آقای اصلاحطلب! شما که ادعای روشنفکریداری! شمایی که رضا پهلوی را به جای نام خودش در صفحه فیس بوکت پسر دیکتاتور معرفی میکنی! شمایی که مهدی خزعلی را آزاده و شجاع میخوانی که به پدرش نقد کرده است آیا همینگونه در مورد رضا پهلوی قضاوت میکنی که با کمال بیانصافی در صفحه فیس بوکت به جای نام او ٫ فرزند دیکتاتور میخوانیاش؟ مگر نه اینکه او در کتابش٫ زمان انتخاب٫ پدرش را نقد کرده است؟ او صراحتا نقض حقوق بشر در زمان پدرش را محکوم کرده است! بخوان این را! ( محرک اصلی بحران ١٩٧٩، در ٓاغاز و در بين نخبگان روشنفکر، فقدان ٓازادیھای سياسی بود. مطالبات ٓانان به حق بود. در ٓان زمان سوء استفاده از قدرت و نقض حقوق بشر وجود داشت که با صراحت محکومشان میکنم. ) مگر نه این که اگر مهدی خزعلی فرزند آیت الله خز علی نبود *هیچ کس* نبود؟ مگر نه اینکه اگر سید حسن خمینی نوه خمینی نبود *هیچ کس نبود* ؟
برای من فرزند پادشاهی که در زمان او به قول تاجزاده٫ همه چیز داشتیم جز آزادی سیاسی بسیار ارزشمندتر از اصلاحطلبانی که فرزند نظامی هستند که دیگر هیچ چیز با آن نداریم حتی آزادی سیاسی!
نکند اینها مقدماتی بر شرکت در انتخابات کثیف مجلس باشد؟
رضا پهلوی به معنای گذر از نظام است. ما به عنوان کسانی که به میرحسین رای دادیم٫ از نظام گذر کردهایم آقای اصلاحطلب! دیگر نظام برایمان هیچ ارزشی ندارد که بخواهیم حفظش کنیم. این نظام دارد میرحسین را ذره ذره میکشد! میخواهید اصلاحش کنید؟ الان رضا پهلوی دمکراتترین گزینه برای راهنمایی ماست .معتقدیم با او به جمهوری ایرانی میرسیم. صراحتا گفته است که رای مردم برای هر نوع نظامی که دوست داشته باشند حمایت میکند و هیچ تاکیدی بر نوع نظام جز آنچه مردم میخواهند ندارد. بر خلاف شما که نوع نظام فقط باید جمهوریاسلامی باشد!
از شما و اصلاحاتتان خسته شدهایم. این خانه ویران است. اصلاحاتتان ارزانی خودتان باد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان کافه نادری
حق گرامی, امیدوارم خستگی کار آخر هفته از جان عزیزت به در رفته باشد. با همه دوستان نظر دهنده موافقم, اینها می دانند با این پشتوانه ای که شاهزاده گرامییمان از نظر خانوادگی دارد و این شخصیت جهانی و دموکراتی که از خودش نشان می دهد و واقعا" نیز همان هستند, قوی ترین وزنه در اپوزیسیون انحلال طلب می باشند. می دانند اگر پایش به ایران برسد چه خواهد شد. مخالفان شاهزاده گرامییمان که از نظر من ولیعهد قانونی ایران نیز هستند, حکومت, پیاده شدگان از کشتی جمهوری اسلامی و به طور کل کسانی هستند که یا دچار کینه ها و عقده های شخصی هستند و یا ایران برایشان اهمیت ندارد و فرع بر خواسته ها و منافع خودشان است. در ضمن خیلی از مردم عادی (به غیر از طرفداران اصلاح طلبان) در ایران اعتقاد دارند آقای خزعلی از جاسوسان وزارت اطلاعات در میان مردم است که کم نیستند از این جاسوسان نفوذی و حداقل بنده در تظاهرات مختلف از نزدیک چند نفر از اینها را دیده ام که با ظاهری شبیه مردم در میان ما جاسوسی می کردند. بنده نه تایید می کنم و نه تکذیب که سندی برای آن ندارم اما این گمان عده ای است. در ضمن, هر کس از این قطار متعفن (جمهوری اسلامی) پیاده شد ابتدا باید به من و مایی پاسخ کارهای سالیان پیشش را بدهد و تا ببینیم چه خواهد شد.
شاهزاده گرامی, به قول قدیمی ها "درخت هر چه بار بیشتری داشته باشد, بیشتر به آن سنگ می زنند", راه شایسته ای را که برگزیدید با کمال قدرت ادامه دهید که ما پشت سر شما حرکت کرده و از شما پشتیبانی و دفاع می کنیم.
پاینده ایران
December 06, 2011 09:24:34 AM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنان بویژه کلوب کافه نادری، با عرفان گرامی کاملا موافقم.
با درود به آقای مفید گرامی بابت این نوشته فی الواقع کوتاه و مفید. نقض حقوق بشر در دوران شاه فقید با همکاری مخالفانش می توانست از میان برود ولی آن مخالفان اولا از خود او خیلی بیشتر غیردمکرات تر بودند و به هیچ عنوان مثل شاه با واقعیات جهانی آنروز سر و کار نداشتند. آزادی را فقط برای خودشان می خواستند تا هر خرابکاری ای که می خواهند بکنند. آزادی می خواستند تا شاه را سرنگون کنند و نه اینکه وضع کشور و ملت را بهتر کنند. یک نمونه اش 15 خرداد سال 42 بود. از تاریخ ایران و وضعیت دوره قاجار هیچ اطلاعی نداشتند و اگر هم داشتند باز هم هر تغییر رو به بهبودی را نفی می کردند. مگر خودشان در میان توده های مردم چه خدمتی به مردم کردند تا جامعه مدنی را گشترش دهند و آرام آرام با نشان دادن مسئولیت پذیری و درایت سیاسی خود اطمینان شاه را نسبت به خود جلب کنند. چند مدرسه ساختند، چند بیمارستان ساختند، چند پرورشگاه ساختند، چند خانه برای زنان بی پناه ساختند، چند درمانگاه رایگان افتتاح کردند، چکار خیریه کردند تا جامعه مدنی را بگسترانند کاری که در غرب به دمکراتیزه شدن کشورهایشان سخت کمک کرد....شاه هم با آنها همکاری می کرد چون طبعا دیکتاتور نبود. گفتگوهای سیروس آموزگار، یکی از وزرای کابینه شاپور بختیار با سعید قائم مقامی در رابطه با این روشنفکران کوتوله بسیار روشنگرانه است. آخرین گفتگو امروز بود. مشتی خودخواه، خودمحور، بیوطن یا جهان وطنی یا خاله خرسه وار عاشق ایران که معتقد بودند که روشنفکر نباید در دستگاههای دولتی با شاه همکاری کند و روشنفکر کسی است که بجای سلام علیک، یک قطار فحش باید نثار شاه کند و چوب لای چرخ کند. ما روشنفکری نداشتیم که درک آزادی و حقوق بشر داشته باشد وگرنه به این روز سیاه نمی افتادیم. اگر رضا پهلوی ابائی از محکوم کردن نقض حقوق بشر در دوره پدرش ندارد ولی هزاران روشنفکر جهان سومی ما بجز تک و توکی هرگز حاضر نبوده اند به غلطی که کرده اند اعتراف کنند. اینها و خزئلی در جایگاهی نیستند که رضا پهلوی را پسر آن دیکتاتور خطاب کنند. اول آن تنه درختی که در چشمانشان است را ببینند و بعد ایراد به خاری که شاه در چشم داشت را ببینند و پسرش را بخواهند تحقیر کنند. خیال می کنند که نسل ما هم همان نسل 57 است که هر چه گفتند را چشم بسته بپذیرد. همین اکبر گنجی خودشان، هفته پیش در برنامه اش در تلویزیون اندیشه نهیب زد که بروید عشق به میهن را از رضاپهلوی یاد بگیرید. حتما این، خزئلی و قماش او را سوزانده است که رضا پهلوی را پسر دیکتاتور می نامد. اگر رضا پهلوی به گفته این حضرات عددی نیست و ملت او را نمی خواهد اینهمه تخریب او پس به چه منظوری است! اینهمه ترس از او بابت چیست! انتخاب او بوسیله مردم بعنوان شاه و یا بعنوان رئیس جمهور در یک انتخابات آزاد، وحشت حضرات است و بس. حضراتی که عرضه نداشتند که نه، بلکه ترسیدند که در خارج از کشور یک تظاهرات بزرگ علیه حصر موسوی و کروبی راه بیاندازند چون می دانستند که موسوی برای ملت بهانه است و ما استفاده های خودمان را می کنیم همانطور که در طول 8 ماه تظاهرات خیابانی در ایران در برون مرز کردیم. اینهم می شد همان بهانه ای که رای به او دادند تا به قدرت برسانندش و زمینه را برای مطالبات وسیعتر آماده کنند. موسوی هم ترسید، از رئیس جمهور شدن ترسید چون می دانست که اگر رئیس جمهور شود آخرین رئیس جمهور این رژیم کهریزکی خواهد بود. ترجیح داد ترمز کند و به زندان برود چون آینده خود را در دادگاهها می دید و نه در عفوی که در قبال کمکش به سرنگونی رژیم امکانش می رفت. شاید هم تکه پاره شدنش را مثل موسولینی می دید که ترمز کرد. کافر همه را به کیش خویش داند، آخه. این بیانیه دهندگان دو هفته اخیر در زمان حصر موسوی و کروبی کدام جهنم دره ای بودند که پتیشنی به امضاء میلیونی ایرانیان برون مرزی برسانند!!! ..... خودشانند. نوبت ما هم می رسد ولی ما همه آن چیزهایی هستیم که هرگز آنها نبوده و نخواهند بود، ایرانیان اصیل و با فرهنگ. اوج بی فرهنگی آنها چه اصولگرا و چه اصلاح طلب کهریزک است. بخش و فقط بخشی از فرهنگ ما اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشرست بویژه نسبت به کل این کهریزکی ها که از هر دیواری بالا می روند، چه دیوار سفارت خانه ها و چه دیوار خانه و باغهای مردم و چه دیوار شرمی که انسان را از حیوان جدا می کند، شرم تجاوز جنسی به دختران و پسران ما در کهریزکها.
پاینده ایران و ملت ایران
December 06, 2011 01:58:23 AM
---------------------------
عرفان
درود بر اقای زاهدی و یزدانی نازنین
خوشبختانه یا شور بختانه ملت دوران اصلاحات را به سرکردگی ان افعی هفت خط تجربه کرد و ثابت شد که اصلاحات پدیده سرابی بیش نیست هر چه زمان گذشت ماهیت این مارهای خوش خط و خال برای ما بیشتر اشکار شد از ان مهاجرانی و گنجی سفسته گر و کدیور وقیح گرفته تا حتی خود موسوی با ضربه ای که در جریان خیزش ملی به بدنه جنبش وارد کرد
به نظر من هم اکنون بزرگترین دشمن ملت در وحله اول سبز الهی ها (مترادف حزب الهی) هستند بعد دستگاه ولایت
ملت باید هوشیار باشیم شاگردان خمینی دجال در کمینند
پاینده ایران
December 06, 2011 12:07:40 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود
اصلاحطلبان جمهوریاسلامی خود را به مسخره گرفتهاند (مسخره بودند ولی ما نمیخندیدیم) و فکر میکنند با ارتباط داشتن چند تا بنگاه شادمانی مانند بی بی سی و صدای امریکا در خارج از کشور میتوانند مردم را به جمهوریاسلامی اصلاحطلبان راضی کنند. باید قبول کرد که آنان زیرمجموعهای از جمهوریاسلامی هستند و به اندازه جمهوری اسلامی جنایت و خیانت به کشور کردهاند. از آن اقای سروش که با انقلاب فرهنگیش دانشگاه را تبدیل به خوزه عملیه قم کرده است تا دیگرانی که در اتاق فکرشان میخواهند مردم در خارج از کشور را هم کهریزکی کنند تا آقای کدیور دورغگو که به تازگی اشک تمساح هم برای کشته شدن یک نویسده آذری میریزد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
December 05, 2011 11:00:55 PM
---------------------------
|