بعداز کشته شدن قذافی، یکی از رادیوهای اروپائی از یک صاحب نظر سیاسی خارجی پرسید، بعداز قذافی باید منتظر چه باشیم؟ او بی درنگ جواب داد، حالا نوبت اسد و احمدی نژاد است. هرچه گشتم تشابهات بین احمدی نژاد و بشاراسد را در ذهنم گردآورم تا دلیل یا دلائل آن اظهار نظر را که البته فراگیرهم می باشد بیابم، عقلم به جائی نرسید. شاید افتراقات فراوان میان آنان به من اجازه نمی دادند پی به شباهت آن دوببرم. عمده ترین افتراق اما، مادام العمری حاکمیت اسد وتمام شدن دوران ریاست جمهوری نیم بند احمدی نژاد در دوسال پیش رو است. با این حال، این سئوال جای طرح کردن دارد که سبب این همه صرف وقت وحملات از داخلی و خارجی به سوی احمدی نژاد ازچه بابت اند؟ مثال ها فراوانند و ازهمه جدید تر، شلاق خوردن یک هم وطن به دلیل توهین به احمدی نژاد می باشد. همه می دانند فرماندهی نیروهای انتظامی کسی دیگر است، رئیس قوه قضائیه از همان کس فرمان می برد و آمریت دستگاه قضا و سرکوب، همه و همه این ها با شخص رهبر ، ویا اقلا مسئولیتشان با او می باشد. با این وجود، در شگفتی می بینیم مسئول باید احمدی نژاد باشد که فحش خورده است. تبلیغات عظیمی به راه می افتد که "فحش دهنده به احمدی نژاد" شلاق خورد و تصویربدن مجروح او بر هر صفحه رایانه ای که به دنبال خبری میگردی به چشم می خورد. دفتر ریاست جمهوری اطلاعیه صادر می کند که احمدی نژاد با شلاق زدن مخالف است و از کسی هم شکایتی نکرده. اما می بینیم این نوع اطلاعیه ها، نه در داخل و نه در خارج از کشور لیاقت انتشار ندارند زیرا مقصر نباید مقامی جز احمدی نژاد باشد، به علاوه عطش مردم را به داشتن یک جامعه مدنی زیاد می کنند. در هر حال همه فتنه ها باید از گور او بیرون آیند و بس. واین امر عمومیت داشته و دارد، از درون نظام گرفته تا اوپوزیسیون و دولت های بیگانه و به تبع آن، رسانه های آنها.
می دانیم که اصل ولایت فقیه توسط حسن آیت که نزدیک به سیاست های انگلیس در ایران بود به مجلس خبرگان قانون اساسی پیشنهاد شد. بعداز تصویب آن اصل با پشتیبانی روحانیان، ابر قدرت ها برای کمک به استقرار آن، بعداز گروگان گیری، جنگ را به مردم تحمیل کردند و آقای خمینی آن را نعمت الهی خواند. در سایه این "نعمت الهی" مخالفین استبداد را یکی پس از دیگری از سر راه برداشتند تا نظام استبدادی نوبنیاد بتواند استقرار یابد. با عزل اولین رئیس جمهور، الگوی استقلال و آزادی را از انقلاب گرفتند وبا تحقیر مردم با پایمال کردن اولین انتخابشان به اولین هدف خود رسیدند. به این ترتیب می توان ادعا کرد که درواقع این نظام فرزند ناخلف استعمار گران می باشد. حال که دست مردم را از حاکمیت کوتاه کرده اند، باید این فرزند را "خلف" گردانند.
حال برمی گردیم به داستان احمدی نژاد تا ببینیم در او چه هست که دردیگران نیست و او را سزاوار این همه حملات کرده است؟ در یک نظر، از جنبه شکلی ( بدون ورود به محتوا و بحث در مورد اثرات "محتوائی" شکل و روابط پشت پرده که محتاج به داشتن اطلاعات درست است) وی مخالفت خود را با اسرائیل و سلطه غرب در مجامع عمومی اظهار می کند. همین امر، از او در نظر افکار عمومی کشورهای زیر سلطه، به خصوص مناطق مسلمان نشین، الگوئی ضد اسرائیلی و ضد غربی ساخته است. به هدف تطهیر و نگه داری نظام استبدادی، غرب در واقع احمدی نژاد را به مثابه "نماد" همان "فرزند ناخلف" قربانی می کند تا ذهنیت ها را از ام الفساد، که همان استبداد باشد، دور نگه دارند. به همین دلیل تا آخرین ساعات ریاستش بر قوه مجریه(وحتی بعداز آن، تحت شرائطی) مورد حملات شدید قرار خواهد داشت. زیرا در واقع هدف نه شخص احمدی نژاد، بلکه همان "نماد" مخالفت با اسرائیل و سلطه گری می باشد که حکومت های زیر سلطه و افکار عمومی جهان را با "لولو" کردن احمدی نژاد باید از آن برحذر داشت.
برای غرب، آن چه در انتخابات 88 واقع شد، رو در روئی یک جریان "ناخلف" با یک جریان "خلف تر" بود. حمله به احمدی نژاد و پشتیبانی از کاندیداهای نگون بخت، دقیقا در جهت شکل دادن به محتوای نظام استبدادی صورت گرفت تا علاوه بر تطابق جوئی باغرب، بتواند با پشتیبانی ابرقدرت ها، بر دوام خود بیفزاید. تمامی تلاش های "جامعه جهانی" در همین راستا می باشند. برای آن ها یک دولت استبدادی را می توان "رام" کرد، اما با دمکراسی و حاکمیت مردم نمی توان به سادگی بساط ارباب رعیتی را گسترانید.
در واقع، ستیز اسرائیل وغرب نه با نظام ولایت مطلقه فقیه، که با مردم آزادی خواه ایران است. با کمی دقت در اثرات جنگ، تحریم ها، و ستیزها با ایرانیان هنگام دادن ویزا و رفتار با هم وطنان مقیم خارج و... به سادگی می توان به صحت این ادعا پی برد. برای مثال، همین تحریم قطعات هواپیما های مسافر بری و از آن مهم تر، تحریم سوخت رسانی به آنها می باشد که غیر از خطر مرگ وزحمت برای مردم اثر دیگری در بر ندارند. ویا تحریم دارو و مواد غذائی و غیره ... از سوی دیگر شاهد هستیم که با وجود تحریم های جهانی، همه نوع تسهیلات برای خارج کردن میلیاردها دلار اختلاس ها و دزدی های دست اندکاران را فراهم می کنند و با دادن تابعیت به اختلاس گران زمینه آرامش آنان را فراهم می آورند.
هدفشان هم روشن است، و آن خسته کردن و به زانو در آوردن مردم آزادی خواه و استقلال طلب و در نتیجه، کوتاه آمدن در برابر مطامع استبدادگران و استثمارگران می باشد. نمونه این خستگی هم در نادر هم وطنانی که آرزوی حمله نظامی به کشورشان را دارند و از ابراز آن هم شرم نمی کنند قابل مشاهده است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم
آقای قدسی می گوید که، ؛در سایه این "نعمت الهی" مخالفین استبداد را یکی پس از دیگری از سر راه برداشتند تا نظام استبدادی نوبنیاد بتواند استقرار یابد. با عزل اولین رئیس جمهور، الگوی استقلال و آزادی را از انقلاب گرفتند وبا تحقیر مردم با پایمال کردن اولین انتخابشان به اولین هدف خود رسیدند. ؛. نخیر، بنی صدر مخالف استبداد نبود. او اگر آدم آزاده و آزادیخواهی بود و به عدالت باور داشت هرگز نیمی از جامعه را که زن است از رقابتهای سیاسی برای مقاماتی مثل ریاست جمهوری برنمی تافت و در چنین ؛انتخاباتی؛ شرکت نمی کرد. در ۸ مارس، روز زن، سال ۵۷، یعنی دو هفته پس از ورود خمینی گجستک و یار غارش بنی صدر به ایران، زنان تظاهرات گسترده ای علیه افکار و قوانین ضد زن آنها ترتیب دادند. نه بازرگان و نه بنی صدر ضد زن حاضر شدند از این زنان ایران کوچکترین کنند. این بود درک بنی صدر از آزادی و استقلال زن ایرانی و عدالت برای آنها. بنی صدر درک غلطی از آزادی و استقلال سیاسی کشورها داشت و دارد. او آزادی و استقلال و عدالت را اول برای خود می خواست. تز/ رساله احمقانه ای هم داشت و دارد که ؛اقتصاد توحیدی؛ نامیده است که در هیچ کشوری در تاریخ بشر پیاده نشده است. نشریه اش هنوز که هنوز است ؛انقلاب اسلامی؛ نامیده می شود. خودش غیردمکرات، ضد زن و ناخلف بود و بوسیله یک غیر دمکرات تر، ضد زن تر و ناخلف تر عزل شد.
بله، غرب می خواهد که این رژیم بماند به شرط آنکه بقول شما ؛خلف تر؛ شود و از خر شیطان در مورد اسرائیل و ساخت کلاهک هسته ای و تروریسم در بیرون از خاک ایران و بویژه در اروپا و امریکا دست بردارد. منافع غرب اینطور دیکته می کند ولی مگر ما ۷۵ میلیون ایرانی مدادیم که بجای مقابله با رژیم کهریزکی و دنبال کردن منافع ایران در رابطه با غرب بنشینیم تماشا کنیم و مثل عجوزه ها به لعن و نفرین زمین و آسمان بسنده کنیم! ماییم که با هوشمندی خودمان معادلات هر دو اینها را می توانیم بهم بزنیم. انفعال هیچ تفاوتی با خرافه هایی مثل ؛قضا و قدر؛، ؛روی پیشانی هر کسی هر چه نوشته شده باشد همان می شود؛، ؛سرنوشت و تقدیر ما همین بوده و هست؛، ؛باید صبر کرد و دید که خدا چه می خواهد؛، ؛خدا صلاح کار ما را بهتر از ما می داند؛ ندارد. از این گونه طرز فکر باید دوری کنیم، جناب قدسی محترم. غرب دلش اینرا می خواهد، بخواهد! ما دلمان چیز دیگری می خواهد و باید با سماجت و کار بدستش بیاوریم. در این میان باید با غرب کار کنیم که دلش کمتر بخواهد و به مغامله با ما تشویق شود. بنی صدر هم هیچگاه نه قهرمان بوده و نه در تاریخ از او به نیکی یاد خواهد شد. هنوز که هنوز است با منشور جهانی حقوق بشر برای ایران مشکل دارد. پاینده ایران و ملت ایران
October 31, 2011 02:03:12 AM
---------------------------
|