حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
توهمات یا پدر کشتگی سیاسی! نقدی بریاداشت اکبرگنجی

November 18, 2011

جمعه 27 آبان 2570 = November 18, 2011

حبیب تبریزیان حبیب تبریزیان
 

موضع آقای گنجی و شایعه حمله نظامی به تأسیسات هسته ایی ایران،پس از مطالعه مصاحبه آقای گنجی با دویچه وله درج شده در گویا نیوز که بنظرم اظهارتی غیر جدی، فاقد انسجام منطقی و به آسانی نقد پذیرآمد تصمیم گرفتم محض قوت کلام در نقد آن، ضمایم مصاحبه مقاله یاد شده را نیز ببینم. ضمیمه اول یک بیانیه جمعی در انتقاد از تلاش هسته ایی ایران بود که تکیه را بیشتر بر جنبه غیراقتصادی بودن و آسیب های زیست محیطی قضیه نهاده بود تا جنبه ماجراجویانه نظامی اصل مسئله. آقای گنجی هم زیر آنرا در کنار بسیاری شخصیتهای دیگر امضاء کرده بودند. امضایی که بهیچ وجه به صرف آن هویت منتقد رژیم بودن امضاء کننده قطعی نمیشود زیرا بسیاری از خود عوامل پنهان رژیم در کسوت اپوزیسون هم، ممکن است برای حفظ چهره خود پای چنین بیانیه هایی را امضاء کنند و یا خیلی ساده بعلت عدم راه فرار و یا نداشتن توجیه در خود داری از امضای این چنین بیانیه هایی. پس نفس امضای چنین بیانیه هایی برای هیچ کس چه نویسندهمین یادداشت باشد چه آقای گنجی هویت آفرین نیست و آقای گنجی بیهوده بدان استناد نموده اند.

و اما با باز کردن و مشاهده ضمیمه دوم که نه صرفاً یک مصاحبه یا گفتار معمولی سیاسی گذارده شده در یوتیوب بلکه یک فیلم بسیار هنرمندانهِ جمعی تهیه شده، دراماتیک و بینهایت ماهرانه کارگردانی شده بود، سراپا حیرت زده شدم. هم از انرژی و مایه ایی که برای این «ملودرامای» سیاسی با حد اعلای توانمندی سِنُ گرافیک (صحنه سازی) گذارده شده بود و هم از مهارت شگفت آور آقای گنجی در اجرای این ملو دراما انگشت بدهان ماندم. مشاهده این پرده نیم ساعته یوتیوب، نا خود آگاه مرا بیاد تیتر کتابی که درجوانی خوانده بودم «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت» انداخت. با خود گفتم گنجی؛ هنرمند، مداح، مانوپولاتور، مبلغ، شعبده بازی با توان بالای افسونسازی دراماتیستی که قادر است بیننده و شنونده را چنان هیپنوتیزم کرده و چنان سپر دفاع منطقی وعقلی و قدرت انتقادی شخص را فلج کند که میتواند هرآنچه را که مایل است، در کاسه سر او تزریق کند بدون اینکه طرف متوجه انژکسیون مغز شویانه ایشان شود. هنر اول آقای گنجی اینست که با چند تا بد بیراه تند به مقام رهبری از قبیل : سلطان علی خامنه ایی، سید علی مستبد و ولایت مداری استبدادی و.. که کمترین بار منطقی و اقناعی و اطلاعات رسانی هم نداشته و روزانه میلیونها و میلیونها نظایر آن در تاکسیها، سرصف اتوبوس یا نانوائیهای تهران و سایر شهرهای ایران از زبان مردم عادی هم تکرار میشود و رژیم هم ککش از آنها نمیگزد، سپر هوشیاری انتقادی طرف شنونده و بیننده را چنان نرم میکند که طرف نیش تزریق شبه اطلاعات و القاء گری سیاسی را ابداً احساس نمیکند. پس از این کرخت کردن هوشیاری انتقادی بیننده و شنونده راه برای هضم و جذب هرگونه ادعایی از طرف بیننده و شنونده هیپنوز شده باز میشود.

بد و بیراه به سید علی «خبیث» کم کم به، «نه احتمال» بلکه قریب الوقوع بودن حتمی حمله اسرائیل و بمباران «ایران» ـ و نه بمباران تآسیسات نظامی، سکوهای موشکهای بالستیک و نیمه بالستیک، نه تآ سیسات تهیه بمب های اتمیِ همان سید علی خبیث و لعنتی، به دشت جنگ زده کربلای ایران میرسد با هیولایی چون نتانیاهو که ایران را ویران کرده است. از کشتار دهها هزار بچه و زن حامله چنان سخن رانده میشود تو گویی بمب های های صهیونیستی با کنترول از راه دور فقط بچه ها را نشانه میگیرند. این بخش از درام حمله اسرائیل بی شباهت به شرح پاره پاره شدن گلوی علی اصغر حسین نیست و با همان سوز و گداز ملودرماتیک بیان میشود. بناگهان در اوج هیجان کنجکاوانه بیننده، پرده اول بازی تمام شده و غافلگیرانه آهنگ میهنی «ای ایران ای سرای کهن و.. » بموقع چون تیزاب درعروق شنونده جریان می یابد. فقط کمربند انتحاری کم است تا انسان بخودبسته وخود را در وسط میدان یا بازارهای تل اویو یا سالن کنشت اسرائیل صهیونیستی پرتاب کند. پس از سرود های میهنی و نمایش کلیپ هایی از اعتراضات جنبش سبز، پرده دوم مانوپولاسیون (القاء گری فکری و روانی ـ شستشوی مغری) آغاز میشود. آقای گنجی چنان ماهرانه سابقه اتمی نیروگاه هسته ایی تحویل شده به اسرائیل از طرف ایزنهاور در دهه 50 را به صورت تکنولوژی سلاح هسته ایی در مخ انسان فرو میکند که طرف بخود نمی آید تا بپرسد که به فرض درست بودن این گزاره؛ چه مقام و چه ارگانی حق دارد حق استفاده از انرژی هسته ایی را از ملتی و کشوری بگیرد آنهم کشوری که نه رودخا نه ایی برای سد بستن روی آن دارد و نه نفتی برای سوزاندن از خود و هنوز در آن دوران بحثی هم ازدیگر گزینه های انرژی در دنیا درمیان نبوده است. انسان چنان هیپنوز استدلال آقای گنجی میشود که فراموش میکند بیاد آورد که بارها و بارها مقامات کاخ سفید و اتحادیه اروپا تأکید کرده اند که نه تنها حق داشتن و برخورداری انرژیی هسته ایی ایران را برسمیت می شناسند بلکه حاضرند در این زمینه به ایران کمک کرده و تأمین سوخت هسته ایی را برای ایران را تضمین کنند.

در تمام طول بحث، آقای گنجی از پنهانکاری 20 ساله جمهوری اسلامی در زمینه تلاش برای غنی سازی اورانیوم، دور از چشم آژانس و تهیه آب سنگین یا سبک و سوخت پلوتونیوم و.. ، در میان نیست نه بحثی از سایتهای پنهان اتمی که اگر افشاگری مجاهدین خلق نبود معلوم نبود تا کجا ادامه میافتند و تا امروز بکجا رسیده بودند؟ اینها از نظر آقای گنجی قابل اغماض است ولی در عوض سرویس اطلاعاتی ویژه آقای گنجی به ایشان اطلاع داده اند که درسال 1963 در جریان جنگ اعراب و اسرائیل «گلدامایر» چهارمین رئیس جمهور یا نخست وزیر اسرائیل میخواسته است تا کشورهای عربی را با 3 بمب هسته ای با خاک یکسان کند که دولت وقت آمریکا زود جنبیده و با ارسال مقادیر زیادی اسلحه به اسرائیل، آن دولت را از کار برد سلاح هسته ایی باز داشته است. ببیندهِ تخدیر یا هیپنوز شده ی آقای گنجی در چنان شرایطی قرار داده میشود که «اگر»هم میداند یادش میرود که بپرسد اولاً این؛ دولت مصر به رهبری ناصر بود که با دریافت پیشرفته ترین هواپیماها و سلاحهای مدرن روسی، همان سلاحهایی که آمریکا و فرانسه را در هندو چین(ویتنام) فلج و زمینگیر کرده بودند، به نیروی نظامی خود غره شده و با سخنرانیهای آتشین خود از به دریا ریختن اسرائیلیان سخن میراند. هجمه ای پوپولیستی ولی بی پشتوانه که با طرح و عنوان محو اسرائیل، عملاً وضعیتی مطلوبِ اهداف توسعه طلبانه اسرائیل را پیش آورد، درست مثل برنامه صدور انقلاب توسط آقای خمینی که زمینه ساز حمله عراق و جنگ 8 ساله شد و شعارهای دنیا ناپسند امروزی حکومت ما علیه اسرائیل که فقط بنفع اسرائیل تمام میشود نه علیه آن.

دوماً درجنگی که طی آن ظرف 6 روز، اسرائیل کمر همه قدرت نظامی کشورهای : مصر، سوریه، اردن، عراق، الجزایر را همزمان شکست، آن کشور دیگرچه احتیاجی به کار برد سلاح هسته ایی داشت اگر هم واقعاً داری چنین سلاحی هم بود؟

دولت آمریکا چگونه میتوانست با پل هواهی آن مقدار اسلحه مورد نیاز جنگی اسرائیل رابرای جنگی بوسعت همه خاورمیانه با 6 کشور عرب را به سرعتی ظرف چند روز با توجه به سطح پیشرفت ترانسپورت هوایی آن روز تأمین کند ـ بگذریم از اینکه سرنوشت جنگ در همان ساعات اول تعین شده بود و بقیه مدت، صرف عملیات کوبیدن و از جمله محاصره کردن قریب 90 هزار سپاهی مصری در سینا گذشت که اگر خودِ اسرائیل بداد آنها نرسیده بود در تابستان سوزان صحرای سینا همگی از تشنگی هلاک شده بودند.

کشوری که نه ظرف 6 روز بلکه در حقیقت ظرف 6 ساعت کمر ارتش های کشورهای عربی را خُرد کرده بود چه احتیاجی به کاربرد سلاح هسته ای داشت. بگذریم از این که کاربرد چنان سلاح منفور و مرگباری چه در شرایط آن روز و چه در شرایط امروز دنیا، برای هر حکومتی درحکم خودکشی سیاسی بود و هست. آقای گنجی رشته بحث را در اینجا از دست داده و در ادامه تئاتر ملودراماتیک خود و در اشاره به ایران میگوید؛ اصولاً سلاح هسته ایی فقط جنبه باز دارندگی دارد و کسی جرئت استفاده از آنرا بعنوان حمله ندارد که این حرفِ بسیار درست، البته شامل اردوگاه تروریسم بشمول ایران اسلامی ما نمیشود زیرا دولت ما نه تابع نظارت پارلمانی است، نه یک دستگاه قضایی مستقل و مقتدر مانع تخلفات احتمالی آن میشود و نه احزاب پارلمانی واقعی ناظر بر سیاست های دستگاه اجرایی ما هستند و نه مطبوعات نظاره گر وجود دارد که جلوی یکه تازی دولتمردان را بگیرد پس به این دلایل حکومت ما نشان داده است که مسئولیت ناپذیر و ماجرا جوست.

کم کم بموازات تخدیر شدگی ذهنی شنونده و بیننده برنامه، تعداد موشکهای با برد*11500 کیلومتر اسرائیل از درون جعبه جادوی آقای گنجی بمیان می آید و غافل از اینکه فاصله اسرائیل با کشورهای خصم منطقه ایی خود بسی کمتر از این مسافت است و اگر ایران را هم بعنوان هدف این موشکهایی که هیچ کس تا بحال خبر آزمایش آنها را هم نشنیده است در نظر گیریم باز فاصله کمتر از 11500 کیلومتر است و این تعداد موشک بالستیک با ان تعداد کلاهک هم نمیخواند. و روی موشک با برد 11500 کیلومتر، نصب مواد انفجاری متعارف هم، مثل بار کردن یک گونی سیب زمینی در یک کامیون چند تنی به مقصد چند صد کلیومتر است. در تمام بحث کلاً چنان از اشاره به منبع این اطلاعات فوق سری و خیلی دقیق که به آقای گنجی رسیده است طفره روی میشود که شنونده متوجه نمیشود که با یکرشته داده های اطلاعاتی با هیچ منطق نمیخواند. کم کَمَک، نه تنها در خلال توضیحات آقای گنجی تعداد موشکها به صد ها میرسد بلکه تعداد کلاهک های هسته ایی هم که روی آنها سوار میشود نخست به 19 و سپس به رقم حیرت انگیز 400 میرسد! در اینجا دیگر نه علف و نه چمن بلکه جنگل روی سر آدم سبز میشود البته اگرانسان تحت تأثر هیپنوز آقای گنجی قرار نگرفته باشد. این تعداد کلاهک هسته ایی ـ فکر کنم ـ قریب یک چهارم زراد خانه هر یک از دو کشور روسیه و آمریکا باشد چون تا آنجا که یادم هست تعداد زرادخانه های آنها بین 2 تا دوهزار و پانصد عدد است. در صورتیکه برای نابود کردن تمام خاورمیانه در یک درگیری نظامی و تعین سرنوشت درگیری حتی یک نیمچه کلاهک هم کفایت میکند. و انداختن چند تا بمب هسته ایی اقلیم منطقه را برای خود اسرائیلیان هم غیر قابل زیست میکند.

منبع آقای گنجی در ارائه تعداد این موشکها و آن 400 کلاهک «کارشناسان میگویند!»، است. البته آقای گنجی بخود حق میدهد که بخاطر مسائل امنیتی نامی از این کارشناسان نبرند.

این 400 تا موشک و کلاهک هسته ایی اسرائیل مرا بیاد کشف دو گونی ناخن کشیده شده در خانه یک سرهنگ بازنشسته ساواک بنام زیبایی، در روزهای آغاز انقلاب انداخت که همه ی روزنامه ها آنروز هم نوشتند و معلوم نشد این دو گونی سند زنده جنایات شاه کجا رفت؟ کسی هم هرگز از خود نپرسید آخه آدمهای حسابی دو گونی ناخن؟ چرا این مردک بازنشسته باید این ناخن ها را نگاه دارد؟ و اگر حساب کنیم خانه هر ساواکی هم یک پاکت ناخن باید بوده باشد؛ معلوم کنید نعداد صدها میلیونی ناخن ها را؟ و البته ما هم که در آنروزها هیپنوز افسون پهلوی ستیزی و امام پرستی بودیم کمترین تمایلی به تکذیب این خبر نداشتیم وکما اینکه از سوی هیچ یک از جریانهای انقلابی آنروز هم این خبر مضحک هرگز تکذیب نشد! مثل دیدن عکس امام در سطح ماه و یا مو در لای فلان سوره قرآن.

آقای گنجی با روانشناسی افسونزدگی سیاسی بخوبی آشنایی دارند وحتی میتوان گفت متخصص هستند و میدانند با کمک قدرتِ جادویی افسون، القای هم چیز به اکثر آدمها امکانپذیر است آنچه دشوار است هنر افسون کنندگی است.

عاشورا سازی از حمله قریب الوقوع اسرائیل کم کم چنان آهسته و آهسته به سطح شرح مظلومیت و معصومیت جمهوری اسلامی کشیده میشود که نه خواننده میتواند از غصه دار شدن خویش خود داری کند و نه آقای گنجی میتواند دراماتیزه کردن قضیه را چنان کنترل کند که در کسوت یک مداح بیت رهبری سقوط نکند. وی چنان در پروپاکاند ضد اسرائیلی و جانبداری از مواضع جمهوری اسلامی غرق میشود که فراموش میکند ناسلامتی بعنوان منتقد حکومت ولایی سلطان علی خامنه ایی در این دیار خارج و آمریکا زندگی میکند. ایشان به انحاء مختلف میکوشد تا به شنونده و بیننده القاء کند که در جمهوری اسلامی خبری از ساختن بمب اتمی در میان نیست. ایشان روضه مظلومیت جمهوری اسلامی را به مظللومیت مردم فلسطین و عاشورای تجاوز اسرائیل به فلسطین میکشاند که در این مرحله از شهید سازی ملت فلسطین؛ به ناگاه تلفن ایشان با صدای بلند زنگ زده، ایشان از صحنه خارج میشوند و بیدرنگ و اتو ماتیکمان، سرود های رزمی و میهنیِ از قبل آماده شده جای ادامه بحث را میگیرد. سومین، آخرین و دیدنی ترین فراز این بازی«ملودراماتیک» با نمایش صحنه های باستانگرایانه و گردش دوربین روی آثار تخت جمشید و صحنه های جشنهای2500 ساله شاهنشاهی، نمایش تندیسهای عصر هخامنشی و ساسانی که قریب چندین دقیقه طول میکشد پایان می یابد.

آقای گنجی موفقیت آمیزانه و راضی از اینکه با فضا سازی روانشناسانه ی مختص جنگ روانی در سطح عالی آن، با سرگرم سازی بیننده بقصد شبیخون به شعور وی، با خدا حافظی برنامه را پایان میدهند و من حیرت زده از این همه توان و استعداد در اجرای یک چنین برنامه جنگ روانی به جمهوری اسلامی احسن میگویم و نمیتوانم بعنوان کسی که بیش از 15 سال، در کنار کار و مشغله روزانه، روی شگرد های جنگ روانی بصورت آماتور مطالعه داشته است، از تحسین جمهور اسلامی امان در تربیت چنین ستاره های درخشانی در این عرصه خود داری کنم. جمهوری اسلامی باید برای از دست دادن چنین چهره های توانمندی افسوس بخورد البته اگر واقعاً آنها را از دست داده است!

بدون پرداختن به آشکارسازی فضا آفرینی روانشناسانه بحث آقای گنجی نمیتوانستم به نقد مضمونی نظریات ایشان بپردازم. در آینده این بحث را ادامه خواهم داد و میدانم که آقای گنجی اگر هم این یاداشت مرا نخواند نوشتار های بسیار دیگری را که اینروزها بخاطر طرح مسئله احتمال درگیری نظامی بین ایران و غرب یا اسرائیل در سایت ها و رسانه های مختلف درج میشود و عمدتاً نفی نگاه وی هستند میخوانند و کاستی های استدلالی یا صحنه آفرینی های تأثیر بخش روانشناختی خود را تصحیح خواهند کرد و ورزیده تر بمیدان خواهند آمد. مینالم که چرا من نباید یکصدم یا یکهزارم امکانات ایشان را داشته باشم تا بتوانم بیشتراز این یاداشت قرائت خود را از این بحران، به بخش وسیعتری از مردم میهنمان و جامعه سیاسی آن ارائه کنم.

در آینده به نقد بقیه مقاله مورد بحث و ضمایم بعدی آن نیز خواهم پرداخت.

در خاتمه نظر خود را راجع به مسئله بحران کنونی بطور خلاصه چنین دسته بندی می کنم:

1 ـ تا آنجا که به ظرفیت هسته ایی اسرائیل مربوط میشود منهم مثل بسیار دیگر ناظران یا تحلیلگران بر این عقیده ام که اسرائیل؛ ممکن است دارای سلاح اتمی باشد یا نه،ممکن است نباشد؛ بلکه آوازه مسلح بودن آن کشور به سلاح هسته ایی بیش از یک بلوف اتمی به قصد بازدارندگی استراتژیک نیست که از طرف خود اسرائیل، بدان دامن زده شده است. بنظرمن، هم بدلیل متراکم بودن جغرافیای سیاسی منطقه و هم بدلیل قدرت بالای ظرفیت نیروی ضربتی ارتش خود و سطح عالی تکنولوژی رزمی اش اسرائیل احتیاجی به داشتن سلاح هسته ایی ندارد.

2 ـ اسرائیل اشغالگر و متجاوز است و مثل بسیاری کشورها در گذشته یا حال در صدد توسعه قلمروی خویش است و این توسعه طلبی اسرائیل عمده ترین منشاء تشنج در منطقه است. ولی بزرگترین توجیه اسرائیل برای سیاست خود رفتار اعراب از زمان ناصر تا امروز است . عبدالناصر در زمان خود حتی از بکار گرفتن بقایای نازیها علیه اسرائیل بقصد به دریا ریختن یهودیان اباء نکرد. او با سخنرانیهای تهدید آمیز خود آنچه را که اسرائیل میخواست به آن داد یعنی بهانه برای تجاوز. امروز هم حزب الله لبنان، حماس و جمهوری اسلامی همان راه را در پیش دارند و با تهدیدات خود: با آدم ربایی خود با موشک پراکنی به مناطق مسکونی اسرائیل و برخلاف کنوانسیون ژنو با استفاده از مردم غیر نظامی بعنوان سپر دفاعی در جنگ با اسرائیل با تبدیل کردن مساجد، منازل مردم، کودکستانها و بیمارستانها و مدارس به جایگاه و سکوهای استقرار موشک، به اسرائیل در رویکردهای تجاوزگرانه اش حقانیت میدهند.

3 ـ تردیدی نیست که اگر خطر جمهوری اسلامی به خطری بلفعل تبدیل شود هم اسرائیل ،هم امریکا و هم دولت های منطقه بیکار نخواهند ماند و به اقدام پیشگیرانه دست خواهند زد. تا کنون ژست گیریهای تهدید آمیز حکومت ما محمل و بهانه کافی برای چنین اقدام پیشگیرانه ی نظامی، فضای مناسب آفریده است لذا این؛ دولت ماست که به پیشواز بحران و جنگ میرود. کافیست تا به اظهار نظر های زیر توجه کنیم. اینروزها تهدیدات صریح و خارج از عرف دیپپلماسی از طرف نظامیان و دولتمردان و خود رهبر جمهوری اسلامی فراوان است. در حالیکه از آنسو اظهارات دو پهلو و خیلی ظریفی، حد اکثر در حدِ عبارت:« در صورت عدم کارآیی تحریمات، همه گزینه ها مورد توجه است!» انجام میشود، مقامات ایران از نابود کردن اسرائیل و حتی آمریکا سخن میگویند.:

جرس:« در واکنشی دیگر، سردار جوانی، رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران پیرامون تهدیدات نظامی صورت گرفته از سوی مقامات اسرائیلی، تاکید کرد که “جمهوری اسلامی در نزدیک‌ترین نقطه به اسرائیل، از امکاناتی برخوردار است که به راحتی می‌تواند جواب پشیمان‌کننده‌ای به این رژیم ‌دهد.”

..

جرس: «کیهان به نقل از آقای خامنه ای نوشت: پاسخ ایران امریکا و اسرائیل را متلاشی خواهد کرد . عبارات سیلی محکم و مشت پولادین از دیگر تیترهای روزنامه های صبح تهران بود.»

..

جرس: «چند ساعت بعد برادر وی جواد لاریجانی در شبکه 2 تلویزیون ظاهر شد و گفت : در آژانس باید تخته شود چرا که آنها آبروی آژانس بین المللی انرژی اتمی را برده اند.

وی افزود قدرت اتمی ایران در منطقه مثل آفتاب می درخشد و غرب با دستپاچگی در حال به راه انداختن جریان تخاصمی علیه ایران است که این کار دردی را از آنها دوا نمی کند».

آیا این عربده جوئیها کافی نیست که به دنیا بفهماند دولت ایران از انرژی هسته ایی سخن میگوید ولی برای رویارویی هسته ای مهیا میشود؟ آیا این تهدیدات که ایران میتوان در پشت گوش اسرائیل یا هر کجای دیگر از دنیا پاسخ دندان شکن و نابود کننده به هرحمله ایی بدهد گواه این نیست که مدتها قبل از اینکه بحث احتمال حمله اسرائیل و یا امریکا به ایران مطرح شود ایران تدارکات تهاجم علیه اسرائیل دیده است؟ آیا ده ها هزار موشک بردِ کوتاه «قسام» در جنوب بیروت و قاچاق شده به غزه، سالها پیش از شایعه حمله احتمالی اسرائیل به ایران در آنجا مستقر شده اند یا نه ظرف همین یکی دو هفته پس از سر و صدای احتمال حمله اسرائیل به ایران؟ آیا سه محمو له دریایی اخیر تسلیحاتی به منطقه که توسط دولت ترکیه توقیف شد و یک محموله توقیف شده توسط قبرس دز سال پیش نیز پس از شایعه تهدید اسرائیل و آمریکا بود یا قبل؟ آیا این ایران است که گفته و میگویدکه اسرائیل بعنوان یک دولت باید نابود شود ( بحق یا نا بحق دولتی عضو خانواده جامعه بین المللی) یا اسرائیل است که میگوید میخواهیم ایران را نابود کنیم؟

آیا شعار راه قدس از کربلا میگذرد مال حکومت اسلامی ما نیست؟ آیا در هیچ کجای دیگر از دنیا بجز دولت ما، برای زدن برج های دو قلوی نیویورک که در آن قریب 4000 نفر انسان بیگناه از کارمند تا جارو کشان آنجا قربانی شدند هورا کشیده و بهم تبریک گفته شد؟

5 ـ بحث حمله نظامی احتمالی غرب یا اسرائیل به ایران را باید بطور مطلق از احتمال کمک های انسان دوستانه برای استقرار دموکراسی در ایران ـ صد البته در آنروز که مردم ما بلند شوند و نتوانند خود از پس رژیم برایند ـ نباید با حمله نظامی به تأسیسات نظامی رژیم بخاطر تهدیداتش یکی گرفت. از دوحال خارج نیست: یا تهدید ایران جدی است و تا چندی بعد بمب اتمی در دست زنگی مست و مسئولیت ناشناس رژیم ولایی ما می افتد و یا نه همه اینها شایعه و پرو پاکاند استکبار است. هرکس واقعاً مطمئن است که ایران بهیچ وجه در صدد مسلح شدن به سلاح اتمی نیست و هیچ دولتی را هم تهدید نکرده و به بی ثباتی و تروریسم در منطقه دامن نمیزند، کاملاً حق دارد در کنار رژیم قرار گرفته و از نظام دفاع کند( البته من اسم این کار را دفاع از ایران نمیگذارم چون معتقد به همگون گیری رژیم و ایران نیستم). ولی بر عکس، اگر کسی فکر میکند که رژیم در صدد تهدید دیگران و باجگیری هسته ایی است بویژه اینکه هدف اصلی باج گیری هسته ای در درجه اول، گرفتن تضمین های امنیتی برای رژیم و ادامه استبداد مافیایی است، باید جانب حق را گرفته و به دنیا این حق را بدهد که خطر را پیشا پیش خنثی کند صرفنظر از اینکه رژیم ایران مشروع، نامشروع ـ مردمی و یا ضد مردمی است.

دنیا با هیتلر همین کار را کرد و امروز هم، دنیا و هم خود مردم آلمان، ایتالیا و ژاپن از حمله متفقین به این سه کشور که در حمله آنها صد ها هزار نفر هم کشته شدند راضی است زیرا هزینه چیرگی نازیسم،فاشیسم و میلیتاریسم ژاپن برای دنیا نه ده بار بلکه هزاران بار بیشتر از تلفات ان حمله بود. پس اگر میخواهیم چنین رخدادهای تلخی را از روی تعداد جنازه و میزان خرابیها هم بسنجیم باید این سنجش را با توجه به افق تاریخی و ضریب زمانی آسیب های ناشی از سلطه زوزگویی استبدادی و فاشیستی آن انجام دهیم نه در محدوده زمانی خودِ رخداد .

5 ـ در جریان بحران خلیج خوکها و تلاش پنهانی اتحاد شوروی برای استقرار موشکهای با کلاهک هسته ایی در آن کشور با هدفگیری ایالات متحده، کار به التیماتم دولت کندی به خروشچف کشید. اتحاد شوروی سرانجام در برابر التیماتوم امریکا عقب نشست و کاروان دریایی حامل موشکها هم با سرشکستگی به شوروی بازگشت. جهانیان، هم در آنروز های فرو رفته در وحشت جنگ اتمی و هم امروز مدیون عقب نشینی خروچف هستند. سماجت شوروی برای استقرار موشکها در خاک کوبا، کره ما را به چنان خاکستر اتمی تبدیل میکرد که هرگز از درون تشعشعات مرگ آفرین آن ییرون نمیتوانست بیاید.

یک لحظه بیائید فکر کنیم که اصلاً حق با جمهور اسلامی ماست! مگر ما در جریان تقسیم فلات قاره بحر خزرمان حق نداشتیم؟ که احمدی نژاد بخش اعظم انرا واگذار کرد؟

آیا حق ما در تولید اورانیوم که ربطی هم به استفاده از تکنولوزی هسته ایی صلح آمیز ندارد، (چون ارانیوم مصرفی را راحت میتواند وارد شود مثل اکثر کشور های دیگر) حقی بیش از سهم و حق ما در میدان پارس جنوبی است که بیش از ده سال است قطر گاز انرا دارد میخورد؟ از حق ما نسبت به 50 % سهممان از دریای خزر که به 13% کاهیده شد بیشتر است؟

عقلانیت سیاسی و منافع ملی حکم میکند که در برابر بحران پیش آمده حتی و فقط حتی اگر دولت ما حق هم دارد بایدکوتاه بیاید زیرا سیاست عرصه ممکنات است و نه آرزوها و آرمانها! اولویت برای دولت ما ایجاد پالایشگاه است تا برای مصر ف بنزین خود به دیگر ان محتاج نباشد نه تولید ارانیوم غنی شده به قیمت تحریم اقتصادی فلج کننده که ما را به مستعمره قطر و روسیه دوبی تبدل کرده است.
*
در یوتیوب آقای گنجی از موشکهایی با برد 5500 کیلومتر سنخن میگویند ولی در متن پیاده شده آن که در تقریباً در بیشتر سایتهای خیلی «مستقل» ! نظیر گویا نیوز و روز آنلاین درج شده است ایشان گویا راضی نشده و یُرد موشکهای صهیونیسم را به 11500 کیلومتر افزایش داده اند یعنی بردی که برای زدن آلاسکا و اسکیموهای آنجا هم کفایت میکند . تنها سئوالی که اینجا پیش می آید اینست که این جهود های خسیس با موشکهایی با این بُرد طولانی کجا را میخواسته اند نشانه رون؟
اینهمه ولخرجی و جهود جماعت؟ من یکی درک نمیکنم!


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

کاوه یزدانی

با درود به حق گرامی ودوستان گرامی
در باره پاسدار گنجی پرسیدید:
جناب اکبرخان گنجی مثل گل آفتابگردان در جهت تابش خورشید حرکت می کند. ابتدا بگویم با نظر جنابعالی موافقم، که این مارمولک فقط به دنبال کسب کمی آبروست، غافل از اینکه آبروی رفته به سادگی باز نمی گردد، مگر اینکه، در عمل ثابت کند که واقعاً تغییر کرده یا اینکه ... از آنجایی که پاسدار ژورنالیست اکبرگنجی هم نسل من می باشد وآشنایی کافی در دوران مختلف با امثال اورا دارم،( نه شخص او) از دوران جنگ در جبهه تا محیط کار ومحله زندگی با تعدادزیادی از گنجی ها را گذراندیم بیشترمان. ایشان قله های روشنفکری... را فتح کردند و با نبوقش جوایز پانصد هزار دلاری به ایشان تقدیم می شود ولی امثال من همچنان آواره هستیم. بهترین دوران زندگی(جوانی) من وهم سالانم را امثال گنجی ها دردرون ایران تباه کردند وهمواره ناچار بودیم برای تنفس کمی آزادی راه غربت را برای چندصباهی پیش بگیریم... مایلم صدای ما را بشنود وبشنوند و با ما به تبادل نظر بپردازند. امثال گنجی وپنج تفنگ داران اتاق فکر اسلامیست های روشن ضمیر...، حضرات سروش، کدیور، بازرگان، پاسدار مهاجرانی، پاسدار گنجی، وهم گروهی هایشان در بی بی سی(خانه پدری) صدای فارسی آمریکا و در نقاط مختلف امریکا واروپا ... ، این قماش افراد هزار چهره هستند از پشت به ملت ایران خنجر زدند وخواهند زد، مگر اینکه حسّابی چرک های مغز اسلامی شان را بشویند وایرانی شوند سپس یک « بیل» به باغچه خودشان بزنند ودر عمل ثابت نمایند که واقعاً به ایران ودمکراسی اعتقاد دارند و در جهت تحقق دمکراسی برای ایران می کوشند.
حق گرامی، گاهی فکر می کنم به اینکه این چگونه دمکراسی است که کسی حاضر به پاسخگویی نیست؟ مثلاً آیا ما می توانیم فقط 20 نفر از 320 نفر امضاء کنندگان بیانیه ها و همینطور روشنفکران ودیگر شخصیتهای فعال سیاسی را در این صفحه به گفت وشنود نوشتاری دعوت کنیم؟ ماکه در شبانه روز وقت داریم تا این صفحه نظرات را باز نگهداریم، و امکان دیگری نیز جز اینجا نداریم، پس راهی بجوییم تا از امکانات موجود ودر دسترس مان بیشتر بهره بگیریم. لا اقل به این حضراتی که شدن وکیل ما وشبانه روز برای حقوق از دست رفته ما می کوشند عرض ادب وسپاسگزاریم نماییم. اما گویا وقتی برای شنیدن سپاسگزاری هم ندارند. شاید هم من دچار خیالات هستم که آنها صدای مارا بشنوند وپاسگو باشند. یک لینک از همکاری آقای گنجی با نایاک در مقابل با آقای حسن داعی. با احترام کاوه یزدانی
لینک: http://parsdailynews.com/92966.htm

پاینده ایران و ملت ایران


November 24, 2011 02:38:49 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان, به ویژه کاوه یزدانی ارجمند و حق گرامی
مقاله فوق را خواندم و نوسانی از احساسات مختلف و دریافت های مختلف را تجربه کردم. متاسفانه رگه هایی در دفاع از حمله پیش دستانه در آن به تاسیسات اتمی ایران (صلح آمیز و احتمالا غیر صلح آمیز آن) به شدت به چشم می آید. گویی نویسنده مقاله تمام این منظور را در انتقاد از عضو سابق اطلاعات سپاه (اکبر گنجی) و دفاع از مظلومیت اسرائیل و طنزی انتقادی درباره برد موشک های اسرائیل و بمب های هوشمند کودک نکش! او پیچیده است. سری هم به ناصر زده است, دیوانه ای که دست کمی از این سرهنگ دیوانه اخیرالکشته! نداشت. عمدا" اخبار را قلب نموده است و پل های هوایی از فراز ایتالیا را به دست فراموشی سپرده است. اسرائیل در دو مقطع توسط آمریکا و ناتو تسلیح شد, پیش از جنگ و در طول جنگ, چه چیز موجب آن افتضاح بزرگ در جنگ شش روزه شد؟ اطلاعات غلط روس ها به مصری ها که جنگی در کار نخواهد بود, (این درس تاریخی تا چه حد برای عبرت جمهوری اسلامی و شرایط امروز مهم است؟) صبح روز حمله در حالیکه مصریان در خواب ناز می اندیشیدند اطلاعات درستی از طرف روس ها دریافت کرده اند, کل نیروی هوایی آنها در یک حمله غافلگیرانه از طرف اسرائیل از کار افتاد!, تقریبا" تمامی هواپیماها, فرودگاه ها و سایر امکانات هوایی. پس از آن جنگ زمینی بدون پشتیبانی هوایی عملا" مصریان را به ورته محاصره کشاند که اگر کنترل آمریکا و توافق و مذاکره شوروی نبود ارتش سوم مصر در محاصره افتاده بود و قاهره پس از آن در خطر سقوط قرار می گرفت (که گرفت). تا کسی برای آن پوپولیست عربده کش و عوام فریب قضیه آن مثل یک من ماست و میزان کره اش را شرح دهد. پس از مرگ ناصر البته مصریان با کمک کارشناسان روسی و موشک های سام شش در جنگ یوم کیپور از کانال و سیستم دفاعی فرانسوی آن گذشتند و...حال می شد در این شرایط برابر پیمان کمپ دیوید را امضاء نمود. بگذریم, اسرائیل و مصر هر دو وزنه های برقراری تعادل در خاورمیانه هستند و تنها بدلیل حفظ منافع ایران باید مورد پایش و بررسی قرار گیرند و والا مارا با جنگ اعراب و اسرائیل چه کار.
این به قول پادشاه فقید عنتلکتوئل ها عادت کرده اند اغراض شخصیشان را در لفافه الفاظ بپیچند و به خورد مردم دهند. سیاست مدار نیز هستند, تا دیدند کل مردم و روشنفکران ملی با جنگ مخالفند بیانیه ضد جنگ می دهند و در شکلی دیگر با تاختن به عناصر سابق رژیم (که معلوم هم نیست عناصر سابق باشند و هم الکنون نیز به شغل شریف جاسوسی و آدمکشی برای حکومت اشتغال نداشته باشند) از حمله پیش دستانه به صنایع اتمی ایران دفاع نموده تلوحیا" استدلال نمایند که بله آقا, مفید است به لحاظ ملی چون چنانچه این حکومت به بمب اتمی دسترسی پیدا کند می شود کره شمالی, بله آقا مفید است زیرا هدفمند حمله می کنند و صنایع را می زنند و با کودکان کاری ندارند, بله آقا پول ملت را دارد هدر می دهد این حکومت و باید جلویش را گرفت. حال پول صنایع اتمی از کجا آمده است بماند, در صورت نابودی کامل آنها هزینه هایی که متحمل شده ایم و خسارات ناشی از حمله چه می شود بماند, و صدها پرسش دیگر که جای مطرح کردن آن در یک کامنت نیست.
حق نازنینم, نوشته بودی ساعات طولانی کار می کنی و با خستگی اخبار را پی گیری می کنی, درود به شرفت که ایران به تو افتخار می کند و من ایرانی به این می بالم که با تو در یک جپهه مبارزه می کنم, گرچه من طرفدار پادشاهی مشروطه هستم و شما جمهوری خواه, اما به این خوبی با هم بحث می کنیم و دوستان خوبی هستیم, مشتاقانه منتظر دیدارمان هستم. متاسفانه هر آنکس که در رژیم گذشته خارج از سیستم قرار داشت تندروی پیشه کرده بود و شاملو هم به هاکذا, آنچه نوشته ای که خوب است, سخنهای بدتر از این از ایشان موجود است که روزی ورد زبان همه مخالفین بود. ایشان را از نزدیک می شناختم اما حتما" می دانی که به دلایل روشن نمی توانم شرح دهم چگونه, آنچنان رفتار و گفتار و کردار چندش آوری با مادرش داشت که سخت می توان باور کرد, بگذریم, وقتی می گوییم قالب روشنفکران در آن اتفاق شوم سال 57 مقصرند, شاهدش این چیزی است که می بینی. همین عنتلکتوئل ها هستند که جمهوریخواهی برایشان از ایران مهم تر است که در آن جمهوری خواهی نیز صداقت ندارند و الا قابل احترامند, همین ها هستند که چون اخبار درستی از ایران ندارند و نمی دانند در حکومت بعدی که تشکیل خواهد شد چه سهمی به اینها می رسد, در مقابل هر حرکتی از جنبش سبز گرفته تا فراخوان شاهزاده گرامی سکوت می کنند. اینها تنها سهمشان از قدرت برایشان مهم است و حاضر هستند این حکومت بماند تا اینکه سرنگون شود و معلوم نشده باشد سهم آقایان جمهوریخواه به هر قیمت, در حکومت آینده چیست. دوستان گرامی, تنها کسی را که تا اینجا صادق و راستگو دیدم تنها شاهزاده بود, از 18 تیر ما حمایت کرد, از جنبش سبز ما حمایت کرد, زمانیکه خونمان خیابان ها را رنگین کرد تنها کسی که کنفرانس خبری گذاشت و حرف ما را زد او بود, او بود که برای کشته شدنمان در همان کنفرانس گریست که چه تلخ ما نیر با او می گریستیم.
به امید آزادی
پاینده ایران

November 24, 2011 08:39:09 AM
---------------------------

حق

با درود به هم میهنانم بویژه همه دوستان نظردهنده امروز

اکبر گنجی پس از درگیری با کاظم علمداری و افتضاحی که در برنامه افق صدای امریکا ببار آورد در برنامه خود در تلویزیون اندیشه به همه جنگ طلبان گفته است که:

؛کدام یکی از نیروهای اپوزیسون می تواند بیشتر از رضا پهلوی مدعی باشد؟٫ رضا پهلوی است که اگر در ایران انقلاب نشده بود الان پادشاه ممکلت بود ٫ نه کس دیگری. چندین بیانه صادر کرده و با جنگ مخالفت کرده است در عین حالی که می گوید با جمهوری اسلامی مخالف است. چطور ما می خواهیم به عنوان ایرانی خواهان حمله به ایران باشیم؟ ملی بودن ما این است؟ یاد بگیرید! خوبه که رضا پهلوی یک کلاس برای آقایان بگذارد و به آنها یاد بدهد که ایرانی بودن یعنی چه. تلفات حمله به تاسیسات اتمی ایران می تواند تا صدها هزار کشته به جای بگذارد.؛

گنجی در این برنامه از شاه فقید و دلائل استعفای امینی، نخست وزیر وقت، صحبت کرده است و مهر تایید بر سیاست شاه در مورد بودجه و برنامه او برای وزارت جنگ وقت گذاشته است. او گفته که همان تسلیحات جنگی که شاه در طول ۱۷ سال قبل از سقوطش فراهم دیده بود به درد جنگ با عراق خورد. همانطور او گفت که پیش بینی شاه که بزرگترین خطر برای ایران عراق خواهد بود درست از آب درآمد و امینی که برخلاف شاه، اشتباه می اندیشید که عراق خطری برای ایران نیست.

آیا گنجی پس از افتضاحی که در درگیری خود با علمداری در برنامه افق صدای امریکا ببار آورد با به میان آوردن شاه فقید و رضا پهلوی در پی خرید کمی آبروست یا ....؟! بهرحال ویدیو آنرا در سایت بلاترین به آدرس زیر می توانید ببینید:- http://balatarin.com/permlink/2011/11/22/2810658

پاینده ایران و ملت ایران


توسط green.man در بخش سیاست داغ شده حدود ۲۰ ساعت قبل فرستاده شده ۱ روز قبل گزارش ۸۱ نظر

November 24, 2011 12:40:39 AM
---------------------------

عرفان

درود بر حق گرامی و کاوه گرامی
واقعا در عجبم از این جماعت دگم متوهم که چرا این چنین میکنند ایا واقعا مردم را هم ادم به حساب میاورند یا فکر میکنند چون اسم اپوزیسون یا روشنفکر یا معترض را یدک میکشند چون سید علی وکیل وصی ما هستند و بخود اجازه میدهند برایمان نسخه بپیچند خوشبختانه تاریخ پیش روی ملت است و به لطف تکنولوژی و عصر ارتباطات همه از نعمت دسترسی به این منابع بدون سانسور برخوردارند پس دیگر ملت گول این اراذل اوباش روضه خوان سبزالهی و تفاله های توده و مابقی بی وطنان عقده ای را نخواهد خورد این نزاع های رسانه ای هم بسیار خوبه چون ماهیت این گرگ صفتان بیشتر برای ملت رو میشود
حق گرامی مثل همیشه مطالبتان بی نقص و اموزنده است انتشار ان مفید خواهد بود

November 23, 2011 03:36:03 PM
---------------------------

حق

با درود به هم میهنانم
بویژه کاوه، ایرانی، عرفان و همایون بسیار عزیزم. دوستان و هم میهنانم به درگیری لفظی بین کاظم علمداری و اکبر گنجی در برنامه افق صدای امریکا همین امروز سر بزنید و آنرا در آرشیوتان ضبط کنید و در فیس بوک ها بگذارید تا همه ببینند. علمداری در این برنامه نیم ساعته پیروز بیرون آمد و شمه ای از ماهیت گنجی دوران پیشا ؛روشنفکری؛ بازجو مآبانه اش رخ نمود. در این برنامه آنچنان به سیامک دهقانپور پرید که معنایش در ؛ تو خفه شو مردک، طرف من علمداری است؛ خلاصه می شد. سیامک مثل یک بچه سربزیر و حرف گوش کن خفه شد. جالب است بدانید که هم اکبر گنجی بند نافش به لابی نفتی وصل است و هم سیامک دهقانپور را در صدای امریکا همان لابی نفتی قرار داده است تا از منافعشان دفاع کند. هم گنجی و هم سیامک خان اینرا می دانند و در این برنامه معلوم شد که رئیس و مرئوس بین ایندو ایرانی! کیست. علمداری مچ گنجی را باز کرد و عصبانیتی که گنجی از او از قبل داشت باعث شد که احساساتش بر عقلش چیره شود و بر ضد خودش حرف بزند. گنجی یکی از امضاء کنندگان بیانیه ۱۲۳ نفره علیه حمله نظامی به ایران است و علمداری یکی از امضاء کنندگان بیانیه ۱۵۷ نفره است. در رقابت بین جمع کردن امضاء ها و شکست گنجی و رفقایش در این رقابت حتما یکی از دلائل عصبانیت او بوده است. جنگی که بین ایندو گروه در گرفته است مرا بیاد جنگی که در ایران بین جناحههای مختلف در جریان است می اندازد. جنبش سبز چه در آنزمان که در اوج خود بود و چه حالا که به ظاهر نشانی از آن نیست شکافها را بین ضد ملیون هم در درون مرز و هم در برون مرز ایجاد کرد. همه اینها حالا به جان همدیگر افتاده اند و ا مثال من نظاره گر و افشا کننده اینها خواهیم بود. این شکافها و درگیری ها بین اینها باعث پالایش آنچه آپوزیسیون نامیده می شد و می شود خواهد شد. با عریان شدن همه اینها در ملأ عام مردم سره را از ناسره بهتر تشخیص خواهند داد. من گیر آنهایی نخواهم افتاد که ادعا می کنند که این درگیری ها در آپوزیسیون بد است و باید رویش سرپوش گذاشت. همه اینها دهه هاست که ملت ایران را دور زده اند و سرش کلاه گشادی گذاشته اند. باید این جنگ داخلی آنها ادامه یابد و به ثمری که مستحق آنست برسد وگرنه همین ها اگر در ایران قدرت بدست گیرند باعث جنگ داخلی در خود ایران خواهند شد. همان بهتر که جنگشان را حالا بکنند و ما نظاره گر و افشا کنندگانشان باشیم تا اینکه اینها در ایران بقدرت برسند و ملت را در گوشه و کنار کشور به جان هم بیاندازند خود در امنیت کامل نظاره گر جنگ و قهر ملی ما شوند. قهر و جنگ امروز همه این حضرات با یکدیگر را به هیچ عنوان نبایستی بعنوان قهر ملی ملت ایران گذاشت و یا اینچنین آنرا تبلیغ کرد. ملت ایران در جنبش سبز نشان داد که آحاد آن با هم قهر نیستند. نباید اجازه داد این حضراتی که هر کدام برای بدست آوردن سهم خود یا حفظ سهم خود و یا بیشتر کردن سهم خود از کیک ایران به جان هم افتاده اند در دهان ملت بیاندازند که ما قبل از آنکه بتوانیم این رژیم را سرنگون کنیم باید اول به آشتی ملی برسیم. یادمان باشد که ملت قهر نیست که آشتی کند بلکه این حضرات هستند که ملت را اصلا به حساب نمی آورند و دعوایشان بر سر سهم خود از کیک ایران است. این نظر و باور شخصی منست. از کسانیکه مخالف این نظرم هستند خواهشمندم مرا روشن کنند. با سپاس

کاوه گرامی، امروز از منزل کار می کنم و وقت بیشتری دارم. حتما به لینکی که دادی سر خواهم زد. در مورد آن نوشته که خواسته بودی چاپش کنی باید بگویم که نقص های گرامری و غلطهای املایی دارد. اجازه بده یک دستی به سر و رویش بکشم که اقلا غلطهای املایی نداشته باشد. در مورد گرامر آن تلاشم را خواهم کرد ولی مشکل همیشگی من همین گرامر بوده است و مطالب را در چارچوب درست قرار دادن. ایرانی گرامی، آیا واقعا احمد شاملو این حرفها را زده یا اینکه عده ای ما را دست انداخته اند! شعر و ادبیات فارسی همیشه از نقاط ضعف من بوده اند و بنابراین نمی توانم با قاطعیت بگویم که واقعا شاملو چنین چرندیاتی را گفته است. همین نظر را برای کیهان لندن فرستادم و چاپ شد بدون هیچ حاشیه ای از طرف گرداننده سایت. معموله این گرداننده بسیار مطلع اگر چنین اشتباهاتی در مورد ادبیات فارسی و ادیبان بشود آنرا در حاشیه تصحیح می کند. با سپاس از عرفان و یکایک شما عزیزان.

پاینده ایران و ملت ایران

November 23, 2011 02:01:24 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود به حق گرامی
با پیشنهاد جنابعالی موافقم ومنتظر نظر دوستان می مانیم ودر نهایت برای رسانه های دیگر ارسال نمایید. مایلم بدانم این حضراتی که خودرا روشنفکر واپوزیسیون واهل قم واندیشه می نامند و تازه یادشان آمده که ایران در خطر حمله نظامی ممکن است باشد. تا بحال به دلایلی که فرمودید کجا بودند؟ یک لینک از مناظره آقای دکتر کاظم علمداری وآقای دکتر احمد تقوایی در تلویزیون اندیشه با آقای فروزنده را در اختیار تان قرار می دهم. سپاسگزارم. با احترام کاوه

لینک:
http://www.youtube.com/watch?v=360s09oLRoI&feature=player_embedded#!

November 23, 2011 12:48:18 PM
---------------------------

حق

با درود به هم میهنانم و درودی ویژه به گرامیانی که عضو کلوب کافه نادری هستند یا مایلند که باشند.

با درود به آقای تبریزیان محترم، شما یکی از امضاء کنندگان بیانیه ۱۵۷ نفری هستید. من مایلم پاسخهای شما را در رابطه با آنچه در زیر می بینید داشته باشم. با سپاس حق

موضوع خطر حمله نظامی بیگانگان به ایران، بیش از 320 تن از سرشناس ترین ایرانیان جمهوریخواه برون مرزی را به صدور سه بیانیه راند و بحث های زیادی را برانگیخت. پرسشی که در ذهن من شکل گرفته است اینست که اینها در آن 8 ماهی که جنبش سبز در اوج خود بود کجا بودند و چه می کردند؟! آیا در آنزمان هم چنین بیانیه هایی را در پشتیبانی از جنبش سبز صادر کردند و به جامعه جهانی ارائه دادند یا نه!؟ اگر نه، چرا نه؟! در مورد کشتارها، تجاوزات جنسی و سوزاندن بدنهایی که در کهریزکها به آنها تجاوز شده بود چطور، بیانیه هایی اینچنینی صادر کردند یا نه؟! آیا اینها 9 ماه پیش در اعتراض به ربوده شدن و حصر موسوی، کروبی و همسرانشان بوسیله خامنه ای، اینچنین بیانیه هایی صادر کردند یا نه؟! اگر نه، چرا نه؟! در مجموع این بیانیه نویسان امروز، توضیح دهند که دیروز که ملت ایران نیازمند پشتیبانی و اتحاد عمل اینها برای مبارزات خود علیه کلیت این رژیم کهریزکی بود هم اینچنین بیانیه هایی را صادر کردند یا نه؟! راستی اگر آنروزها اینچنین بیانیه هایی از طرف این صدها تن سرشناسان بقول خودشان ایرانی، روشنفکر، کنشگر سیاسی، مدافع حقوق بشر، روزنامه نگاران مستقل، دمکرات های واقعی خواهان ایرانی آزاد و آباد و سربلند در حمایت از کل جنبش سبز ملی ایران صادر کرده بودند آیا امروز خامنه ای و رژیم کهریزکی اش می توانستند بمانند؛ آیا ایران همچنان با خطر جنگ روبرو می بود؛ آیا ملت ایران همچنان مسیر سقوط خود را طی می کرد؟! چندی پیش 72 تن از همین امضاء کنندگان در اعتراض به حمله اسرائیلی ها به کشتی صلح اسلامیست هایی که برای مردم نوار غزه مواد غذایی می بردند بیانیه ای امضاء کردند. آیا ملت ایران و جنبش سبز آن ارزش اش انقدر کمتر از کشته شدن 9 تن از شهروندان ترکیه ای در آن کشتی صلح شان بود که لایق آن نباشد که بیانیه هایی اینچنینی را این ایرانیها! در حمایتش صادر کنند؟! این صدها ها امضاء کننده این بیانیه ها کیستند و صدای کیستند که در طول جنبش سبز اینچنین بیانیه هایی در حمایت از از این جنبش و شعارهای ساختار شکن اش صادر نکردند؟! اگر کرده بودند آیا باعث تقویت این جنبش و باعث دلگرمی و امید ملت ایران نمی شد، به مبارزات ما علیه کلیت رژیم کمکی بزرگ نمی کرد؟! چه شده که در اعتراض به حمله ای احتمالی به ایران اینچنین به تکاپو افتاده اند ولی جنبش سبز برایشان کافی نبود تا اینچنین به تکاپو بیفتند؟! آیا جنبش سبز ملت ایران منافع اینها را به خطر انداخت که از آن حمایت نکردند؟! اینهایی که این بیانیه ها را امضاء کردند اگر منافع ملی ایران و حفظ آن منافع برایشان ارزشی داشت و ارجهیتی بر منافع شخصی و گروهی شان داشت این بیانیه ها را در آنروزهای داغ جنبش سبز و پس از ربوده شدن و حصر سران سبز علوی می دادند تا جبهه ای بواقع متحد و قوی و برای برقراری توازن قوا بین ملت ایران و جبهه خامنه ای کهریزکی تشکیل داده شود تا زمینه را برای براندازی کلیت رژیم ممکن کند. چرا نکردند؟! صادر کنندگان این بیانیه ها اگر امروز قادر بوده اند انقدر امضاء جمع کنند چرا در آنروزها که ما نیازمندشان بودیم تا صدای ملت ایران باشند اینگونه بیانیه ها را صادر نکردند؟! اینها آنروزها کجا بودند؟! آیا اگر اینها آنروزها کارهایی را که باید می کردند انجام داده بودند، امروز ما با خطر جنگ و تحریمهای بیشتر و فروپاشی هر چه بیشتر ملت ایران روبرو می بودیم، و اصلا به این بیانیه های امروز اینها نیازی بود؟! اینها نه آنروزها با ما بودند و نه این روزها چون نه آنروزها به مشاوره درباره مسائل ایران و راه حلهایی که منافع ملی ایران را تامین میکند علاقه ای به مشاوره و تبادل نظر با ما را داشتند و نه امروز که یکه تازانه بیانیه پشت بیانیه با ده ها و صدها امضاء پای هر کدام صادر می کنند، آنهم بعنوان سرآمدان جامعه ایرانی!
**********************************************************************
اگر کسی اطلاعی از اتحاد عمل اینها نسبت به جنبش سبز در طول این دو سال و اندی دارد که قابل مقایسه با اتحاد عمل اینها در صدور این بیانیه های اخیرشان باشد لطفا مرا آگاه کند تا پوزش بخواهم.

این نوشته را کمابیش بصورتی که در بالاست برای کیهان آنلاین فرستاده ام. از دوستان خواهشمندم که حتما رک و راست به من بگویند که کدام بخشها از این نوشته با واقعیت ها منطبق نیست که من پس از یک بازنگری یا آنرا کنار بگذارم و یا با بهبودش آنرا در دیگر سایت ها بگذارم. آیا اصلا این موضوع مهم است یا اینکه من به بیراهه رفته ام و این موضوع مهمی نیست. از دوستان انتظار می رود خطاهای مرا گوشزد کنند و نه دیگران. با سپاس و مهر فراوان حق

پاینده ایران و ملت ایران

November 23, 2011 12:18:40 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites