خبری که دیروز، سه شنبه یازده اکتبر درمورد اتهام مشارکت جمهوری اسلامی در یک ماجرای جدید تروریستی در خاک آمریکا انتشار یافت، آثار و پیامد هایی خواهد داشت که احتمالاً عاملین و مسببین این توطئه از آن بی خبر بوده اند. جزئیات خبر را در مطبوعات به تفصیل خوانده ایم و نیازی به تکرار آن در این ستون نیست.
آنچه بررسی آن ضروری به نظر می رسد آثار و عواقب این رویداد برای ایران و ایرانیان است. نظام جمهوری اسلامی از بدو پیدایشش به بهانه" صدور انقلاب" که در مقدمه قانون اساسی رژیم به آن اشاره شده به نوعی استفاده از هر وسیله ای را برای این منظور تجویز کرده است. در واقع می توان گفت رژیم اسلامیست استفاده از تروریسم را وسیله ای مشروع برای پیشبرد مقاصد عقیدتی و استراتژی خود می شناسد. سوای صدور انقلاب دیگرضرورت های استفاده از تروریسم برای این رژیم کم نیستند. کمک به سازمان ها و گروه های اسلامی افراط گرا، به ویژه در خاورمیانه یکی از آشکارترین موارد اعمال خشونت و استفاده از تروریسم از سوی این رژیم طی سه دهه اخیربه شمار می آید.
هدف اعلام شده سران و رهبران رژیم اسلامی در مورد حذف اسرائیل از نقشه جغرافیایی جهان چراغ سبز دیگری است که به بهانه آن تروریسم و کمک به تروریست ها را مشروع اعلام کرده اند. مبارزه با حکومت هایی که در منطقه با جمهوری اسلامی هم سو نیستند طی سی سال گذشته یکی دیگر از مواردی بوده است که رفتار و ابزار تروریستی رژیم برای پیشبرد آن مورد استفاده قرار گرفته است. جمهوری اسلامی، پس از سقوط صدام و قذافی یگانه رژیمی است که رسما در تهران به ترتیب دادن گردهمآئی سران وسازمانهای شناخته شده تروریستی می پردازد.
گزارشها، اسناد و مدارکی که طی سالهای اخیرانتشار یافته است به خوبی نشان می دهد که جمهوری اسلامیست در عراق و افغانستان یکی از عوامل اصلی فعالیت های تروریستی علیه آمریکا و نیروهای سازمان ناتو است. کمک های قابل ملاحظه این رژیم به القاعده در افغانستان بار ها از سوی مقامات آمریکایی و دیگر ناظران حاضر در افغانستان تائید شده است. سوای جوانب بین المللی و اهداف سیاست خارجی نظام، طی سی سال گذشته صد ها نفر از آزادی خواهان ایرانی و مخالفان رژیم در خارج و در درونمرز هدف تروریسم حکومتی قرار گرفته اند. تعدادی از این قربانیان ترور جمهوری اسلامیست در خارج از کشور از شخصیت های نامداروشناخته شده بوده اند. از سوی دیگر صدها قربانی بی نام و نشان به دست عوامل این حکومت به شهادت رسیده اند. قتل های زنجیره ای که به دست وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انجام گرفت بر حسب تصادف فاش و علنی شد در حالی که اطلاع رسانی در مورد ده ها موارد مشابه دیگرهمچنان مسکوت مانده است. هدف این نوشته بررسی و بر شماری انواع و اقسام فعالیت های تروریستی جمهوری اسلامیست طی سی و دو سال گذشته نیست، در این مورد تحقیقات و بررسی های مفصلی انجام گرفته است و اسناد آن جنایت ها امروزبه دست توانای مبارزان و میهن پرستان ایرانی تدوین و جمع آوری شده است.
اهمیت توطئه اخیر،اگر به اثبات برسد، به هیچ وجه کمتر از دیگر فعالیت های تروریستی رژیم در برون مرز نیست.از آنجا که عکس العمل از سوی با لا ترین مقامات آمریکایی شدید و بی سابقه بوده است، باید احتمالا در انتظارحوادث ناگواری در اینمورد باقی بمانیم. دربمب گذاری های پیشین علیه آمریکا با وجود تعداد تلفات قابل ملاحظه، عکس العمل مقامات حکومتی آمریکا از آنچه ما امروز مشاهده می کنیم ملایمتر بوده است. مثلاً بمب گذاری سفارت آمریکا در بیروت در هجده آوریل هزار و نهصد و هشتاد و سه بیش از شصت کشته به جا گذاشت و در بیست و سوم اکتبر همان سال قریب یکصد نفر از تفنگداران دریایی آمریکایی در بیروت کشته و زخمی شدند. اما این بار با وجود آن که نقشه این فعالیت تروریستی عقیم مانده است، عکس العمل مقامات دولتی و قانون گذاری آمریکا بسیار بیش از همیشه سریع، تند و شدید بوده است. تا زمانی که خوانندگان این ستون این مطلب را می خوانند اخبار و جزئیات بسیار بیشتری انتشار خواهد یافت و شاید در آنزمان بهتر بشود در مورد عواقب احتمالی آن گمانه زنی کرد.
هزینه تروریسم حکومتی بر عهده کیست؟
آنچه در خور اهمیت و توجه است عواقب و هزینه های این نوع اعمال و رفتار رژیم اسلامیست برای ایران و ایرانیان است. هیچ هدف و مقصودی نمی تواند خشونت و تروریسم را توجیه کند، اما صرف نظر از جوانب اخلاقی این نوع جنایت ها هزینه ای که ملت ایران طی این سه دهه به خاطر این رفتار و اعمال جنایتکارانه پرداخته است نه تنها برای حیثیت وآبروی ملت ایران آثار جبران ناپذیری به جا گذاشته است بلکه یکایک شهروندان ایرانی به انحاء گوناگون هزینه این رفتار را پرداخته اند و همچنان خواهند پرداخت. یکی از واضح ترین آثارو نتایج سیاست های تروریستی رژیم در برخورد جامعه جهانی با برنامه هسته ای ایران خود نمایی می کند. مسلم است نظامی که استفاده از تروریسم را برای پیشبرد مقاصد سیاسی و بین المللی خود مشروع می داند، حتی اگر راست می گفت و هدفش از پیگیری توسعه انرژی هسته ای واقعاً صلح جویانه بود، با چنین رفتار و سابقه کسی نمی توانست به خود بقبولاند که برنامه هسته ایش صلح جویانه و بی خطر است. سوای این مهمترین مشکلی که پیگیری برنامه هسته ای برای مملکت ایجاد کرده است، ولی در ارتباط با آن مسأله تحریم ها مطرح می شود. تحریم های سیاسی و اقتصادی که امروز از سوی اکثر کشورهای جهان به استثنای سود جویان چینی و روسی علیه ایران اعمال می شود نه تنها موجب فقر و تنگدستی اکثر شهروندان ایرانی شده است بلکه تداوم آن هر روز و هر ماه جامعه و ساختار اقتصادی ایران را به عقب می راند. موج بیکاری، فقر، تورم، اعتیاد، فرار مغزها و دیگر مسائل و مصائب جامعه امروز ایران جملگی نتیجه و ثمره رفتار و سیاست های خانمانسوز جمهوری اسلامیست ایران است.
محدودیت های اقتصادی تنها محصول سیاست های جنون آمیز این نظام نیست. قطعنامه ها و تبلیغات سوئی که علیه تک تک ایرانیان در سراسر جهان به چشم می خورد عوارض و هزینه های بسیار سنگینی بر نسل معاصر و نسل های آینده کشور تحمیل می کند.کشوری که می توانست امروز به تأیید و تصدیق بسیاری از پژوهشگران و متخصصان ایرانی و بیگانه، پنجمین قدرت اقتصادی و سیاسی جهان باشد به یکی از عقب افتاده ترین و منفورترین کشورهای جهان تبدیل شده است. صرف هویت ایرانی امروز در بسیاری از کشورهای جهان ما را در ردیف تروریست ها و دیگر عناصر نه چندان خوشنام بین المللی قرار داده است. نه تنها در درون کشور به دلیل انواع و اقسام کمبود ها که به مردم ایران تحمیل شده است، جوانان ما در محرومیت و عذاب به سر می برند بلکه زمانی هم که به خارج کشور پناه می آورند اغلب اوقات با مسائل و مشکلات استثنایی روبه روهستند.
طبق آخرین آماری که منتشر شده است بین شش تا هفت میلیون ایرانی امروز در غربت به سر می برند و این ایرانیان حتی در کشورهای خارج نیز با محدودیت های غیر ضروری و تبعیض های غیر قابل قبول روزانه رو به رو هستند. در برابر همه این گرفتاری ها یک سوأل مهم مطرح است، سود این سیاست تجاوز گرانه و رفتار تروریستی عاید چه کسی شده است و بهره آن چه خواهد بود؟ چرا باید نام نیک یک ملت بزرگ و کشور کهنسال این چنین قربانی جهالت وجنون مشتی عناصرفاسد، بیمار روحی وماجراجو قرارگیرد؟ آیا زمان آن نرسیده است که سرانجام به خود آئیم، سرنوشت خود رادر دست گیریم و بیش از این ظلم وتحقیرراتحمل نکنیم؟
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر آقای دکتر شاهین فاطمی
بیش از دو سال ونیم است که هر روز یک بار، گاهی بیش از یک بار این جملات را در مطالب شخصیت های ایرانی می خوانیم:
« آیا زمان آن ترسیده است که سرانجام به خود آییم، سرنوشت خود را در دست گیریم وبیش از این ظلم وتحقیر را تحمل نکنیم؟ »
لحظاتی بعد از پایان خواندن مطالب این شخصیت های بسیار محترم چون آقای دکتر شاهین فاطمی، از خود می پرسم، خطاب نویسنده به کیست؟ حقیقتاً آن کسانی که منظور آقای دکتر فاطمی می باشند، چه کسانی هستند وچرا از خواب بیدار نمی شوند؟
آقای دکتر فاطمی، اگر منظور جنابعالی آن مردم گرفتار درون ایران می باشد، هرگز منصفانه نیست. اما اگر منظور جنابعالی به ایرانیان خارج کشور است، یکی از آنها خود جنابعالی هستید که می باید یکی از پیشگامان گردآوردن وطنپرستان دور هم باشد.
با پوزش بسیار از جناب دکتر فاطمی گرامی ودیگر میهن پرستان، یک پیشنهاد به آقای دکتر فاطمی و دیگر شخصیت های محترمی که دلسوز ایران می باشند، اگر در مطلب بعدی تان خواستید دیگران را فرا بخوانید، لطفاً با نام ونشانی فراخوان دهید تا بدانیم چه کسانی هستند که از زیر بار مسئولیت می گریزند. سپاسگزارم.
با احترام
کاوه یزدانی
October 14, 2011 07:09:34 AM
---------------------------
حق
با درود به همه وطنپرستان ایران
درود بر شما آقای شاهین فاطمی گرامی،
در آخر این گزارش خوبتان می پرسید، ؛آیا زمان آن نرسیده است که سرانجام به خود آئیم، سرنوشت خود رادر دست گیریم و بیش از این ظلم وتحقیرراتحمل نکنیم؟؛ آقای فاطمی عزیز، آخر چگونه ؛سرنوشت خود را در دست گیریم؛ وقتی جهان و در صدر آن امریکا حاضر نشد واکنش درست به جنبش سبز نشان دهد! از درون و برون مرز ما ایرانیان فریاد زدیم ؛اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما؛ ولی اوباما ؛اونا؛ را انتخاب کرد و کار را به اینجا کشاند چون امریکا منافعش را در معامله مستقیم با ملت ایران نمی بیند چون از دوران بوش پدر بدنبال نظم نوین یک جهانی بوده است که شامل طرحی برای خاورمیانه بزرگ است که با منافع ملی ایران آنطوری جنبش سبز ملت ایران می خواهد اصلا جور در نمی آید. امریکا و متحدانش جنگ می خواهند وگرنه با ملت صلح طلب ایران که ۸ ماه در خیابانها به خاک و خون کشیده شدند معامله می کرد. رژیم هم جنگ می خواهد. جای بس تاسف است که ؛روشنفکران؛ ایرانی ای را می بینیم که چنین جنگی را توجیح می کنند و این حتی شامل جبهه ملی هم می شود. گروهها و احزاب مسلح مثل حزب دمکرات! کردستان، پژاک، مجاهدین خلق هم جنگ می خواهند. حامیان غیر مسلح شان هم در ظاهر می گویند جنگ نه ولی به این احزاب بال و پر می دهند. در اینمورد سری به سایت اخبارروز بزنید و ببینید که چگونه مقاله! های این احزاب مسلح منتشر می شوند و همگی این جنگهای مسلحانه در ایران را بعنوان ؛دفاع مشروع؛ توجیح می کنند.
این احزاب نماینده ملت ایران نیستند ولی چگونه است که دولت امریکا از اینها حمایت می کند. اگر امریکا برای پیشبرد اهداف سیاسی خود جنگ نمی خواهد با این احزاب مسلح و حامیانشان چکار دارد؟
می پرسید که ؛ آیا زمان آن نرسیده است که سرانجام به خود آئیم، سرنوشت خود رادر دست گیریم و بیش از این ظلم وتحقیرراتحمل نکنیم؟؛ چگونه ما می توانیم ؛سرنوشت خود را در دست گیریم؛ ؟ شما چه کمکی در این رابطه می توانید به ما بکنید؟ با سپاس فراوان از همه زحمات شما
ارادتمند حق
پاینده ایران و ملت ایران
October 14, 2011 03:13:14 AM
---------------------------
|