معمر قذافی چهل و دوسال پیش با الهام و احتمالاً تحریک جمال عبدالناصر دیکتاتور مصر علیه پادشاه لیبی ملک ادریس کودتا کرد و نوعی جمهوری فردی را بنا نهاد. حکومت قذافی مردم لیبی را به روز سیاه نشاند و به عنوان یکی از پایه گذاران تروریسم بین المللی از سوی رئیس جمهور اسبق آمریکا، رونالد ریگان، به نام سگ هار خاورمیانه ملقب شد.
این مرد مخبط و نادان، همانند پاره ای دیگراز رهبران خودسر و کم عقل منطقه، خود را پیشوا و رهبر مسلمانان جهان خواند و در این زمینه به تقلید از"کتاب سرخ" مائو خواندن "کتاب سبز"ش را که در آن به همه مسائل جهان پرداخته بود برای مردم لیبی اجباری اعلام کرد. معمر قذافی از قرار شواهد و مسموعات در ایجاد و توسعه انقلاب اسلامی در ایران نقش به سزایی ایفا کرده است. حتی بر مبنای پاره ای از گزارش ها او بیست میلیون دلار در اختیار دارودسته خمینی قرار داده بود تا برای تهیه مقدمات آشوب مورد استفاده قرار گیرد.
تروریست های ایرانی یگانه مشتری های قذافی نبوده اند. او حتی به جدائی طلب های ایرلندی سلاح می رساند. انواع و اقسام تروریست های بنام، از نوع بن لادن، کارلوس وگروه های گوناگون تروریست فلسطینی همه و همه مورد تأیید و پشتیبانی او بودند. در آن دوران هرکس از هر گوشه دنیا طیاره ای می دزدید، یا به کوبای کاسترو پناه می برد و یا به لیبی قذافی. یکی از اقدامات تروریستی او در سال هزارونهصدو هشتادو شش با عکس العمل شدید ریگان و دولت آمریکا رو به رو شد. بعد از آن که برای آمریکایی ها مسلم شد که او در ماجرای بمب گذاری در کلوبی در برلن که در آن چندین سرباز امریکائی به قتل رسیدند، مستقیماً دخالت داشته است، به دستور ریگان هواپیما های آمریکایی شهر های تریپولی و بنغازی را مورد حمله قرار دادند اما قذافی جان سالم به در برد. دو سال بعد از آن یعنی در سال هزارو نهصدو هشتادو هشت جنایت بزرگ انفجار هواپیمای پان امریکن بر فراز لاکربی به وقوع پیوست که در نتیجه آن صد و هفتاد مسافر بی گناه از ملیت های گوناگون و جمعی از مردم اسکاتلند جان خود را ازدست دادند. در بدو امر قذافی هرگونه دخالت در این بمب گذاری را منکر شد اما سرانجام وی ناچار شد مسببین اصلی را برای محاکمه در یک دادگاه اسکاتلندی تسلیم کند. در سال دوهزاروسه کشور لیبی رسماً این مسؤلیت را بر عهده گرفت و مبلغ دو بلیون و هفتصدملیون دلار به آسیب دیدگان و بازماندگان این حادثه خسارت پرداخت. در سال 2008 و پس از اعدام صدام حسین، قذافی رسماً تمام برنامه های هسته ای خود را متوقف کرد و همه مدارک واطلاعات لازم در این زمینه را در اختیارآمریکا و انگلستان قرار داد. طی دو سال گذشت،ه تا زمان بروز قیام مردم لیبی، قذافی سعی می کرد در روابط خود با غرب مسیر همکاری را پیش گیرد و حتی در مورد چندین پرستار بلغاری که وی آنها را به اشاعه مرض ایدز در لیبی متهم کرده بود تن به عقب نشینی و ترخیص گروگان ها داد.
مشکل قذافی خودخواهی ، بی سوادی و گمراهی او بود. او آنقدر از واقعیت های دنیا دور بود که حتی پس از شروع قیام مردم که از اواخر ماه اوت دوهزارویازده آغاز شد در هرفرصتی مخالفان خود را به بدترین عناوین مخاطب قرار می داد و از سوی دیگر در همه مصاحبه های خود با رسانه های خارجی مصرانه اعلام می کرد(!my people love me)، مردم من عاشق من هستند. و چه بسا در دنیای تخیلات مغشوش خود گمان می برد که از محبوبیت عمومی برخوردار است. رابطه جمهوری اسلامی و قذافی از مراحل گوناگون گذشته است. در بدو انقلاب بسیار به پاره ای از عوامل اغتشاش نزدیک بود و حتی محمد( معروف به رینگو)، پسر آیت الله منتظری در کشور لیبی پایگاهی داشت. اما پس از این که او هم در بمب گذاری مقر حزب جمهوری اسلامی به هلاکت رسید، اندک اندک ارتباط قذافی با سران و متصدیان حکومتی در ایران نقصان پذیرفت. می گویند در بدو شروع کار آقای خمینی، قذافی برای او پیغامی فرستاد که در آن متذکر شده بود" بی جهت وقت خود را با انجام انتخابات و برقراری جمهوری تلف نکنید. از ابتدا خلافت اسلامی اعلام کنید و به نام خلیفه مسلمین بر ایران حکومت کنید." احتمالاً این همان نصیحتی است که آقای خامنه ای هرروز بیشتر در مسیر آن گام بر می دارد. یکی از درگیری های صوری میان هواداران جمهوری اسلامی چه در ایران و چه در لبنان مسأله ناپدید شدن آقای موسی صدر بود که سرانجام معلوم نشد آیا بدست قذافی به قتل رسید و یا آن هایی که وی را رقیبی برای آقای خمینی می شناختند او را سر به نیست کردند.
باید پرسید چگونه است که در منطقه خاورمیانه دیکتاتور هایی از نوع قذافی، صدام ، علی خامنه ای، بشار اسد و دیگران می توانند سال ها بر اریکه قدرت مسلط باشند و سرانجام با چنین فضاحتی دیر یا زود به صدارت و زندگی آن ها پایان داده شود. میلیون ها نفر در عراق، لیبی، ایران و سوریه از نظام های دیکتاتوری ناراحتند اما رها شدن از چنگال دیکتاتورهای منطقه امر ساده ای نیست. متأسفانه در جهان غرب به دلایلی که شاید ذخایر نفت یکی از موارد آن باشد غربی ها تا آنجا که ممکن است سعی می کنند بی اعتنا به آرزوها و امیال مردم منطقه، از دیکتاتورها پشتیبانی کنند. به عنوان نمونه با آن که جمهوری اسلامی از نخستین روز تسلط بر ارکان قدرت تا امروز تقریباً یکایک اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر را زیر پا گذاشته است، هزاران نفر را به جوخه های اعدام سپرده و می سپارد، میلیون ها ایرانی را مجبور به جلای وطن نموده و هزاران نفر دیگر در تحت سخت ترین شرایط در زندان ها به سر می برند، حکومت های غربی هنوز در پی مذاکره با این رژیم هستند. گذشته از عکس العمل مقامات دولتی، مردم کشورهای غربی نیز تا زمانی که اوضاع داخلی کشور به مراحل حساس نرسد زیاد در بند مشکلات مردم اسیر این کشورها نیستند. باید پرسید کجا هستند آن تظاهرات چند صد هزار نفری در اعتراض به سنگسار، اعدامهای غیر قانونی ، شکنجه و هزاران جنایات دیگر که این رژیم هرروز مرتکب می شود. باید پرسید چگونه است که در مورد امثال پینوشه یک حرکت بین المللی تا سقوط و نابودی او تداوم پیدا می کند اما جنایات سران نظام جمهوری اسلامی از چنین عکس العمل هایی برخوردار نیستند. آیا جنایت های امثال پینوشه با رفتار ضد انسانی رژیم حاکم بر ایران آنقدر متفاوت است که در مورد یکی مانند دیکتاتور شیلی بزرگترین حلقه روشنفکران، نویسندگان، هنرمندا ن و کارگران یکپارچه و همصدا می شوند اما در مورد جنایتکاران جمهوری اسلامی پس از گذشت بیش از سه دهه هنوز وجدان جهان به اصطلاح آزاد از خواب غفلت بیدار نشده است. وجدان بشریت علیه اعمال پینوشه برانگیخته شد و نام او با نام شکنجه گران و جنایت کاران تاریخ هم ردیف شد اما امثال خامنه ای ها، احمدی نژاد ها و دیگر جنایتکاران حاکم در ایران زمانی مطرح می شود که صحبت از سلاح هسته ای پیش می آید.
مردم ایران و دیگر کشورهای در بند نظام های دیکتاتوری نیازمند حمایت افکار عمومی مردم اروپا و آمریکا هستند، زیرا حکومت های اروپایی و آمریکا غالباً در جستجوی منافع اقتصادی خود هستند و مسائل مرتبط با حقوق بشر و دیگر مسائل اجتماعی را فراموش می کنند. طی سال های اخیر بار ها دیده ایم که خارجی ها شکایت های خود علیه جمهوری اسلامی را در چهار بخش عرضه کرده اند:
مسأله اتمی برای آن ها از الویت بی چون چرا مطرح است. آن ها نگرانند که اگر چنین سلاحی به دست جمهوری اسلامی بیافتد نه تنها منطقه بلکه صلح جهانی در مخاطره خواهد بود. رجز خوانی های سران رژیم به ویژه امثال احمدی نژاد که بار ها از تریبون های ملی و بین المللی اسراییل را با بمب اسلامی تهدید کرده اند، سال ها است که ادامه دارد. راه حل مسأله هسته ای در ایران همانگونه که بارها در این ستون و دیگر فرصت های پیش آمده مطرح کرده ایم در دست ملت ایران است. اگر روزی غرب بخواهد از خطر اتمی شدن رژیم تروریستی تهران آسوده شود مذاکره با این رژیم مسلماً چنین نتیجه ای را عرضه نخواهد کرد.
دومین مسأله ای که برای خارجی ها از اهمیت برخوردار است پشتیبانی رژیم ایران از تروریسم بین المللی است. هر سال، طی سی سال گذشته وزارت خارجه آمریکا رژیم جمهوری اسلامی را بزرگترین حامی تروریسم بین المللی معرفی کرده است. اطلاق این صفت به نظامی که هر سال تروریست های سراسر جهان را به " انترناسیونالِ تروریست ها" دعوت و از آن ها پذیرایی می کند و اصل و ریشه خود را مدیون آن می داند چندان دور از انصاف نیست.
سومین مسأله غرب با رژیم تهران دخالت های بی رویه و زیان بخش این حکومت درروند صلح میان اسراییل و فلسطین است. از قرار گزارش هایی که باز هم کم و بیش منتشر می شود این رژیم تهران است که با استفاده از تروریست های دست پرورده خود و سایر گروه های مورد حمایتش از هیچ تلاشی برای عقیم ساختن صلح خاورمیانه در منطقه خودداری نمی کند.
تنها پس از این سه مورد که است که آمریکا و کشورهای غربی به فکر عدم رعایت موازین حقوق بشر توسط این حکومت اندکی وقت صرف می کنند، غافل از این که این برای ما ایرانیان از مهمترین مسائل است. عجیب به نظر می رسد که با این همه دستگاه های عریض وطویل مطالعات در سطوح مختلف در کشورهای غربی، آن ها هنوز تا این حد از واقعیات فضای سیاسی دور هستند و از این رو موجب چنین اشتباهی می شوند. باید به آن ها خاطر نشان کرد که نه تنها نباید مسائل حقوق بشر را در مرتبه چهارم اهمیت قرار دهند، بلکه اگر مسائل حقوق بشر و رعایت موازین دموکراسی درست انجام شود و در ایران یک حکومت دلخواه مردم در شرایط دمکراتیک ایجاد گردد دیگر مسائل مورد اهمیت کشورهای غربی به خودی خود حل می شود.
پُر واضح است زمانی که در کشوری دموکراسی برقرار باشد و حاکمیت در دست مردم قرار گیرد حکومت ها نمی توانند خودسرانه صدها میلیارد دلار از سرمایه های کشور را صرف ماجراجویی های نظامی و سیاسی کنند. پایگاه ها و آزمایشگاه های جیمز باندی زیرزمینی بسازند و به هیچ کس هم پاسخگو نباشند. باید به خارجی ها یادآور شد که اگر در ایران حقوق بشر رعایت می شد و دموکراسی حکمفرما بود دیگر تروریست ها در چنین کشوری منزل و مأوا نمی داشتند. در کشوری که حقوق بشر رعایت شود و دموکراسی حکمفرما باشد مطبوعات آزاد هستند و هیچکس حق نخواهد داشت مخفیانه با سوء استفاده از سرمایه های ملی در کشور لبنان ارتش خصوصی داشته باشد تا هر آنگاه اراده کرد به دست آن ها در هر جای دنیا بمب گذاری و خرابکاری کند. ما هنوز نتوانسته ایم به خارجی ها تفهیم کنیم که هیچگونه قول و قرار از سوی این نظام قابل اعتماد نیست. حکومتی که به ملت خود شبانه روز دروغ می گوید و عهد شکنی می کند چگونه می تواند در مورد تعهدات بین المللی خود صادق باشد؟.
مذاکره با این نظام نه تنها اتلاف وقت است بلکه برای ملت ایران فرصت کشی و از بین بردن منابع و امکانات ملی ایران است. ای کاش به جای چهار مورد فوق، خارجی ها تنها به بند چهارم اکتفا می کردند و از همین امروز در مورد رعایت کامل حقوق بشر واعاده دموکراسی رژیم تهران را زیر فشار می گذاشتند. بسیارند وسایلی که برای ایجاد چنین فشاری در اختیار غرب قرار دارند. اگرنمایندگان این رژیم از سازمان های بین المللی رانده شوند دیگر آن ها نخواهند توانست به نام ملت ایران در این مسیر جنایت بار به فعالیت های خرابکارانه خود ادامه دهند.
زمانی که ملت ایران بر مقدرات خود در چهارچوب یک نظام دمکراتیک حاکم شود ماجراجویی تروریسم و بازی با آتش اتمی از سراسر منطقه رخت خواهد بست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
عرفان
درود بیکران خدمت اقای فاطمی گرامی
امیدوارم ان دسته از هموطنانی که چشم امیدشان به خارجی هاست به خود بیایند و به صف کنشگران بپیوندند تا زودتر نسخه اخوندها رو بپیچیم
از نظر جامعه شناسی انچه که مسلم است این که برای وقوع یه تحول عظیم اجتماعی سیاسی یا بهتر بگم انقلاب مقداری نیروی اگاه و روشنی که برای وقوع این حرکتها و هدایت ان به سمت راه درست لازم است ۲۰٪ است و با توجه به قشر اکثریتی جوان ما و به لطف تعامل تنگاتنگ ارتباطی بین ملل ها ما ان ۲۰٪ را دارا هستیم یکی از اساسی ترین و اصلی ترین عواملی که ان قشر مابقی را میتواند به دنبال قشر ۲۰٪ ما بکشاند فشارهای اقتصادی است که امروزه مردم ایران در سخت ترین و تحت فشار ترین وضعیت در کل دوره ۳۳ ساله جمهور اسلامی قرار دارد
بنابراین امیدوارم ان دسته از هموطنانی که دچار توهم شدند که دول غربی میتونن فرشته نجاتشون بشن و براشون ازادی بیارن از خواب بیدار بشن و به صف کنشگران بپیوندند تا زودتر نسخه اخوندها رو بپیچیم
زنده باد ازادی پاینده ایران
October 28, 2011 02:58:43 PM
---------------------------
|