بررسی حقوقی ایراداتی که آقای رضا نصری مصرانه در مخالفت با طرح شکایت از جمهوری اسلامی به شورای امنیت و به هدف ارجاع پرونده به دیوان کیفری بین المللی در مقالههایشان بدان پرداخته، فارغ از انگیزه ایشان حاوی پیشفرضهای نادرستی است که حاصلی جز نتیجهگیری اشتباه ندارد و متاسفانه در جهت منصرف کردن ایرانیان از مشارکت در این طرح ملی و فراحزبی است.
ششمین مقاله از آقای رضا نصری که تکرار گفتههای پیشین ایشان است در مخالفت با طرح شکایت آقایان رضا پهلوی و محمد مصطفایی از شخص خامنهای در گویا نیوز منتشر شد.
در این نوشته به ایرادات مقاله آقای نصری پرداخته میشود. ایشان برای خودشان متصور شدهاند که این شکایت به دیوان کیفری بینالمللی قرار است ارسال شود در صورتی که اینطور نیست و قرار است این شکوائیه طبق اصل ۱۳(ب) اساسنامه رم به شورای امنیت ارسال شود و با فعالیت سیاسی جهت جلب نظر اعضا در دستور کار این شورا قرار گیرد.
ایشان ادعا میکند سال گذشته دادخواستی برای شکایت علیه ج.ا ایجاد شده بود، که البته هیچ ارتباطی به این شکایت ندارد زیرا طبق گفته ایشان در آن پرونده دادخواست طبق اصل ۱۳(سی) اساسنامه رم، مستقیما به دادستان دیوان کیفری بینالمللی تسلیم شده بود تا با ارسال شواهد و مستندات، دادستان دیوان کفری به بازگشایی پرونده ترغیب شود که البته احتمالا به دلیل اینکه ایران تنها امضا کننده این پیمان است (۳۱ دسامبر ۲۰۰۰) و این پیمان رسما در مجلس ایران از زمان کابینه اصلاحات تا بحال تصویب نشده، خارج از حوزه حقوقی این دیوان بوده است.
بنابراین ارجاع آقای نصری به این دادخواست هیچ ارتباطی به این شکایت که قرار است به شورای امنیت تسلیم شود تا وضیعت بحرانی حقوق بشر ایران در دستور کار قرار دهد، ندارد و صرفا کج فهمی عمدی آقای نصری است.
اگر براستی ایشان به این مساله واقف هستند پس چرا و به چه انگیزهای به موارد نامربوط اشاره میکنند.
در بخش دیگری از مقاله آقای نصری، ایشان مجددا یک پیش فرض غلط دیگر را متصور شده و به «طرح بحثهای انحرافی و تشبيهسازیهای اغراقآميز ميان وضعيت ايران و وضعيت کشورهايی مانند ليبی و سودان» اشاره میکند در صورتی که چنین تشبیهسازی هرگز صورت نگرفته و چنین موردی هرگز در کنفرانس مشترک آقای پهلوی و مصطفایی و چه قبل یا بعد از این کنفرانس هرگز مطرح نشده و اشاره جناب پهلوی به رویه پیش گرقته شده در لیبی صرفا رویه حقوقی ارجاع پرونده ۳ تن از ناقضان حقوق بشر از طریق شورای امنیت به دیوان کیفری بین المللی است.
جالبتر اینکه آقای نصری از آنچه که خود فرض نموده، نتیجهگیری فرضی دیگری میکند که «نيروهای نظامی و متخاصم» حاصل چنین پیش فرض غلطی است که ایشان از ابتدا از روی عمد و به قصد کارشکنی و انحراف افکار عمومی بدان پرداخته!
اشاره آقای نصری به دخالت بشردوستانه (مداخله نظامی مشابه لیبی) هیچ ارتباطی به این دادخواست ندارد، زیرا این دادخواست صرفا مبتنی بر اتهام جنایت علیه بشریت است و در دو مورد اشاره شده توسط آقای نصری (قطعنامه های ۱۵۹۳ و۱۹۷۰) در هر کدام از پروندهها بیش از یک مورد از جرائم چهارگانهای که در صلاحیت دیوان کیفری بین المللی است، اتهام زده شده بود.
البته ایشان مجددا به دو مورد دیگر تشکیل دادگاه کیفری در پرونده رواندا (۱۹۹۴) و یوگوسلاوی (۱۹۹۳) قبل از امضای اساسنامه رم و تشکیل دیوان کیفری بینالمللی در سال ۱۹۹۸ بسبب نقض جدی حقوق بشر نیز اشاره نمیکنند.
در مورد شخص عمر البشیر، ایشان به ۵ فقره جنایت علیه بشریت، ۳ فقره نسل کشی و ۲ فقره جنایت جنگی متهم شده یا برای مثال در پرونده لیبی، معمر قذافی، سیف السلام قذافی و عبدالله زنوسی هر کدام به دو فقره جنایت علیه بشریت متهم شده اند که قابل مقایسه با شکوائیه آقای پهلوی برعلیه شخص خامنه ای به عنوان شخص اول مملکت که صرفا در مورد اتهام جنایت علیه بشریت متهم گردیده، نیست.
مورد دیگر آنکه آقای نصری تصمیم گیری شورای امنیت در این شکوائیه را تا سطح انتظارات شخصی خود در این زمینه تقلیل میدهد و اصولا این شکوائیه را به «دور زدن پروسه حقوقی» متهم کند و ادعا میکند که با تعیین گزارشگر ویژه اصولا شورای امنیت نباید این شکوائیه را بررسی کند زیرا گزارشگر تازه تعیین شده به ادعای ایشان وضیعت حقوق بشر ایران را «تا آن حد بحرانی» برای ارجاع به شورای امنیت تابحال تلقی ننموده، این در صورتی است که آقای احمد شهید در مصاحبه ای اعلام نموده که اگر هیچ گونه همکاری از طرف ج.ا با حکم ایشان صورت نپذیرد و ج.ا همچنان با مکانیزم های بین المللی برای بازبینی فاجعه حقوق بشری در حال بد تر شدن همکاری نکند، در نهایت پرونده حقوق بشری ایران به شورای امنیت منتهی خواهد شد.
در رد انتظارات شخصی آقای نصری باید افزود، صرف اینکه گزارشگر ویژه تعیین شده به هیچ عنوان استفاده از اختیارات ماده۱۳(ب) اساسنامه رم برای طرح شکایت را منتفی نمیکند و شکایت از علی خامنهای همچنان قابل پیگیری است.
جناب نصری تا بدانجا پیش میرود که متاسفانه با اشتباهی فاحش وضیعت حقوق بشر را در کشوری همانند عربستان سعودی با طرح این مثال که «نیمی از جمعیت این کشور حق تردد در خیابان» را ندارند «وخيمتر و جدیتر» از وضعیت حقوق بشر در ج.ا میپندارد!
ادعایی که به واقع «سطح اشراف» ایشان را در مسائل حقوق بشری آشکار میکند، البته ناگفته نماند که برخلاف تصور نادرست آقای نصری زنان در عربستان صرفا با محدودیت هایی در ارتباط با آزادی تردد مواجهند و میتوانند علیرغم نداشتن حق رانندگی به همراه محرم خود در خیابانها تردد کنند و این البته نمونه دیگری از تحریف واقعیات یا ناآگاهی آقای نصری و گفتار غیر مستند ایشان است.
کیست که نداند ایران با دارا بودن بالاترین اعدام نسبت به جمعیت در جهان مقام اول را دارد وهمچنین بزرگترین زندان روزنامهنگاران جهان است و البته اعدامهای فراقانونی و مخفی، اعدام کودکان زیر ۱۸ سال و اجرای احکام سنگسار، قطع دست و پا تنها بخشی از وضیعت بحرانی حقوق بشر در ایران است و بهتر دانستن فاجعه حقوق بشری در ایران نسبت به عربستان توسط آقای نصری فراسوی باور آگاهان و کنشگران است.
اتهام جنایت علیه بشریت که در این دادخواست گنجانده شده با توجه به تصویب قطعنامه اخیر مجمع عمومی با آرای بیسابقه که در آن نگرانی عمیق اعضای مجمع از نقض جدی، مستمر و تکرار شونده حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ابراز گردیده یقینا وارد و قابل طرح است، مخصوصا با وجود مستندات فراوان از ارتکاب جرایمی شایع و نظاممند مخصوصا از تاریخ بعد از اول جولای ۲۰۰۲، همچون شکنجه، تبعیض قومی، جنسیتی، مذهبی یا زندانی کردن زندانیان سیاسی و عقیدتی نه تنها از طریق شورای امنیت قابل پیگیری است بلکه طبق ماده ۱۳(الف) اساسنامه رم، حتی یکی از کشورهای عضو دیوان کیفری بینالمللی میتواند این شکایت جنایت علیه بشریت را برای تحقیق به دادستان این دیوان ارجاع کند!
در ارتباط با ادعای دیگر آقای نصری برای تصمیم گیری شورای امنیت طبق اصل ۳۹ منشور سازمان ملل (اصلی که طرح شکایت جناب پهلوی نیازمند جلب نظر و حمایت اعضای این شورا در جهت اضافه کردن این شکوائیه در دستور کار شورای امنیت است)، ایشان از گزاره نادرست «تهديدی عليه صلح و امنيت جهان» به عنوان پیش شرط نام برده که اشتباه است و «تهدید صلح» گزاره صحیح است که در حقیقت مصداق قطعنامه های ۱۵۹۳ و۱۹۷۰ بوده که ایشان به آنها اشاره کردهاند اما تعریف واژه صلح توسط شورای امنیت که مفهوم منفی آن یعنی «فقدان جنگ» همیشه لحاظ گردیده طبق بیانیه رییس شورای امنیت (شماره اس/۲۳۵۳۳ سال ۱۹۹۲) به مفهومی مثبت، جامع تر و پیچده تر بدل گشته و بحران های اجتماعی ، اقتصادی، اکولوژیک و انسانی را نیز از مصادیق تهدید صلح دانست.
با بررسی قطعنامههای شورای امنیت پس از این تاریخ میتوان مصادیق تهدید صلح را پس از تفسیر جدید این واژه توسط شورای امنیت به سه گروه نقض جدی حقوق بشر، دخالتهای ضد تروریستی و فقدان دموکراسی تقسیم کرد که طرح جناب پهلوی بر روی نقض جدی حقوق بشر استوار است.
بنابرین تلاش آقای نصری برای القاء این مفهوم اشتباه که باید جنگ داخلی صورت گرفته باشد و یا منجر به کوچ اجباری مردم از مرزهای کشور گشته باشد، ضرورتا الزامی نیست
طرح شکایت جناب پهلوی نیاز به حداقل یک دولت حامی عضو شورای امنیت از مجموع ۱۵ عضو این شورا است تا این مهم در دستور کار شورای امنیت قرار بگیرد و البته تلاشها همچنان ادامه دارد و هیچ کس حتی آقای نصری نمیتواند منکر آن شود اما آنچه که بسیار پرسش انگیز است، اصرار آقای نصری در بیهوده بودن این شکایت و منصرف کردن ایرانیان از مشارکت در این طرح ملی و فرا جناحی و حزبی است، که البته ایشان این هدف را با نتیجهگیریهای گمراهکننده و ناصحیح که از پیشفرضهای غلط حاصل گردیده، پیگیری مینمایند.
شکایتی که واکنش تند حکومت را نیز بر انگیخته و طرحی که ۵ میلیون ایرانی خارج از کشور میتوانند با مشارکت و ایجاد فشار به دولت های محل اقامت خویش، زمینه طرح و در دستور کار قرار گرفتن آن را در شورای امنیت فراهم کنند.
البته امید است که سازمانهای حقوق بشری مخصوصا سازمانهای پیشگام وشاخصی همچون مرکز اسناد حقوق بشر ایران و بنیاد عبدالرحمن برومند که دراین زمینه سالهای متمادی زحمتهای فروانی کشیدهاند، به حمایت از این طرح ملی بپردازند.
در هر صورت آنچه که مشخص است اینکه ایرانیان فارغ از جنسیت، عقاید سیاسی، مذهبی، قومیت و گویش، حقوق بنیادین بشر شان توسط حکومت ارتجاعی و استبدادی جمهوری اسلامی نقض میشود و وقت آن فرا رسیده است که دشمن مشترکمان، یعنی ناقضان اصلی حقوق بشر در ایران را یک بار برای همیشه به دست عدالت بسپاریم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه دوستان و دوستداران گرامی کافه نادری
آقای مرشدی گرامی، از شما یک دنیا سپاسگزارم که با دقت به یکایک ایرادات علی نصری علیه اقدام رضا پهلوی پرداخته اید. این ایرادات! بنظر کاملا عمدی می آیند تا روضه خوان بزرگ، مقام معظم رهبری! که بنظر علی تیزقدم این پدر مهربان! اخیرا نامهربان شده است، مورد گزند قرار گیرد. ؛مرگ بر اصل ولایت فقیه؛ یکی از کلیدی ترین شعارهای تظاهر کنندگان در سال ۸۸ در درون و برون مرز بود. این شعار خواسته/مطالبه ملی ای را بیان می کند که خواستار سرنگونی خامنه ای و مقام ولایت فقیه می باشد. این مطالبه ملی را در آنزمان سبزالهی ها و یاران چپ شان بعنوان شعار ساختار شکنانه و ممنوعه اعلام کردند و کیلو کیلو مقاله در رد شعارهای ساختار شکن تولید و توزیع کردند. حالا رضا پهلوی همان خواسته ملی را در برون مرز دارد دنبال می کند و بهمین خاطر توجه مردم را به آن جلب شده است. دوباره همان مقاله نویسان کیلویی دوباره بطور سازمان یافته وارد معرکه شده اند و در حفاظت از پدر مهربان! اخیرا نامهربان شده خود به تکاپو افتاده اند. اینبار ولی برخلاف بار قبل، بنظر می رسد که امین موحدی ها و مرشدی ها و برخی از کنشگران سیاسی و سایتها در حمایت از این خواسته ملی ما وارد صحنه شده اند تا جلوی علی نصری و تیزقدم ها و سایتهایی مثل جرس و تلاش و گویا بایستند. جای تاسف است که برخی از شناخته شده ترین کنشگران حقوق بشری بجای حمایت از این اقدام رضا پهلوی شروع کرده اند به نق زدن و ایرادات مسخره گرفتن. تاسف بارست از آن جهت که اینها ناسلامتی کنشگران حقوق بشرند و باید از هر اقدامی که به هدفشان که ممانعت از نقض حقوق بشر در ایران است طبیعتا حمایت کنند و نه اینکه آنرا سیاسی کرده و مثل یک رقیب سیاسی به شاهزاده بتازند بجای آنکه به محتوای حقوق بشری اقدام او توجه کنند! کنشگران حقوق بشری ایرانی خیلی باید هوای خود را داشته باشند تا مورد سوء ظن ایرانیان قرار نگیرند. من بالشخصه کم کم دارم به این ها مشکوک می شوم و از شما و همه ایرانیان می خواهم که اینها را هم مثل علی نصری و تیزقدم ها زیر نظر داشته باشید و مردم را از عملکردها و نوشتارهای اینها در مورد این اقدام رضا پهلوی آگاه کنید. لحظه حقیقت در مورد همه فرا رسیده است و مردم باید همه مدعیان دمکراسی و حقوق بشر و مبارزه علیه کلیت رژیم را بشناسند و پالایش آپوزیسیون باید با جدیت دنبال شود. امروز در یکی از سایتها خواندم که این رژیم کهریزکی یک دانشجو را اعدام کرده است. هر لحظه که این رژیم بماند، زندگی انسانهایی در ایران به طرق گوناگون نابود می شود. باید لحظه مرگ این رژیم را به جلو انداخت و اجازه نداد که علی نصری ها و علی تیزقدم ها و سایت های حامی اینها به این رژیم کهریزکی هی کپسول اکسیژن وصل کنند تا نفس ایرانیان بیشتری را بگیرد.
به کنشگران سیاسی و فعالین حقوق بشری و دلالان محبت رژیم کهریزکی در برون مرز، سه خط شعر سعدی را یادآوری می کنم و توجه شان را به خصوص به خط سوم این شعر جلب می کنم:-
بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی بدرد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار / تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی.
اگر ایرانی نیستید اقلا آزاده باشید. اگر ایران را دوست ندارید اقلا ایرانی ها را مثل فلسطینی های تان دوست داشته باشید. یا حداقل دست از سر ایران و ملت ایران بردارید و امرار معاش قابل احترامی برای خودتان دست و پا کنید. به آن دانشجویی فکر کنید که اعدامش کردند و نگذارید بیش از این اعدام کننده این جوان، مزدتان را برای خوش خدمتی هایتان کف دستتان بگذارد. دستان شما همانقدر به خون آن دانشجو آلوده است که دست سالم خامنه ای به آن آغشته است.
پاینده ایران و ملت ایران
December 26, 2011 03:36:58 AM
---------------------------
|