مسئله این نیست که در کشور ما، "اختلاس " اتفاق افتاده است، آنچه مهم است، این است که اختلاس در جامعه ای به وقوع می پیوندد که "اسلامی " است نه در کشورهای فاسد سرمایه داری در غرب یا شرق، در جامعه ای معنوی و اخلاقی، جامعه ای که براساس اراده و امیال الله، خدای یکتا و یگانه، خدایی دانا و توانا، بنیان گذارده شده است. اختلاسی چنین کلان و بزرگ در جامعه ای رخ میدهد که قرار بر آن بوده است که تنبیه و مجازات، سخت و تند و سریع، بدون هیچ گذشت و چشم پوشی، دست ها را همه راست و دل ها را یکسره پاک، سازد. "ولایت فقیه،" همچنانکه در جلوی منبر نماز جمعه نگاشته شده است، "همان ولایت رسول الله " است، یعنی که بر جامعه ی ما فردی حکومت میکند که اراده ی الله در گزینش او دخالت داشته است. حکومت او فرا زمینی ست. الله همچنانکه، محمد را برگزید که حکم او را جاری سازد، امامت و ولایت را نیز ادامه ی رسالت ساخته است. اختلاس و فساد از جوامع غربی و از امپریالیسم و صهیونیسم بر میخیزد، نه از یک جامعه اسلامی که حاکم بر آن رسول الله است. حکومت علی خامنه ای همان حکومت حضرت محمد در 1400 سال پیش از این است.
اختلاس در چنین جامعه ای، چیزی بیشتر است از یک اختلاس مالی و یا بانکی و افتصادی. پس از 33 سال حکومت اسلام که مظهر آن ولایت است، این اختلاس قبل از هر چیز یک اختلاس اسلامی است. اختلاس کنند همگان از بندگان پاک، مورد اعتماد، الله پرست و ولایتمدار بوده اند و مومن به "فصل الخطاب " بودن ولایت. از سیمای آنها چیزی جز زهد و تقوا نمایان نبوده است. یا از حوزه های علمیه برخاسته اند و یا از دانشگاه های خارج و داخل. حوزه وی ها، لباس تقدس، عبا به تن و عمامه بسر دارند، دانشگاهیان، لباس تقوا، پیرهن های یقه بریده به تن دارند و پیشانی هایی پینه بسته، نمایانگر سجده های طولانی درا برابر الله، نشان پر افتخار بندگی و عبودیت، تسلیم و اطاعت، شرط ضروری صعود به مراتب فوقانی مدیریت و وزارت و ریاست.
یعنی در زهد و تقوای اختلاس کنند گان شک و تردیدی وجود نداشته است که به راس بنگاه ها و موسسات مالی جامعه ی اسلامی رسیده اند. آنها مدیریت نهاد هایی را بعهده داشته اند که بر اصل و اصول و شریعت اسلامی بنیان گذارده شده اند، یعنی اصل عدالت، اصلی محوری در دین اسلام که برای بر قراری آن الله احکام سریع و قاطع صادر کرده است، تنبیه و مجازات را چنان سنگین ساخته است که باز دارنده هر جرم و گناهی ست. افزون بر این، غنی و فقیر را در نمازگزاری های جماعت، با یکدیگر برابر میکند و هر دو را شکر گزار و راضی و خشنود از الله . اختلاس تحت چنین شرایطی دارای معنای دیگری ست. در اینجا اختلاس، از حرص و آز و طمع بورژوازی و یا سرمایه داری، نیست که بر میخیزد، بلکه از زهد و تقوا است که بوی گند، نه "اختلاس " بلکه غارت و چپاول است که به مشام میرسد. در قاموس اسلام اختلاس وجود ندارد. غارت، اما، یک امر عادی ست، بویژه اگر برای توسعه و پیشبرد اراده ی الله انجام گیرد. رسول الله، حرفه ی پیامبری را با غارت آغاز نمود. در جامعه ی اسلامی، دزدی، بد است و جرم و گناه، مجازات آن نیز سخت باز دارنده است. یک دست و یک پای دزد را قطع میکند که توانایی دزدی را برای همیشه از دزد بگیرد که دیگر تکرار نشود. الله، اما، مجازاتی برای غارت در نظر نداشته است. چرا که اگر غارت، کنشی زشت و پلید بود در نظر الله، پیامبر وی آنرا حرفه ی اصلی خود قرار نمیداد. اگر ولایت علی خامنه ای، ولایت رسول الله است، پس غارت را نیز باید به ولایت نسبت داد و بانک داران و دلالان را باید سربازان غارتگر ولایت خواند.
پیش از آنکه استعمار غرب و امپریالیسم جهانی دست به غارت و چپاول گری بزنند در اسلام نشان سلحشوری و دلاوری بود، جهاد و شهادت در راه تحصیل رضای الله. غارت و چپاول با هجرت محمد از مکه به مدینه و در بدر با جنگ و خونریزی آغاز میگردد و در دوران معاصر با امامت آیت الله خمینی، شیفته و جان باخته ی شریعت اسلامی. 33 سال است که ولی الله، فقیه اعظم، ملت ایران را مورد غارت و چپاولگر ی قرارداده و ثروت کشور را هزینه نگاهداری حکومت ولایت نموده است، هشت سال جنگ، تسلیحات موشکی و هسته ای و تجهیز سپاه دین و لشگر بسیج، و تامین حوزه های علمیه، نمونه ای ست چند از غارتگری، کنشی که با لشگر کشی های پیامبر اسلام، نهادینه گردید. در نتیجه غارتگری ها بوده ست که در جامعه ی اسلامی، گدایان به پادشاهی رسیده اند، از غارت میلیاردها میلیارد، ثروتی بس بسیار اندوخته اند. آنهم به چشم بهم زدنی.
غارت و چپاول در نظام اسلامی دیر زمانی ست که به اوج خود رسیده است. چنان که شعار مبارزه با آن و شناسایی غارتگران و چپاول گران، آقای محمود احمدی نژاد را بر مسند قدرت نشاند. او نیز بارها غارتگران را تهدید به قطع دست و پا نمود. گفت که غارتگران "گردن کلفتانی " هستند که در درون دستگاه، صاحب قدرت اند. تا کنون، اما، نشان داده است تا چه حدی، ضعیف، زبون و بزدل است. پس از گذشت 6 سال پر گویی و موسی شدن زمان، هنوز یکی از آن گردن کلفتها را هرگز به ملت معرفی نکرده است. چرا که خوب فهمیده است، که گردن کلفتان همانان هستند که او را به ریاست رسانده اند. که دارای چنان توان و نیرویی هستند که میتوانند دم او را همچون موشی نجس گرفته به گنداب تاریخ پرتاب کنند. هم اکنون در برابر اتهاماتی که بر او وارد شده است، سکوت برگزیده است برای "حفظ منافع کشور." این بدان معنا ست که آقای رئیس جمهور چون دارای ماموریت آسمانی است از شناسایی غارتگران و چپاولگران اسلامی، امتناع میکند به بهانه حفظ منافع کشور. حال آنکه سکوت یعنی پنهان داشتن حقیقت نه به نفع کشور بلکه به سود غارتگر، کنشی خائنانه که به تداوم غارت و چپاول کشور انجامد. آقای رئیس جمهور بدون هیچ تردیدی خود را غارت گر نمیداند، چون هرچه چپاول کرده است به جیب دیگری ریخته است. او با کابشنی چرکین آمد که هرچه که به غارت میبرد، او را غارتگر شناسایی نکنند.
سکوت احمدی نژاد و سخنان ولی فقیه و برگزیدگان او در باره اختلاس، و یا بعبارت درست تر، غارت بزرگ، بیانگر حقیقتی ست که او در پنهان نگاهداشتن ش اصرار میورزد. چرا که ولایت، خود رئیس غارت گران است. بهمین دلیل ولی فقیه و شرکای ش از غارت بزرگ، چنان سخن گویند ، گویی که جرمی است مثل جرائم دیگر که در همه جوامع هم یافت میشود. اتفاق مهمی نیفتاده است. مجرم را خواهیم یافت، و بقول ولی فقیه، "دست های خائن را قطع میکنیم."
در دیدار کارگزاران و دستاندرکاران حج، از غارت بزرگ، ولایت بعنوان یک "سوء استفاده مالی،" یک "فساد اقتصادی،" و یا "فساد بانکی ،" سخن میراند، مفاهیم و کنش هایی که در یک نظام سرمایه داری و یا امپریالیستی و یا "استکباری " یافت میشود، نه در یک جامعه ی اسلامی. در جامعه ی اسلامی، غارت و چپاول صورت میگیرد، زشت و پلید هم بشمار نمیآید و مجازات و تنبیه ای نیز برای آن در نظر گرفته نشده است. الله، غارت اموال و دارایی نا مسلمان را جایز شمرده است، حتی اگر با قتل و ویرانی و خونریزی همراه باشد. ولایت، سکوت را بر قرار ساخت از همان آغاز با شمشیر و خشونت و بی رحمی، مبادا که پرده بر گرفته شود از غارت ها و چپاول گری ها در نظام اسلامی. بی جهت نیست که نسبت به کره ی جنوبی، کشوری کم رشد در 33 پیش از این، چقدر عقب مانده و فقیر هستیم.
ولی فقیه دانسته و یا نا دانسته غارت و چپاول را تا سطح یک "فساد " تقلیل میدهد، مفهومی کلی و مبهم و انحراف کننده. چرا که فساد میتواند دزدی یک آفتابه باشد و یا سرقت مسلحانه از بانک و یا ربودن ثروت یک ملت. ولی فقیه از فساد سخن میراند، تا ابعاد وسیع و گسترده ی غارت و چپاول را که بفرمان خویش انجام گرفته به پوشاند و در پرده ای از ابهام فرو برد. ولی فقیه، البته به نرمش و زیرکی برخاسته از علم و اجتهاد فقاهتی، شانه از زیر بار مسئولیت خالی میکند و اظهار میدارد که علت وقوع چنین فساد ی عمل نکردن به "توصیه ها " و نصایح رهبری بوده است:
"اگر توصیه به مبارزه با فساد اقتصادی که چند سال قبل بیان شد جدی گرفته میشد و اگر به آن عمل میشد این فساد بزرگ بانکی رخ نمیداد و اگر مبارزه میشد این چند هزار میلیارد سوءاستفاده پیش نمیآمد(انتخاب 11مهر 90)."
مبنا را بر "اگر " گذاردن، بیانگر مسئولیت گریزی ست و تحریف رابطه ی علت و معلول. چرا که غارت گری، فساد اقتصادی نیست، چپاول ثروت ها و منابع طبیعی و انسانی یک ملت است. ولی فقیه، فصل الخطاب، حرف نهایی و آخرین، مدعی ست که "توصیه " کرده است که فساد نباشد. اما "جدی " تلقی نشده است. و گرنه، "این سوء استفاده های مالی " رخ نمیداد. شاید ولایت، جلوه الله، نماد قاطعیت و رهبری پیامبرانه، شکوه از ضعف بنیه دارد که حرف او را "جدی " نگرفته اند. ولایت از اختلاس به گونه ای سخن میگوید گویی که چیزی را میخواهد پنهان کند. مطبوعات و رسانه ها را "جنجال " و "هیاهو " برانگیز میخواند و به آنها اخطار میکند که "ماجرا " را "کش " ندهند. "اجازه دهند تا عاقلانه، مدبرانه، قوی و با دقت قضایا را پیگیری و بررسی کنند( انتخاب)."
اینجا البته، ولی فقیه، انتظار دارد که اخطار ش جدی گرفته شود و گویندگان، زبان در کام فرو کشند. و گرنه تیغ سانسور بر گردن شان فرو خواهد آمد. دادگاه و زندان و بازجویی نیز ممکن است که در پی بیاید.
در ادامه سخنان خود در دیدار با دلالان حج ، ولی فقیه خاطر جمعی نیز به ملت میدهد و سعی میکند که مردم را از نگرانی بیرون آورد و بکار و زندگی خود پرداخته خود را به خواب بزنند گویی که چیزی اتفاق نیفتاده است.
وی اظهار میدارد که:
"مسئولان قضایی ضمن پیگیری قوی، دقیق و عاقلانه قضیه و اطلاع رسانی مناسب به مردم، باید دستهای خائن را قطع کنند."
اما این گفتار ضمن آنکه برای جلب اعتماد ملت طراحی شده است، اخطاری را نهفته در درون دارد به آنان که به باز پرسی و و بازجویی، تحقیق و تفحص در باره ی "غارت بزرگ " میپردازند. که مباد که در جستجوی سر نخ به بیت رهبر ره یابند. تاکید بر "قوی،" "دقیق،" و "عاقلانه،" یعنی که محاسبه سود و زیان را همیشه در نظر داشته باشید. چرا که کسانی هستند که میخواهند از این ماجرا برای بدنام کردن مسئولین پاک و معصوم، سوء استفاده کنند. ولی فقیه میگوید که:
"البته عده ای می خواهند از این ماجرا برای زیر سؤال بردن مسئولان استفاده کنند، در حالیکه مسئولان در دولت، مجلس و قوه قضائیه مشغول انجام وظیفه خود هستند."
پس سوال نکن، ساکت باش و چیزی بزبان نیاور چون ولی فقیه مهر اتهام را بر پیشانی است کوبیده است. که قصد خیانت داری، قصد جنجال و هیاهو. نه اینکه حق مسلم ملت است که بداند و آگاه باشد که غارتگران کیان اند. نه اینکه تشویق کند نگاه ملت را در درون قدرت. ولی فقیه به دور گردانندگان قوای سه گانه خط مصونیت از بازرسی و باز پرسی، میکشد. تفحص و جستجوی قضایی در باره "غارت بزرگ،" را سخت و دشوار میکند، چرا که "عده ای " در انتظار فرو آوردن ضربه بر پیکر پاک و مطهر نظام اسلامی ست. این فراخوانی به سکوت و تعیین و تعریف مرزهای مسئولیت، نشان میدهد که ولی فقیه قصد دارد که غارت بزرگ را به سرعت بزیر قالی جارو نماید، قبل از آنکه بوی گندش فرا گیر شود. وی اظهار میدارد که: .
"ادامه هیاهو و جنجال، بخصوص اگر عده ای بدنبال استفاده های دیگر از این مسائل باشند، به صلاح نیست و همه باید مراقب باشند."
.هشدار ولی فقیه ناشی از آگاهی او باین واقعیت است که غارتی چنین عظیم میتواند به جرقه ای تبدیل شود و به خرمنی خشک افتد، خرمن خشم ملت. هراس از شعله های سوزان این خرمن است که وی همگان را به سکوت و دوراندیشی در پیگیری غارت بزرگ، فرا میخواند.
امام جمعه تهران، فرشته ی مقرب، آیت الله جنتی، در خطبه سیاسی خود وقتی به مسئله ی غارت بزرگ میرسد زبانش به لکنت میافتد. او نیز به تبعیت از ولایت سعی میکند ابعاد غارت بزرگ را هرچه کوچکتر و ناچیز تر جلوه دهد. او نیز غارت بزرگ را "فساد " و نتیجه ی ضعف سیستم بانکی میخواند، نه چپاولگری، کنشی سازگار با شریعت اسلامی. او نیز بخود و شرکای خود هشدار میدهد که " باید در این فضا مراقب باشیم دینمان را از دست ندهیم و بیگناهی را متهم نکنیم،" چیزیکه کوچکترین نگرانی و اضطرابی در او بر نمی انگیزد وقتی بیش از صد نفر را در یکماه بدار مجازات آویخته میشوند. وجدان او به عذاب میافتد اگر کسی خدای ناکرده به اشتباه متهم بشود. او وجدان بیدار جامعه ی اسلامی ست. وی اظهار میدارد که:
"باید مراقب باشیم بیگناهان متهم و بیمورد دستگیر نشوند، جلوی خطر شایعهسازی گرفته شود، همچنین نباید مجرمی در این پرونده تبرئه شود(فردا نیوز8 مهر)."
جنتی، بخوبی آگاه است که بسیار احتمال دارد که انگشت اتهام نیز بسوی خود او نیز دراز شود. بهمین دلیل خود و شرکای خود را در برابر هر "شایعه " ای واکسینه میکند. در حالیکه فرشته ی مقرب، خود یکی از همدستان نزدیک رئیس غارتگران است. البته، در پس این گفتار هراسی عمیقی هم نهفته است، هراس از شناسایی غارتگرانی که در لباس زهد و تقوا به چپاول ثروت ملت پرداخته اند.
غلامحسين محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه، نیز در همخوانی با رهبر و رئیس جمهور، و امام جمعه تهران، آیت الله جنتی، و دیگر سران رژیم، سعی میکند که هرچه زودتر غارت بزرگ را خاتمه یافته جلوه دهد.از دستگیری 22 نفر و احضار 15 نفر دیگر سخن به میآن میآورد بدون آنکه کوچکترین اطلاعی در باره چگونگی و چرایی این دستگیریها به زبان خود جاری سازد. دادستان کل کشور اعتراف میکند که "اعمال نفوذ صاحبان قدرت" سبب شده است که یک بانک دولتی در تمرد از قانون "سه هزار ميليارد تومان تسهيلات با کمترين وثيقه به يک شرکت داده( بینا، 12 مهر90)" شود. و به "اعمال نفوذ صاحبان قدرت" اقرار میکند، تا باز دارد مردم را از سوء ظن به تقدس و تقوا، که گویی همه چیز به شفافیت رسیده است بدون اینکه حتی یکی از این صاحبان قدرت را مورد شناسایی قرار دهد و یا اصلا چنین قصد را دارا می باشد. وی ماجرا را ساده میکند، بلکه هرچه زودتر کوره ی سوزان سرد و خاموش کردد. مباد که از آن جرقه برخیزد و خرمن خشم ملت را شعله ور سازد..
در این مورد، باید پذیرفت که حکومت موفق گردیده است.اگر هم اکنون نگاهی زود گذر به روزنامه های داخلی بیاندازیم، مشاهده میکنیم که گفتمان اختلاس و یا غارت بزرگ کم و بیش فرو نشسته است. غارت بزرگ نیز همچون ده ها غارت کوچکتر، مرموز و سحر انگیز خواهند ماند و "گردنکلفتها " به گردنکلفتی خود ادامه میدهند. در یک نظام فرا زمینی، نظامی که ولی الله بر آن حاکم است، حقایق به زیر حجاب پنهان میگردد. مردم را عادت داده اند و میدهند که به افسانه ها و اسطوره ها و دروغهای، زندگی کنند. ما در سر زمینی زندگی میکنیم که غارتگران لباس تقوا و تقدس به تن دارند و شمشیر شریعت را بدست دارند. رئیس غارتگران، ولی فقیه مالک بر خاک ایران است. همه هرچه هست و نیست، تحت فرمان او بگردش در میآید. بانکهای ایران، نگاهدارنده ی ثروت ملت، به ولی فقیه تعلق دارند. چرا که بیت رهبری هزینه ای نگفتنی دارد. ولی فقیه بیتی وسیع و گسترده دارد که همه نهاد ها بویژه نهاد های امنیتی و مالی را تحت نظارت و کنترل میکند. بیت رهبری صدها بار گسترده تر است از در بار شاهنشاهی که وزارتخانه ای برای خود بود. رهبر، بیت رهبری، قشر روحانی از آیت الله ها تا طلبه ها و "مجتدین دانشگاهی" همچون رئیس جمهور و وزرا و روسا و مدیران، همه از غارتگران هستند، چون به تن لباس تقوا و تقدس دارند، لباسی که شمشیر را پوشیده نگاه میدارد و چهره ی قدرت را پنهان. مسلم است که تا زمانی که تقوا و تقدس، تسلیم و اطاعت، شرط ضروری رسیدن به وزارت و ریاست و مدیریت است، تاخت و تاز غارتگران را باید یک امر عادی و طبیعی دانست، چون از دین و رفتار و گفتار پیامبر اسلام بر میخیزد.
برغم حقایق موجود و دینی و یا اسلامی بودن حکومت، بعضا بر آنند که در این نوع از مسائل نباید پای دین را بمیان کشید. چون نمیتوان رفتار و کردار قدرتمداران را به آموزشهای و اصل و اصول اسلام نسبت داد. ریختن آب طهارت بر سر دین، آب طهارتی ست بر دستان آلوده ی روحانیت به رهبری ولی فقیه. آنهم در زمانی که شرط زیست و زندگی، تسلیم و اطاعت است به آئین اسلامی. در واقع غارت و چپاول اوج گرفته است به آن دلیل که دین خود در اوج فرمانروایی است. چشم ها را بسته، دهان ها را مسدود و دستها و پاها را به زنچیز کشیده است. غارت و چپاول را زمانی میتوانیم به پایان آوریم، که خود را از بند تقوی و تقدس رها سازیم و شجاعت از درون فراخوانیم تا با حقایق روی در روی قرار بگیریم.
fmonjem@gmail.com
rowshanai.org
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|