در استراتژی های جمهوری اسلامی آنچه اولویت دارد نه منافع ملی بلکه «ایدئولوژی اسلام افراطی» است. مهم ترین هدف جمهوری اسلامی ایران، گسترش اسلام گرایی سیاسی، نابودی دمکراسی و گسترش این تفکر است که رهبر جمهوری اسلامی نه رهبر برای ملت ایران بلکه «ولی امر مسلمین جهان» است. از درون چنین اندیشه های خطرناکی هرگز رفاه و امنیت ملت ایران تامین نمی شود و «کشور ایران» اعتبار و حیثیتی در جهان پیدا نمی کند.
«ملی گرايی بر خلاف اسلام است اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است»1،« ملیگرایی اساس بدبختی مسلمین است»2،« کسانی که می خواهند ملیت را احیا کنند مقابل اسلام ایستاده اند ، آنهائی كه می گويند ما مليت را می خواهيم احيا بكنيم، آنها مقابل اسلام ايستاده اند، اسلام آمده است كه اين حرف های نامربوط را از بين ببرد،افراد ملی به درد ما نمی خورند افراد مُسلِم به درد ما می خورند، اسلام با مليت مخالف است»3 ، « مصدق یک کافر بود و اینها [جبهه ملی و سایر گروههای وابسته به این جریان] تفاله های آن گروه ها هستند، يك گروهی كه از اولش باطل بودند »4
شالوده جمهوری اسلامی بر اساس تفکرات خمینی شکل گرفته است. نحوه رهبری خمینی یک رهبری منحرف کننده، دیکتاتورمنشانه و بحران آلود بود. از روز اول تاسیس جمهوری اسلامی تا امروز کشور با بحران، تشنج و درگیری های مختلف اداره شده است.
برای جمهوری اسلامی هرگز «منافع ملی ایران» مطرح نبوده و نیست. اساس تفکر خمینی هیچ سنخیتی با مفهوم دولت- ملت مدرن نداشت. خمینی با صراحت هرگونه ملی گرایی و وطن دوستی را طرد و نفی می کند و توهین آشکار او به دکتر مصدق ناشی از همین کینه ورزی او نسبت به مفهوم «ملی گرایی» است. بنابراین طبیعی است در چنین رژیمی تصمیماتی که توسط رهبر جمهوری اسلامی و سایر مسئولان گرفته می شود می تواند با منافع ملی تضاد داشته باشد و امنیت، ثبات و اعتبار ایران را مورد تهدید قرار دهد و حیثیت بین المللی کشور را خدشه دار سازد.
گروگانگیری و اشغال غیرقانونی سفارت ایالات متحده آمریکا در سال 58، تحریکات جمهوری اسلامی در عراق پیش از آغاز جنگ و ادامه دادن جنگ به مدت 6 سال بعد از بازپس گیری خرمشهر، نپذیرفتن پیشنهادات صلح و آتش بس کشورهای عربی در پایان دو سال اول جنگ، ماجرای سیاسی کردن مراسم حج و غائله سازی در عربستان در سال 66، مداخلات تروریستی و بمب گذاری در کشورهای مختلف، ترور در سایر کشورها جهت کشتن مخالفان، سخنان غیر مسئولانه و ماجراجویانه بنیانگذار و رهبر کنونی جمهوری اسلامی5، روسای جمهوری و سایر مسئولان در جمهوری اسلامی تنها بخشی از رفتارهای سیاسی بحران آفرین سران رژیم ظرف سی و سه سال گذشته بوده است.
اگر خمینی یک رهبر مصلحت اندیش بود و مصالح ملی مردم ایران برایش مهم بود گروگانگیری را «انقلاب دوم» نمی نامید و اقدام دانشجویان خط امام را محکوم می کرد اما خمینی با بالا بردن سطح تنش ها سعی کرد مخالفان داخلی را با ساختن یک دشمن سرکوب کند و اعتبار ایران در سطح جهان را نیز به پایین ترین حد ممکن رساند.
در استراتژی های جمهوری اسلامی آنچه اولویت دارد نه منافع ملی بلکه «ایدئولوژی اسلام افراطی» است. مهم ترین هدف جمهوری اسلامی ایران، گسترش اسلام گرایی سیاسی، نابودی دمکراسی و گسترش این تفکر است که رهبر جمهوری اسلامی نه رهبر برای ملت ایران بلکه «ولی امر مسلمین جهان» است. از درون چنین اندیشه های خطرناکی هرگز رفاه و امنیت ملت ایران تامین نمی شود و «کشور ایران» اعتبار و حیثیتی در جهان پیدا نمی کند.
حمله و اشغال سفارت بریتانیا با هر نیتی که انجام گرفته باشد ثابت کرد جمهوری اسلامی ایران یک رژیم هنجارشکن و نا سازگار با عرف و نظم بین المللی است. بار دیگر نشان داد جمهوری اسلامی در سی و سه سالگی خود نیز مانند سال اول خود آماده گروگان گیری و بحران آفرینی است و ذره ای اصلاح پذیری و «عادی شدن» در رویکردهای این رژیم دیده نمی شود. این اقدام زشت با هر انگیزه ای فقط به منافع ملی ایران ضربه می زند و آبروی کشور و مردم ایران در صحنه جهانی را خدشه دار می سازد. جمهوری اسلامی یک دیکتاتوری ایدئولوژیک است که استمرارش امنیت، ثبات و منافع کشور ما را مورد تهدید قرار می دهد.
دیپلماسی جمهوری اسلامی فاقد تراز و معیار «منافع ملی» است. هیچگاه «پیشنهادات خلاقانه ای » برای حل مشکلات و اختلافات ایران با سایر کشورها ندارد. دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی قرار دارد و «شعارزده» و «ایدئولوژیک» عمل می کند و عملا وزیر امور خارجه در این رژیم در زمینه دیپلماسی کاره ای نیست. وزیر امور خارجه بیش از آنکه مامور اجرای سیاست های رئیس جمهوری باشد مامور انجام اوامر ولی فقیه است. جمهوری اسلامی همواره از مذاکره «شفاف» و «با دستور جلسه» پرهیز داشته و اهل مصالحه و سازش بر سر مسائل بغرنج و مورد اختلاف خود با جامعه جهانی نیست.
از روسیه تا هلند و از ترکیه تا عربستان امروز از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران انتقاد می کنند. رژیم عملا هر روز بر تعداد دشمنان ایران افزوده است. در قاموس جمهوری اسلامی مفاهیمی مانند «سازش»، «امتیاز دهی و امتیاز گیری» ، «صلح و ثبات» ، «همزیستی مسالمت آمیز» و رابطه با کشورها بر اساس «احترام متقابل» وجود ندارد.
تداوم «عمدی» بحران هسته ای توسط رهبر جمهوری اسلامی یکی دیگر از عرصه هایی است که این رژیم منافع ایران را به خطر انداخته است. در حالی که غنی سازی اورانیوم یک مرحله «لازم» و «حتمی» برای تولید برق هسته ای نیست اما جمهوری اسلامی با «حیثیتی» و «ایدئولوژیک» ساختن غنی سازی اورانیوم و بازفرآوری پلوتونیوم عملا کشور را در معرض تهدید و تنش قرار داده است.
حمله به سفارت بریتانیا یک بار دیگر ثابت کرد برخلاف تبلیغات لابی های جمهوری اسلامی، سیاست های این رژیم تعدیل نشده، عمل گرا رفتار نمی کند و «تغییر رفتار» نمی دهد. پس از سی و سه سال همچنان شاهد حمله به سفارت یک کشورخارجی و نقض آشکار کنوانسیون های جهانی در ایران هستیم. همین «پیش بینی ناپذیر» بودن جمهوری اسلامی است که باعث شده عملا هیچ کشور مهم و تاثیرگذار دنیا به این رژیم «اعتماد» نکند.
تمام این رفتارهای برخلاف منافع ایرانیان را باید در شالوده اندیشه های ضد ملی خمینی جستجو کرد. خمینی خیلی زود ثابت کرد ایران و ایرانی برایش کمترین ارزشی ندارد. رهبر فعلی جمهوری اسلامی نیز ادامه دهنده مسیر اشتباه و خطرناک خمینی است.
------------------------------------------------------------------
1- صحيفه نور ج 12 صفحه 110 ، تاريخ: 3/3/59
2- صحیفه نور ج 13، ص87
3- صحیفه نور ج 12، ص 274، تاریخ 15/5/59
4- صحیفه نور، ج 15، ص 15، تاریخ 25/3/60
5- مانند صدور فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی در سال 67 و نیز سخنانی مبنی بر محو اسراییل توسط خامنه ای در سخنرانی های گوناگون. خامنه ای در سخنانی در در اجلاس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین مورخه 9/7/1390 خاک فلسطین را از «نهر تا بحر» اعلام کرد که این سخن چیزی جز محو اسراییل معنا نمی دهد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
عرفان
درود بر اعضا کلوب کافه نادري
دليل حضور کمرنگم اينست که بيشتر از صحبت هاي شما گراميان بويژه کاوه و حق و ايراني و شیر و خورشید و اقاي زاهدي گرامي استفاده ميکنم و حضور من بي تجربه زياد ضرورتي ندارد بنابراين عدم حضورم را حمل بر بي تفاوتي و بي مهري ندانيد
کاوه گرامي بحثي که مطرح فرموديد بسيار بحث مهم و اصوليه من خودم انقدر که به گفتمان تاريخي و ديني علاقه و اگاهي دارم به گفتمان سياسي ندارم اما اينکه اخيرا بيشتر به سمت گفتمان سياسي کشيده شدم شرايط حساس و خطرناک ميهنم است که بر هر ايراني اجبار کرده که نسبت به مسائل سياسي بي تفاوت نباشند تا بلکه اين نا اگاهي فاجعه اي ديگر نيافريند
اگر توجه کرده باشيد من قبلا گفتم که يکي از ارمان ها و ايده عال هايم در ايران فردا لزوم فرهنگ سازي و بازگشت به هويت ملي مان است مطمئنن اگر سايه شوم استبداد ديني از سر مهين مان برداشته شود روند احياي فرهنگ جنگ زده مان به مرور در مسيري که بايد قرار بگيرد قرار ميگيرد شما چه انتظاري داري وقتي در دانشگاه ها و محافل علمي رساله هاي معتبر علمي نميتونن مطرح بشن جوان ايراني بتونه سوال براش پيش بياد و به فکر خراب کردن ديواري بيفته که از بچگي پدر و مادر و جامعه براش کشيده براي اينکه بيشتر منظورمو برسونم به عنوان نمونه به دو مورد از اين رساله هاي معتبر اشاره ميکنم:
1-به عنوان مثال نظريه تکامل داروين هميشه مورد غضب و سانسور نظام اموزشي ديکتاتور بوده در واقع نظريه تکامل داروين که روز به روز شواهدي جديد دال بر اثباتش پيدا ميشود و تغريبا اکثر مراجع معتبر علمي از ان بعنوان نظريه قطعي و اثبات شده ياد ميکنند نظريه ادم و هوا اديان ابراهيمي را زير سوال ميبرد و اين چالش را نظام اموزشي اخوندها بر نميتابد و به تحريف و سانسور ان ميپردازد
2- يکي ديگر از کشفيات علمي اي که دستگاه شستشوي مغزي اخوندي از ان وحشت دارد پديده بيگ بنگ است که که فک کنم نيازي به توضيح و تشريح ان نباشد چون فک کنم همه از جزئيات اين کشف بزرگي که ازمايشات اوليه ان نيز با موفقيت برگذار شد با خبر باشند در واقع اين کشف بزرگ نظريه افرينش اديان ابراهيمي را زير سوال ميبرد هر چند اين نظريه نيز به خودي خود با چالش روبرو است مثلا در ايه 3 يونس در ايه 54 اعراف و 7 هود ميگويد جهان را در 6 روز افريده اما در ايه 9 تا 12 سوره فصلت گفته در 8 روز افريده
يادمه يه استاد دروس اسلامي داشتم که هميشه ميگفت ما ايه داريم که ميگه کار دين به اجبار نيست و .... جلسه بعد شد و منم گفتم استاد درسته که در ايه 256 بقره و 29 زمر گفته کار دين به اجبار نيست اما در ايه 29 توبه و 29 بقره و 5 توبه و 191 بقره گفته هر که به اسلام ايمان نياورد را بقتل برسانيد همين را که گفتم کلاس منفجر شد و خيلي ها گفتند استاد راست ميگه اين تناقض براي چيه جوابتون چيه منم بچه ها رو زير نظر داشتم خيلي هاشون از روي سادگي و سوالي که براشون پيش اومده بود از استاد جواب خواستند و تعداد کمي هم از روي اگاهي و زيرکي خلاصه بگذريم که ان ترم ان درس را حذف کردم اما ميخوام اينو بگم که اگه شرايط برامون فراهم بشه من اميدوارم که بتونيم دوباره به مرور هويت ملي ميهني مان باز گرديم همين مردمي که در جوامع پيشرفته زندگي ميکنند خودشان زماني زير سلطه استبداد ديني بودند و دچار انحطاط و فقر فکري و فرهنگي شده بود اما به مرور به انچه که امروز هستند تبديل شده اند پس نبايد اميدمان را از دست بديم اين روند گرچه شايد زمان بر باشد اما تحقق پذير است
البته فعلا در اين شرايط حساس من لزوم اگاهي سياسي را بر لزوم فرهنگ سازي ارجع ميدانم بايد تلاش کنيم که اول شرايط را براي هدف بعدي مان که همان فرهنگ سازي است فراهم کنيم چون تا سايه استبداد ديني بر ما ما حاکم باشد اين مهم امکان پذير نيست از کاوه نازنين بخاطر زياده گوييم عذر خواهي ميکنم
پاينده ايران
December 05, 2011 12:27:59 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت اعضای باشگاه نادری و شیر و خورشید وتاج گرامی
کاوه جان, آنچه اسلام و آخوند از نوعی می آفریند که سه دهه و اندی است کشور و ملت ایران را به گروگان گرفته است جهل است,به قول شادروان فرخ زاد "دین خوب و بد ندارد, این ما هستیم که همه چیز را خوب و بد می کنیم". برخورد قهر آمیز پس از آزادی ایران با این دکانداران دین هیچ به صلاح نیست که دین مداران ظاهری و باطنی در ایران اندک نیستند. جهت اثبات این ادعا دو نکته تاریخی را مطرح می کنم, یکی فتوای تحریم تنباکوست که حتی زنان حرم شاه هم قلیان ها را شکستند و به شاه تنباک. ندادند در پیروی از این فتوا, و دوم خروج بنیادگرایی مذهبی از دل چندین دهه مدرنیته پس از انقلاب مشروطه در شورش سال 57. یا شاهد تاریخی بین المللی اش همین بلوک شرق است, کلیسا رفتنشان برای میلاد حضرت مسیح از منظر مسیحیت ارتودکسی نزدیک است, پس دین عفیون توده هاست چه شد که چند دهه توسط کمونیست ها به چند نسل تزریق شده بود؟. قصدم آن است که بگویم تنها چاره ما در فردای آزادی, روشنگری است و روشنگری است و روشنگری است. طی این چند دهه نیز صنف آخوند به خوبی خود را به مردم شناساند و حداقل خطر جهالت آخوندی برای نسل های حاضر شناخته شده است. برای آینده هم که بنده نظرح را گفتم, آگاهی و روشنگری از طریق آموزش در مدارس و دانشگاه ها و حمایت از روحانیانی که با حکومت و دنیای مردم کاری ندارند (مانند مرحوم بروجردی) و واگذاشتن انتخاب بین ادیان, مرام ها و مسلک ها به مردم.
با تمام نکات مطرح شده در مقاله فوق نیز موافقم که کاملا" صحیح و درست می نماید.
پاینده ایران
December 05, 2011 10:16:41 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
کاوه یزدانی گرامی،
متاسفانه انسان بقدری در روز با کمبود زمان مواجه میشود که نمیشود همیشه در همه جا بود. از این روی چون پرسش مهمی را مطرح کردید که پاسخ به آن ساده است اول به این پرسش میپردازیم، سپس در فرصت بعدی به مسئله اپوزیسیون که آقای سیروس ملکوتی در مورد آن مطلبی نوشتهاند.
پرسش شما از هم میهنان: به نظر شما، ملت ایران با اسلام چه باید بکند؟
چیزی که ما ایرانیان باید از خود بپرسیم این است که در ۳۲ سال گذشته بالخص، بعلاوه اینکه در ۱۴۰۰ سال گذشته اسلام برای ایرانیان چه کرده است؟ پاسخش زیاد مشکل نیست.
در نتیجه، یک راه میتواند این باشد که در ایران آزاد فردا (پس از سرنگونی جمهوری اسلامی)، زمانی که قانون اساسی نوین ایران آزاد نوشته میشود. یکی دو مطلب برای بحث و همهپرسی مدّ نظر ایرانیان باشد.
- یکی اینکه، پیشنهاد شود، و پس از بحث کافی، در قانون اساسی آینده ایران آورده شود که: "کشور ایران دارای دین رسمی نیست."
- دوم اینکه، بر طبق قانون اساسی، "تمام ادیان در کشور ایران برابر و مردم آزاد میباشند که عقاید دینی خود را بدون هیچ قضاوت تبعیض آمیزی مورد اجرا و عملی کنند، تا آنجا که عملکرد هیچ دینی به جان و مال مردم، و به منافع ملی کشور صدمه نزند."
یک چیزی در این حدود، البته کلمه و جمله بندی را میشود در آینده و در یک ایران دمکراتیک آزاد بهتر ارائه داد و در مورد آن بحث کرد و در قانون اساسی کشور گنجاند.
یکی از مزایای دین رسمی نداشتن کشور و برابری و آزادی ادیان، این خواهد بود که تمام ادیان دیگر و (غیر اسلامی) میتوانند با وجود خود در ایران نه تنها دین اسلام را به چالش بکشند بلکه از قدرت انحصاری این دین در کشور نیز بکاهند. مردم هم شانس بهتری دارند که از میان ادیان مختلف آن چیزی را که بیشتر به خوی آنها میخورد را انتخاب کنند. و اینطور نباشد که از روزی که چشم به جهان میگشایند، به آنها گفته شود دین همین اسلام است و بس، و انتخاب دیگری ندارید.
امیدواریم، از این طریق ۵۰ یا ۱۰۰ سال دیگر هیچ دینی در ایران اکثریت نباشد، که باز یک خمینی دیوانه دیگری پیدا شود و ملت را اینچنین بنام انحصاری یک دین فریب دهد و ملت را به ماه ببرد، یا کلید قلابی بهشت از گردن ملت آویزان کند.
بنظر ما، یکی از راههای اصلی عقلانی و عملی که این دیو بی شاخ و دمب اسلام را بشود از آن طریق مهار کرد، همین است.
وگرنه از طریق چاقو کشی و دشنام و توپ و تفنگ نمیشود به جنگ این اهریمن و استاد فریبکاری ۱۴۰۰ ساله رفت.
این را هم اضافه کنیم - که خود شناسی ایرانیان، اینکه فرهنگ ما ایرانیان اصلا چه بوده (فرهنگ که میگوییم یعنی بدون خورده شیشه اسلام در آن)، خودش یکی از کارهای اساسی است که در آینده باید انجام شود.
ملت را باید با فرهنگ مهر و شادی ایرانی دوباره آشنا کرد، که دست از این فرهنگ سینه زنی و قمه زنی و گریه زاری بشوید. ما ایرانیان را باید دوباره از نو بیاموزیم که فرهنگ ایرانی نوروز به از فرهنگ غیر ایرانی غم و تاریکی و محرم و زاریست.
امیدواریم مطلب را رسانده باشیم.
قضاوت با شما.
شیر و خورشید و تاج
.............................
کاوه یزدانی
با درود به شیرو خورشید وتاج گرامی
شیر وخورشید گرامی ، سپاسگذارم از جواب بسیار امیدوار کننده وروشنی که لطف کردید.
ارادتمند کاوه
December 04, 2011 03:46:33 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به دوستان عزیز کافه نادری
به نظر شما، ملت ایران با اسلام چه باید بکند؟ من ضد دین نیستم، اما با دینی که از آغاز ورودش به ایران بر ضدّ من بوده وهست.با این دینی که پدر صاحب من وما را درآورده چه باید بکنیم؟ آیا تا بحال به این موضوع فکرکرده اید که یک بار برای همیشه تکلیف مان را بااین تفکر روشن کنیم؟ من سال هاست در این باره فکر می کنم. البته که تکلیفم را نیز همان اوایل با دین بخصوص با دین مبارک اسلام روشن کردم . این مختصر عرض کردم که بگویم از نگاه من مشروطه خواه لیبرال دمکرات، لازم است تکلیفم را با هر دین وایدئو لژی تیشه به ریشه ایران وفرهنگ ایران میزند روشن کنم، که کردم، شما را که لیبرال دمکرات هستید نمیدانم چه نظری یا پیشنهادی دارید. اگر عمری باقی باشد وروزهای آزادی را درکشورمان ببینم،تردید نکنید که حتماً این خواسته ام را به گوش مجلس ملی ایران(خانه ملت) خواهم رساند تا تکلیف ایران وفرهنگ ایران ومنافع ملی ایرانی را با این دین مهاجم روشن کند. وحقوق انسانی ایرانی را با این دین ویرانگر روشن نماید. لعنت به سلمان فارسی نابکارکه پای این دین را به سرزمین ما باز کرد.
خواستم عین حقیقت را به اعضای گرامی کافه نادری گفته باشم که اگر به فکر ایرانی آباد وآزاد هستیم، که هستیم، وبدون دمکراسی وحقوق بشر نیز رسیدن به رویای ایرانی آباد وسرفراز میسر نمی باشد. که نمی باشد ، آیا دین اسلام با دمکراسی وحقوق بشر جور درمی آید؟فرض کنیم که دین اسلام حتی اگر از سیاست وقدرت چشم بپوشد وبه مسجد برگردد، ویک دولت دمکرات مردم سالار هم با رای وخواست ملت اداره امور کشور را بدست گرفت، وآخوند هم به مسجد برگشت، در این صورت:
آیا مشکل ایرانی با این دین حل می شود؟
مگر در مسجدها جز این است که به تبلیغ اسلام می پردازند وجوانان ایران را شستشوی مغزی می دهند ؟
مگر جز دروغ وفریب را رواج می دهند؟ با دروغ وفریب مگر کشوری آباد شده است؟
چرا باید حوضه های تولید آخوند از صندوق ملت حقوق بگیرند، خدمت سربازی انجام ندهند، اگر اولاد بقول خودشان ، اولاد پیغمبر باشند، پیشوند سید یا سرور را نیز به نامشان می افزایند که در سروریشان بر من ایرانی چیزی از قلم نیفتاده باشد .
چرا باید در شهر قم ودیگر شهر های ایران چندین مرکزی به عنوان حوضه علوم دینی چنین تفکر ضد ایرانی را در مغز جوان ایرانی فرو کنند وچنین نیروی مخرب را برضد منافع ملت ایرانی بپروراند؟ آن هم از خود ایرانیان بر علیه منافع ایرانیان آخوند پرورش وتولید می کنند وبدست وبا سرمایه بازخود ایرانیان. راستی دوستان گرامی، مشکل ما کجاست با این همه ذکاوت؟ همه بلا ها به دست خودمان بر سر خودمان وکشورمان می آوریم. من فکر می کنم بهتر است دین اسلام به همان عربستان برگردد به نفع ملت ایران وسر زمین ایران است. سپاسگزارم. با احترام کاوه
پاینده ایران وملت ایران
December 04, 2011 01:02:15 PM
---------------------------
|