پرسش این است که چرا با وجود خطر رو به رشد برنامه هسته ای ایران، ایالات متحده و دیگر کشورها، خود را به مذاکرات، تحریم های اقتصادی و نفوذ الکترونیکی محدود می کنند؟ در حالی که هیچ یک از این شیوه ها موثر نبوده اند و نتوانسته اند تغییرات پایداری ایجاد کنند.
بحث اصلی مخالفان اقدام نظامی این است که چنین اقداماتی برنامه اتمی ایران را فقط چند سال به تعویق می اندازد و تهران از راه عناصر عملیاتی خود دست به اقدامات تلافی جویانه خواهد زد و ایالات متحده را به جنگ بی ثمر دیگری خواهد کشاند. بسیاری بیم آن دارند که مردم ایران نیز در شور میهن پرستی پشت سر حکومت خود صف آرایی کنند و قید دهه ها امید تغییر حکومت را بزنند و جمعیت عمدتا غرب دوست ایران را بار دیگر در برابر غرب بشورانند که این کمک بزرگی به سود ملاها خواهد بود.
این نگرانی ها البته بر مبنای بدترین حالات شکل گرفته اند، فرض آن که ایران برای بازسازی سریع منابع کافی در اختیار داشته باشد و عامل بازدارنده ای اقدامات تلافی جویانه احتمالی ایران را خنثی نکند، و فرض این که مردم طبقه متوسط ایران پشت سر حکومتی صف آرایی کنند که از آن به خاطر سرکوب خشن مخالفان، قوانین کنترل پوشش، مشکلات اقتصادی و سیاست انزواطلبی حکومت، نفرت آن را به دل دارند. این در حالی است که اکنون حکومت ایران به خاطر کشمکش های داخلی میان جناح منفور حاکم، فرسوده و تضعیف شده است.
نباید نتیجه گرفت که پذیرش ایران اتمی اجتناب ناپذیر است. باید به فکر راه برخورد دیگری بود. هدف واقعی حملات هوایی نباید تنها نشانه گرفتن تاسیسات اتمی ایران باشد، بلکه باید دست آیت اله ها را طوری بست که نتوانند از این ماجرا برای محافظت خود در برابر جنبش مردمی سرنگونی رژیم، بهره ببرند.
خیزش عمده مردمی در سال ۲۰۰۹ که انقلاب سبز نام گرفته، به این دلیل از مسیر خود منحرف شد که تقریبا هیچ کس امید و توان غلبه بر نیروهای سپاه پاسداران و شبه نظامیان بسیجی را ممکن نمی دید. (هنوز هم) نیروهای بسیج، دستور شخص رهبر را با وحشی گری تمام به اجرا می گذارند.
در عین حال، نارضایتی و خشم عمیق در تمام گروه های اجتماعی و طبقات اقتصادی ریشه دوانده و حتا دیوان سالاران و ماموران خدمات دولتی، نیروهای نظامی اسناد طبقه بندی شده محرمانه و مقامات منتخب نظام نیز از این ماجرا مستثنی نیستند.
این بدان معناست که حملات هوایی غرب باید دیگر مراکز تولید ابزار نظامی و پایگاه های سپاه پاسداران و بسیج را مورد هدف قرار دهد. هر گامی که غرب در کوچک کردن مجریان (سرکوب ها) بردارد، به مردم ایران دوباره فرصت برخاستن می دهد. یک دختر رپر معروف تهرانی می گوید: هیچ رژیمی با ارعاب و خشونت پایدار نمی ماند (حکومتی نمی مونه با نفرت و زور) و ادامه می دهد: «(از یک سال پیش تاکنون) ما آماده و منتظریم. رژیم فکر کرده آتش را خاموش کرده، ولی ما هنوز همان آتش زیر خاکستریم.»
ادعای سپاه پاسداران مبنی بر تلافی هر گونه حمله، لاف گزافی بیش نیست. قایق های تندرو نیروی دریایی ایران و زیر دریایی های بسیار کوچک ایران در خلیج فارس به سادگی می توانند با نشانه گیری های دقیق مورد هدف قرار گیرند. به همین ترتیب آتشبار توپخانه ارتش در امتداد تنگه هرمز را نیز می توان مورد هدف قرار داد تا بدینوسیله مبنای تهدیدِ داد و ستدهای دریایی منطقه و از جمله تهدید ترابری نفت خام برای همیشه برچیده شود.
البته برنامه هسته ای را نمی توان به طور کامل نابود کرد. آسیبی که به تاسیسات وارد می آید، حتا در اعماق زمین، به چندین سال وقت برای مرمت نیاز دارد. مهمتر از همه، هنگامی که قدرت بسیج و سپاه پاسداران برای به اجرا درآوردن اراده حکومت و در برابر مردم استفاده می شود تا آنان را وادار به سازش کند، جای شگفتی ندارد که بخش بزرگی از ملت ایران به فکر برچیدن یوغ دین سالاری اند.
سرنگونی ۴۲ سال حکومت خودکامه لیبی از پس شورش مردمی، نمونه ای از تغییر رژیم موفق است. تلاش رو به رشد دیگر، پایان دادن به دیکتاتوری سوریه است که نزدیک به نیم قرن قدمت دارد. چند ماه پیش چه کسی باور می کرد که چنین انقلاب هایی به وقوع بپیوندند؟ علاوه بر این، خیزش در ایران، انقلابی علیه اسلامگرایان خواهد بود و نه به کارگردانی آن ها. اگر دین سالاران ایران به شدت تضعیف و یا برچیده شوند، پشتیبانی از تروریست ها و دیکتاتورها به پایان می رسد. موقعیت گروه هایی مانند حماس و حزب الله، و رهبرانی چون بشار اسد، کیم جونگ ایل و هوگو چاوز شکننده می شود.
ایران نوین (پس از تغییر حکومت) برای تاسیس حکومتی نماینده ملت و تثبیت و گسترش آن، نیازمند کمک های اقتصادی و راهنمایی های سیاسی امریکا و اروپا خواهد بود. چنین چیزی می تواند یک سرمایه گزاری ارزشمند تلقی شود. ناگزیر حتا اگر حکومت نوپا پس از دین سالاری کنونی به تدریج ارتش خود را بازسازی کند و برنامه اتمی اش را از سر بگیرد، دست کم جنگ افزار در دستان حکومتی نخواهد بود که مثل رژیم امروز با بیشتر نقاط دنیا سرِ دشمنی دارد.
بدین گونه، تغییر رژیم به عنوان بهترین گزینه برای مهار تهدیدات هسته ای آیت الله ها باقی می ماند و چه بهتر که مردم ایران خودشان بتوانند از پس چنین تغییری برایند. ناتوان کردن دستگاه سرکوب حکومت دین سالار، آن را در برابر شورش های مردم آسیب پذیر می کند. (تنها) با چنین گام های قاطعی ایالات متحده و همپیمانانش می توانند به مردم ایران کمک کنند که خیزش دو سال پیش را به نقطه اوجش برسانند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود
من با هرگونه عملیات نظامی در ایران مخالفم. چه کوتاه مدت و چه دارز مدت. آنچه که غرب میتواند انجام دهد خیلی ساده است. از حمایت کردن پس افتادههای جمهوریاسلامی و خود جمهوریاسلامی دست بردارند.
جمهوریاسلامی مانند جنازهای بر زمین افتاده است که کسی نمیخواهد این جنازه را از زمین بردارد.
حال کسانیکه که خود را اصلاحطلب جمهوریاسلامی میدانند، اول پاسخگوی جنایات این رژیم باشند. نه مثل اولین رئیس دانشگاه بعد از انقلاب خود را بیگناه جلوه دهد و یا مانند پدر انقلاب فرهنگی انقلاب اسلامی آقای سروش ادعای روشنفکری مذهبی بکنند.
اصلاحطلب جمهوریاسلامی از خمینی کمتر جنایت نکردهاند. خمینی آدمکشی کرد آقای سروش فرهنگکشی.
ارادتمند
بهمن زاهدی
November 29, 2011 09:21:11 AM
---------------------------
|