کمترکسی تصور می کرد که پس ازماجرای اشغال سفارت آمریکا و تجربه زیانبار و تلخ آن عمل شرم آور وتروریستی، یکبار دیگر شاهد تکرارآن باشیم. دریغا که از آن فاجعه تاریخی هنوزدرسی نیاموخته ایم.
کنوانسیون وین درباره روابط سیاسی در تاریخ هیجدهم آوریل هزارونهصد و شصت و یک مطابق با بیست ونهم فروردین ماه هزاروسیصدوچهل در شهر وین به امضای نماینده مختار دولت شاهنشاهی مرحوم دکتر احمد متین دفتری رسید و دارای پنجاه و سه ماده و دو پروتکل می باشد. قانون مربوط به قرارداد وین درباره روابط سیاسی در تاریخ بیست و یک مهرماه هزاروسیصدو چهل و سه برابر با سیزده اکتبر هزارونهصدو شصت و چهار در مجلس شورای ملی مورد تصویب نهایی قرار گرفت و به دولت ابلاغ شد. بر اساس کنوانسیون وین درباره روابط سیاسی، دولتها در هر کشور مسئول حفاظت و تامین امنیت سفارتخانههای خارجی و دیپلماتها در کشور خود هستند.
کنوانسیون وین برای روشن ساختن وضع خدمت ماموران دولتی در کشورهای دیگر تنظیم شدهاست و امتیازاتی که هر دولت به موجب آن به ماموران اعزامی از سوی سایر کشورها میدهد متقابل میباشد. براساس این کنوانسیون بطورکلی فرستادن افرادی از سوی دولت متبوعشان به مدتی کوتاه یا طولانی برای خدمت در کشورهای دیگر برای حفظ منافع و گسترش روابط کشورشان در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و غیره با کشور محل خدمت، مأموریت نامیده می شود. در این کنوانسیون از سفیر به عنوان رییس ماموریت نام برده شده و سایر کارکنان ماموریت به سه گروه تقسیم شده اند : کارمندان سیاسی، کارمندان اداری و فنی و خدمه ماموریت. گروه نخست که سفیر جزو آنان است دیپلمات شناخته میشوند و دارای گذرنامه سیاسی هستند، از مصونیت سیاسی و امتیازات و مزایای آن برخوردار هستند . اعضای گروه دوم یعنی کارمندان اداری و فنی همانند ماشین نویس و اعضای گروه سوم یا خدمه ماموریت مانند راننده، غیر سیاسی به شمار میروند و گذرنامه خدمت در اختیار دارند و دارای امتیازات بسیارکمتری هستند که معمولاً به صورت متقابل بین دو کشور گیرنده و فرستنده تعیین میشود .
تروریسم و دیپلماسی
اگر درکشورهای دمکراتیک حکومت ناشی از اراده ملت است، درمورد گذشته و حال جمهوری اسلامی باید گفت این نظام ناشی از ترور و وحشت است. حکومتگران با تروریسم، خشونت و ایجاد وحشت قدرت را قبضه کردند و سپس با گروکان گیری، اعدام، شکنجه و مجازاتهای وحشیانه قرون وسطایی وبا ایجاد محیط ترس و ارعاب زیر پای خود را محکم ساختند. مجازاتها ی وحشیانه و بازگشت به دوران توحش در هرجامعهای ایجاد ترس و وحشت میکند. جمهوری اسلامی نیز همانند هیتلر و استالین، با اعمال خشونت بی حد و حصر به قدرت رسید و با استفاده از همان وسائل به حکومت نامشروع خود تداوم بخشیده است.
پس ازحادثه یازده سپتامبر مسأله تروریسم و رفتار تروریستی به عنوان مهمترین مسأله جهانی مطرح شده است. این رویداد فرصت مناسبی فراهم آورده است که نقش ترور و وحشت را درایجاد و تداوم جمهوری اسلامی مورد مطالعه قرار دهیم. تروریسم همانند یک غده سرطانی است که اگر با آن مقابله نشود همچنان به رشد خود ادامه خواهد داد و هر آنچه در مسیر آن قرار گیرد آلوده و سپس نابود خواهد کرد. با آن که هنوز تعریفی جامع و مانع برای این هیولای ضد بشری تعیین نکردهاند درگزارشی که برای سازمان ملل تهیه شده بود برای اولین بار سعی کردهاند برای تروریسم نیز تعریفی مورد قبول همگان پیشنهاد کنند. شاید برای پارهای از خوانندگان جالب باشد که با این همه که درباره تروریسم گفته و نوشته شده است، توافق اصولی و تعریف بین المللی بر سر معنی دقیق آن هنوز در دستور کار آینده قرار دارد.
برمبنای یکی از تعاریف متداول، تروریسم عبارتست از استفاده غیرقانونی و یا تهدید به استفاده از خشونت بوسیله یک فرد و یا یک گروه علیه افراد و یا گروههای دیگر یا اموال ومساکن آنها با نیت ارعاب و اجبار برای پیشبرد اهداف سیاسی یا مسلکی و به صورت سادهترمیتوان گفت هرنوع استفاده نامشروع ازعامل خشونت برای پیشبرد مقاصد سیاسی، مسلکی، مذهبی و غیره را میتوان تروریسم نامید.
استفاده از کلمات «استفاده نامشروع» و نظائر آن دقیقا به این دلیل است که در نظامهای قانونی و دمکراتیک استفاده ازخشونت فقط در انحصار حکومت قراردارد آن هم در چارچوب قوانین و مقرراتی که با ضوابط صحیح قانونگذاری وضع شده باشد. ماده 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: «احدی را نمیتوان خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید نمود.» ماده 17 میافزاید: «هر شخصی منفردا یا بطور اجتماع حق مالکیت دارد. هیچکس را نمیتوان بدون مجوز قانونی از مالکیت محروم کرد.» انحصار قوای قهریه و اعمال خشونت دردست حکومتهای دمکراتیک و قانونی راه را برای هر فرد یا گروه دیگری که بخواهد اعمال خشونت کند بسته است. بنا بر این تعریف تروریسم را به عنوان «استفاده غیرقانونی از خشونت» باید دراین محدوده مطرح کرد. صرف نظر از آنکه چگونه تعریفی برای تروریسم مورد توافق قرارگیرد، یک مرور کلی در مورد تاریخچه ایجاد و تداوم نظام جمهوری اسلامی بخوبی نشان می دهد که استفاده نامشروع از خشونت یکی از مبانی اصلی این نظام است.
وقتی غربی ها و به ویژه آمریکائی ها راجع به تروریسم جمهوری اسلامی سخن میگویند بدون استثنا به حوادث چهار نوامبر هزارو نهصد و هفتاد و نه میلادی برمیگردند و اشغال سفارت آمریکا را درتهران و گروگانگیری دیپلمات ها را به عنوان اولین عمل تروریستی این رژیم معرفی میکنند. برای ایرانی ها تاریخچه اعمال و رفتار تروریستی این نظام به دوران قبل از انقلاب اسلامی هزاروسیصد و پنجاه و هفت معطوف می شود. حادثه سینما رکس در آبادان که در آن بیش از چهارصد انسان بیگناه زندهسوز شدند یکی از مخوفترین خاطرات تروریستی این نظام است. با آنکه هرگز نگذاشتند مردم همه حقایق راکشف کنند قضاوت نهایی جامعه در مورد مرتکبین آن جنایت لااقل در افکار عمومی، جای شکی باقی نگذاشته است و آنقدر اسناد و مدارک وجود دارد که قطعا روزی عاملان واقعی در یک دادگاه قانونی معرفی خواهند شد. اگر کسی هنوز نتواند به علت وسواس های ضروری قانونمداری و عدالتخواهی رسما سران نظام جمهوری اسلامی را به ارتکاب آن جنایت محکوم کند، چنین شکی درمورد رفتار آنها پس از پیروزی انقلاب وجود ندارد. تیربارانهای روی بام مسجد رفاه و هزاران کشتار دیگر با احکام قرون وسطایی دیوانههایی ازنوع شیخ صادق خلخالی هیچگونه نامی جز رفتار تروریستی نمیتوان اطلاق کرد. همه آن اتهامات واهی مانند «مفسدفیالارض» و «محارب با خدا» لاطائلاتی بود که دقیقا برای ارعاب جامعه و اجبار مردم به تمکین اعمال می شد. با هر اعدامی برمیزان ترور و وحشت در جامعه می افزودند و امکان هرگونه مقاومتی را تضعیف میکردند. متاسفانه استفاده ازاین شیوه تروریستی به سود نظام تمام شد و آنها توانستند در مدت کوتاهی براوضاع مسلط شوند. ازآن پس هربار که با مشکلی برخورد میکردند جمعی را به جوخههای تیرباران میسپردند.
کشتارهزاران جوان زندانی پس از «نوشیدن جام زهر» و قبول آتش بس در جنگ با عراق نمونهای از این رفتار تروریستی و سوءاستفاده ازآن برای ارعاب جامعه و پیشگیری از هرنوع عکسالعمل احتمالی بود. موفقیت ظاهری این نحوه عمل در صحنه داخلی موجب آن شد که به صدور انقلاب (بخوانید صدور تروریسم) به منطقه وکشورهای دیگر بپردازند. ایجاد حزب الله در لبنان، حملات انتحاری سال هزارونهصدو هشتادو دو در بیروت علیه قوای آمریکایی و فرانسوی، بمبگذاری در مرکز فرهنگی کلیمیان در بوینس آیرس پایتخت آرژانتین، فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده انگلیسی ، ترور دهها نفر از مخالفان سیاسی نظام در اروپا و سایر نقاط جهان، قتلهای زنجیرهای در دوران حکومت آقای خاتمی و بسیاری دیگر از اعمال تروریستی منتسب به جمهوری اسلامی همه شواهدی هستند گواه برطینت پلید این نظام و عوامل آن.
اکنون که همه سخن ازجنگ با تروریسم و ریشه کن کردن آنرا مطرح کردهاند چگونه میشود قبول کرد که پارهای از دولتها ظاهراً بخاطر منافع تجاری حاضرند از چنین گذشتهای چشم پوشی کنند؟ اگر قبول کنیم که مردم عادی کشورهائی نظیر چین و روسیه از پرونده سیاه نظام جمهوری اسلامی درمورد تروریسم کاملا آگاه نیستند چگونه میتوان این عدم آگاهی را به دولتهای آنها تعمیم داد؟ آیا برای بیدار شدن آنها نیز در انتظار روزی هستند که ارازل و اوباش حکومتی سفارتخانه های آنهارا"تسخیر" کنند؟
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود خدمت آقای شاهین فاطمی گرامی، مرد خستگی ناپذیر
آقای فاطمی گرامی، از آنجا که شما یکی از اعضاء هیئت اُمنای بنیاد داریوش همایون هستید، من شکایت خود را از نشریه تلاش به نزد شما می آورم تا اگر هم موجب تغییری در رویه نشریه تلاش هم نشود دست کم شما و دیگر اعضاء بسیار محترم این بنیاد از نارضایتی عمیق من از عملکرد اخیر این نشریه مطلع باشید.
نشریه تلاش دو مقاله انتقادی ولی بی پایه از کنگره هشتم حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) انتشار داده است که یکی از آنها را در سایت اخبارروز هم دیدم. در پاسخ به این دو مقاله، این حزب سه مقاله نوشت ولی نشریه تلاش تا این لحظه که من این شکایتم را از گردانندگان آن می نویسم از انتشار آنها خودداری کرده است. در پای مقالات آقایان کشگر و احسانی پور در این سامانه نظرات فراوانی را می بینید که نشریه تلاش همگی آنها را کاملا نادیده گرفته است. قابل ذکر است که نشریه تلاش و آقایان کشگر و احسانی پور هیچکدام پیش از انتشار آنچه من نشر اکاذیب برای تخریب این حزب بوده اند، تماسی با این حزب نگرفته بودند تا ابتدا از صحت و سقم و یا توضیحات این حزب در مقالاتشان استفاده کنند تا خوانندگانشان یکسویه به قاضی نروند. آیا این رسم روزنامه نگاری حرفه ای است که داریوش همایون از نشریه آیندگان خود آغاز کرد و در بسط آن تا آخرین لحظات زندگیش برای آن می کوشید!
آقای فاطمی گرامی،تا آنجا که من می دانم، نشریات معتبر، معتبرند چون وسواس جوهره کارشان است و مقالات انتقادی بی پایه را منتشر نمی کنند. پیش از نوشتن مقالات، نویسندگان و پیش از انتشار مقالات، گردانندگان نشریه تحقیقات لازم را انجام می دهند تا همه زوایا را در نظر گرفته باشند که یکی از آنها گفتگو یا تماس با کس/کسانی است که از آنها انتقادی می خواهند بکنند یا منتشر کنند. نه آقای کشگر، نه آقای احسانی پور و نه نشریه تلاش چنین کردند و هیچکدامشان حاضر هم نیستند به هیچیک از ما نه در نشریه خود و نه در این ستون نظرات سمانه پاسخگو باشند و تلاش در توجیح خود کنند. سکوت محض، و نوشتن بی ملاحظه و رفتن را پیشه خود کرده اند. این چه اصولی است که نشریه تلاش به آن پایبند است که این اجازه را به منتقد شده/متهم، این حزب، را نمی دهد که پاسخگوی عملکردهایی باشد که آنرا بدان متهم می کنند و حق دفاع از خود این حزب را در روز روشن پایمال می کند؟ اگر این تخریب و به وجهه این حزب عمدا آسیب وارد کردن بوسیله نشریه تلاش نیست پس چه می تواند باشد و تعبیر شما و دیگر اُمنای بنیاد داریوش همایون چیست؟ به نظر من، اینگونه رفتار از یک نشریه ای که ادعای پیشبرد مشروطه خواهی داریوش همایون را دارد و عکسی از او را در صفحه نخست خود مورد استفاده قرار می دهد، شایسته آنست که مورد توجه هیئت اُمنای بنیاد داریوش همایون قرار بگیرد وگرنه با نام و تصویر داریوش همایون هم همان بازی هایی خواهد شد که با نام و تصویر دکتر مصدق و شاپور بختیار بوسیله بسیارانی شده است. این سرنوشتی نبود و نیست که داریوش همایون برای این بنیاد می خواست.
جزئیات مقالات مورد نظر بقرار زیر می باشند:
1. "واقعیتها را هرچند ناخوشایند، باید گفت!" - علی کشگر
2. "حزب مشروطه ایران به کجا می رود؟" - مهرداد احسانی پور
3. "اختلاف عقيده جوهر کار سياسی است" - احمد مظاهری
4. "حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات ) در این راه است" - بابک قطبی
5. "پاسخی به آقای احسانیپور" - احمد مظاهری
آقای شاهین فاطمی گرامی، امیدوارم به این شکایت من از نشریه تلاش رسیدگی فرمایید و این شکایت مرا با دیگر اعضاء هیئت اُمنای بنیاد داریوش همایون در میان بگذارید. سپاسگزار خواهم شد.
با سپاس فراوان از همه زحماتی که در همه این دهه ها در راه آزادی ایران و پیشبرد لیبرال دمکراسی و حقوق بشر انجام داده اید. ارادتمند حق
توضیح: من یک جمهوریخواه هستم و در غیاب یک حزب جمهوریخواه همتای حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) و غیاب شخصیت های سیاسی برجسته مثل داریوش همایون و رضا پهلوی در اردوی جمهوریخواهان، 3 سال پیش تصمیم گرفتم که منافع ملی کشورم ایجاب می کند که من در کنار داریوش همایون، رضا پهلوی و این حزب قرار بگیرم تا در استقرار لیبرال دمکراسی در ایران وظیفه ملی خود را انجام داده و سهیم باشم. نه "اهل قلم" و نه "کارشناس" هستم. من از توده مردم برخاسته ام و مثل کثیری از آنها می نویسم و فکر و عمل می کنم. داریوش همایون و رضا پهلوی راه ارتباط با امثال من را به دیگران نشان داده اند. بدون مردم و ارتباطات درست با مردم، ایران آزاد و آباد و سربلند نمی شود. شخصیت های سیاسی و نشریات و رسانه هایی مثل نشریه تلاش اگر برای آزادی ایران می کوشند باید از نوشتن جهت دار و نوشتن برای خودی هایشان، "خواص"، دست بردارند.
پاینده ایران و ملت ایران
December 06, 2011 01:41:23 PM
---------------------------
|