ابتدا باید پرسید استبداد چیست ؟
تعاریف متفاوتی از این واژه و كلمات مترادف آن شده است كه وجه مشترك همه آنها قدرت فردی غیرقانونی و خودكامانه است مستبد منافع اكثریت جامعه را زیر پا می گذارد و با محروم كردن خود از خرد جمعی حالتی از سكون و ارتجاع را پیش می آورد كه ویرانی پایداری بدلیل نا امنی گسترده اش ایجاد می كند و سرانجام این وضعیت خود مستبد و دیكتاتور را هم از بین می برد.
از نظر من وجه اصلی بدی استبداد دوری از خرد انسانی و سپردن اختیار انسانها و یك كشور به هوی و هوس یك نفر است این مساله با توجه به اینكه احوالات شخصی بشدت متغیر و تابع احساسات و حالات مختلف روحی و بیشتر متكی بر خواستهای شخصی منفعت پرستانه است در ذات خود نادیده گرفتن منافع مردم و بی اعتنائی به مصلحت عمومی را بدنبال می آورد وضعیت آشفته ایی كه موجب احساس نا امنی عمومی می گردد و انسانهایی ترسو بوجود می آورد و طبیعی است كه انسان ترسو نه بهره ایی از خرد دارد و نه نسبتی با دانش می یابد چنین كسی همواره بدنبال دفاع از خود و ادامه بقا به هرقیمتی می باشد و درهمین وضعیت است كه به گفته هابس انسان گرگ انسان می شود ؛ چنین موجودی كه بنا به تعبیر جان لاك اصالت و فطرت خود را زیر پا گذاشته – زیرا انسانی كه از آزادی فطری اش صرف نظر كند در واقع از طبیعت انسانی اش صرف نظر كرده است - همواره حاضر به دریدن و از بین بردن و ویران ساختن است و تنها مانع او برای مهار چنین خشونتی قانون خواهد بود همان كه با خرد جمعی تنظیم می شود و حافظ منافع اكثریت است . اما در حكومتهای استبدادی چون جایی برای بهره مندی از خرد جمعی وجود ندارد و اساسا چنین مكانیزمی برایش پیش بینی نشده است قانون ( به همان معنا كه گفته شد ) شكل نمی گیرد و نا امنی گسترده و انحطاط پایدار بوجود می آید و در جایی كه ثروت و غنا گناه شمرده شود چگونه انتظار انباشت آن و دنبال كردن راههایی برای تسلط مضاعف بر طبیعت به قصد سود بیشتر – همان انگیزه اصلی گسترش علوم تجربی در روال تاریخی اش – متصور خواهد بود !؟ اساسا وقتی تمام فكر شما پیدا كردن راههایی برای بقاء و فرار از ناامنی فراگیر باشد كی می توانید به تجارت یا دانش فكر نمائید ؟ در كشوری كه پدران فرزندان را قربانی منافع خودكامانه اشان كنند و برادران برروی هم تیغ كشند توهم آبادانی و پیشرفت سرابی بیش نخواهد بود و انحطاطی كشنده پیش خواهد آمد كه ویرانی هیچكدام از بلایای طبیعی با آن قابل مقایسه نیست و این همان نكته ای است كه پزشك نكته سنج انقلاب فرانسه[1] در سفر خود به ایران در 4سال پیش از آغاز سده نوزدهم بدرستی دریافته و ثبت كرده است وی با اشاره به طرح پیشین فرانسویان مبنی بر دراختیار گرفتن جزیره خارك بعنوان مركز تجارت خلیج فارس می نویسد :
اگر خارك را می خواستیم بی گمان در اختیارمان قرار می دادند "... اما چه حاصلى از براى ملت فرانسه داشت. ملت فرانسه را بهنظر صواب و معقول ابدى كه داخل مملكت خرابی شده بود كه در حالت سكرات موت و احتضارست. اگر مجمعى تكلیف نماید و مراوده كند، چه حاصلى داشت و چه اعانتى می توان از ملتى داشت كه متصل گرفتار حكومتهاى ظالمانه باشد. در مردن هر پادشاه، تمام امرا و خوانین با هم نزاع و جدال درآیند، و علم استبداد افراشته دارند و همواره عرصه شمشیر هلاكت باشند، و به اسم قاتل از دست حریصى شربت مرگ نوشند..." وی سپس با اشاره به موقعیت برتر هرمز در تجارت دریایی خلیج فارس تاكید دارد مادامی كه ناامنی گسترده حاصل از ستم خودكامگان بر سر ایرانیان است نباید توقع رونق تجاری ازاین پتانسیل های خدا داده داشت : " پس ما مكرر می كنیم آنچه را گفتیم كه دولت ایران در این حال [نمی تواند] نظر اعتناى تجّار را به طرف خود جذب كند، زیرا تجّار در اینجا نه كسب اعتبار و تحصیل اطمینان و نه ضمانت دولت را توانند داشت. منفعتى كه در ایام آسودگى و سلم طمع دارند، به قدرى نیست كه خسارت كرده و نترسند از آنكه یك روز جنگ، تمام سرمایه و رأس آنها را عرضه تلف كند. هیچ كس بهتر از تجّار این مسأله را نمی داند، وقتى كه استبداد به درجه اى رسد كه غنا و ثروت، تقصیر و گناه عظیم شمرده شود، مردم متّصل در حق مال و جان خود متزلزل باشند. وقتى كه تمام روابط مدنیت و انسانیت از هم گسیخته گردد، تبعه ملت خارجى در صورت چنین حكومتى چگونه می توانند امیدوار به اقامت و تجارت در چنین محلى باشند." (سفرنامه اولیویه ، نویسنده: ا. اولیویه / ترجمه: محمد طاهر میرزا ، محقق / مصحح: غلام رضا ورهرام ، ناشر: انتشارات اطلاعات ، مكان چاپ: تهران ، سال چاپ: ش 1371 ، نوبت چاپ: اول ، تاریخ وفات مؤلف: 1814 م ،ص 102 )
الیویه سپس متاثر از ویرانی و خرابی ایران می نویسد بلایای طبیعی مانند زلزله و آتش فشان هم نمی توانند به اندازه ایی كه استبداد كشور را خراب كرده است آن را ویران نماید : " از طرف دهر و حوادث روزگار بسى اتفاق افتد كه شهرى به آتشى سوزد، یا مالى غرق شود، یا زلزله مملكتى را تمامى عالیها و سافلها سازد، یا كوه آتشفشان سبب هلاك و انهدام مملكتى گردد، امّا تمام اینها از آثار طبیعى است كه لازمه قانون و رسمیت این كره خاكى كه منزل و مسكن ماست، باشد. در هیچكدام از این حوادث انسان را شكایتى از ابناى جنس خود نرود. اما در مملكتى كه حكومت استبداد، صورت فرمانروایى گیرد و دشمنترین ابناى جنس خود، همان انسان باشد، و همیشه مهیاى هلاكت یكدیگر شوند، كسانى كه لازمه مرتبه آنها، حمایت پدرانه از حق دیگران است، هم از بخت آنها تیغ به كف فرزندان خود نهاده، به قتل همدیگر فرمان دهند و به هلاكت یكدیگر تحریص كنند. این بیچارگان به تحریك چنین [افرادى]، كوركورانه به جانب هلاكت خود روند و در اتمام و انهدام خویش سعى و اهتمام كنند. پس در چنین احوالى، چه خیال توان كرد. چهقدر دور است انسان از دانشى كه به آن فخر و امتیاز دارد. "( همان ص 107 )
[1] - جی .بی .اولیویه فرانسوی (G. B. Olivier ) پزشکی عضو هیات مدیره انقلاب فرانسه که در سال 1211 ق/ 1796 م به ایران آمد و جامعه ایران را با دقت یک دانشمند علوم تجربی مورد بررسی قرارداد و با اقشار مختلف مردم و حکام و دیوانیان و وزرا و شخص آقا محمد خان قاجار دیدار کرد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|