آخوندی کمسواد و مهملباف در محفلی لب بهسخن گشود. هنوز کلامی بر زبانش جاری نشده بود که یکی از میان جمع گفت «مهمل است». آخوند معترضانه گفت من که هنوز چیزی نگفتهام. حریف جواب داد بالاخره چیزی خواهی گفت!
در دورانی که مهمل بافتن و مهمل گفتن بهرسم رایج تبدیل شده است و حکومتگران، از بالا تا پایین، از معمّم و مکلاّ، از نظامی و غیر نظامی در مهمل بافی و مهملگویی مسابقه گذاشتهاند، شنیدن مهملات از زبان یک «استاد حوزۀ علمیۀ قم» تعجبآور نیست. با این حال هر مهملی را نمیتوان شنید و ناشنیده گرفت. افاضات حجتالاسلام والمسلمین حسن عرفان از این مقوله است.
خبرش را بهنقل از گزارش «حوزهنیوز» خواندید که جناب ایشان فرمودهاند «امروز تنها جایی که بهفکر تربیت صحیح انسان است حوزههای علمیه است که یک آجر آن را نباید با میلیونها دانشگاه غربی عوض کرد» و افزودهاند «اگر روحانیون در تاریخ ایران نبودند امروز کشوری بهنام ایران باقی نمیماند، نمونهاش مرحوم مدرس است که کشور را از دست روسها نجات داد»!
واژۀ «روحانیت» متأسفانه در سی سال اخیر از معنی تهی شده و اعتبار و احترام خود را از کف داده است. معالوصف، حکومتگران این واژه را به سپر دفاعی خود تبدیل کردهاند تا کسی را جرأت تعرض به حریم طبقهای که بدان تعلق دارند، نباشد.
وقتی محقق و پژوهشگر حوزوی (بهروایت حوزهنیوز) میفرمایند «اگر روحانیون در تاریخ ایران نبودند امروز کشوری به نام ایران باقی نمیماند.» ناگزیر در محدودۀ اقتدار «روحانیت» حاکم باید زبان را بست و ساکت ماند. نمیتوان پرسید روحانیونی که شاهسلطانحسین را در محاصره گرفتند و موجب بر باد رفتن تخت و تاج صفویه و از هم پاشیدن ایران تا ظهور نادرقلی شدند، آیا از همین زمرهاند؟ یا روحانیونی که «روس منحوس» را در دوران فتحعلیشاه به جنگ با ایران کشاندند و آن مصیبت را بر این مملکت تحمیل کردند آیا چنین نقش و چنین جایگاهی در تاریخ داشتهاند؟
در «تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سدۀ هیجدهم میلادی» تألیف پنج باستانشناس روس، آمده است: «در قرن یازدهم، باوجود روابط نزدیکی که بین سلاطین صفوی و روحانیون شیعه وجود داشت، اینان در مقامات دولتی گمارده نمیشدند و حتی یک نفر از نمایندگان روحانیون در دستگاه حکومتی وجود نداشت ولی در عصر شاه سلطانحسین که شیعهای متعصب بود و زیر نفوذ ملا محمدباقر مجلسی قرار داشت، زمام امور بهدست روحانیون شیعه و متملقان و خواجگان درباری که پشتیبان آنان بودند افتاد. در این دوره وابستگی به طبقۀ روحانی کافی بود که شخص هر منصب و مقام دولتی را اشغال کند. شاه سلطان حسین با این شیوۀ مملکتداری، هم عشایر و هم بخش مهمی از مأموران کشوری را خشمگین و ناراضی ساخت...» نتیجه آن که افغانهای سنیمذهب بر حکومت مرکزی شوریدند و محمود افغان با لشکری از شورشیان به اصفهان تاخت و بر سپاه قزلباش چیره شد و تاج از سر سلطان برگرفت و بر تخت سلطنت تکیه زد و در زمانی کوتاه حکومتی که قلمرو آن از قندهار تا گرجستان گسترش داشت، از هم پاشید و ایران تکهتکه شد و اگر نادری پیدا نمیشد و بهضرب شمشیر این قطعات از هم گسسته را بههم نمیپیوست، همان زمان فاتحۀ ایران بهبرکت وجود روحانیان خوانده شده بود.
هفتاد سال بعد، دوباره در عهد سلطنت فتحعلیشاه، این پادشاه عیاش متظاهر به دینداری، قدرت حکومتی را با «روحانیت» تقسیم کرد و نوبتی دیگر، بهقول هدایت در روضهالصفا «کار مُلک بهکف کفایت گروهی بیکفایت افتاد. عوام کالانعام را کار به جایی رسید که احکام علما را بر اوامر سلطان ایران رجحان دادند و گوش جان و دل بر طاعت و اطاعت مجتهدین نهادند و کمر همت بر جهاد بستند و بر در ارباب اجتهاد نشستند. بازار لاف و گزاف گرم و دیدۀ عقل و انصاف بیشرم گردید (گویی تصویر امروز ایران را بهدست میدهد) کتابخوانان، شمشیرجوی شدند و قلمزنان رَمح (نیزه) برگرفتند. عمامهها و خامهها به خود (کلاه آهنی) و رمح بدل و عباها و قباها به خفتان و قزاکند (لباس جنگ) مبدّل آمد. ازدحام عام مایۀ امید عوام گشت و جلوۀ سراب در دیدۀ متعطشان (تشنگان) نادان دریای آب همی نمود...»
پایان این «جهاد» را نیز میدانیم که به شکست لشکر اسلام و فرار علمای جهادگر از برابر قشون کفار و تنسپردن شاه به قرارداد ننگین ترکمانچای منجر شد و رهبر جنگ جهادی، سیدمحمد مجاهد، هنگامی که روسها به تبریز نزدیک میشدند همراه با تنی چند از علمای جهادگر بهبهانۀ مقابله با دشمن از شهر بیرون زد اما راه خود را به سوی قزوین کج کرد و از شدت ترس دچار بیماری اسهال شد و در نیمهراه قزوین، قالب تهی کرد.
راه دور چرا برویم؟ هماکنون سی سال است که تاریخ را تجربه میکنیم. تسلط «روحانیت» بر تمامی قدرت، در زمانی که ایران تمام وسایل و دلایل توسعه و پیشرفت را فراهم داشت، جنگ و مصیبت برای ملت و مملکت به ارمغان آورده است و فقط یک معجزه میتواند آنچه را که از ایران باقی مانده است از بلایا و آسیبهای باز هم بیشتر و بس مهیبتر برهاند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|