درقاموس حکومت آخوندی و فرومایگان نادان و ندانم کار حامی و محافظ آن در لباس های سپاهی، بسیجی، لباس شخصی، سربازگمنام امام زمان و... واژه "ایمنی" بسیار کمرنگ است و به جای آن "امنیت"، "حراست" و "حفاظت" کاربرد بیشتری دارند. چنین است که فزون بر وزارت اطلاعات و "امنیت" کشور، چند نهاد موازی "امنیت" زیرنظر رهبری، قوّه قضاییه، سپاه پاسداران و... فعالیت می کنند. همه سازمان ها و نهادهای ریزودرشت، از بیت رهبری و نهاد ریاست جمهوری گرفته تا آبریزگاه مسجدامام خمینی(شاه سابق) دارای واحد "حراست"ی هستند که کارکنان و ارباب رجوع از آن حساب می برند و می کوشند که پرشان به پر "حراست" نگیرد. همه سازمان ها و تشکیلات "امنیت" و "حراست" هم برای نگهداری مدارک و اسناد و اسرار خود، واحدی به نام "حفاظت" اطلاعات دارند.
کمرنگی "ایمنی" درقاموس حکومت آخوندی، تاکنون فاجعه های بسیاری به بارآورده که به عنوان نمونه به اختصار به چندتای آنها می پردازم: در 29 بهمن 1382، انفجار مهیبی درنزدیکی ایستگاه خیّام در 17 کیلومتری نیشابور رخ داد که درآن 295 نفر کشته و 460 نفر مجروح شدند. بیشترکشته شدگان ازنیروهای امدادی و انتظامی و همچنین مردمی بودند که برای تماشای تصادف دوقطار رفته بودند. منابع رسمی حکومت محموله قطارها را گوگرد، پنبه و کود شیمیایی اعلام کردند. رعایت حداقل مقررات "ایمنی" ایجاب می کرد که پس از آتش سوزی اولیه، ساکنان روستای مجاور تخلیه شوند ولی به دلیل عدم انجام این کار، روستای مزبور ازبین رفت و به شمار تلفات افزوده شد.
مورد دوّم انفجار دربخش صنعتی و خصوصی رخ داد. روزیکشنبه 16 خرداد 1387، یکی از مخزن های مواد شیمیایی کارخانه کیمیا گستر اراک درحالی که 50 کارگر درآن مشغول کاربودند منفجرشد. شدّت این انفجار به حدی بود که یکی از مخزن ها به کارخانه روبرویی پرتاب شد و موجب آتش گرفتن آن کارخانه نیز شد. دراین انفجار 22 تن کشته و 44 نفر مجروح شدند.
روز 20 مهرماه 1389 نیز انفجار شدیدی در پادگان امام علی خرّم آباد رخ داد که بنابر اعلام سپاه پاسداران منجر به کشته شدن 18 نفر و مجروح شدن 14 نفر گردید. روابط عمومی و فرماندهان سپاه پاسداران استان لرستان دلیل این انفجار را سرایت آتش به انبار مهمات اعلام کردند.
آخرین نمونه هم آتش سوزی و انفجار در پالایشگاه آبادان هنگام بازدید محمود احمدی نژاد برای افتتاح فازسوّم آن بود که درروز سوّم خرداد 1390 رخ داد. دراین آتش سوزی و انفجار نیز 4 نفر کشته و 20 تا 30 نفر مجروح شدند.
درادامه روند این فقدان "ایمنی"های فاجعه آفرین، روز شنبه 12 نوامبر، درزمانی که سرداران سپاه پاسداران برای امریکا و اسراییل شاخ و شانه می کشیدند و رجز می خواندند که درصورت حمله نظامی، این کشورها را نابود خواهند کرد و درست هنگامی که صدا و سیمای دروغ پرداز ولایت مطلقه فقیه به بازپخش بازدید مقام معظم رهبری از مراسم اعطای سردوشی و تحلیف دانشکده های افسری مشغول بود و قدرت و ابهت نیروهای نظامی را به رخ دنیا می کشید، انفجارهای مهیبی درغرب تهران، منطقه ملارد کرج رخ داد که ازهر زاویه ای که به آن بنگری، برای حکومت اسلامی چیزی جز تف سربالا نیست.
بنابراعلام سردار رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران: «انفجار هنگامی صورت گرفت که یک محموله مهمات از زاغه درحال خارج شدن به سمت منطقه مورد نظر بود که متأسفانه به محض خروج از زاغه این حادثه اتفاق افتاد». بنابر اطلاعیه روز یکشنبه سپاه پاسداران، انفجار 17 کشته داشته که سردار حسن تهرانی مقدّم، مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران ازجمله آنان بوده است. منابع رسمی و به ویژه سپاه پاسداران انفجارها را یک حادثه اعلام و هرگونه احتمال خرابکاری را رد کردند. منابع غیررسمی شمار کشته شدگان را 40 نفر اعلام کرده اند و تارنمای اصلاح طلب "ندای سبز" این شمار را دستکم 100 نفر دانسته است.
به عنوان عامل و منشأ انفجارها سه فرضیه مطرح است:
1 - حادثه (روایت رسمی حکومت و سپاه پاسداران).
2 - ناشی از درگیری های جناح های حکومتی.
3 - احتمال خرابکاری توسط عوامل نهادهای اطلاعاتی-امنیتی کشورهای بیگانه (اسراییل، امریکا و...).
درمورد اوّل یعنی "حادثه" بودن انفجارها، تکلیف روشن است. فزون بر قرینه های متعددی که "حادثه" بودن را رد می کنند، با توجّه به پیشینه و سابقه حکومت آخوندی در دروغگویی، همین که برموضوعی مهرتأیید بزند و به ویژه برآن تأکید کند، خود بهترین دلیل برای دروغ بودنش است.
مورد دوّم یعنی درگیری بین جناح های حکومتی، موضوعی قابل تحقیق و بررسی است امّا با توجّه به این که این جناح ها درعین دشمنی ناشی از برخورد منافع، خط قرمزهایی دارند که از آنها گذر نمی کنند، باورپذیری این فرضیه را دچار تردید جدّی می کند.
می ماند مورد سوّم یعنی احتمال خرابکاری توسط نهادهای اطلاعاتی-امنیتی کشورهای بیگانه، روزنامه انگلیسی "گاردین" درروز سه شنبه 15 نوامبر، به نقل از یکی از مدیران سابق جممهوری اسلامی که نخواست نامش فاش شود نوشت: «اسراییل عامل انفجار روزشنبه درانبار موشک های شهاب سه سپاه پاسداران در پنجاه کیلومتری تهران بوده است... انفجارهای متعدد در انبارهای موشک های دوربرد، از جمله تلاش های اسراییل برای متوقف کردن برنامه اتمی و موشکی جمهوری اسلامی است».
درهمان روز 15 نوامبر، روزنامه فرانسوی "فیگارو" هم نوشت: «از قواعد جنگ پنهان این است که عاملان عملیات هیچگاه مسئولیت خودرا به رسمیت نشناسند و هدف عملیات نیز هرگز موفقیت دشمن را به رسمیت نشناسد».
به هرحال، هرکدام از فرض های سه گانه بالا که درست باشد: چه عدم رعایت "ایمنی" موجب بروز "حادثه" شده باشد، چه جناح های حکومتی در دعواهای خود آنقدر عنان اختیار ازکف داده باشند که از خط قرمزها عبورکنند و چه احتمال دخالت خرابکارانه سازمان های اطلاعاتی-امنیتی کشورهای بیگانه درست باشد، انفجارهای روز شنبه ثابت می کنند که نیاز به حمله نظامی نیست!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
هم میهن شهباز نخعی،
شما نوشتید:
به عنوان عامل و منشأ انفجارها سه فرضیه مطرح است:
۱. حادثه (روایت رسمی حکومت و سپاه پاسداران).
۲. ناشی از درگیریهای جناح های حکومتی.
۳. احتمال خرابکاری توسط عوامل نهادهای اطلاعاتی-امنیتی کشورهای بیگانه (اسرائیل، آمریکا و...).
یک فرضیه هم با اجازه شما ما اضافه میکنیم. گرچه این فرضیه ممکن است از نظر بسیاری در رژیم جمهوری اسلامی غیر ممکن به نظر برسد. اما اگر در این ۳۲ سال و اندی گذشته از طریق تماس و ارتباطات بیوقفه تحول یک ملت را پی گیری دقیقتری کرده باشیم، و بپذیریم که هنوز میهنپرستانی جدا از این نظام اما در لابلای این نظام هستند، شاید این تصور و این فرضیه زیاد هم دور از حقیقت نباشد.
فرضیه چهارم، این است که رژیم در حال تدارک و آماده شدن برای انجام یک عملیاتی بود که آن دسته از نظامیان میهنپرست که (در رژیم اما نه الزاماً با رژیم) را بسیار نگران کرده بود. و به باور این نظامیان بریده از رژیم، اگر رژیم این شیطنت خود را عملی میکرد در نتیجه حتما با عکس عمل نظامی بینالمللی روبرو میشد، و با حمله (بلافاصله) غربی ها به کشور.
در نتیجه، این نظامیان تصمیم گرفتند دست به یک نوع خرابکاری (sabotage) عمدی بزنند برای جلوگیری از این عملیات رژیم.
یک چیزی که ما میدانیم و از رژیم نیز پنهان نیست، آن است که در بین نظامیان، بسیاری هستند، که یا نگران آینده میهن هستند، یا نگران آینده خود و خانواده، و یا هردو... و این دسته مدتها است که پس از رای زنیهای متعدد در انتظار موقعیت مناسب میگردند که تکلیف مسئولین رژیم را قبل از یک حمله نظامی به کشور روشن سازند. اما این بار، به هر دلیلی تصمیم میگیرند خطر افشا شدن را به جان بخرند و جلوی این یک ماجراجویی رژیم را بگیرند.
گرچه، رژیمی که هم اکنون سخت گزیده شده و وحشت آن چند برابر شده حتما هم اکنون در پی بحران آفرینی دیگری است که بزودی ما نتیجه و بروز آن را بصورتی در یمن، لبنان، یا یکی از کشورهای همسایه مثلا بحرین و و و خواهیم دید.
در هر حال، همه میدانند که برای سرنگون کردن رژیم نیاز به حمله نظامی نیست، اما نیاز جمهوری اسلامی و حامیان آن رژیم برای ادامه بقا - هرگز خطر و سایه حمله نظامی را از سر این ملت و کشور بر نخواهد داشت.
حال باید دید، ما ملت هم با سیاست رژیم و حامیان رژیم هم سو هستیم، یا اینکه نه، ما به بلوغ سیاسی کافی رسیدهایم که تشخیص دهیم، اگر تضمین آزادی، استقلال و تمامیت ارضی را میخواهیم میبایستی خودمان آستینها را بالا زده و تکلیف این رژیم را خود یک سره کنیم.
تا اینجا که، بنظر میرسد همه در انتظار حمله نظامی هستند. حتی ایرانیان خارج از کشور که میگویند مخالف شدید حمله نظامی هستند. چرا این را میگوئیم؟ چون این مخالفتها بر ضد حمله نظامی، شگفتا که از قلم و کاغذ و جوهر فرا تر نمیرود.
*****ایران آزاد باید*****
شیر و خورشید و تاج
November 17, 2011 06:17:37 PM
---------------------------
|