باشد. اگر من در این موارد اشتباه می کنم امیدوارم آقای زاهدی مرا روشن کنند. اما اگر اینطوری هست که من استنباط می کنم شاید یک راه حل این باشد که این حزب نقدهای خود را مثلا از مقالات نوری علاء در این سامانه منتشر کند و با لینکی که می دهد ما به مقاله ی مورد نقد را بخوانیم و تبادل نظر کنیم. نقدهای حزب و مقاله های حزب هم به دیگر رسانه ها ارسال شود. در مورد نقدهای حزب و بویژه دفاعیه ها من پیشنهاد می کنم که لیست نشریه هایی که این نوشتارها فرستاده شده اند هم ذکر شود تا ما بدانیم کدام نشریه هایی فقط یک طرف قضیه را بازتاب می دهند و اجازه نقد را برای ؛مجرم؛ یا دگراندیش قائل نمی شوند. این بنظر من در ارتقاء و گسترش فرهنگ دمکراسی در انعکاس نقد و اندیشه یاری می کند، و رسانه ها را به اندیشه وا می دارد که تا چه حد با اصول دمکراسی در مطبوعات آزاد نزدیکی و یا فاصله دارند و چه مسئولیتی نسبت به حرفه و خوانندگان خود دارند بویژه اگر ادعای دمکراسی هم داشته باشند. کیفیت نشریه های ایرانی و مقاله نویسان بنظر من اینگونه بالا هم خواهد رفت چون هیچ مقاله نویسی جرئت یکه تازی و داستانسرایی درباره دیگران و مخالفانش نخواهد داشت و بیشتر مواظب خواهد بود که چه می نویسد. بهرحال این نظری بود که فکر کردم بد نباشد با شما در میان بگذارم چون به این نتیجه رسیده ام که بسیارانی در ایزوله کردن این حزب فعال اند و مهمترین روش در عملی کردن آن تحریم دو جانبه این حزب در نشریات است. از یکطرف مقالات و نقدهای حزب را منتشر نمی کنند و از طرف دیگر این حزب را با قهرهای بچه گانه خود با نفرستادن نوشته هایشان و یا با بزیر فشار گذاشتن دیگر رسانه از انتشار مقالات و نقدهای این حزب جلوگیری به عمل می آورند و اینگونه پیام می دهند که زورمان به شما می چربد. اگر اشتباه می کنم لطفا مرا راهنمایی کنید. تندرست و پیروز باشید. ارادتمند شما حق
پاینده ایران و ملت ایران

October 01, 2011 01:11:18 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت هموطنانم،
درود ویژه به آقایان بهمن زاهدی و امین موحدی و دوستم کاوه، آقای موحدی محترم، من یکی از مهمترین عوامل به تعویق افتادن آزادی ایران و وضع فجیع آپوزیسیون را رسانه ها و ژورنالیست های ایرانی می دانم که هنوز بعد از ۳۲ سال زندگی در مرفه ترین و آزادترین کشورهای جهان هیچی از همتایان غربی خود نیاموخته اند. یکی از پیکارهای من بیدار کردن آنها و بالا بردن سطح توقعات مردم از آنهاست. نمونه ای در زیر می آورم که در نظر دارم به کیهان لندن بفرستم، رسانه ای که حداقل سه تا از کارکنانش هر هفته در صدای امریکا حضور دارند. من می خواهم صدایم به گوش همه اینها برسد که ؛من می فهمم؛ و از چند سالی که در خارج زیسته ام با زیر ذره بین قرار دادن نظام لیبرال دمکرات غرب، فهمیده ام که چرا اینها خوشبخت و ما بدبختیم. و نقش مثلا ژورنالیست ها و روشنفکران و احزاب سیاسی غربی در این خوشبختی چه بوده و تفاوتهایشان با همتایان ایرانی شان چه بوده است. من سه سال اول اقامتم در انگلیس را با غرق کردن خود در این جامعه بطور کل بجز دو روز در هفته که با ایرانیان بودم صرف کردم تا پاسخ به این سئوال را پیدا کنم که چرا اینها خوشبخت و ما بدبخت شده ایم. من به زیر پوست غربیها رفتم تا بتوانم مثل آنها فکر و عمل کنم چون از خود اینها یاد گرفتم که ؛دوستت را بشناس و با او نزدیک باش ولی دشمنت را بهتر از دوستت بشناس و با او نزدیکتر باش؛. کاری که ما ایرانیها در غرب نمی کنیم منجمله ژورنالیستهای ما که اگر کرده بوده اند وضع ما انقدر فجیع نبود که علیرضا نوریزاده بر طبل جنگ بکوبد و حملات ناتو را توجیح کند. یا جبهه ملی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط متفقین را توجیه کند و آنرا آزادیبخش از دست رضاشاه برآورد کند. زبونی تا کجا آخر! اینست تعریفشان از استقلال ایران! در زیر نظرم را می آورم که در رابطه با ژورنالیت ها و رسانه های ایرانی است. پیروز و تندرست باشید.پاینده ایران و ملت ایران

برای درک آرمانشهر پژاک به لینک های زیر رجوع کنید و آنرا با همه آرمانشهرهایی که انسانها در تاریخ بشر در تخیل خود برای بشریت ساخته اند مقایسه کنید. ایکاش وقتی این آرمانشهرها را در تخیل خود می ساختند، می فهمیدند که آنها را می توان بعنوان داستانهای افسانه ای مثل پینوکیو و سیندرالا و ... مورد استفاده قرار داد و نه اینکه مثل ساده دلان، شیادان و روانپریشان متوهم سعی کنند به آنها جامه عمل هم بپوشانند! عجیب است که با اینهمه تجربه اسفبار بشریت در عملی کردن این افسانه ها در نقاط مختلف جهان، باز مردم سرخورده از شکست یک آرمانشهر در عمل، فریب آرمانشهر افسانه ای گروه دیگری را می خورند و با پای خود دوان دوان بسوی یک آرمانشهر دیگر سرازیر می شوند! انگار که تجربه آرمانشهرهای کمونیسم، فاشیسم و جمهوری اسلامی برایمان کافی نبوده و یا اینکه اینها در گذشته های آنچنان دوری رخ داده اند که اسناد و مدارک کافی برای اثبات موهوم بودن و جنایات شان موجود نیست که حالا آرمانشهرها دیگری بنام سکولاریسم کهنه و نو و پسا نو، و یا پژاک را برای فریب مردم علم کرده اند! در اینجا فقط به پژاک بعنوان یک نمونه پرداخته می شود.
در یکی از دو لینک زیر می بینید که پژاک از فدرالیسم عبور کرده و به کنفدرالیسم رسیده است. حال باید صبر کرد و دید که از کنفدرالیسم کی عبور خواهد کرد و مقصد بعدی کدام ناکجا آباد است!به این بخش خوب توجه کنید وقتیکه پژاک اذعان می کند که "از طرف دیگر متأثر از تقسیم‌های اداری و قدرت؛ جنبه اقتصادی در سیستم فدرالی با مشکل مواجه می‌گشت. زیرا به لحاظ قومیتی و ملیتی، مدل فدرالیسم اقوام کرد، آذری، فارس، بلوچ، عرب و غیره را از هم می‌برید و در زمینه‌های اداری و مدیریتی و جغرافیایی و اقتصادی خط‌مرزی جدایی را میان آنها به وجود می‌آورد. بنابراین همین مورد باعث می‌شد که شهروندی آزاد در کلیت ایران با توجه به آن بریدگی و گسست اقوام تحقق نپذیرد و نزاع‌ها هم بر سر مسایل لاینحل تقسیم خاک و تعیین مرزها بین آنها تنش‌زایی دیرینه را باز هم ملتهب سازد. چه بسا غنی ‌و فقیربودن یک ایالت با ایالت دیگر هم چالش اقتصادی به وجود می‌آورد. ایالتی که نفت بیشتر داشته باشد با ایالتی که از آن ثروت‌ها در رنج است همچو عاملی در کنار همان نگرش‌جدایی و برتری دانستن یک قوم نسبت به قوم دیگر مسئله‌ساز می‌شد و با عامل سوم یعنی مرکزیت مدیریت کل کشور شاخه‌ای دیگر از معضل را به وجود می‌آورد." حتی پژاک خطر جنگهای داخلی و نابودی ایران را در صورت فدرال شدن پذیرفته است. برای اطلاعات بیشتر به هر دو لینک زیر رجوع کنید و ببینید که ما با چه اعجوبه هایی بعنوان اپوزیسیون طرفیم که بما قالب کرده اند، پژاک فقط یکی از آنهاست!
لینکها:-
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=40711
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=40713
آخه این اپوزیسیون که ما داریم! کی میگه این آپوزیسیونه! این وظیفه منه فوق دیپلمه مددکار اجتماعی است که درباره این آپوزیسیون تحقیق و تفحص کنم و گزارش اش را به مردم بدهم یا حرفه و وظیفه رسانه ها و ژورنالیست های پرمدعای ماست که اینکارها را بکنند! واقعا که! هنوز هم سانسورچی های ساواک بالا سرشان است که نمی گذارد، کار ژورنالیستی و حرفه ای شان را بکنند! در این سه دهه چه عذر و بهانه ای داشته اند بویژه که در آزادترین کشورهای جهان مثل انگلیس و آلمان و امریکا و ... ساکنند و هر چه دل تنگشان می خواهد می توانند بهمدیگر و بما بگویند! چرا در نقد و بررسی آپوزیسیون انقدر کوتاهی کرده و می کنند و فقط به گزارش عملکردهای پوزیسیون (رژیم کهریزکی) بسنده کرده و می کنند؟؟!! این خودش خیلی پرسش برانگیز است،نه! منتظر پاسخشان ام. با احترام حق

September 30, 2011 02:01:21 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر آقای موحدی گرامی و دوست عزیزم حق گرامی

جهت اطمینان خاطر شما وهمه میهنان گرامی، مجدداً در فیسبوک برای جناب اسماعیل نوری علاء پیغام فرستادم.
آغاز پیغام « جناب نوری علا لطفا در سایت سکولاریسم نو یک صفحه نظرات برای خوانندگان ایجاد بفرمایید تا امکان درج نظرات در معرض دید همگی فراهم اید. این بسیار منطقی وعقلانی است. سپاسگزارم.» پایان پیغام.
این پیغام را رو دیوار فیسبوک ایشان نوشتم. البته اگر حذف نکنند. راستش اگر شجاعتش را داشتم به تنهایی برگردم ایران درکنار نسل جوان در درون میهن باشم، بی تردید این کار را می کردم تا مجبور نباشم از امثال نوری علاءها تقاضای پاسخ به پرسش هایم را تکرار کنم.

با احترام
کاوه

September 30, 2011 01:42:59 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود وادب واحترام خدمت آقای موحدی گرامی

سپاسگزاری می کنم از اینکه نظرات مخاطبین مقاله تان را با دقت مطالعه می کنید و پاسخ می دهید. این نشان از مسئولیت پذریری جنابعالی در قبال آنچه که می نویسید، می باشد، که امثال نوری علاء ها شجاعت ندارند حتی یک صفحه نظرات در سایت شان ایجاد نمایند تا همه بتوانند نظرات خوانندگان را بخوانند. چندی پیش توسط روزنامه نگار محترم آقای محمد زمانی پیغامی در ارتباط با ایجاد صفحه نظرات خوانندگان برای نوری علا فرستادم، اما هیچ اقدامی نشد. مهم نیست که اسماعیل نوری علاء چه پاسخی به جنابعالی دادند، مهم این است که اکثرت مردم ایران بخوبی سَره وناسَره را از هم تشخیص می دهند. اگر ایشان بیل زن هستند، ابتدا یک صفحه نظرات در سایت شان ایجاد کنند تا مردم بگویند چه کسی مجرم می باشد. امیدوارم آقای نوری علاء به تقاضای من پاسخ مثبت داده و یک صفحه نظرات در سایت شان ایجاد کنند، تا همه بدانند که در باره شخصیت ایشان دیگران چه نظری دارند.
آقای موحدی عزیز شناساندن نوری علاء ها به ملت ایران لازم و ضروری می باشد، ولی آنچه اکنون مورد نیاز خیزش ملی است، ایجاد یک تشکل و سازماندهی یک ساختار مبارزاتی منسجم در اپوزیسیون واقعی و میهن پرست می باشد. پیشنهاد می کنم در این راستا قلم تان را بکار بگیرید. سپاسگزارم.

با احترام
کاوه

September 30, 2011 10:54:22 AM
---------------------------

امین موحدی

درود بر شما کاوه گرامی‌ البته آقای نوری علا در پاسخ به اینجانب مطلبی تحت عنوان بد آموزی‌های اهل قلم نوشته و در آن ضمن توهین به من و آقای دوشوکی ما را تا حد مجرم نیز پیش برده اند .این مطلب ایشان در گویا و ایران پس نیوز نیز چاپ شده و من پاسخی برای وی نوشته و به آن سایت‌ها فرستاده‌ام اما به قول دوست عزیزمان حق گرامی‌ ما مورد کم لطفی‌ آن سایت‌ها هستیم و امیدوارم آنها با رعایت اصول حرفه ای‌ و اخلاقی‌ پاسخ مرا نیز چاپ فرمایند.
با احترام :امین موحدی

September 30, 2011 09:43:14 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر آقای امین موحدی گرامی ودوست گرامیم حق عزیز.

شکل سیاسی آینده اداره امور کشوری که در اشغال رژیم فاشیست تا دندان مسلح وزبان ..... وتمامیت خواه است، اساسا پیش از آزاد سازی آن سرزمین طرح تعیین شکل سیاسی برای آن سرزمین کار درست وعقلانی نمی باشد. کاری به نوع شکل سیاسی یا نامش نداریم. مهمترین اصل محتوای شکل سیاسی بر اساس دمکراسی ورعایت حقوق بشر والبته حفظ تمامیت ویکپارچگی کشور می باشد. مهم دانش لایه های اقشار جامعه می باشد که با مطا لعه دقیق تاریخ وویژگی های جامعه وفرهنگ وسرزمینشان با آگاهی کامل بتوانند آن شکل عقلانی را در کاسه دمکراسی قرار دهند. ویقین دارم که نسل جوان بخوبی به تاریخ ویژگی های ایران آگاه هستند واین مهمترین تفاوت این نسل با نسل انقلابی 1357 می باشد. اینکه احزاب وگروه های ایرانی خارج کشور هرکدامشان در منشور خود یک شکل سیاسی را برای اداره امور جامعه بهتر از شکل مورد نظردیگر احزاب می دانند وبر این موضوع فرعی پافشاری می کنند، بیشترین زیان را به ایجاد همکاری بین نیروهای مخالف رژیم و به خیزش ملی ایران وارد کرده،با توجه به گذشته سه دهه از هم گسیختگی مخالفان رژیم وویرانی کشور در طول بیش از سه دهه زیان های وارد شده غیر قابل انکار می باشند. از طرفی نیز رژیم ومزدورانش و بیگانگان حامی رژیم توسط عوامل ایرانی وطن فروش با آگاهی کامل ودرست از این نقطه ضعف مخالفین رژیم در خارج از ایران حداکثر بهره برداری را تاکنون کرده اند وتوسط عوامل نفوذی شان در درون اپوزیسیون واقعی بیشتر به این نقطه ضعف دامن زده وهیزم بیار معرکه بوده و هستند. بطور خلاصه این معضل یک سلاح کارآمدی در دست رژیم وعواملش وحامیانش در خارج از کشور می باشد، از کودتای 1388 تا اکنون این مشکل کاملا عیان است.این یک روی سکه طرح شکل سیاسی کشور در زمان نامناسب می باشد که زیان هایش از کسی پنهان نمی باشد.
روی دیگر سکه گرفتن این سلاح از دست رژیم ومزدورانش می باشد. که به سلاحی کارآمد در دست دمکراسی خواهان واقعی بر علیه رژیم وعوامل رژیم ودیگر تمامیت خواهان وسودجویان فرصت طلب و ویرانگر وتجزیه طلب تبدیل می شود. در شرایط کنونی هیچ شرطی بجز براندازی رژیم اسلامی عقلانی نمی باشد.وتشخیص شرایط بحرانی پیش روی کشور وجنبش ملی بسیار آسان وعیان است. در سطر سوم مقدمه منشور حزب مشروطه ایران نیز نوشته است:
«سرنگونی رژیم اسلامی نخستین مرحله پیکار است»
اگر آزادیخواهان واقعی بتوانند این مهم را تشخیص دهند ومتشکل ومنسجم شوند، تازه در ابتدای مرحله نخست پیکار با رژیم اسلامی هستند. از آغاز این مرحله نیاز به نقشه راه می باشد تا به جمع آوری نیروهای اجتماعی، سازماندهی نیروها وتهیه ابزارهای تبلیقاتی رسانه ای وقدرت مالی برای هزینه های مبارزه ، از جمله اعتصابات در درون ایران وبطور کلی قدرت مالی برای هزینه های مبارزاتی یک نیازاصلی می باشد، والبته کادر هدایت کننده متخصص ومیهن پرست باید بدرستی انتخاب شوند. ضربالمثل معروفی داریم که می گوید، بی مایه فتیره. اگر ابزارهای لازم مبارزه موجود نباشند، هیچ معجزه ای رُخ نخواهد داد.

بامید آزادی ایران
با احترام
کاوه یزدانی



September 30, 2011 12:42:19 AM
---------------------------

حق

با درود خدمت هموطنانم
با آخرین نظر دوستم کاوه که در بخش نظرات آخرین نشست حزب دیده می شود کاملا موافقم ولی در مورد پاراگراف آخر، من رسانه ها را در درجه اول مسئول می دانم که در این نظر زیر من هم دیده می شود و نه ایرانیان برون مرزی را. در اولین فرصت نظرم را در اینمورد بخصوص خواهم فرستاد.
نظر زیر را به خبرنت فرستاده و به کیهان لندن هم خواهم فرستاد.
**************************
مسئولان بلندتر بودن صدای نوری علاء ها از صدای امین موحدی ها تا به امروز کیستند؟!

ژورنالیست ها و رسانه های نوشتاری، دیداری و شنیداری ایرانی را من در درجه اول مسئولان اصلی بلندتر بودن صدای نوری علاء ها از امین موحدی ها می دانم که اغلب از دمکراسی و حقوق بشر اطلاعات کافی ندارند و یا دارند ولی مغرض اند و بدنبال منافع شخصی و فرقه ای خود. آنان که درک شکسته و ناقصی از اصول دمکراسی و حقوق بشر دارند و خود نمی دانند، ناخواسته سیاهی لشکر نوری علاء ها شده اند و در به بیراهه کشانیدن جنبش دمکراسی خواهی ایران که در صدر ان جنبش سبز ملت ایران است، نقش بسزایی بازی کرده اند. به دلیل درک ناقص شان از دمکراسی و حقوق بشر و ناتوانی شان در حفظ منافع جنبش سبز ملت که با حفظ منافع ملی ایران یکی است، دچار این توهم شده و هستند که نوری علاء ها دگراندیش اند و هر دگراندیشی جای خود را در جنبش دمکراسی خواهی ما دارد. هنوز به این درک نرسیده اند که هر اندیشه ای قابل احترام و به سود ملت ایران نیست. آیا اگر هیتلری هم در میان ما پیدا شود و بگوید که منهم با جنبش سبز و جنبش دمکراسی خواهی شما هستم باید بعنوان دگراندیش او را پذیرفت! دگراندیش همیشه بار مثبت ندارد و می تواند بسیار مخرب هم باشد. هیتلر هم از طریق سوء استفاده از سوراخهایی که در آنزمان در دمکراسی بود بقدرت رسید.
طرف صحبت من آندسته از رسانه ها و ژورنالیست ها و نوری علاء ها نیستند که مغرضانه و عمدا برای حفظ منافع خود و نه منافع ملی ایران می کوشند. عذر آنها خواسته است. طرف صحبت من آن دسته دوم هستند که اصول دمکراسی و حقوق بشر را فکر می کنند که می دانند و فکر می کنند گشادگی در دمکراسی و حقوق بشر به معنای اجازه ورود دادن به هر کس و گروهی است که ادعای دگراندیشی دارد. تفاوت بین دگراندیش و "دگراندیش" را نمی دانند و به علت این درک های غلطشان به سیاهی لشکر نوری علاء ها تبدیل شده اند و با اینکار خود مردم را سر در گم کرده اند. امیدوارم که این دسته دوم از رسانه ها که با درک های غلطشان از دمکراسی و حقوق بشر و دگراندیش، هیزم بیار آتش نوری علاء ها تا حالا بوده اند، دو مقاله امین موحدی و عبدالستار دوشوکی را بدقت مطالعه و آنها را در میان کارکنان و دیگر رسانه ها پخش کنند تا مسئولیت و وظیفه ملی خود را نسبت به ایران و جنبش دمکراسی خواهی سبز ملت ایران و از بیشتر به بیراهه کشانیده شدن این جنبش عمل کرده باشند. چراغ راهشان هم دو عنوانی است که موحدی و دوشوکی برای مقالات خود برگزیده اند:-
"دمکراسی. مقدم بر سکولاریسم و فدرالیسم است" و سکولاریسم نو! نواختن شیپور از سر گشاد آن"
پاینده ایران و ملت ایران

September 29, 2011 02:21:25 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites