حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
چرا هنوز حکومت اسلامی نمایندهء ما ایرانیان است؟

November 26, 2011

شنبه 5 آذر 2570 = November 26, 2011

محمد زمانی پارس دیلی نیوز
 

بعنوان يک جوان ِ جوانی سوخته با شما سخن می گويم: باور کنید که مردم شما را نخواهند بخشيد. شما نبايد از مسئوليت های وجدانی، تاريخی و انسانی خود فرار کنيد. می دانم که خیلی از دوستان اعتقاد دارند که تمام «بدبختی ها» حاصل توطئه هائی است که در امریکا و انگلیس طراحی شده و به جامعهء ما تحمیل می شوند. اما اگر همين استدلال دليل بی عملی ما باشد آنگاه بايد پذيرفت که ما دچار توهمی گسترده شده ايم.
آخر چرا به قدرت خودمان نمی نگریم؟ چرا نباید به خود باوری برسیم و نوع دوستی را به یک فرهنگ تبدیل کنیم؟ اگر شرف خود را زیر پا نگذاریم تک تک ما می توانیم برای کشورمان سرمایه ای باشیم. کمی بخود آئيد و فکر کنید. زمان به سرعت می گذرد و ما از آن عقب هستیم.

***

توضيح: انگيزهء نوشتن این مقاله ضرورت پاسخ به مقاله ای است که در سایت حزب کمونیست کارگری در خصوص سخنرانی آقای رضا حسین بر، ریس شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز، در هامبورگ آلمان، منتشر شده و نسخه ای از آن را می توانيد در سايت رسمی «شبکهء سکولارهای سبز ايران برای آزادی و دموکراسی» نيز ملاحظه کنيد.

***

آنچه که امروز مردم ایران را تهدید می کند، نبود یک گفتمان، برنامه و هدف سیاسی مشخص در ميان اپوزیسیون حکومت اسلامی است؛ اپوزیسیونی که، پس از 33 سال برقراری حکومتی اسلامی که ناقض تمام حقوق ملت ایران بوده است، هنوز با برخی توهمات بازمانده از دوران جنگ سرد به سر برده و نتوانسته است که در ميان خود دست به ايجاد يک اتحاد و همبستگی ملی بزند. خودخواهی های فردی و حزبی، منیت ها، و حسادت ورزی های بی شماری در کارنامهء امروز اپوزیسیون خارج کشور ثبت است که حاصل آن نمی تواند نشان دهندهء معدل خوبی باشد.
به راستی اين اپوزيسيون، در شرایط کنونی و در سايهء هولناک تهدید به حملهء نظامی به ایران و بروز یک جنگ خانمان سوز، میهنمان را به کدام نا کجا باد می برد؟ من، به عنوان شخصی که از سال ها پیش روزنامه نگار و فعال سیاسی بوده، این واقعيت را با تمام وجودم لمس و احساس می کنم که نبود اصناف آزاد، احزاب و مطبوعات ، سندیکا های کارگری و معلمی و برقراری اختناق فرهنگی، جامعه را دچار فرسایش نموده و روزمره گی و نا امیدی را در جامعه تزریق کرده است. فقر اقتصادی و فرهنگی، افزايش روزافزون زندانیان سیاسی و عمومی، بالا رفتن آمار طلاق، توزیع گستردهء مواد مخدر و افزايش وسيع تعداد معتادین، آمار خوکشی، فساد، دزدی، رشوه، رانت خواری و شيوع اختلاس های میلیاردی مدیران و مسوولین نظام و نابود شدن زیربنای اقتصادی و فرهنگی کشورمان، همگی شواهد بارزی بر عمکرد ويگرانگر حاکمیت فعلی است. اما، در عين حال، همين وضعيت حکم می کند که ما و اپوزیسیون نمی توانيم در برابرش از خود رفع مسوولیت کرده و، بعنوان تماشاگرانی صرف، همه چيز را به جمهوری اسلامی نسبت دهيم.
دليل روشن است: باید پرسید چه عواملی در پدید آمدن چنین حکومتی شریک بوده اند و چرا امروز هم بهيچ روی پاسخگوی رفتار خود نیستند؟ انسداد سیاسی در اواخر حکومت دوران پهلوی، عملکرد چپ ها، حزب توده، جبههء ملی، اکثریتی ها، مجاهدین، و مذهبیون، همه و همه، دست به دست هم دادند تا این عاقبت شوم همهء تلاش ها ی مردم را بر باد دهد. براستی هم که از نقش روشنفکران آن زمان نمی توان به سادگی گذشت. اما، صرف نظر از اين گذشتهء بررسی نشده، از اين نکته نمی توان غافل شد که امروز آنچه برای مردم ایران مهم است رسيدن به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم است. آيا ما واقعاً از خود پرسیده ایم که چرا هنوز جمهوری اسلامی با این همه ورشکستگی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، می تواند با برقراری سرکوب و شکنجه بر مردم حکومت می کند؟ آيا از خود پرسیده ایم که چرا منافع ایران را فدای خود خواهی های خود نموده ایم؟ آیا از خود می پرسیم که چرا دچار چنین سرنوشت شوم و تلخی شده ایم؟ و اکنون تعريف هویت ما در جامعه بین المللی چيست؟ اینها همه سوالاتی بشمار می روند که بايد ذهن تک تک ما را آزار دهند. زيرا اگر هم امروز احمدی نژاد ریس جمهور کشور ما و خامنه ای به اسم ولایت فقیه رهبری رهبر انقلاب اسلامی حادث شده در وطن ما است، هيچکس نمی تواند منکر آن شود که اين وضعيت حاصل عملکرد همه ما نيز هست. خودکامه از تسليم مردمان در برابر خودکامگی بوجود می آید و سیستم فعلی زائیدهء رفتار ما نيز هست. جمهوری ولایت فقیه که از مریخ نیامده است! چرا همواره فقط رفتار خودمان را توجیه می کنیم و مسوولیت نمی پذیریم و پاسخگو نیستیم؟

براستی اپوزیسیون ما کجاست؟ راه حل اش چیست؟ آيا اين اپوزيسيون با مفهوم واقعی دموکراسی و سکولاریسم و الفبای دموکراسی آشنا شده است؟ اگر جواب همهء اين پرسش ها آری است، چگونه است که هنوز هم نمایندهء ما ایرانیان در مجامع بين المللی همين حکومت اسلامی است؟ چرا هویت مای اپوزيسيون هنوز مشخص نيست؟ و چرا مردم وطن مان در یک زندان بزرگ به نام حکومت اسلامی زندانی اند و ما ـ اپوزيسيون انحلال طلب آن ـ نيز آوارهء کشورهای عالميم؟

من از روزی که وارد عرصهء مطبوعات داخل کشور شدم تمام این دردها و رنج ها را در خود و در مردم خسته و نامید اطرافم احساس کردم و ديدم که چگونه همهء ما گرفتار استبدادی سياهيم و هنوز، بعد از صد سال و اندی که از دوران مشروطه می گذرد، نتوانسته ایم به دموکراسی و سکولاریسم دست یابیم. و آنگاه، با اینکه بارها طعم شکنجه و بازداشت در سلول های حکومت اسلامی را تحمل کرده بودم، بعد از انتخابات 88 و اوج گرفتن اعتراضات موسوم به «جنبش سبز» مجبور به ترک اجباری از ایران شدم .و از آن روز که وطنم را ترک کرده ام همواره از خودم می پرسم که چرا وضعيت چنين است؟ راه حل برون رفت از شرایط فعلی چیست؟ چرا نمی توانیم کثرت گرا باشیم و به تفکرات همديگر احترام بگذاریم و تخریب را جایگزین نقد نکنیم؟ چرا این همه فرهنگ تملق و چاپلوسی، منفعت طلبی، سودجویی، حسادت، و غرور کاذب در بین ما رواج دارد؟ و چرا هيچ بدنبال درمان آنها نیستیم؟ و همين پرسش ها مرا واداشتند که در خارج کشور ساکت ننشينم و از طريق کار مطبوعاتی، مصاحبه با رسانه های خارجی و فارسی زبان، و همچنین همکاری با گروه های سکولار ـ دموکرات اندکی به وظایفم جامهء عمل بپوشانم و در حد ممکن و مقدور برای خود و دیگران راه گشا باشم.
هنگامی که سير تحول انقلابی را مطالعه می کنم که در زمان وقوعش فقط يک سال داشتم، با توجه به شناختی که افراد و گروه ها از خمينی داشتند و با او همراه شدند، در روياروئی با این همه جاه طلبی و آمادگی برای همکاری با او سخت متعجب و افسوس زده می شوم. می بينم که انقلاب واقع می شود و بلافاصله روند حذف همه همراهان خمينی، یکی پس از دیگری، آغاز می شود. به نام اعضای شورای انقلاب فرهنگی ک می نگرم و می بينم اغلب شان ديگر يا سر به نيست شده و طا از چنگال دژخيمان رژيمی که خود ساخته بودند گريخته اند. آنگاه به اصلاحات می رسم می بینم که این تفکر نيز در تار و پود زنجیر استبدادی دست و پا می زند که خود عامل و سازندهء ساختارش بوده است. می بينم که بخش عمده ای از ناراضيان فعلی سازندگان نظام جهنمی کنونی اند. و اين خونخواره محصول کار اغلب همين افراد و گروه ها و احزابی است که اکنون در صفوف اپوزيسطون جا گرفته اند. اين برداشت نتیجهء کاشت درختی مسموم کننده است که خود در رشد آن کوشيده اند و اکنون مایه سرافکندگی ما ایرانیان شده است.
می خواهم توضيح دهم که چرا اکنون ما مردم از این همه جنایت و دروغ خسته ایم و می بينيم که هنوز هم این عده دست بردار نیستند و با نقاب های جدید برای اغفال مردم برخاسته اند. می خواهم به ايشان بگويم که: خانم ها، آقایان! دست از حمایت این حکومت بردارید! آيا این همه قربانی و خشونت و کشتار کافی نیست؟ چرا به فکر نجات خود و مردم نيستيد؟ چرا برای ساختن و جایگزین کردن یک حکومت سکولار و دموکرات اقدام نمی کنيد؟ چرا هنوز به دنبال مصالحه و اصلاح این حکومت هستید؟ مگر هشت سال تجربهء اصلاح طلبان کافی نبوده است؟ مگر ندیده ایدکه دعوا بر سر غنائم بود و مردم و دموکراسی در آن جائی نداشتند؟ براستی راه حل شما در شرایط امروز چیست؟ آیا هنوز هم وقت آن نرسیده که با مردم صادق بوده و همگی خواستار رفتن این نظام باشیم؟ آيا نبايد خواستار یک قانون اساسی سکولار باشيم که در آن به همهء مذاهب و باورها و ناباوری های مردم احترام گذاشته شود؟ آيا نبايد بکوشيم که مذهب ها را از حکومت جدا ساخته و در سايهء يک حاکميت ملی و کثرت گرا همه در کنار هم با صلح و آرامش زندگی کنیم؟
خطاب اصلی من البته با سکولار ـ دموکرات ها است. بعنوان يک جوان جوانی سوخته با شما سخن می گويم: باور کنید که مردم شما را نخواهند بخشيد.
شما نبايد از مسئوليت های وجدانی، تاريخی و انسانی خود فرار کنيد. می دانم که خیلی از دوستان اعتقاد دارند که تمام «بدبختی ها» حاصل توطئه هائی است که در امریکا و انگلیس طراحی شده و به جامعهء ما تحمیل می شوند. اما اگر همين استدلال دليل بی عملی ما باشد آنگاه بايد پذيرفت که ما دچار توهمی گسترده شده ايم. آخر چرا به قدرت خودمان نمی نگریم؟ چرا نباید به خود باوری برسیم و نوع دوستی را به یک فرهنگ تبدیل کنیم؟ اگر شرف خود را زیر پا نگذاریم تک تک ما می توانیم برای کشورمان سرمایه ای باشیم. کمی بخود آئيد و فکر کنید. زمان به سرعت می گذرد و ما از آن عقب هستیم.

گاه به یادم سخنی از چرچیل در یک مصاحبه می افتم.خبرنگار می پرسد که شما چرا کشور ایرلند را استثمار نمی کنید اما به هند و خاورمیانه می روید. چرچيل پاسخ می دهد: «به دو دلیل: وجود اکثریت نادان و اقلیت خائن در اين کشورها». آيا اين تعريف شامل بسياری از ما نمی شود؟ آيا ما تريخ شکست های خود را نيافريده ايم؟ آيا ما نبوده ايم که همهء توانمندی هامان را ناديده گرفته و تن به ذلت داده ايم؟
اين توانمندی ها چيستند؟ به اعتقاد من توانمندی يک ملت را بايد در گنجينه های کارآمد فرهنگی اش جستجو کرد. بيگانه به تنها چیزی که نمی تواند غلبه کند بخش های انسان مدار و کثرت گرای فرهنگ ایران است.

پس چرا در این زمینه کوشا نباشيم؟ چراجامعه ای نسازیم که چپ و راست، و مذهبی و غیر مذهبی، همگی فقط به فکر ایرانی آباد و آزاد باشد؟

امروز روز اتحاد و همبستگی است. من، بخصوص از روزی که همکاری خود را با شبکهء سکولارهای سبز آغاز کرده ام بيشتر از هميشه به این موضوع فکر کرده و در راستای اهداف شبکه برای ايجاد همبستگی کوشيده ام.
گاه سخت حيرت کرده ام که چرا احزاب سراسری و قومی سکولار ـ دموکرات نتوانسته اند به یک توافق اصولی در ميان خود دست پیدا کنند. حال آنکه اکنون زمينهء اتحاد بر موازين گسترده و تکثرگرائی تکيه دارد: یکی اینکه همه باید در انحلال حکومت فعلی و حفظ یک پارچگی ایران بکوشیم. دو ديگر اينکه بپذيريم که نظام آینده کشورمان باید نظامی سکولار و بر مبنای اعلامیهء جهانی حقوق بشر باشد. و کليد رسيدن به اين اهداف «اتحاد» نام دارد.
ما همه باید به انتخاب مردم احترام بگذاریم و در توهم قدرت نباشیم و افکار و پيشنهادات خود را به رأی عموم بگذاریم. و اگر دموکراتیک فکر می کنیم اینقدر چوب لای چرخ يکديگر نکنيم. و چه تلخ است که می بينم در این دو سال اندی که «شبکهء سکولارهای سبز ايران برای آزادی و دموکراسی» به دنبال ایجاد یک آلترناتیو سکولار بوده، نسبت به آن بی مهری زیادی شده است.
در پایان می خواهم به یکی از این بی مهری ها که از جانب حرب کمونیست کارگری صورت گرفته اشاره کنم که بصورت مقاله ای در خصوص سفر آقای دکتر رضا حسين بر، رئيس شورای هماهنگی شبکه، به هامبورگ آلمان و سخنرانی ايشان به دعوت انجمن هامبورگ در سايت اين حزب منتشر شده است.
نگارندهء مقاله، بدون اشاره به استقبالی که از این برنامه بعمل آمد، ما را به دایناسورهای ماقبل تاریخ تشبیه کرده و در اين زمينه با اشاره به وجود پرچم شیر و خورشید در اين جلسه به همکاری ما با آقای رضا پهلوی تأکيد کرده است. من بدون اينکه بين پرچمی که نماد حاکميت ملی و تاريخی ايران است با هر کس و هر چيز ديگر رابطه ای ببينم می خواهم علت نفرت اعضاء اين حزب را از نماد ملی کشورمان دريابم؛ نمادی که هزاره ها با ما بوده است.

براستی اين دوستان با حذف پرچم ملی ما (که فقط بخواست و دستور خمينی دگرگون شد و خوشبختانه از اين طريق از آلوده شدن به حکومت او نجات يافت) می خواهند چه پرچمی را تعیین کنند که نماد ایران و نه کشور دیگری باشد؟

دوستان، اين همه خشم ونفرت را از کجا آورده ايد؟ با اينگونه انکار و نفی خشم زده به چه دست خواهيد يافت؟ صرفنظر از جنبهء تخريبی و انهدامی انقلابی که اشاره به آن را در مجمع ما نيافته اید، کدام جنبهء اثباتی را برای نجات کشورمان پيش می نهيد؟ چرا فکر نمی کنيد که شما و ما و رضا پهلوی و سرکردگان انقلابی حزب شما، همه، سرمایه های ایران هستيم و همه بايد در شکوفایی آن بکوشیم؟
شما دعوت مرا برای شرکت در اين جلسهء گفت و شنود نپذيرفتيد و به محفل ما نيامديد. اين حق شما است. اما گمان می کنم که می توانستيد به جای خورده گرفتن از وجود پرچم شير و خورشيد کمی منصف باشید و ادبیات سیاسی معقول را جانشين توهين و تحقير خشم زده کنيد. باور کنيد که همین ادبیات خشمزده و تفرقه افکن شماست که موجب شده در انزوا قرار گيريد و نتوانيد راه گشا باشيد.

باور کنيد که اگر از برنامهء ما استقبال شد به این دلیل بود که ما، در شبکهء سکولارهای سبز ايران، فرا حزبی فکر می کنیم و ایران را متعلق به همه ایرانیان می دانیم. ما فقط بر محور تشکيلات خودمان نمی تنيم و انزوا پيشه نمی کنيم؛ بلکه می گوئیم بیائید با هم و در کنار هم ایران را آزاد کنیم. برای ما ایران از همهء ما مهمتر است و افتخارمان این است که، همرنگ جنبش آزادی خواه و سکولار جوانان کشورمان، سبز و بالنده شده ايم، بی آنکه اين جنبش را از آن گروهی خاص بدانیم.
امید من و ما آن است که همهء ما، دست در دست هم، برای رسيدن به ایرانی آباد و آزاد و بی تبعيض تلاش کنیم. اين راه را بايد با قدم های دوستانه طی کرد. با خشم و نفرت تنها به ويرانی و خونی می رسيم که حکومت کنونی نماد آشکار آن است.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

با درود به هم میهنانم و به آقای محمد زمانی محترم، هموطن در این نظر آخرتان می گویید که، ؛ مطالبات مردم و خواسته انان مشخص است؛. من از شما می خواهم که این مطالبات را به دو زبان یکی به زبان کوچه بازاری، زبان عوام یا مردمی، و یکی به زبان سیاسی مشخص کنید. من اگر بخواهم به زبان سیاسی مطالبات مردم را بیان کنم بصورت اصول زیر بیان می کنم و مایلم نظر شما را بدانم:-

حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی که شده؛ ایران یک کشورست تنها با یک ملت؛ دمکراسی پارلمانی و یک قانون اساسی نوین بر مبنای کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر و اجرای کامل آن ضامن امنیت، آزادی و رفاه ملت ایران خواهد بود.

اینگونه امنیت ایران، ملت ایران و کلیه حق و حقوق همه ۷۵ میلیون شهروندش برای همیشه حفظ خواهد شد. اینگونه در سایه مرزهای امن ایران، ملت ایران به همان امنیت، آزادی و رفاهی خواهد رسید که ۷۰ میلیون شهروند در انگلستان به آن رسیده اند. اگر من تمام مطالبات مردم را یکی یکی بغل هم بگذارم می بینم تمام مطالباتشان در چند اصل بالا خلاصه می شوند، امنیت جانی و مالی، شغلی، بهداشتی، محیط ، حق مشارکت سیاسی تا پایین ترین سطوح، حق و حقوق کارگری و صنفی ....اینها و بسیاری دیگر یعنی همه آن چیزهایی که غرب دارد و ما ۵ میلیون برون مرزی از موهباتش در این کشورها از آنها برخورداریم و بخاطر همین ها هم بود که به اینجا پناهنده شدیم، نه! اگر برای ما خوب بوده چرا برای همه ایران خوب نباشد! حتما خوبست، نه! باید آن بخشی از آپوزیسیون که قلابی است و مانع تراشی می کند را شناسایی و از سر راه ایران برداشت. مماشات با اینها و تعارف با اینها را باید پایان داد. این به آپوزیسیون راستین فرصت خواهد داد که مشکلاتشان را برطرف کنند آنهم در ملاء عام و در رابطه با اصول بالا و نه با کسان که هر روز بر حسب مزاج رفتار می کنند یا مأمور و معذورند. اینها کیستند که با مطالبات مردم مخالفات می کنند و چرا مردم اینها را نمی شناسند تا پس شان بزنند؟! چرا ما نتوانیم با اقتباس از غرب لیبرال دمکرات جهان اول، در ایران همین سیستم را برقرار نکنیم تا دیگر مجبور به فرار از کشور خودمان نشویم! اگر در این ۳۲ سال ۵ میلیون ایرانی مثل من و شما به همین کشورهای لیبرال دمکراتیکی پناهنده شده ایم چرا همین را با خود سوغات به ایران نبریم! هر چند بسیاری از درون مرزی ها هستند که لیبرال دمکراسی را خیلی بهتر از من و شما می فهمند. من وقتی می بینم که ۵ میلیون ایرانی با پاهای خود به لیبرال دمکراسی های غربی رای داده اند می فهمم که مردم لیبرال دمکراسی برای ایران می خواهند. اگر این خود به خود یک رفراندوم نیست پس چیست! اگر فردا دروازه های ایران را باز کنند دهها میلیون ایرانی دیگر هم با پناهنده شدنشان در همین کشورها با پاهای خودشان رای به همین لیبرال دمکراسی های غربی می دهند، نمی دهند! اگر اینها رفراندوم نیستند پس چیست اند! چند درصد ایرانی با پاهایش به چین و روسیه یا حتی ترکیه رای خواهد داد اگر همه گزینه ها را داشته باشد! از این ۵ میلیون چند درصد به چین و روسیه کوبا و کره شمالی پناهنده شده اند و چند درصد به غرب لیبرال دمکرات! معنای این رفراندوم چیست و آیا نمی توان مطالباتی مردم را از طریق انتخاب محل پناهندگی ۵ میلیون از آنها در این ۳۲ سال تشخیص داد! حتی متحجرترین ایرانیان مثل مهاجرانی و گنجی و چپ ترین کمونیست ایرانی هم همین لیبرال دمکراسی های غربی را برای پناهندگی خود برگزیده است. این خیلی تنگ نظری می خواهد که اینها برای ایران بجز همین چیزی را بخواهند که خود برای خود بعنوان بهترین گزینه موجود برگزیده اند، نه! حرف حسابشان چیست بجز اینکه نمی خواهند ایران ان چیزی شود که مردمش می خواهند. لیبرال دمکرات ها باید دست از اینها بکشند که هیچ پایه اجتماعی ای در ایران ندارند. دوست عزیز، بنظر من سالهای مدیدی در بدست آوردن دل اینها فقط تلف شده است و دیگر نباید تلف شود. اینها را باید دور زد و نه ملت ایران را. اینها همه را برای امیال خود دور می زنند و باید جلوی مانع تراشی های اینها را گرفت و راه لیبرال دمکراسی برای ایران یکپارچه و ملت یگانه اش را دنبال کرد. منتظر پاسخ شما هستم. تندرست و پیروز باشید. حق
پاینده ایران و ملت ایران

December 03, 2011 09:49:16 PM
---------------------------

محمد زمانی

با سلام

دوستی پرسیده بود این اتحاد شاید سال ۵۷ را برای ما به ارمغان بیاورد.امروز با توجه به گرفتاریهای زیاد در ایران باید به این نکته توجه داشت که مطالبات مردم و خواسته انان مشخص است .اما نقش احزاب و شخصیت های سیاسی و فرهنگی در شرایط امروز حساس و مهم هست .اتحاد در این که چه میخواهیم و چه باید کرد خیلی مهم است.در سال ۵۷ خیلی ها نمی دانستند که چرا و چه می خواهند .امروز شرایط فرق میکند .اطلاع رسانی در سال ۵۷ بی بی سی بود اما امروز هزاران سایت و وبلاگ و رسانه مشغول به انتشار اخبار و عقاید مختلف می باشند.در این ۳۳ سال مشهود هست که گروهی به تنهایی نمیتواند التر ناتیو قوی در قبال این حکومت باشد.امروز میتوان به مشترکاتمان فکر کنیم .به ایرانی فکر کنیم که هویت خود را از دست داده است .باید ابروی رفته و اشتباهات تاریخی را جبران نماییم .بایداز احزابی که با این حکومت همراهی کردندخواست از مردم معذرت بخواهند و امروز جبران کنند.زیر ساخت های ایران انچنان ویران شده که چند دهه وقت لازم است تا بتوانیم به یک جامعه پویا برسیم.دوستان امروز باید هر دونیمه پر و خالی یک لیوان اب را دید.بهانه و چوب لای چرخ کردن اب را در اسیاب این حکومت قرون وسطی می ریزد.

December 03, 2011 02:56:43 PM
---------------------------

کاوه یزدانی


با درود دوستان گرامی
شنیده ام سامانه حزب وسایت خبر نت خوانندگان بسیاری از طیف های مختلف دارد، ومایلم آقای مجتبی واحدی نظر ما را بخواند وراهش را از امثال گنجی های هفت رنگ وخوش خط وخال کاملاً جدا کند نظر زیر را برای خبرنت نیز ارسال کردم.

آقای مجتبی واحدی، من وبسیاری از ایرانیان از خود می پرسیم:
فرق اکبر گنجی با خامنه ای ومزدورانش در چیست؟ هردو آمریکا واسرائیل ستیز هستند، آیا ملت ایران به دنبال آمریکا واسرائیل ستیزی هستند ؟ مسلماً اینگونه نیست، بنابر این استدلال، ونمونه های بسیاری از اینگونه خودی، ناخودی کردن اکبرگنجی وهمپالکی هایش نمونه های بسیار می توان در رفتار او وهم فکرانش نام برد. به باور من اکبر گنج راهش از راه ملت ایران جداست. یک یادآوری دیگر از هویت اصلی اکبر گنجی این است که، روزی که گنجی تعدادی ایرانی را درمقابل سازمان ملل جمع کرد، با صراحت وبی شرمی ورود ایرانیان با پرچم ملی ایران در آن جمع را ممنوع کرد ویک خط قرمز بین خودش وهویت ملی کشید .
این یادآوری را کردم تا جنابعالی اگر آزادیخواه هستی وهویت ملی را واقعا قبول دارید، بهتر آن است که در رفتار وگفتارتان شفاف وصادقانه در کنار ملت ایران از منافع ملی وهویت ملی دفاع کنید. خلاصه اینکه این نسل جوان ایرانی آنقدر شعور دارد که دوستان ودشمنان خود وهویتش را بخوبی تشخیص دهد. اینجانب به جنابعالی خوشبین هستم که در کنار ملت ایران بتوانید بمانید. امیدوارم اشتباه نکرده باشم. موفق باشید. با احترام کاوه یزدانی

پاینده ایران و ملت ایران

November 29, 2011 10:43:41 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود به حق گرامی
پاسدار گنجی در چند سالی که به خارج آمده مثل آفتاب پرست ها هر روز رنگ عوض می کند. اکبر خان گنجی همان شخصی است که در مقابل سازمان ملل ورود ایرانیان با پرچم ملی ایران را ممنوع اعلام کرد وخط قرمز خودش را با ملی گرایان مشخص کرد. اگر امروز در برنامه هایش پرچم ملی را در کنار خود قرار می دهد، نشان از تغییر او نیست، بلکه نشان از همان خطعه خمینیسم است. بقول معروف او از دست اکبر هاشمی رفسنجانی جانی آب خورده است ، من زره ای به اکبر گنجی ومذهبیون به اصطلح ملی مذهبی های کور فکر خودکامه، از سروش بازرگان وکدیور و دیگ جک وجانوران تازی صفت ضد ایران هرگز زره ای اعتماد ندارم.
اما در باره آقای مجتبی واحدی خوشبین هستم، ولی باید صبر کرد تا دید . یا اینکه از او به نحوی ممکن دعوت کرد تا با گفت وشنود عیار تغییراتش را سنجید.
حق عزیز، در برنامه آقای علیرضا میبدی، روز دوشنبه 28 نوامبر از ایشان تقاضا کردم ، همانگونه که برنامه منازره بین نمایندگان ادیان را تدارک دیده، همین منازره را بین نمایندگان احزاب تدارک ببیند. دقیقه 69 .
لینک:
http://www.voinews.net/archive/program/1610/

پاینده ایران و ملت ایران

November 29, 2011 03:09:36 AM
---------------------------

حق

با درود به هم میهنانم
بویژه اعضاء باشگاه کافه نادری

در خبرنت مقاله ای از مجتبی واحدی دیده می شود با عنوان "سخنی با اکبر گنجی: آپوزیسیون جنگ طلب؛ واقعی یا خیالی؟"
من نمی دانم موضع واحدی در مورد ساخت سلاح اتمی بوسیله رژیم چیست. گنجی ولی بمب اتمی برای رژیم کهریزکی اش می خواهد تا همچنان سیاست های خارجی خود را علیه اسرائیل و امریکا در منطقه دنبال کند. برای گنجی، اسرائیل و امریکا ستیزی بالاتر از هر چیزی است. اینکه ملت ایران چه می خواهد و نمی خواهد برایش کوچکترین ارزشی ندارد. اگر هم او ژست دمکراسی و حقوق بشر را می گیرد دلیلی جز مردمفریبی ندارد تا به بقای رژیمش کمک کرده باشد. منافع ملی ایران و حاکمیت ملی ما بر سرنوشت خود، حفظ محیط زیست از خطرات ناشی از آلودگی ها منجمله اتمی و و و هیچ اهمیتی برایش ندارد. او خواستار بقای رژیمش بهر قیمتی است تا امریکا و اسرائیل ستیزی او و همفکران او از هر طیفی تا ابد ادامه یابد وگرنه تا حالا، و بویژه حالا، راه برون رفت از معضل و سرطانی بنام جمهوزی اسلامی را نشان می داد یا لااقل انقدر چوب لای چرخ ما نمی کرد. گنجی آدمی خودخواه، خودبین، خود محور و غیرپاسخگوست. او باید بفهمد که یک نفر است با یک رای و نه کمتر و بیشتر. اما او هم مثل خمینی معتقد است که اگر میلیونها ایرانی یک رایی بدهند مساوی است با یک رای خودش. اینهمه سالها در غرب بوده و راهکاری برای گذر از رژیمی که خود در بر سر کار آوردن و استقرار و تداومش سهیم بوده است تا حالا نشان نداده و نخواهد داد. خمینی یک جور خدعه کرد، خاتمی یک جور دیگر و گنجی هم اینجوری خدعه می کند. فقط ادای آپوزیسیون را درمی آورد تا جلوی آپوزیسیون را بگیرد. آیا مجتبی واحدی تازه نفس، تازه از راه رسیده و با هوشتر یک شگرد سیاسی دیگر برای تداوم عمر رژیم و خریدن وقت برای رسیدن رژیم به سلاح اتمی است یا نه را فقط گذشت زمان نشان خواهد داد. آیا باید انقدر صبر کرد تا رژیم بمبش را بسازد! آنوقت موقعیت و شانس آپوزیسیون در مقایسه با حالا چطور خواهد بود! وضعیت نقض حقوق بشر چطور! این سه با هم مرتبط اند، نیستند؟!

پاینده ایران و ملت ایران

November 29, 2011 01:51:14 AM
---------------------------

حق

آبا درود به همیهنانم

با درود به هموطن محترم، آقای محمد زمانی، به اینجا خوش آمدید و امیدوارم که با ما بمانید تا امثال من با شما در برخی موارد که همبستگی را دشوار کرده است تبادل نظر کنیم. فعلا دو مورد را دوست دارم با شما در میان بگذارم که برگرفته از نظری که در اینجا داده اید است.

"برخی از اپوزیسیون که اتحاد نمیکنند و فقط به نظرات خود بسنده میکنند نشان داده که هیچ تاثیری نمیتواند داشته باشد ."

1. این برخی ها کدامند؟ آیا شامل حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) و جبهه ملی هم می شوند؟

2. اگر شامل جبهه ملی هم می شوند چگونه می تواند این بی اثر باشد؟!

3. "فقط به نظرات خود بسنده میکنند"، منظورتان کدامین نظرات هستند؟

"همه احزاب و اقوام انحلال طلب با ید در کنار هم با اتحاد و همدلی ..هم صدا خواستار رفتن این حکومت باشند"

1. آیا منظورتان اینست که تنها مخرج مشترک همه اینها فقط باید سرنگونی رژیم کهریزکی باشد و بس؟

2. اگر پاسخ شما به پرسش بالا بلی باشد، تفاوت آن با آن ائتلافی که همه نیروهای مخالف شاه با هم کردند در چه خواهد بود؟

3. اینبار چه تضمینی وجود دارد که مثل سال 57 چنین ائتلاف مقطعی نتیجه ای بهتر از آنی که در سال 57 داد باشد؟

"نظر و تفکر خود را بعد از این حکومت به رای و رفراندم بگذارند و از مردم رای بگیرند.زیرا مشروعیت ما از از مردم است"

1. این انتخابات را چه کسی/کسانی برگزار کنند که مورد تایید همگان باشد و به جنگ داخلی و از هم پاشیده شدن ایران نیانجامد؟

با سپاس، حق
پاینده ایران و ملت ایران

November 28, 2011 08:28:10 PM
---------------------------

محمد زمانی

با درود به همه دوستان انچه که امروز برای همه ما ایرانیان مهم است باید به دنبال راهکار بود که چگونه میتوان ار حکومت فعلی عبور کرد و یک حکومت سکولار و لیبرال را در جامعه نهادینه کرد.برخی از اپوزیسیون که اتحاد نمیکنند و فقط به نظرات خود بسنده میکنند نشان داده که هیچ تاثیری نمیتواند داشته باشد .همه احزاب و اقوام انحلال طلب با ید در کنار هم با اتحاد و همدلی ..هم صدا خواستار رفتن این حکومت باشند و در توهم قدرت هم نباشند و نظر و تفکر خود را بعد از این حکومت به رای و رفراندم بگذارند و از مردم رای بگیرند.زیرا مشروعیت ما از از مردم است .منتها مردم امروز ایران میگویند چرا برای رفتن این حکومت در کنار هم نمی ایستید.و راهکار مشخصی ارائه نمیدهید.

November 28, 2011 05:28:01 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

جاوید شاهنشاه آریامهر

تقدس در ما جائی ندارد. هر فردی با عمل کردهایش در تاریخ جایگاه خود را خواهد گرفت. چه خوب می‌بود که می‌گفتیم «پیروز باد ایرانیان» و یا « شاهزاده حمایتت می‌کنیم» و یا «ایران برای ایرانی»
تقدس به کسی دادن آسان است، چون سلب مسئولیت کردن از خویش و واگذاری مسئولیت به شخص دیگریست. در حالیکه ما می‌خواهیم مسئولیت‌پذیری کنیم.
تقدس داشتن کسی را به تاریخ نگاران واگذار کنیم بهتر نیست!
«زنده‌یاد محمد‌رضا‌شاه» دل‌نشین‌تر از «جاوید شاهنشاه آریامهر است»
هموطن گرامی بیشتر بنویس و بشتر از آن به آگاهی‌های خود اضافه کنیم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

November 27, 2011 06:26:25 PM
---------------------------

من هم مینویسم

چرا دانشجویان خط خمینی از دیوار های سفارت شوروی بالا نرفتند و شوروی رو که در اون زمان هم ابرقدرت بود را به سخره نگرفتند ؟
چراحالا هم پس از سالها که انقلاب 57 میگذرد و بعد از شعارهای نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی ، این رژیم به زیر یوغ روسهای کمونیست رفته و با آنها پیمان راهبردی دفاعی امضا میکند ؟
چرا رژیم ج.ا از کوچکترین خطایی در کشور ایالات متحده ، بلایی هولناک میسازد که ای مردم ببینید که چه بر سر آمریکا دارد میاید ؟ و در حالیکه از روسیه هیچ چیز نمیگوید و از چین هم خبری در رسانه ی ملی شان نمینویسند
من میدانم که این رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم کمونیستی است که رنگ اسلام به آن زده اند
این رژیم با ترفند های زیادی میخواهد که به بقای خود ادامه دهد
یه روز اصلاح طلب یه روز اصول گرا یه روز جبهه ی متحد ، حالا هم داره روی پروژه ی جریان انحرافی کار میکنه
من هم با نظام پادشاهی موافقم.جاوید شاهنشاه آریا مهر

November 27, 2011 05:41:52 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

محمد زمانی‌ گرامی‌،

شما نوشتید: "چرا هنوز حکومت اسلامی نماینده ما ایرانیان است؟" عجب پرسش بجا و خوبی‌. من هم همین پرسش را از ایرانیان داخل کشور دارم. البته من از طرف مردم داخل که در خط اول مبارزه هستند نمیتوانم پاسخ دهم.

اما بعنوان یک ایرانی‌ خارج از کشور پاسخ شما را اینطور میدهم. جمهوری اسلامی هرگز نماینده من ایرانی‌ نبوده و نیست. نه من این رژیم را از روز اول قانونی حساب کردم و نه این رژیم وجود ایران و ایرانی‌ را حاضر است به رسمیت بشناسد. هر کجا هم که از دستم بر آمده است با مقامات خارجی‌ و مردم عادی کشورهای خارجی‌ این مساله را به نوبه خود گوشزد کرده‌ام.

بعنوان طرفدار نظام پادشاهی از طرف هیچ جمهوریخواهی هم نمیتوانم نظر دهم. اما این را می‌دانم که بعنوان طرفدار نظام پادشاهی با رفتار، کردار، گفتار و سیاست رضا شاه دوم موافق و او را پشتیبانی‌ می‌کنم. ایشان هم که مدتهاست دست دوستی‌ به تمام ایرانیان مخالف رژیم و حتی از رژیم جدا شده، دراز کرده و همواره معتقد بوده‌اند که ما میتوانیم بر سر یک سری اصول با هم موافقت کنیم و در کنار هم برای سرنگونی رژیم و رساندن مردم به پای صندوق‌های رای برای تعیین نوع نظام آینده ایران تلاش کنیم.

اما تا بحال پاسخی مثبت و کار‌ساز و راهگشا از دگر اندیشان نشنیده‌ایم.

در نتیجه تصمیم نهائی با ما چند میلیون در خارج از کشور نیست. تصمیم نهایی با شما هفتاد و اندی میلیون در داخل است که بیندیشید، راه مقابله با این رژیم کدام است و در نبرد روانی‌ و تن به تن در برابر رژیم، شما ایرانیان داخل از چه بهانه‌هایی میتوانید بهترین استفاده حد اکثر را برای سرنگونی رژیم انجام و بهره ببرید.

یک چیزی که مسلم است این است که ما ایرانیان یک آلترناتیو ملی‌ و ایرانی‌ داریم در برابر فاشیسم آخوندی. این آلترناتیو ملی‌ در حال حاضر اسیر سیاست‌های دگر اندیشان و حامیان ایشان است.

و فقط زمانی‌ میتواند رسما در کنار شما ملت قرار گیرد که شما هم همتی کنید و رسما از او پشتیبانی‌ کنید و به او مشروعیت و جواز مبارزه علنی را بدهید.

غیر از این، گر ۳۳ سال دیگر هم بنشینید، خیال واهی است که بپندارید افرادی که شاه را سرنگون کردند امروز در کنار فرزند او قرار گیرند و دست در دست میهنپرستان برای سرنگونی رژیم هم کاری کنند.

بنظر میاید که شما جوان پخته و روشنی هستید، در نتیجه لزومی نمی‌بینم که بیش از این وارد جزئیات شوم و نقش خارجیها و یاران قدیم خمینی ( که در ظاهر مخالفان امروزی رژیم شده‌اند) را برای شما مو شکافی کنم.

راه نجات ایران مدتها است که روشن است. پرسش این است که این رژیم تا چه حد موفق شده است مغز شما ایرانیان آزاده را در داخل شستشو دهد که فرق خادم و خائن را نتوانید تشخیص دهید.

اگر فرق‌ها را تشخیص می‌دهید که دیگر جای وقت تلف کردن و انتظار کشیدن برای اینکه خارجیها و دشمنان قسم خورده خودی ایرانی‌ بر سر عقل بیایند نیست. این انتظار شما بدور از عقل سلیم و بیهوده ای‌ است.

بسیاری حاضر نیستند، و یا اربابان خارجی‌ آنها به آنها اجازه نمیدهند، که اصولی را که من و شما بر سر آن موافق هستیم و حاضریم با هم بر سرّ آن کار کنیم، را قبول کنند. و اینان هرگز نه بخاطر شما، نه به خاطر من، نه بخاطر میهن حاضر به همکاری نخواهند بود.

به زبان ساده، راه حل این گره کور نزد شما در داخل کشور است، و توپ در میدان شما ایرانیان در داخل است.

جمهوری اسلامی از روز اول فقط از یک جریان ملی‌ وحشت داشته. اگر هشیار باشید آن جریان را در دست میگیرد، و بهانه می‌کنید، و پشتیبانی‌ می‌کنید، تا شرّ این رژیم را در کنار هم از سر این ملت و میهن کوتاه کنیم.

وگرنه، باز بروید به امید، الله اکبر و موسوی و سیاستهای روسیه و انگلیس و آمریکا و داستانهای انحرافی تا ببینیم کار بکجا میکشد.

فاشیسم و خیانتی که این ملت را اسیر کرده، یک راه ملی‌ و ایرانی‌ لازم دارد که میهن را از این فلاکت نجات دهد.

دیروز، جمهوری یک (مصدق) - امروز، جمهوری دو (آخوند) - فردا، جمهوری سوم (ترکیبی‌ از دو جمهوری اول + چپ صنعتی‌). یا اینکه یک پادشاهی دمکراتیک، مدرن، پارلمانی.

از این ساده تر و دوستانه تر و محبت آمیز تر و محترمانه تر، نمی‌شود مطلب را توضیح داد. انتخاب با شما.

شما ملت، انتخاب خود را یا اینوری یا آنوری بکنید و خود را از این بلا تکلیفی در بیاورید.

من انتخاب خود را ۳۳ سال است که کرده‌ام. و میگویم:

جاوید شاه و شاهنشاهی ایرانی‌،

شیر و خورشید و تاج

November 27, 2011 10:48:47 AM
---------------------------

عرفان

درود بر هم میهنان نازنین
فضای امروز جامعه ما از هر زمان دیگری خفه تر و بسته تر شده و دیکتاتور استبدادش را چون نیشتری در قلب ما جوانان مام میهن فرو کرده و تحمل این شرایط غیر قابل تحمل شده و واقعا این واقعیت را در گفتار رفتار و خشمی که هر لحظه چون اتشفشان در هم میهنانم در حال شعله ور شدن است میبینم اوضاع وخیم اقتصادی روبه گسترده تر شدن است و با تحریم های فلج کننده ای که اخیرا صورت گرفته و به احتمال بسیار زیاد تحریم نفت هم اجتناب ناپذیر خواهد بود براستی مردم دیگر در تامین مایحتاج زندگی خود عاجزتر از هر زمانی خواهند شد ایران فضایی انفجاری دارد و منتظر یک جرقه هست تا شعله ور شود من امید داشتم که این جرقه را اپوزیسیون با اتحاد و یک الترناتیو واحد بزند امااااااا... هدفم از بیان این مطلب این بود که بگم 100% جنبش ملی ما بزودی شعله ور خواهد شد و استبداد مذهبی حاکم هم دوامی نخواهد اورد اما ایا اپوزیسیون (اپوزیسیون که چه عرض کنم) دوباره میخواهد چون 57 به ما ضربه بزند ایا در ان روز موعود بخاطر این اختلافات تهوع اور باید غرب بیاد و اپوزیسیون را کنار هم گرد اورد و مهره های خود را هول بده داخل ...... به یزدان قسم گر خرد داشتیم ---- کجا این چنین روز بد داشتیم
حق نازنین چشم حتما رعایت خواهم کرد ممنون که گوشزد کردید باور بفرمایید انقدر بغض در گلو دارم که چون نمیتونم خالیش بکنم به موهام سرایت کرده و با این سن کم موهام جو گندمی شده چشم دیگه اطلاعات نخواهم داد ---- کاوه نازنین هر پیشنهادی که شما بدید ما حرفی نداریم فقط امیدوارم ان روز زودتر برسد
زنده باد ازادی

November 27, 2011 09:19:25 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود حق گرامی
فرمودید:
« اصولی که داریوش همایون ذکر کرد هنوز که هنوز است تر و تازگی خودش را دارد بویژه که محمد زمانی اگر آنرا خوانده بود کمی آرام می گرفت و مسائل را فقط از زاویه نوری علاء نمی دید». اگر در این صفحه حضور یابد و با ما به بحث بنشیند خوشحال می شویم.

خق گرامی به نظرم، بهتر است ، آقای محمد زمانی وهمه اعضای شبکه سکولاریسم سبز، به عنوان هم میهنانی که همه ما دَرد مشترک داریم به صدایمان پاسخ دهند و با ما در این دَرد مشترک به گفت وشنود بپردازند. به امید روزی که بزودی همه آزادیخواهان برای درمان درد مشترکمان به گفت وشنود عقلانی بنشینند. راستش بنده هیچکدام از اعضای شبکه آقای زمانی را ندیدم ونمی شناسم و هیچ دشمنی وکینه شخصی نیز با هیچکدامشان ندارم. امیدوارم حضرات این حقیقت را درک کنند. با احترام به همه آزادیخواهان، ارادتمند کاوه یزدانی

پاینده ایران و ملت ایران

November 27, 2011 03:10:56 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر حق گرامی ودوستان کافه نادری
حق گرامی، تردید ندارم که بالاترین آرزوی همه هم میهنان میهن پرست مان ، آزادی میهنمان وهم میهنان مان از ظلم وجور رژیم خون آشام اسلامی است.
از نظر این مُخلص دربِ کافه نادر ی بروی همه باز بوده وامیدوارم هم میهنانمان به ما افتخار هم نشینی دهند. اجازه می خواهم یک آرزوی دیگرم را پیشنهاد کنم .امیدوارم آن روز در کافه نادری هرچه زودتر فرا رسد، و تا آن روز تعدادمان هر چه بیشتر شود مسلماً بهتر است ومایه افتخار وخوشحالی است. اما آن آرزویی که گفتم:
ترتیب دادن یک تور گردش در تمام نقاط ایران را در برنامه کافه نادری داشته باشیم. امیدوارم مورد قبول دوستان عزیز کافه نادری قرار گیرد. از همینجا از همه هم میهنان اهل قلم واهل دل، نه، ببخشید اشتباه شد، از همه هم میهنان اهل دل از همه هم میهنان دعوت به کافه نادری وسفربه دور ایران آزاد را اعلام می نمایم. امیدوارم احزاب واهل قلم و روشنفکران فعال سیاسی درد دل ما را درک کنند ومثل بچه آدم بنشینند دور هم و برای تشکیل یک اپوزیسیون منسجم ومتعهد و وفادار بکوشند، ما نیز در کنارشان به اندازه توانمان انجام وظیفه نماییم. مدتهاست که دلم می خواست این را بگویم.
شنیده ام، می گویند آرزو بر جوانان عیب نیست. با آرزوی آزادی ایران و سفر به جای جای ایران. ارادتمند همه میهن پرستان، بویژه اعضای کافه نادری. با احترام کاوه یزدانی

پاینده ایران وملت ایران

November 27, 2011 02:35:20 AM
---------------------------

حق

با درود به همه هم میهنانم، بویژه اعضاء باشگاه کافه نادری. امیدوارم اعضاء کنونی این باشگاه همیشه پذیرای اعضاء تازه باشند و همیشه دوستانی باشند که خواستار پیوستن به ما باشند. پیشنهادی برای اعضاء کنونی دارم که می دانم بسیار نزدیک به قلب کاوه عزیزمان می باشد. کاوه همیشه درباره اصولی سخن می گوید که ایرانیان را به زیر پرچم آن بر علیه رژیم کنونی و همه ایران ستیزان رنگارنگ گرد هم بیاورد. خب، کاوه جان اصولی که داریوش همایون ذکر کرد هنوز که هنوز است تر و تازگی خودش را دارد بویژه که محمد زمانی اگر آنرا خوانده بود کمی آرام می گرفت و مسائل را فقط از زاویه نوری علاء نمی دید. اگر در این صفحه حضور یابد و با ما به بحث بنشیند خوشحال می شویم. شاید برخی از مسائلشان هم حل شوند. امیدوارم که آقای بهمن زاهدی گرامی یکبار دیگر آن اصول را برای دوستان تر و تازه ما از آرشیو در بیاورند تا ببینیم که درباره آن اصول چه فکر می کنند. یک دنیا سپاسگزارشان خواهم شد. هنوز که هنوز است کثیری از ایرانیان در انتظار آشتی کسان هستند برای اتحاد؟!، در صورتیکه این اصول است که مهم اند و نه کسان. پس از خواندن این مقاله محمد زمانی به یاد آن مقاله محبوب من و کاوه از داریوش همایون ؛ همکاری بر اصول، نه با کسان؛ به تاریخ دسامبر ۲۰۱۰ افتادم که مایلم هر روز یکی دو پاراگراف آنرا در پایان نظراتم بیاورم. مطمئنم که همه منجمله محمد زمانی از آن بهره ها خواهند گرفت.

عرفان عزیزم، نگرانم کردی. با دادن جزئیات در اینترنت یکبار گیر افتادم و تصمیم گرفتم از دادن جزئیات از آن پس خودداری کنم چون تا دیدم تا زنده و سالم هستم و درگیر فضولباشی های رژیم نیستم می توانم مبارزه کنم. حتی حالا که به برون مرز زده ام مواظبم چون بقول معروف ریشم در درون مرز در گرو است. تا در درون مرزی از دادن هر گونه جزئیات از خودت و آنچه در کلاس درس می گذرد خودداری کن. وجود شما دوستان درون مرزی در این محفل به هیچ دلیلی تا روزی که ایران آزاد شود نباید خالی بماند. شماها بهترین رنگ و بوی ایران را با خود برای ما دلتنگان ایران به اینجا می آورید و حرفهای معقول و بسیار مفید و صاف و پوست کنده تان باعث می شوند که ما از خط آنچه در درون می گذرد خارج نشویم. قول بده منبعد بیشتر مواظب باشی تا خیالم راحت شود. بی صبرانه منتظرم.
برای اینکه این نظر طولانی نشود به ایرانی عزیزم در نظر بعدی خواهم پرداخت. با مهر و سپاس خدمت یکایک شما عزیزان.

پاراگراف اول آن مقاله داریوش همایون که یادش همیشه زنده باد:-

"سه دهه‌ای است که همکاری، جبهه متحد، همبستگی، یگانگی گرایش‌ها و کوشندگان سیاسی، ترجیع‌بند گفتمان سیاسی بیرون بوده است. آن قدر برای چنان ترتیباتی کوشیده‌اند که شماره نمی‌توان کرد. این کوشش‌ها به جائی نرسیده است و نمی‌توانسته برسد به دو علت: نخست دور بودن از میدان اصلی مبارزه، و دوم ترکیب نیرو‌های سیاسی بیرون. فعالیت‌های بیرونیان به جای لمس‌پذیری نمی‌رسید، نه در ایران جنبشی پدید می‌آورد نه در گوش زمامداران امریکائی و اروپائی، که به امید‌های واهی، مخاطبان اصلی شمرده می‌شدند طنینی می‌یافت. آنها جماعت تبعیدی را بی‌ربط می‌شمرند و همه درپی یافتن راهی با عناصری از خود رژیم هستند. ترکیب سیاسی تبعیدیان نیز همکاری را ناممکن می‌ساخت و هنوز می‌سازد. در بیشتر آنها پیشینه ده‌ها سال دوری و دشمنی چنان زنده است که هر چه بتوانند از بی‌اثر و حتی ویران کردن یکدیگر کوتاهی ندارند."

پاینده ایران و ملت ایران


November 27, 2011 12:34:26 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر آقای محمد زمانی گرامی
فرمودید:
گاه به یاد سخنی از چرچیل در یک مصاحبه می افتید که، .خبرنگار از چرچیل می پرسد ، شما چرا کشور ایرلند را استثمار نمی کنید اما به هند و خاورمیانه می روید. چرچيل پاسخ می دهد: «به دو دلیل: وجود اکثریت نادان و اقلیت خائن در اين کشورها».
نمی دانم اگر چرچیل زنده بود ، در مورد ملت ایران امروز چه نظری میداشت. ولی به نظر من آن اکثریت دیگر نادان نیستند، بلکه آن اقلیت خائن ، خائنتر شده اند.
اجازدهید از آنجایی سخن بگوییم که مربوط به شبکه سکولاریسم سبز شماست وخود یکی از دلایل چرا هایی است که پرسیدید. اگر شبکه شما واقعاً برای برقراری دمکراسی وحقوق بشر در ایران می کوشد، چرا آقای اسماعیل نوری علاء به پرسشهای ایرانیان پاسخ نمی دهد؟ این پاسخگونبودن نشان از دمکرات نبودن ایشان است. می فرمایید،« امروز آنچه برای مردم ایران مهم است رسیدن به آزادی و دمکراسی و سکولاریسم است ». آقای زمانی گرامی، در میان آن اقلیت خائن بسیارند که نقاب آزادیخواهی بر چهره دارند اما، دریغ از زره ای آزادگی در وجودشان، فقط با واژه ها بازی می کنند ، وبازی با واژه ها باعث بی اعتمادی شده است. حضرات در طول سه دهه زندگی در کشورهای لیبرال دمکرات ، چرا لیبرال دمکراسی را آلترناتیو قرار نمی دهند؟ به نظر شما آزادی ودمکراسی همان لیبرال دمکراسی نیست؟ یا اینکه دوستان معنی لیبرال دمکراسی را نمی دانند؟ البته که می دانند، اما عمداً به کوچه علی چپ می زنند وبجای لیبرال دمکراسی، می خواهند یک اندیشه بی شناسنامه ای به نام سکولار_دمکرات را به عنوان آلترناتیو رژیم اسلامی به مردم بقبولانند، و قبول کردن وجمع شدن برگِرد چنین اندیشه بی ریشه ای برای آن اکثریت دانا پذیرفتنی نیست. آقای زمانی عزیز لطفاً بفرمایید ملت ایران چرا نباید مثل اروپا به لیبرالیسم روآورد؟ به چه دلیلی باید به سکولاریسم ناشناخته شما بپیوندد؟ مگر ایران شده لابراتوار آزمایش اندیشه های ناشناخته وبی شناسنامه که هر کسی هر چی گفت قبول کنند؟ آقای زمانی عزیز از مقاله بسیار خوب جنابعالی سپاسگزارم. مایلم نظر جنابعالی و دوستان گرامیتان را در باره لیبرالیسم بدانم. با احترام کاوه یزدانی

پاینده ایران و ملت ایران

.......................................
تاریخ ایده لیبرالیسم متصل به ایده آزادی یا آزادسازی است. از زمانی که ایده لیبرال به وجود آمده است، هدف آن آزاد کردن روح بشر بوده است. این ایده را می‌توان به سقراط و اصرار وی بر حفظ حقیقت که به قیمت جانش تمام شد، باز گرداند.
لیبرالیسم وسیله‌ای برای حمایت فرد در برابر بازدارنده‌های خودکامه خارجی است که انسان را از درک کامل توانایی‌های خویشتن محروم ساخته‌اند. مقدرات لیبرالیسم با توجه به اوضاع تاریخی در هر کشور با وجود اقتدارگرایی، گذر از آریستوکراسی، سرعت روند صنعتی شدن و اوضاع و احوال وحدت ملی متفاوت بوده است.
در ایران نیز، انقلاب مشروطیت مولود آشنایی با تفکر لیبرال بود و ورود مفاهیم تازه‌ای همچون قانون‌اساسی و مجلس و انتخابات، گرچه هیچ گاه به تمام معنی تحقق نیافتند، در زندگی سیاسی ما میراث قهرمانان بزرگ آن دوران است.
حزب مشروطه ایران نیز از آنجایی که در گفتمان سیاسی خویش همواره بر لیبرالیسم تکیه داشته است، با ایجاد این صفحه انگاری بر آن است تا فضایی را برای آشنایی بیشتر و درک عمیق تر از اصول لیبرالیسم فراهم آورد، تا با آگاهی‌های بیشتر و دیدگاههایی شفاف‌تر و کامل‌تر در پناه آزادی به سوی آینده باز گام بر داریم.

لیبرال دمکراسی یگانه راه جهان سوم. نوشته آقای سیاوش روزبه
http://irancpi.net/Liberal/matn_83_.html

November 26, 2011 07:24:20 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites