اصلاحطلبان در هر موقعیتی از هر جریان سیاسی به سود خود و در جهت وارد آمدن ضربه حداقلی به جمهوری اسلامی، بهره جسته و در همه اقدامات خود دراين مسير از یک روش ثابت استفاده ميکنند. روش آنها مصادره جریانات سیاسی پس از شکلگیري اولیه هر جریانی است تا بتواننند در هیئت رهبری آن جریان، کلّ جریان را به سود جمهوری اسلامی هدایت کنند. بحث تشکیل کنگره ملی نیز یکی از آن جریانات است.
فرصتطلبی اصلاحطلبان از زمانی آغاز شد که جمهوری اسلامی حاکم بر ایران تحت شدیدترین فشارهای خارجی و داخلی قرار داشت و محکومیتهای پیدرپی در مجامع جهانی و نارضایتیهای عمومی در داخل میرفت تا رژیم اسلامی را دچار بحرانی جدی بنماید. درست در همین گیر و دار ناگهان خاتمی از کشوی کتابخانه ملي بیرون کشیده و به عنوان منجی و مصلح در داخل و خارج به معرض تماشا گذاشته شد.
این اولین تماشاخانه مصلحانه جمهوری اسلامی بود که تا قبل از آن جز قتل و ترور و کشتار چیزی از این تماشاخانه به نمايش در نيامده بود .
مردم ناراضی ایران نیز که از قوانین و روشهای اقتصادی و سیاسی رژیم به تنگ آمده بودند، به تماشای این نمایش نشسته و تحت تاثیر تبلیغات گسترده در دام اصلاحطلبان نوظهوري گرفتار شدند که نه تنها موفق به فریب مردم ايران شدند بلکه جهاني را نیز فریفته دلربایی رقاصهای عبا بر دوش و عمامهسیاه کردند.
جمهوری اسلامی که هیچ تغییری را در قوانین الهی خویش برنمیتابید، چه شده بود که ناگهان تمامی امکانات را به کسانی واگذارنمود که قصد تغییر قوانین را داشتند؟ و این نکتهای بود که از سال ۱۳۷۶ تا به اکنون، از دید افکار عمومی پنهان مانده است تا بدين شکل بدلکاران رژیم به جای مخالفين واقعي، نقش ناراضی و مصلح را بر عهده گیرند.
بدلکاران بر اساس قراردادی که با حاکمیت بسته بودند، تنها ضربات بدلی به سوی نظام پرتاب میکردند ضرباتي که هیچگاه هیچکدام از آنها حتا به نزدیکی نظام نیز نرسید تا چه برسد به اصابت به نظام. قرار داد فی مابین بدلکاران (اصلاحطلبان) و حاکمیت اسلامی تا به اکنون نیز پابر جاست و تا پایان عمر جمهوری اسلامی، محل معامله طرفین خواهد بود.
بر پایه همین قرارداد بود که اصلاحطلبان علم شدند تا نتیجه نارضایتی مردم را به سود خود و در جهت حفظ نظام مصادره و کانالیزه کنند. اصلاحطلبان اين حاضریخورهای جمهوری اسلامی، از سال ۱۳۷۶ تا به اکنون، در نقش بدلکارانی حرفهای، به کارگردانی جمهوری اسلامی در حال ایفای نقش هستند.
همواره باید به خاطر داشته باشیم که فجیعترین قتلهای سیاسی نیز در همین دوران به اصطلاح اصلاحطلبان اتفاق افتاد .
رد این بدلکاران را دراعتراضات دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸که بعد از افشای نقش وزارت اطلاعات و سعيد امامی در تغییر قوانین مطبوعات در جهت تحدید و تعطیلي مطبوعات بوقوع پيوست نيزمیتوان مشاهده نمود که چگونه برای کنترل اعتراضات تلاش کردند.
جمهوری اسلامی که هرگزباور نمیکرد در دوران اصلاحات کسی اعتراضی کند، در جریان اعتراضات دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ،دستپاچه شاخههای اصلاحطلب خود در جنبش دانشجویی را به سرعت فعال نمود.
بدلکاران جنبش دانشجویی یا همان شاخه دانشجویی «اصلاحطلبان حاضریخور» کسانی نبودند جز اعضا تشکیلاتی به نام دفتر تحکیم وحدت که سالها پیش به فرمان خمینی تأسیس شده بود تا در چنین روزهایی به داد رژیم برسند.
فعالان مستقل دانشجویی و غیر وابسته به تشکیلاتهای جمهوری اسلامی به سرعت دستگیر و روانه زندان شده و در غياب آنها عناصر دفتر تحکیم وحدت به عنوان تنها تشکّل معترض معرفی شدند .هر روز در روزنامههای وابسته نظیر کیهان وهمچنين صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مورد دفتر تحکیم وحدت برنامه هاي تبلیغي گستردهای براه ميافتاد که در آنها عناصر تحکیم وحدتی به عنوان مخالفین نظام، تبلیغ و تعریف میشدند. و چنین شد که تحکیم وحدت به عنوان نماینده اصلی جنبش دانشجویی بر محافل خبری و افکار عمومی خارج از کشور نیز تحمیل گردید . همین تحکیم وحدت بود که جنبش دانشجویی را محدود به کوی دانشگاه نمود تا زمینه سرکوب آسان آنرا فراهم آورد .دفتر تحکیم وحدت با بیانیههای مختلف از گسترش اعتراضات دانشجویی به نه تنهاخارج از کوی دانشگاه بلکه حتا از گسترش آن به محوطه دانشگاهها نیز جلوگیری بعمل آورد.
در تیر ماه۱۳۷۸ حاضری خوران جمهوری اسلامی، موفق شده بودند حرکت و جنبشي دانشجويي را "مال خود "کرده و آنرا به بیراهه کشانند .
دفتری که در بین دانشجویان به نام دفتر تحکیم وحشت مشهور بود ناگهان خود را یگانه تشکّل دانشجویی صاحب اختیار در جنبش دانشجویی مطرح کرد و به عنوان ابزاری در دست رژیم، جنبش دانشجویی را از درون، به محاق برد.
دفتر تحکیم وحدت در دوران، قبل از اصلاحات به عنوان بازوی سرکوب دانشجویان عمل میکرد و بعد از اصلاحات به عنوان بازوی دانشجویی به اصطلاح اصلاح طلب وارد عمل گشت، و پر واضح است که نقش، همان نقش سرکوب و به بیراهه کشیدن اعتراضات دانشجویی بود و فقط نوع ادعا فرق مينمود .
دیروز به عنوان دفتری در جهت تحکیم وحدت خواست خمینی (حزب فقط حزبالله) و امروز به عنوان دفتری برای تحکیم وحدت در جهت فریب افکار عمومی تحت نام اصلاحطلبی.
پرداختن به همه زوایا در حوصله این بحث نخواهد بود. پس ازهمه آن مصائب وهمچنين مصادره جنبش سبز عظیم مردم ایران و سرخورده کردن مردم و فعالین،توسط اصلاح طلبان ،نوبت به موج سواری جدید آنهادر موضوع تشکیل کنگره ملی رسیده است. بحث لزوم تشکیل کنگره ملی و طرح اصلاحطلبان برای به شکست کشیدن این مهم، موضوعي است که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. خطر نفوذ سر سپردگان قراردادی جمهوری اسلامی در همان گام نخست در مسير تشکیل کنگره ملی، خطری جدی بشمار ميرود. بار دیگر اصلاحطلبان حاضريخور، خود را مبتکر و تنها گروهی میدانند که صلاحيت تشکیل چنین کنگرهای را داشته و حتا پا را فراتر نیز گذاشته و برای دیگران شرط و شروط تعیین میکنند .
اینک که بحث تشکیل کنگره ملی یا اتحاد تحت هر نام دیگری تبدیل به بحثی جدی شده است و اصلاحطلبان در یافتهاند که چنین تشکلی به زودی شکل خواهد گرفت، ناگهان خود را به عنوان مبتکر و مجری طرح معرفی میکنند تا بار دیگر نتيجه زحمات و مبارزات مخالفین واقعی نظام را به نام خود زده و از آن در جهت حفظ نظام استفاده کنند. آنها بدون توجه و ذکر ریشهها و مطرحکنندگان اصلی این ایده همچون دکتر پرویز ورجاوند، کوروش زعیم و دهها کنشگر سياسي که از اوايل دهه ۸۰ پیگیر موضوع بودند و همچنین تلاشهای گسترده امروزي اپوزیسیون در این مسیر، مهر تشکیل کنگره ملی را به نام خود زده و طوری وانمود میکنند که طرح ایجاد کنگره ملی و عملی کردن آن، تنها به یمن برکت حضور آنها در جمع اپوزیسیون شکل گرفته است حال آنکه آنها هرگز نتوانستهاند حتا مخالفت خود با جمهوری اسلامی را ثابت بکنند.
ماجرای دولت در تبعید مدحی را دیدیم و عبرت نگرفتیم و اینک منتظر کنگره ملی اصلاحطلبان هستیم؟
در یاد داشت قبلی هم عرض کردم تشکیل کنگره ملی در صلاحیت هیچ حزب و شخص خاصی نیست چه برسد به اصلاحطلبانی که هنوز هم دل در گرو امام راحل خويش دارند. کنگره ملی حقیقت محتومی است که، امکان تشکیل آن فقط توسط تشکیلاتی فراحزبی، فراهم خواهد شد. در حاليکه امکان حضور اصلاحطلبان در آن کنگره ،خود میتواند جای تردید باشد،آنها چگونه ميتوانند به تشکیل چنين کنگره اي توسط خود بيانديشند! چرا که کنگره ملی در جهت استقرار دموکراسی در ایران شکل میگیرد و بدون سرنگونی جمهوری اسلامی امکان استقرار دمکراسی در ایران ممکن نیست وباتوجه به آنکه ،اصلاحطلبان به سرنگوني جمهوری اسلامی معتقد نیستند لذا تازماني که آنها تکلیف خود را با بودن یا نبودن جمهوری اسلامی روش نکرده اند حتي امکان حضورشان در کنگره ملي منتفي است چه برسد به تشکيل کنگره توسط آنان .
چگونه میشود گروهی که به سرنگونی استبداد دینی در ایران اعتقادی ندارند و با لفاظی از کنار آن میگذرند میتواند اقدام به تشکیل کنگرهای نمایند که هدفش برچیدن استبداد باشد؟
گويا«حاضریخوران اصلاحطلب قراردادي جمهوري اسلامي» پا پیش گذشتهاند که پس نیفتند؟
آنها به فراست دریافتهاند که این اتحاد تحت هر نامی به زودی شکل خواهد گرفت و لذا از هم اینک برای خود نقشي براي ايفا ميتراشند،نقشي که کارگردانان جمهوري اسلامي برايشان در نظر گرفته اند .
بر آنها خرده نمیگیریم چرا که آنها قراردادی با جمهوری اسلامی بستهاند که به آن عمل میکنند، باید بر کسانی خرده گرفت که احیانا فریب آنها را خورده و در دام آنها گرفتار ميشوند.
تنها زمانی میتوان به قرار داد ننگین اصلاحطلبان با جمهوری اسلامی خاتمه داد که جمهوری اسلامی سرنگون شده باشد .
به زنده و مرده کسانی که با جمهوری اسلامی طرف قرار داد هستند نباید اعتماد کرد .
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
عرفان
درود بر اقای موحدی گرامی
اقای موحدی گرامی ماهیت موسوی ها و کروبی و اصلاحات چی های فریبکار برای کسانی که هنوز انها را نشناخته بودند وقتی مشخص شد که ما در خیابانها فریاد میزدیم مرگ بر اصل ولایت فقیه و باتوم میخوردیم و اقایونی که رهبران جنبش را خود مردم میدانستند دم از دوران شکوفا میزدند و خط و مشی انقلابی به سبک خمینی دجال تعیین میکردند و انقدر احمال و فریبکاری کردند تا جنبش ما را بخیال خودشان دوباره خاموش کنند البته در ان مقطع موفق شدند اما مردم ما دریافتند که این اقایونی که دم از دورانی میزنند که ماشین کشتار و سرکوب در اوج خود قرار داشت مثلا خلخالی ان همه جنایت را در دوران نخست وزیری موسوی کرد اما کسی که مدام بر طبل دموکراسی خواهی و عدالت میزند دم بر نیاورد حالا واسه ما شده نلسون ماندلا نمیتوانند ازادی ای را که بدنبالش بودند به ارمغان بیاورند
November 03, 2011 12:22:54 PM
---------------------------
|